خاطرات یک کتابدار
قد همه کتابا پشت میز امانت نشسته بودم با کلی کار و روی میز و توی ذهنم، اصلاً حواسم به اطراف نبود. یه بچه ۵- ۶ ساله با مادرش وارد …
ادامه مطلبقد همه کتابا پشت میز امانت نشسته بودم با کلی کار و روی میز و توی ذهنم، اصلاً حواسم به اطراف نبود. یه بچه ۵- ۶ ساله با مادرش وارد …
ادامه مطلب