عطف:
نامه ی رسیده از کامبیز میربها مترجم کتاب ” ایران و بیزانس ، در سده های ششم و هفتم میلادی” . مترجم در این نامه ، چگونگی رخ دادن یک اشتباه در فرایند ترجمه و انتشار این کتاب را روایت میکند و در نهایت مسولیت اشتباه را برعهده میگیرد.
کتاب «ایران و بیزانس در سدههای ششم و هفتم میلادی» نوشته زندهیاد نینا پیگولفسکایا به زبان روسی را در حدود سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ که فهرستنویس بخش منابع روسی ایرانشناسی کتابخانه ملی ایران بودم، مطالعه کردم و به ترجمه آن علاقهمند شدم. مدتی تعلل کردم تا این که با دریافت پیشنهاد ترجمه کتاب پادشاهی ماد از طرف انتشارات ققنوس، به کناری نهادمش. مدت قرارداد ترجمه پادشاهی ماد هشت ماهه بود، اما دو سال و نیم طول کشید چون نمیخواستم کیفیت را فدای سرعت کنم. پس از فراغت از آن کتاب ایران و بیزانس را به دست گرفتم. هنوز ترجمه چهار فصل از هشت فصل کتاب را بیشتر پیش نرفته بودم که فرآیند دریافت ویزای مهاجرتم که از ده سال پیش شروع شده بود، به مراحل پایانی نزدیک شد. فرصتم برای به پایان رساندن ترجمه کتاب کافی نبود. یقین داشتم که مهاجرت مجالی برای اتمام آن به من نخواهد داد، کما این که هشت سال گذشته است و هنوز ترجمهای در دست ندارم.
قضیه را با دوست عزیزی که تخصصشان تاریخ بود، در میان گذاشتم. به او شرح دادم که این کتاب راجع به ایران و بیزانس است اما فرصتم آن قدر است که فقط به فصلهای مربوط به ایران که نیمی از کتاب را شامل میشود، برسم نه به بیزانس و ۳۸ صفحه پایانی کتاب که بخشهایی از «تاریخ بی نام سریانی» است. البته نویسنده در متن کتاب خود از تاریخ بینام سریانی بسیار بهره برده است. از طرفی هم دریغ است که این کتاب ناتمام بماند، چون مطمئنم که جز من تا سالیان سال کسی پیدا نخواهد شد ترجمهاش کند. ایشان با توجه به اوضاع توصیه کردند فصلهای مربوط به ایران را تمام کنم و به چاپ بسپارم، من هم پذیرفتم. پس فصلهای پنجم و ششم و دهم را ترجمه نکردم.
در اواخر پاییز ۱۳۹۰ درباره این کتاب با آقای حسینزادگان در انتشارات ققنوس صحبت کردم. به طور شفاهی توضیح دادم که ترجمه فقط شامل فصول مربوط به ایران خواهد بود. ایشان به شرط بررسی بیشتر پذیرفتند. چند روز بعد در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۹۱ یک نسخه چاپی از اصل و ترجمه کتاب همراه با سیدی آن را به انتشارات دادم. نامهای هم برای یادآوری با این مضمون به آن ضمیمه کردم:
« … بنده قرار است تا حدود تیرماه سال ۱۳۹۱ از ایران مهاجرت کنم. تا آن موقع کارهای ناتمام فراوانی دارم که باید به اتمام یا تا حدودی به انجام برسانم. یکی از این کارها ترجمه همین کتاب است که تقریبا نیمه کاره مانده بود. ترجمه بخشهای مربوط به ایران را اخیراً تمام کردهام اما متاسفانه مقدار ۵۲ صفحه را که در موضوع اوضاع داخلی بیزانس است، نتوانستم ترجمه کنم و مطمئنم که در فرصت اندک باقیمانده امکان ترجمه آن برایم فراهم نخواهد بود. … طی مشورتی که با یکی از اساتید تاریخ در کتابخانه ملی داشتم (دکتر …)، ایشان هم تأکید داشتند که بهتر است کل کتاب فدای ۵۲ صفحه نشود. امیدوارم مقداری که ترجمه شده بتواند نظر مثبت جنابعالی را برای چاپ و انتشار جلب کند.» در بخشی از آن نامه به تاریخ بینام سریانی نیز اشاره کردهام.
کتاب با شرایط فوق مورد قبول انتشارات و در دستور کار قرار گرفت. هرچه زمان بیشتری میگذشت و روز موعود مهاجرت نزدیکتر میشد، کمتر میتوانستم به آن کتاب فکر کنم، خاصه این که دو گرفتاری و دغدغه فکری بزرگ دیگری هم همزمان گریبانگیرم شده بود. در فروردین ۱۳۹۱ از طرف انتشارات از من خواسته شد مقدمه مترجم را بنویسم آن هم در شرایطی که اصلا توان و فرصت فکر کردن به آن را نداشتم. از قبل در اوقات فراغت نکاتی را برای مقدمه مترجم گردآوری کرده بودم. همانها را جمع کردم و در اندک زمان مقدمه کوتاهی نوشتم و در روز ۳۱ همان ماه برای انتشارات فرستادم. طرح روی جلد را هم پنج روز پیش از مهاجرت دریافت کردم. سه طرح بود.در آن شرایط مگر می توانستم تصمیم بگیرم؟! پس به دوست عزیزی ارجاع دادم تا انتخاب کند. اصلا دقت نکردم که روی جلد چه نوشته شده است. در تمام این سالها هم هیچگاه به آن کتاب مراجعه نکردهام، چون آن را در پرتنشترین برهه زندگیام کار کردهام و آن کتاب یادآور خاطرات خوشی برایم نیست.
پس از هشت سال، قرنطینه دوران پاندمی ویروس کرونای جدید فرصتی به من داد تا مقالهای کوتاه در موضوع باختر باستان را به درخواست یکی از اساتید باستانشناسی به فارسی ترجمه کنم. درخواست ترجمه مقاله بعدی هم بلافاصله رسید. چند روز پیش حین ترجمه مقاله دوم به ضرورتی به کتاب پادشاهی ماد و سپس به ایران و بیزانس مراجعه کردم. اینجا بود که متوجه شدم در مقدمه مترجم کتاب دوم اصلا به موضوع ترجمه نشدن سه فصل مربوط به بیزانس اشاره نکردهام! خود انتشارات هم چیزی در این باره ننوشته است. حتی روی جلد هم به این موضوع اشاره نکرده است، به عنوان مثال «ایران و بیزانس در سدههای ششم و هفتم میلادی: جلد اول، ایران».
حال بسیار اندوهگینم. اشتباه بزرگی روی داده است. آن کتاب با این وضع به چاپ دوم هم رسیده است. به عنوان مترجم آن کتاب تمام مسئولیت اشتباه صورت گرفته را میپذیرم و از همه خوانندگان آن کتاب پوزش میطلبم. امیدوارم زندگی دوباره به من فرصتی بدهد تا بتوانم این کاستی را جبران کنم . و اگر نتوانم ،من کامبیز میربهاء از همه غمگین ترم.
کامبیز میربها
۲۷ می ۲۰۲۰.
درود بر جناب میربها که این قدر خاضعانه این نامه را نوشته بودند
کامبیز عزیز، همانطور که خودت بهتر از من می دانی، از زمانی که یک نویسنده یا مترجم برای خلق اثری تازه قلم به دست می گیرد تا زمانی که متن نهایی به دست خواننده می رسد مسیری طولانی در پیش است و اشتباهاتی از این دست رخ می دهد. بویژه سهم ناشر در این میان بسیار اهمیت دارد و به دلیل آشفتگی دنیای نشر هر روز هم از تعداد ناشران خوب کاسته می شود و هم از توان همان تعداد اندک ناشران خوبی که باقی مانده اند. خوشبختانه در این مورد شما می توانی آن بخش باقی مانده را در فرصت مناسبی ترجمه کنی تا در چاپ بعدی به کتاب افزوده شود.
درود بر شما و وجدان کاری که دارید. فضیلت اقرار به اشتباه فضیلتی ستودنی است