در دیار ما یعنی در این عاصمۀ دود آلود، اگر هر روز اتفاق غریبی نیفتد به شدت احساس غربت خواهیم کرد :
سه شنبه ۵ آذر است و من که سه روزی به علت آنفولانزا بستری بوده ام خودم را به مترو حقانی می رسانم تا به پژوهشگاه بروم . در آنجا مراسم تودیع و معارفه بر قرار است . مترو چنان شلوغ است که گاهی احساس نفس تنگی شدیدی می کنم . در آن واویلای تعلیق و خفگی ! دختری که شاید به بیست نرسیده با بچه ای در بغل چنان با زاری طلب کمک می کند که دل سنگ هم آب می شود. دخترک ۵ سالۀ دیگری از درز جمعیت سُر می خورد و مشغول فروختن فال حافظ است . نیم خفه ، پنج دقیقه به سه، با لوحی در بغل به محل تودیع در طبقه ششم می رسم . سالن تشکیل جلسات حد اکثر بیست یا سی نفر گنجایش دارد . از صندلی های چیده شده مشخص می شود که باید بیش صد نفر در آن گنجانده شوند.
قرار است جلسه ساعت سه شروع شود . نه از ریاست سابق خبری است و نه از لاحق! بالاخره آقایی که ظاهرا “بگردان” است اعلام می فرمایند :” معاونت محترم وزیر نیم ساعت دیر می آیند” ما هم ترمز دستیمان را می کشیم و با همکاران مشغول خوش و بش می شویم . اصولا تاخیر جزء ذاتی ماست . ما ملتی هستیم با دو هزار و چند صد سال تمدن و چندین دقیقه تاخیر! زمانی یک حرفه ای ! نصیحت می کرد که ” سعی کنید دیر به جلسات بروید بر حشمت شما می افزاید.” البته بعد از چندین دهه کار هنوز مفهوم حشمت را نیافته ام .
تا روز دیروز قرار بود جلسه کمیسون اطلاع رسانی وزارت علوم در پژوهشگاه تشکیل شود . حتی حوالی ظهر روز گذشته هم خانم پورایمن که خیلی دلسوزانه زمان جلسات را تذکر می دادند دوباره زنگ زدند و یاداور جلسه شدند. صبح امروز ( سه شنبه )حوالی ساعت ۱۰ دوباره زنگ زدند و قرار جلسه را لغو کردند. یکساعت بعد با تلفن دیگری متوجه شدم که مراسم تودیع و معارفه ریاست پژوهشگاه در همان زمان برقرار است . معنی روان این حرف این است که تا چند ساعت قبل از تعویض ، ریاست فعلی از جابجایی خود خبر نداشته است ! خوب این هم از آداب روزگار غریب ماست . سپاه فاتح نباید فرصت را تلف کند و به لشکر مغلوب فرصت تجدید قوا بدهد . سریع و قاطع باید عمل کرد . حقیقت این است که این نوع رفتار شاید در دوره حاکمیت رمالی ومالیخولیای هاله نور توجیه پذیر بود ولی در دوره ای که راهبرد خود را تدبیر و امید نامیده و آن هم در یک نهاد پژوهشی کاری بس عجیب و فعل غریبی بود!
حقیقت این است که تماس من با این کمیسیون به عنوان نماینده کتابخانه ملی شروع شد و پس از سبکدوشی(بازنشستگی) با اصرار دکتر فاطمی به عنوان عضو حقیقی در جلسات حضور می یافتم . در این چند سال عضویت در این کمیسیون و شرکت نسبتا منظم در جلسات آن سه صفت بارز را در ایشان یافتم :
- او در استفاده از نیروهایی متخصص اصلا به دیدگاه سیاسی فرد توجه نداشت و آن را آگاهانه نادیده می گرفت . وقتی پستی اجرایی را پیشنهاد کرد به دنبال دلیل برای نپذیرفتن بودم لذا خیلی صریح به ایشان گفتم : من علیرغم اینکه سیاسی نیستم اما به جناح مقابل وابسته ام و صلاح نیست بیایم . خیلی راحت فرمودند که می دانم ولی کار ما تخصصی است کار به سیاست ندارد!و البته در نپذیرفتن آن کار دلیل دیگر مقبول افتاد.
- در بحثهای تخصصی به شدت روادار و متحمل بودند. و به ویژه در حوزه های تخصصی که به دانش و مهارتشان مربوط نبود به شدت از دخالت و اظهار نظر پرهیز می کردند. مثل بعضی روسا چهار سال کار در حوزه اطلاعات و دانش شناسی باعث نشده بود که احساس ” خود متخصص بینی ” کنند و از خود نظریه هم صادر فرمایند.
- ایشان در رفتار و منششان بسیار مودب و متین برخورد می کردند و به راستی ” عُجب ریاست ” نداشتند.
القصه ! ساعت سه و نیم هم شد مقام محترم شرفیاب نشدند. شاید نزدیک صد و پنجاه نفری کنارهم چیده شده بودیم که احساس کم هوایی باعث شد که پنجره ها را بگشایند . خبر نداشتند که در آن ساعت آنچه می آید دخان است و ذرات معلق و نه هوا . نزدیک ساعت چهار بود که عقل سلیم جمع به این رسید که بی حضور مقامات هم می شود سخن گفت . قرآنی خوانده شد و مجری محترم اعلام برنامه فرمودند . دکتر فاطمی سخن را آغاز کرد . تلک الایام نداولها بین الناس بله بالاخره ریاست و قدرت دست بدست خواهد شد . وقتی او سخن می گفت این تمثیل یادم آمد که ظریفی می گفت ” این پستها لنگ حمام عمومی است “. گرچه در بعضی جاها تبدیل به لنگ خصوصی چند دهساله شده شده است .
هنوز کلام دکتر فاطمی منعقد نشده است که دکتر احمدی معاون جدید پژوهشی به قول مجری با هیات همراه! وارد می شود . فاطمی می خواهد حرفهایش را ادامه دهد که دکتر احمدی ،آقایی را به زور در بغل دست خود جای می دهد . بدون اینکه سوال کنند که برنامه چیست ؟ او می شود مجری . به نظر می رسد هیات مجری سرخود است . مجری سابق هم متحیر خود و دیگران را می نگرد .
مجری جدید عجولانه ، بدون اینکه از یک ساعت تاخیر عذری بخواهد گیج می خورد که قرار است چه بشود ! بالاخره به او می فهمانند که باید دکتر فاطمی گزارش کارهایش را بدهد! فاطمی نیز به نظرم کلامش را بریده می یابد و بعضی مطالب را عمدا یا سهوا نمی گوید . گزارش مختصری را به جمع ارائه می دهد. سپس رئیس جدید نیز منضبط ، متنی را قرائت می کند و معاون محترم وزیر هم طبق معمول جمع بندی می فرمایند. در حین سخنرانی ها و اهدای لوح ها ، کنایه ها و نگاه ها نشان از غالب و مغلوب داشت ! خیلی راحت بیان می شد در پس تغییر چه کسی بوده و … و شاید بهترین نکته مثبت این تغییر گزینش فردی با سابقه خوب از درون سازمان است . اگر مثل دولت قبل ، فردی برگزیده می شد که می خواست حسب خاصیت ذاتی خود در این حوزه فرهنگی ، سرهنگی کند آنوقت چه خاکی بر سر می شد.
در بازگشت دوباره خود را در تعلیق مترو می یابم . ولی هنوز از حال و هوای جلسه بیرون نیامده ام . به راستی تمجید ها و تشکرهای چند سویه این نوع جلسات تا چه اندازه صادقانه است . عبور معلولی با ویلچر مرا به خود می آورد .او به سختی راهش را باز می کند و در آن وانفسای نفسگیر در حالی که ماسک بر دهان دارد مشغول فروش بعضی اجناس است . با خود می اندیشم چند درصد فقر موجود در جامعه ما معلول ندانمکاری در مدیریت هاست . وقتی در تشکیل یک جلسه تودیع و معارفه آن هم در یک نهاد علمی این همه کاستی و ناهماهنگی وجود دارد ، تا چه اندازه می توان به اتقان اصل این نوع تصمیمات دل بست .
به خانه که می رسم تفالی! بر کتاب تاملی بر عقب ماندگی ما می زنم .سخنی از یکی از معصومین به نقل از علامه مجلسی می آید :
“در جهنم آسیایی است که در گردش است . پرسیدند چه چیز را خرد می کند یا امیرالمومنین ؟فرمود : علمای فاجر ، قاریان ناسق،جباران ظالم ،وزیران خائن ،روسا و سرکردگان کذب را”
یکی از جذابیتهای تغییر دولتها همین هیجان ناشی از تغییرات است. یعنی مهم نیست که چه کسی می رود و چه کسی می آید. مهم تغییری است که اتفاق می افتد. صدای خیر و شرش بعدا در می آید.
نوشته دلنشینی بود.
فارغ از سابق و لاحق، تدبیر شکل های مختلفی دارد آقای دکتر ! اگر فکر کرده اید تدبیر آنی است که شما بلدید، اشتباه کرده اید قربان ! حالا ممکن است در برخی دولت ها، رفتارها به مرز تمدن نزدیک تر شود. ولی در مجموع نمره میانگین تدبیر در این کشور همانی است که دیده اید. در هر کاری، یک نفر یک دفعه از راه می رسد که فکر می کند همه کاره است؛ و البته به مدد ترس در پوشش احترام فرو رفته سایرین، بازیگردانی هم می کند. بعد با خیال راحت و بدون وجدان درد، نخ عروسک ها را جلو و عقب می کشد؛ و بازی انجام می شود. دیر و دور نیست که لاحق هم به همین بازی گرفتار شود. ای کاش می شد کسانی که پست ها را قبول می کنند، از بازیگردان یک تعهد محضری، وثیقه ای، چیزی می گرفتند که آمد و رفتشان را به یک نمایش مسخره تبدیل نکند. اما افسوس که نمی شود. حالا که نمی شود باید تدبیری دگر کرد آقا دکتر؛ تدبیر !
سلام
بنده هم در این جلسه حضور داشتم. پیش و پس از آن هم از مترو استفاده کرده بودم. صبر کردم سه قطار برود تا یکی که به نظر می رسید تحمل بیشتری داشت، بیاید و مرا با خودش ببرد.
در آن جلسه بودم و گاهی هم مبهوت از وقت نشناسی و همین قدرنشناسی. رئیس جدید از انسانهای نزدیک به کاملی است که در زندگی دیدهام رئیس قدیم هم حتما همین قدر خوب هستند که جنابعالی می فرمایید.
مدتها است که فهمیدم ادب این نیست که به «تو» بگوییم «شما» یا به جای «بشین» بگوییم «بفرمایید»، و مدتهاتر! هم فهمیدم که همه داعیه ادب داریم و افسوس که هیچ محکی برای اینکه اندازه آن به دستمان بیاید نداریم.
قطار اول واقعا شلوغ بود و ترجیح دادم صبر کنم قطار دوم بیاید. شاید آنجا آرامشی که می خواستم پابرجا باشد.
من دلم آرامش قطاری می خواست که پس از یک روز خستهکننده با آن به مقصد برسم. دلم تغییری میخواست که با این همه همهمه قطار اول فرق داشته باشد.
اگر قطار دومی میآمد که این تغییر را با بقیه داشت حتما سوار میشدم. اگر پیرزنی هم جلوی من می آمد چرا باید از این آرامش بگذرم و بگذارم او لنگان لنگان سوار شود طوری که در بسته شود و من بیرون بمانم؟ می توانستم بگویم «ببخشید مادر» بعد زود سوار بشوم. تازه با این ببخشید گفتن هم نشان دادم کلی مؤدبم!
شاید در همین فکرها بودم که قطار دوم هم آمد و من همچنان روی صندلی نشستم و گذشت. بی آنکه پیرزنی بیاید و …
ریشه شناس نیستم ولی اگر اشتباه نکنم تشنگی ما برای تغییر، ریشه یا شاید ساقه بعضی بیادبیها است. تغییر را میخواهیم چون حس می کنیم جای ما که اینقدر نازنینیم نباید در این محقرخانهها باشد. دستی اگر بیاید و حس کنیم همانها را به ما میدهد که می خواهیم با یک دست به آن می چسبیم و با دست دیگر تبر می گیریم و قطع می کنیم همه رشتههایی که دیری بود با آن پیوند داشتیم. همین که بدانیم آن دست که آمده است عمری قلم ادب در دست، به شاگردانی چون من ادب یاد داده است، برایمان کافی است.
پاره کردن «با هیجان» این رشتهها هر چقدر هم سست باشند نازیبا است لاقل به حکم ادب. میشود شانهای به دست گرفت و با لطافت آنها را به سویی دیگر خماند.
قطار سوم که آمد سوار شدم. نه نیازی به ندید گرفتن پیرزنی شد نه تحمل همهمه. صبر شاید علاج همه دردها باشد که بدانیم:
فیالجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
این کارخانهایست که تغییر میکنند «حافظ»
یا حق
نادیا عزیزی
تجربه کار بنده با آقای دکتر فاطمی، تجربه خوبی بود. برای ایشان بهترین ها را آرزومندم
درود
بلی برخی ویژگیهای خوب و رویکرد عملگرایی ایشان باعث تحولات در آن پژوهشگاه شد. در عین حال، برخی مسائل نیز باعث شد تا برخی تصمیمها از جمله تغییر بدون مشورت سامانه الکترونیکی فصلنامه پردازش و مدیریت اطلاعات، فردی باشد و نهایتا به اعتبار و روند کاری این نشریه خدشه وارد کند. به هر شکل ایشان خدمات خوبی در پژوهشگاه داشتند از جمله به کارگیری کتابداران در پستهای مدیریتی و تلاش برای توسعه نظام ملی اطلاع رسانی علوم و فناوری
فتاحی
استاد محترم!
آیا روی آوردن به استفاده از افراد غیر عضو پژوهشگاه و منزوی کردن افراد با سابقه و استادان پژوهشگاه یک افتخار است؟ خوب است بدانید که تنها دو پست مدیرتی در اختیار هیئت علمی های پژوهشگاه بود و همه روسای پژوهشکدهها از میهمانای بودند که وقت خالی خود را (یک یا دو روز) در پژوهشگاه سپری می کردند. رییس مرکز اطلاعات و مدارک علمی طی دو سال اخیر دوبار تغییر کرد که هر دو بزرگوار عضو پژوهشگاه نبودند. زبده ترین نیروهای با سابقه را از گردونه تصمیمگیری خارج کردند. حتی گروه پژوهشی که یک عضو هم نداشت از خارج پژوهشگاه برای آن مدیر منصوب کردند. صد البته نباید نقش قائم مقام ایشان را (که پستی من درآوردی غیرقانونی بود) در این بیتدبیریها از نظر دور داشت.
روایتی جذاب، متنی خوش ساخت با نگاهی نقاد و البته انسانی بود. سپاس
قبول دارم تغییر همیشه خوب نیست به ویژه آنکه با از دست رفتن دانش و تجربه کسب شده همراه شود. رفتار و منش جناب دکتر فاطمی را نیز شاهد بوده ام و نداشتن حس “خود متخصص بینی” نکته برجسته ای در ایشان است. اما به تغییراتی که به انتخاب مدیری متخصص و با تجربه منجر شود مثبت نگاه می کنم
با سلام خدمت استاد گرامی جناب دکتر خسروی و خوانندگان گرامی
از نوشته زیبای ایشان که پر از پندهای آموزنده بود، بسیار سپاسگزارم. جناب آقای دکتر فاطمی و بنده به عنوان رئیسان سابق و لاحق، پیش از ساعت سه در راهرو حضور داشتیم و در حال سلام و احوالپرسی با شماری از همکاران بودیم که در بیرون از سالن ایستاده بودند. خبری که فرمودند، پیش از ساعت سه رسید و زمان رسیدن مهمانان نیز در حال تغییر بود. تا پیش از آمدن به داخل سالن با جناب آقای دکتر فاطمی در حال رایزنی بودیم که چه باید کرد. در نهایت تصمیم گرفته شد که ما هم به حاضران گرامی بپیوندیم. به هر روی، بنده از جناب دکتر خسروی و همه عزیزانی که در روز یاد شده به دشواری افتادند، پوزش بسیار میخواهم و امیدوارم با بزرگواری خود ببخشایند.
استاد گرامی جناب آقای دکتر علیدوستی
سلام
از حسن نطر حضرتعالی سپاسگزارم . این نوشته صرفا درد دلی است که در عالم همکاری مطرح شده و هیچ نیازی به پوزش خواهی ، آن هم از سوی شما و یا دکتر فاطمی که کوچک ترین نقشی در آن نداشته اید نبود . برای شما اندیشمند گرانمایه آرزوی توفیق و سرفرازی دارم .
با سلام به آقای دکتر خسروی
قلم بسیار زیبایی دارید و متن به شکل زیبایی با تغییرات زندگی روزمره تلفیق شده است. از فضا من هم در آن جلسه حضور داشتم و بنا به دلایلی من هم مثل شما قبل از ساعت سه رسیدم. من فقط برای بعضی مسیرها از مترو استفاده می کنم چون شلوغی و همهمه آن من را نه یاد مراسم تودیع که یاد روز قیامت می اندازد. آنچه در این مراسم قابل توجه بود و جنابعالی نیز به آن اشاره داشته اید، این است که ارزش کارهای یک مدیر در شش سال را واقعا نمی توان در یک مراسم تودیع ۱ ساعته توضیح داد و خوب ایشان خدمات ارزنده ای برای حوزۀ آی تی و علم اطلاعات و دانش شناسی انجام دادند که بر کسی پوشیده نیست. هر چند مدیر جدید هم از نظر انسانی و علمی در جایگاه شاخصی قرار دارند اما نباید از این موضوع غافل شویم که تغییرات مدیریتی در سازمان ها چه هزینه های انسانی و مالی را به سازمان تحمیل می کند. نکته جالب تر این است که مدیر جدید در هر سازمانی کلا کارهای مدیر قبلی را قبول ندارد و همه چیز را متحول می کند. شاید یکی از دلایل اینکه کشور ما از اندازه ای خاص بیشتر رشد نمی کند این باشد که به جای ساختن و آباد کردن بناهای نیمه کاره همه چیز را نابود می کنیم تا بگوییم بله من هم مدیر هستم و به قول حضرتعالی حشمت و جاهی دارم. متاسفانه آنچه در این تغییرات پیش می آید رکود سازمان ها و بی انگیزه شدن نیروی انسانی آن است. به هر حال من هم وقتی بعد از آن جلسه با تاکسی به خانه بر می گشتم به این فکر می کردم که این دنیا و همه چیزهای آن روزی هست و روز دیگر نیست. مثل همین تاکسی هایی که ما هر روز سوار می شویم و بعضی وقت ها که راننده یکی از آنها آشنا باشد ناخودآگاه خوشحال می شویم. به هر حال…
به قول شاعر خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
بهروز و تندرست باشید
سلام
حداقل حسن این تغییر این بود که دوستان را وادار به این همه فکر فلسفی و تدبر در قیامت و گذر ایام و …کرد. این هوای تهران هم با این همه آلودگی عجب هوای فیلسوف پروری است!!!
پیروز باشید
کیانی
جناب خسروی چنین نیست برادر!
سخن را به طعنه آغاز کردید و یک طرفه داوری کردید و به ناحق و به دور از شأن یک فرهیخته سخن گفتید. کسانی هم دانسته و ندانسته از دور دستی بر آتش داشتهاند، به ناروا به تمجید از آن و در ذم اینان، «بلی! ما هم دیدیم گفته اند». افسوس!
من به عنوان یک نفر عضو هیئت علمی از اقای خسروی و دیگرانی که از همنشینی با یار و دم گرم او و منش دموکرتیکاش سخن گفتهاند دعوت می کنم به پژوهشگاه تشریف بیاورند و از نزدیک با بیست و چند نفر از اعضای هیئت علمی و خیل کارشناسان پژوهشگاه همسخن شوند تا چنین عنان قلم را از کف ندهند و بر زخم پژوهشگاهیان نمک نپاشند. جز این چه می توانم گفت! آیا به افشاگری تخلفات روشن و برخوردهای ایشان و قائم مقام چندین کارهشان در فضای مجازی بپردازیم؟ یا همچون شما به طعنه و نیشدار سخن گوییم؟ آری در مقام سخن ” این پستها لنگ حمام عمومی است “ است! اما می دانید و می دانیم که چنین نیست بلکه این پستها نوعی «نسق» گرفتن و بهره بردن است.
فقط و فقط از شما میخواهم که روزی حتی به عنوان مراجعه کننده به پژوهشگاه تشریف بیاورید و سخن ما را هم بشنوید. شما که در نوشتار خود به حدیث اشارتی داشتید باید بدانید که صریح آیه مبارکه است که: به سخنی که از روی عناد و لجاجت گفته می شود گوش فرا ندهید «فتبینوا» تا از کردار خود پشیمان نشوید
سخن آخر این که آیا ما قصد داریم برای «دنیای دیگران» «آخرت خود را» به تباهی بکشانیم؟
باز هم یاد آوری می کنم که «دشمنی با قومی نباید شما را از جاده عدل و انصاف خارج کند».
این تذهبون؟
فکر کنم هر کسی بر پایه سود و زیا خود سخن می گوید. واقعیت را باید در درون این مرکز دید. آنچه من دیدم شور و شادی از این تغییر بسیار مناسب بود.
هرکس از ظن خود شد یار من …
پایدار باشید
همکاران محترم پژوهشگاه
من هم کارمند پژوهشگاه هستم و البته در دوره فاطمی برکنار از کارها بودم . آنجور حرف می زنید که گویا قبل از فاطمی اینجا گلستان بوده و بعد از آمدن او جهنم شده . نه عزیز . یادتان رفته که قبل از ایشان ایرانداک تبدیل شده بود به سازمان خدماتی که بزرگترین خدمت مسئولش لابی با سایر دستگاه ها و مقاطعه کاری بود . طرح برنامه و بودجه که یادتان نرفته . تکه ای هم مقابل هریک از ماها می انداختند و ماهم صدایمان در نمی آمد. شک نکنید که مظلومیت علیدوستی هم به حدی است که توان تکان دادن بعضی از ماها را ندارد . مائی که عادت کرده ایم به پژوهشگاه بیاییم و کار خودمان را بکنیم و دائما هم معترض باشیم که چرا ما را به کار نگرفته اند و از بیرون نیرو آورده اند. زمان بسیاری از حقایق را افشا خواهد کرد . خواهیم دید.
وقتی عنوان تودیعی غریب را دیدم، فکر کردم از تودیع من میگوید. هفده سال مدیر خدمات ماشینی همین پژوهشگاه بودم. خدماتم به قدری بود که ریاست جمهور رسما از بنده که خود را کوچک ترین عضو مردم میدانستم تقدیر کند.
اما در روز تودیعم، فقط چهار نفر حضور داشتند. تودیعی چنین غریبانه در عمرم ندیده بودم و هرگز آن روز را فراموش نخواهم کرد. سه کارمند از سیستم های رایانه ای و شخص دکتر فاطمی. از خدماتم تقدیر کردند و چهار سال تمام مرا خانه نشین کردند.
سالها در همان مترو رفت و آمد کردم و همانها را دیدم و دم بر نیاوردم. آری، این اولین تودیع غریبانه نبوده و البته آخرینش هم نخواهد بود و تا کی این چرخه ادامه خواهد داشت، خدا میداند.
الان داشتم فکر میکردم، کاش آقای دکتر خسروی که دوست بسیار عزیز بنده هستند در آن مراسم تودیع حضور میداشتند، سه حسن داشت. یکی اینکه یک نفر دیگر به آن چهار نفر افزوده میشد، دوم اینکه شاید لوح تقدیری هم از ایشان دریافت میکردم و سوم شاید شانس ما میگفت و ایشان هم در وصف آن مراسم درد دل ما را مینوشتند.
متن زیبا و نیش دار دکتر خسروی نشان از نکته سنجی و تیز بینی ایشان دارد. بدون توجه به محتوی جلسه ایی که انجام شده ،دیدن این واقعیت های تلخ جامعه و بیان آن ها قطعا تاثیر گذار خواهد بود اگر چه در ۲۵۰۰ سال گذشته این کار انجام نشده است.د ر آستانه همایش علم سنجی اصفهان و بررسی آئین نامه ارتقائ هیات علمی جای دارد به نحوه ارزیابی کمی تولیدات علمی استادان بی بدیلی همچون دکتر خسروی و…که با درجه استادیاری بازنشست شد ندتوجه شود.کیفیت نوشته ایشان در مقایسه با سایر نوشته ها حاکی از ایراد اساسی ائین نامه ارتقادارد.جای ایشان در هدایت و مدیریت های کلان مراکز کتابداری خالی است
سلام به همه دوستان
گرچه مدتهاست جمع دوستان عزیز را ترک کرده ام اما نوشته زیبای آقای دکتر خسروی را خواندم و بدنبال آن یادداشتهای سایر دوستان از جمله سرکار خانم حاجی عزیزی که با قلم شیوایی پاسخ داده بودند.
در همسایگی خانه ما ، خانه ای در دست ساخت است طی شبهای گذشته مشغول خاکبرداری و تا نزدیکهای صبح خواب از چشم همه ربوده بودند. این چند شب گذشت و حالا همه با خیال راحت سر به بالین می گذاشتند که دیگر تمام شد و می شود راحت خوابید اما چند شب پیش به ناگهان در نیمه های شب چنان صداهای آشفته کننده ای ناشی از کار بولدوزر و کامیون به پا خاست که خود من قلبم تا حوالی سرم سیر و سفر کرد در حالی که خنده های صاحب ملک در حال ساخت در همان نیمه های شب مسرور از ساختن و سرازیری پول به گوش می رسید و روزهای بعد شنیدیم که در همسایگی ما مردی سراسیمه از همین سروصدا از خواب برمی خیزد و بیداری فرزند خود را مشغول به اینترنت و چت و … می بیند و با او در نیمه شب درگیر می شود .فردای آن روز مرد به سرکار می رود و فرزند به دانشگاه هر دو آشفته. مرد سرکار خود با کارمند خانم درگیر می شود ناشی از عصبانیت شب پیش و فرزند با استاد . خانم کارمند عصر به خانه بر می گردد با روانی آشفته و با مادر پیر خود به جر و بحث می پردازد مادر که در بستر بیماری بوده جان به جان آفرین تسلیم و فرزند دانشجو با استاد و همکلاسی خود درگیر و این داستان زنجیروار ادامه دارد اما از آن سو مرد سازنده به جیبهای پر پول خود همچنان می اندیشد . ولی این بین چه کسی عامل اصلی است ؟ شهرداری و نهادهای قانون گذار که مجوز فعالیت فقط در آن ساعت را می دهند ؟ مرد سازنده ؟ یا …
به آقای دکتر خسروی بگویید همه سوار یک قطاریم ولی شما در واگنی سوار شدید که ظاهرا مرد سازنده مسرور و خوشحال سوار بوده است اما چند واگن آنسوتر مجلس عزاداری برقرار است توانستند از همان جا فاتحه ای هم بخوانند . موضوع خوبی و بدی آدمها نیست . ضمنا فراموش کردم بگویم دنبال چهره غایب تودیع و معارفه بگردید اگر رییس سابق سازنده باشد شاید چهره غایب است که مجوز را داده است و اکنون جایی دیگر منتظر سازنده ای دیگر و حتما او بدون رد پا نصیبی می برد. اگر به زودی او را در زمره چهره های ماندگار دیدید تعجب نکنید.
به گواه تاریخ٬ در سال ۱۴هجرت که عربها (به فرمان عمر و به فرماندهی سعدبن ابی وقاص) به ایران حمله کردند، مصادف بود با دوران حکمرانی یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانی).
در آن زمان فرمانده سپاه ایران (رستم فرخزاد) ابتدا به دنبال ایرانیان وطن پرستی بود تا به سوی مرزها گسیل شوند و در مقابل عربها ایستادگی کنند.
در آن دوران فقر و حاکمیت سیستم طبقاتی “کاست”، امان توده ها را بریده بود و تنفر شدید مردم نسبت به نظام حاکم را، به منتهی علیه خود رسانده بود و لذا حتی دستمزدهای چند برابر هم موجب نشد تا مردم به سوی مرز قادسیه گسیل شوند.
از این روی یزدگرد مجبور می شود تا به پای ایرانیان زنجیر ببندد و آنها را به زور به مرزها بردند که این جنگ در تاریخ معروف شد به جنگ “ذات السلاسل” یا پیکار زنجیریان، اما این زنجیر بستن ها نیز٬ نتوانست در مقابل قدرت “رخوت و بی تفاوتی” مردم، مقاومت کند و سرانجام سپاه ۳۰ هزار نفری عربها٬ بر سپاه ۱۲۰ هزار نفری ایرانیان پیروز شدند و امپراطوری ساسانیان سقوط کرد.
حمله محمود افغان در سال ۱۱۳۵ به ایران و سقوط سلسله پر قدرت صفویه، نمونه دیگری از این بی تفاوتی ها می باشد. به گواه تاریخ٬ محمود پس تصرف شهرهای شرقی ایران، و قتل عام مردم بی گناه، وارد اصفهان شد و بعد از به زندان انداختن شاه سلطان حسین، موفق شد سلسله صفویه را منقزض کند.
البته این پیروزی برای خود او هم غیر قابل باور بود، زیرا زمانی که به دیوارهای شهر اصفهان می رسد، رو به یکی از فرماندهانش می کند و می گوید: “ما کی به ایران می رسیم؟” فرمانده اش پاسخ می دهد: “قربان ما خراسان راه هم پشت سر گذاشته ایم” و محمود افغان با تعجب می گوید: “پس کو مدافعان این امپراتوری بزرگ؟”
شاید در آن لحظه که ایران مورد تاخت و تاز اقوام بیگانه قرار می گرفته، اجداد ما به این موضوع فکر نمی کردند که بعدا چه اتفاقی می افتد، بلکه آنها خدا خدا می کردند که حاکم ظالم برود و نابود شود و بعدا هر چه شد، اشکالی ندارد.آری مطالعه تاریخ گذشته ما نشان می دهد٬ یکی از بزرگترین مشکلات ایرانیان آن بوده است که “می دانستیم چه نمی خواهیم اما نمی دانستیم چه می خواهیم”.و شاید به همین خاطر است که صادق هدایت زمانی گفته بود: “ایرانی ها خوش استقبال و بد بدرقه هستند”.
همه سوار قطار می شوند و به مقصد می رسند و دوباره قطارهای دیگر سوار می شوند. هر سه مدیریت را دیده ایم ( مدیریت اقای آجیل فروش یادتان نرود)لطفا بگویید کدامیک از مدیریت های گذشته پژوهشگاه، بدون خطا ولغزش بوده است؟ این خطا و لغزش ها حداقل و حداکثری دارد. آنچه موجب زیان در این ۶ سال مدیریت اقای دکتر فاطمی شد با ۱۷ سال مدیریت آقای دکتر غریبی و ۲ سال آقای آجیل فروش را باید مقایسه کرد؟
ما شبروان که در شبِ خلوت سفر کنیم
در تاج خسروان به حقارت نظر کنیم
… گر چه نوشته ادیبانه ایشان مشحون از صنعت ایهام است ولی افسوس که پر از … است، خطی زشتست که به آب زر نوشتست … حقیر و خفیف و گوشه نشین کردن اعضای هیات علمی پرسابقه و فرهیخته پژوهشگاه و تسخیر این مکان پرسابقه توسط دوستان و آشنایان … افراط در برگزاری مناسک مذهبی و پرداختن به قشریات دین در محیطی علمی … تفویض تمامی اختیارات به فردی … که هر چه خواست با پژوهشگاه و پژوهشگر و پژوهش کرد و هیچ پروا نداشت نه از خدا و نه از خلق خدا … به اقصی نقاط عالم سفر کردن و به تاراج دادن بودجه پژوهشگاه و از حال اهالی خانه خبر نداشتن … تو چه دانی که در آسمانها چیست که ندانی که در سرای تو کیست … خط بطلان کشیدن بر گذشته پرسابقه پژوهشگاه و داشتن ادعای اختراع دوباره چرخ و نداشتن گوش شنوا از متخصصین پرسابقه پژوهشگاه … داشتن نگاه منفی و بدبینانه به گذشته پژوهشگاه و فراموش کردن این سخن گرانمایه سعدی که بزرگش نخوانند اهل خرد هر آن کس که نام بزرگان به زشتی برد و نیز فراموش کردن این سخن حکیمانه نیوتن که اگر بر شانه گذشتگان میایستاد میتوانست افقهای دور دست تری را ببیند …. داشتن اشتهای بی اندازه برای تولید آیین نامه و شیوه نامه و افزودن بر چرخه باطل بوروکراسی و باطل کردن فرایندهای مستحکم و آزمون پس داده گذشته … و … نمی دانم چقدر ادامه دهم …ادب حضور اجازه اطاله کلام نمی دهد … اینها همه را داشتن و بعد تبسم بر لب و مهر بر پیشانی بستن آخر چه تناسب غریبی دارند ! … آری باید به این برادر بزرگوار و متواضع و مهربان و متبسم گفت چون از فقه صفا و مروه فراغت حاصل کردی باری در وادی صفا و مروت نیز گامی بزن … در مراسم تودیع، همکاران را بسیار صبور و فهیم و ساکت یافتم ولی مگر می شود نگاه را نیز ساکت کرد … راستی آن یار غار دلنواز و آن پرده نشین پر سوز و گداز در روز تودیع کجا بود … غیبت آن قائم مقام این شعر وزین را به یادم آورد:
غیرتم آید که پیشت بایستند
بر تو میخندند و عاشق نیستند
آقای شیر که در شب خلوت سفر می کنی چرا جرئت بیان اسمت را نداری !
خانم صفاکیش
شب + رو = شبرو و شبرو نسبتی با شیر ندارد و من هم ادعای شجاعت نکردم. بلند فکر می کنم ولی بلند بلند فکر نمی کنم، چون متاسفانه هنوز با ملاحت و صفا فاصله زیادی داریم.
تا این ساعت:
جالب بود: ۲۳ نفر
جالب نبود: ۴ نفر
این را محض اطلاع «همکار پژوهشگاه» گفتم تا بداند که نظرش خریداری ندارد.
از قلم خواب پران دکتر خسروی لذت می برم!
اشتباه نوشتم.
جالب بود: ۲۸ نفر
آواز دهل از دور خوش است برای کسانی که خود پژوهشگاه کار نمی کردند و نمی دانند دوران دکتر فاطمی چه اتفاقاتی افتاد و چه کسانی منزوی و اخراج شدند که چه بسا زیبا جناب آقای مهندس پارسی که کارمند نمونه دولت های پیشین بود به آن اشاره کردند. کارهای عجیب غریب ایشان که به خوبی همکار پژوهشگاه در کامنت قبلی به آن اشاره کرده است. من از آن اخراج شده هایی توسط دکتر فاطمی بودم که مدیرم روی من قسم می خورد و هیچ وقت نفهمیدم که چه کردم و چرا دکتر فاطمی از من خوشش نمیاد که مدیر من را به اخراج من واداشت.
راستی ما نفهمیدیم تخریب ساختمان پژوهشگاه به بهانه ساختن آزمایشگاه و ایجاد فضاهای خالی و بی مصرف و کوچک کردن غیر منطقی اتاق اعضای هیات علمی واقعا چرا صورت گرفت؟ آیا مسئولان برای کسب امتیاز نیازمند تبلیغات و افتتاح صوری آزمایشگاه بودند؟ آیا می خواستند فشار قبر را با کوچک کردن اتاق اعضای هیات علمی به آنها یادآوری کنند؟ واقعا حیف این پولها که به صورت غیر کارشناسانه خرج می شد. در یک مورد که یکی از اعضای هیات علمی به دلیل غیر منطقی بودن این عملیات تخریب حاضر به تخلیه اتاقش نشده بود به حراست متوسل شدند و چه حفظ کرامتی کردند !!
طی یک ساعت، از ساعت ۹:۳۰ تا ۱۰:۳۰ شب، تعداد «جالب نبود»ها از عدد ۲۶ به ۴۳ پرید! این یعنی چی؟ آیا همه همفکران «همکار پژوهشگاه» با یکدیگر عهد بسته اند و هم پیمان شده اند که به یکباره در یک ساعت معین وارد این صفحه شوند و «جالب نبود» را تیک بزنند؟!
آیا “خود تیک زنی ” و نظر دادن با IP مختلف کار شایسته ای است ؟
آری چنین بود همکاران !
یکی از اهداف عطف همواره ایجاد گفتمان و اصطلاحا باز کردن نطق همکاران و همراهان حوزه اطلاعات و اطلاع رسانی است . به نظر می رسد که خوشبختانه این یادداشت به این هدف مهم نائل شده است . از همه کسانی که در این موضوع مشارکت داشته و به عنوان موافق و مخالف نظر داده اند سپاسگزارم . شخصا درسهای زیبایی از بعضی نظرات آموخته ام .
در مورد نظرات ارسال شده تذکار نکاتی را ضروری می دانم:
انتظار می رود که بعضی نظر دهندگان گرامی اقلا متن را به دقت مطالعه بفرمایند ، سپس نظر دهند.
در کجای این یادداشت در مورد کیفیت و چگونگی اداره پژوهشگاه و ریاست آن نظر داده شده است ؟ همانگونه که از متن نوشته بر می آید طی جلساتی که من در کمیسیون اطلاع رسانی داشته ام – تا مدتها جلسه در وزارتخانه تشکیل می شد –صفات مثبتی را از جناب آقای دکتر فاطمی دیده ام که در زمان رفتنشان! به عنوان یک فعل مثبت اخلاقی ذکر کرده ام. اصولا ذکر نکات مثبت افرادی که از قدرت کنار می روند را امر مبارکی می دانم زیرا هیچ داعیه منفعت طلبی نمی تواند بر آن مترتب باشد.
نویسنده این یادداشت با اسم و مشخصات معین و با پذیرش مسئولیت نوشته خود دست به انتشار آن زده است .بعضی دوستان بزرگوار هم با مشخصات معلوم در مورد آن نظر داده اند. اما معمولا افراط و تفریط ها از آن کسانی است که حاضر نیستند مسئولیت نوشته خود را بپذیرند .اینان تحت نام مستعار یا ناشناس بعضا به طور مکرر نظر می دهند. بعضی دوستان معتقدند که این نظرات را نباید منتشر کرد . اما معتقدم که تا زمانی که اکثریت جامعه ما ” بلند فکر کردن” را نیاموخته اند انتشار این نظرات “مجهول المالک” کار مثبتی است . شاید آنان آهسته آهسته بلند فکر کردن را و نیز شهامت پذیرش مسئولیت گفتار خویش را بیاموزند.
تا کنون همه نظرات به جز یک نظر منتشر شده است . علت منتشر نکردن آن یک نظر هم این است که حاوی مسائلی در مورد افرادی بود که بار حقوقی داشت.شواهد نشان می دهد که بعضی از افراد دست به نظر سازی زده اند و مرده ریگ دولت قبل را در عدد سازی هنوز یدک می کشند . اما علیرغم آگاهی به این امر همانگونه که بیان شد همه نظرات به جز یک نظر منتشر شده است . امید است نشر نظرات موافق و مخالف روا داری و تسامح را به ویژه در محیط های علمی گسترش دهد . باید به هم بیاموزیم که امور را سیاه و سفید مطلق نبینیم و هم باور کنیم که نشر افکار مخالف هم در بلند مدت به نتایج مبارکی را به ارمغان خواهد آورد .
البته این یادداشت اهداف مشخصی را دنبال کرده که بدون هیچ پرده پوشی به آنها معتقد هستم و دوباره در پایان این نوشته هم مجددا بر آنها تاکید دارم:
• اعتراض به تاخیر یک ساعته در شروع جلسه . تاخیر مسئولان در جلسات ظاهرا یک حق برای آنان تلقی می شود و مرئوسان نیز نباید صدایشان در آید. بعد هم با یک “معذرت می خواهم” این عادت ناپسند جنبه عرفی و اخلاقی پیدا می کند.
• اعتراض به تعجیل در برگزاری جلسه تودیع . حرکات عجولانه در برگزاری مراسم تودیع از ویژگی های دولت قبل بود که وزیر در حال مذاکره را انگشت به دهان می کرد و مسئول در حال پرواز را معلق… از دولت تدبیر و امید انتظار تدبیر بیشتری می رود.
• اعتراض به روند بعضی انتصابات! انتظار می رود که اقلا در محیط های آکادمیک برای برگزیدن مسئول ،خرد سازمانی هر نهادی به کار گرفته شود و نظرات خبرگان همان دستگاه خواسته شود و بر اساس آن تصمیم گیری شود . گر نیک بنگریم پس و پشت بعضی از انتصابات با واسطه یا بی واسطه ریشه در انتسابات سببی و نسبی و جناحی دارد ! گرچه نیکبختانه این بار از خوش حادثه قرعه به نام متخصصی خوشنام از درون سازمان خورده است.
• بسیاری از کاستی های اقتصادی اجتماعی را معلول روند علیل انتصابات در سطح خرد و کلان این آب و خاک می دانم.
• در طول چند سالی که در جلسات کمیسیون اطلاع رسانی شرکت داشته ام رفتار و خصائلی مثبت را از دکتر فاطمی در اداره آن جلسات رویت کردم که ذکر کرده ام .در این یادداشت سلبا و ایجابا هیچ نظری در مورد وضعیت اداره پژوهشگاه بیان نکرده ام .
برای همه شما بزرگواران آرزوی توفیق دارم
سلام
بی علاقگی خوانندگان نباید ملاک حذف اظهارنظر یک نفر باشد. برخی از اظهارنظرها به این ترتیب حذف شده اند. لطفا در این شیوه تجدید نظر کنید.
از چند بزرگ مرد و بزرگ زنی که به گفته آقای میربها چندین پیام را در ساعتی خاص و پشت سر هم گذاشته اند (هر کدام چند پیام) می خواهم:
شما که از هیات علمی فرهیخته پژوهشگاه نام می برید می توانیم خواهش کنیم رزومه این بزرگان را در همینجا منتشر کنید که واقعا به فرهیختگی آنها بتوانیم ما هم ایمان بیاوریم؟ دکتر فاطمی هم همچین رزومه دانشگاهی و علمی خیلی قوی نداشت ولی اینجا صحبت از فرهیختگی عده ایست که حتما باید در تعریف فرهیختگی تجدید نظر کنیم. جز کارهای شخص دکتر علیدوستی و آثار وابسته به ایشان از سایر هیات علمی قدیم فرهیختگی چندانی به مشام نرسیده است، بیشتر … دوستانی هستند گرد شیرینی
به نظر می رسد کسی که فقط از رییس تعریف می کند بیشتر … است به گرد شیرینی …
جناب آقای دکتر خسروی ، با سلام و آرزوی سلامتی برای جنابعالی
مطالب شما را در مورد انتصاب در پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات و یاداشتهای مربوط به آن را دنبال می کردم ، از درون خانه هم بیخبر نبودم، با بخش عمده ای از یاداشت شما موافق و برخی مسایل مطرح شده در نوشته شما را بیان یکطرفه می پنداشتم . یاداشت جدید نگاه دقیقتر شما را نشان داد و حیفم آمد کمکی به دققیق تر شدن آن نکنم .
1- اصولا انتصابات در کشور ما از سازوکارهای خاص خودش پیروی می کند، رئیس قبلی هم بر همین منوال و شاید رئیس جدید نیز از آن منوال بهره ای برده باشد.
2- آنچه انتصاب رئیس جدید را از دیگر انتصاباتی که تا کنون در پژوهشگاه بوده است مبرا میکند اخلاق شایسته و دانش بایسته و خوشنامی است که جنابعالی نیز بدرستی به آن اشاره داشته اید.
3- خوشبختانه تا آنجا که من خبر دارم در این انتصاب نسبت سببی، نصبی و جناحی هیچکدام وجود ندارد.
4- این انتصاب خواست درونی همکاران پژوهشگاه بوده است و نیکبختانه دولت تدبیر و امید که برآمده از خرد جمعی است برای اولین بار بعد از نزدیک به ۴۰ سال به آن توجه کرده است.
5- لازم است از جناب اقای دکتر فرجی دانا وزیر فهیم وزارت متبوع برای این انتصاب و از جناب اقای دکتر احمدی معاون محترم پژوهش وزارت متبوع برای ایجاد زمینه لازم و از جناب آقای دکتر غریبی مشاور محترم وزیر برای حمایتشان از این انتصاب صمیمانه سپاسگزاری کنم.
خدایمان یار
محفوظ عزیز باهمه قسمتهای نوشته شما موافقم الا یک قسمت .نوشته اید که خوشبختانه تا آنجا که من خبر دارم در این انتصاب نسبت سببی، نسبی و جناحی هیچکدام وجود ندارد.وجدانا اگر معرفی و پشتیبانی آقای دکتر غریبی نبود این انتصاب شایسته انجام می شد . خوب حالا پیدا کنید رابطه سببی آقای دکتر غریبی را با مقامات عالیه که موجب مشاور شدن ایشان شده است . پس به نویسنده محترم درست گفته که در این انتصاب ها با واسطه یا بی واسطه امنسابی وجود دارد .
خوانندگان عزیز و نویسنده محترم استاد خسروی
من هم ابتدا مثل آقا یا خانم محفوظ فکر می کردم این نوشته یک طرفه قضاوت کرده است . اکنون متوجه شده ام که سوء برداشتم بیشتر با توجه به نظرات دیگران بوده است . به عنوان عضوی از این پژوهشگاه اگر تندی یا سخن نابجایی گفته شده صمیمانه معذرت می خواهم . متاسفانه از اول دقیقا این نوشته را نخوانده بودم. .
با سلام و صبح بخیر
دکتر خسروی، امیدوارم عذر خواهی مرابپذیرید.
با توضیح دگر از شما دوباره مطلب را خواندم.
چه مسئله ایی آنقدر ناراحت کننده بود که مطلب شما را با دقت نخواندم؟
قضاوت خوب از تجربه میآید و تجربه از قضاوت بد.
لطفا بنویسید و به نوشتن تان ادامه دهید، تا با خواندنها ،تجربه پیدا کنم.
سرافراز و پایدار باشید
همکاران عزیز پژوهشگاه
جمع ما سالیان زیادی است با هم همکار هستیم و تلخ و شیرین های زیادی را باهم تجربه نموده ایم . از انتخاب همکار عزیزمان هم به ریاست پژوهشگاه بسیار خوشحالیم . اما نحوه برخورد و عکس العمل بعضی از افرادی که معمولا افراطی هستند با این قبیل نوشته ها شایسته یک محیط فرهنگی نبود . معلوم بود از ابتدا درست نخوانده اند و دست به قلم شده اند. البته این افراد معدود (که برای ما شناخته شده هستند و ادب اجازه نمی دهد نام ببرم) همیشه متاسفانه تشنج آفرین بوده اند . من و دوستانم نگرانیم که اینها حتی مانع کار درست آقای دکتر علیدوستی شوند. اینها در قالب مدافع وارد می شوند بعد به شدت منافع شخصی خود را دنبال می نمایند .از دکتر علیدوستی انتظار داریم که مراقب این افراد باشند.
در کشور ما همیشه این جور مسائل وجود داشته و دارد. به عنوان نمونه در یکی از دانشگاه های کشور که اخیرا رئیس دانشگاه عوض شده است، در مراسم معارفۀ رئیس جدید دانشگاه، رئیس سابق بنا به دلایل نامشخص حضور پیدا نکردند و مراسم بدون رئیس سابق برگزار شده است.
به گفتۀ شاعر:
تا روزگار هست، همین ماجرا بود
یک قوم در ذهاب و دگر قوم درایاب
با سلام.
من نیز به عنوان ناظری که از راه دور مسائل ایران داک را تعقیب می کند بدون اظهار نظر دربارۀ کیفیت جلسۀ تودیع و معارفه و مسائل اینچنینی (که اصولاً به مساله ای روزمره و خاص چنین حلسه هایی تبدیل شده است) از اینکه می بینم بعد از سال ها مدیری از دل ایران داک به عنوان رئیس انتخاب شده که در تک تک پروژه های آن تاثیرگذار بوده و مسائل حوزۀ اطلاعات را با شیوه های مدیریتی و منطقی پیش برده و تحلیل کرده است اظهار رضایت و مسرت می کنم. انشالله که ابشان در این دورۀ مدیریتی شایستگی های خود را بیش از پیش نشان دهند.
سلام
این اتفاق یک اتفاق خوب یا بد بود من نمی دانم اما من در این پژوهشگاه برای ۷ سال کار کردم و آقای علیدوستی بدون هیچ دلیلی من را مجبور به استعفا کردند حالا من نمی دانم شاید دانش من از ایشان بیشتر بوده یا هر چیز دیگری در هر صورت من ایشان را نخواهم بخشید و به خدا واگذار می کنم