محققان تاریخ طبیعی بر سر نخستین روز آشنایی انسان و سگ توافق ندارند. برخی میگویند پانزده هزار سال و گروهی- با توجه به شواهد فسیلها – آن را تا چهل هزار سال قبل تخمین میزنند. اما آنان بر سر یک چیز درباره این رابطه تاریخی توافق دارند. همگی میگویند سگ نخستین جانوری بود که اهلی شد. حتی پیش از آغاز کشاورزی و دامپروری. بنابراین، سگ قدیمیترین دوست انسان است. اما فقط قدمت این رفاقت نیست که آن را ممتاز میکند. بلکه کیفیت آن به مراتب مهمتر است. سگ خراب رفاقت است و در وفاداری رقیب ندارد.تنها حیوانی است که میتواند عشق بیقید و شرط خود را به انسان ارزانی کند. هنری که با این درجه از خلوص از عهده هیچکس دیگر ساخته نیست. سگ زمانی که به آدم دل میبندد تا آخرین دم به عهد خود وفادار میماند. حتی پس از مرگ صاحبش او را فراموش نمیکند. چه بسیارند روایتهایی که تا امروز از این عشقهای جاودانه دیدهایم و شنیدیم. سگهایی که سالها بر مزار صاحب خود نشستهاند. فیلم «هاچی: داستان یک سگ»[۱]که در سال ۲۰۰۹ ساخته شد یکی از هزاران قصهای است که بشر از وفاداری سگ به خاطر دارد. این فیلم اقتباسی است از داستان زندگی سگی به نام «هاچیکو»[۲] که ارتباط صمیمانهٔ او با صاحبش موجب شگفتی همگان شد.هاچیکوکه هر روز در ایستگاه قطار منتظر صاحبش بود که از محل کار به خانه باز گردد، مرگ ناگهانی او را باور نکرد و به مدت نه سال هر روز در همان ساعت به انتظارش نشست تا به او پیوست. امروز مجسمه هایچکو در حوالی همان ایستگاه به عنوان نمادی از وفاداری نصب شده تا رهگذران یاد و خاطره این عشق جاودانه را فراموش نکنند.
جفری میسون[۳] که تا کنون چندین کتاب درباره رفتار و احساسات حیوانات نوشته بر این باور است که سگ تنها موجودی است که آدم را همانطور که هست دوست دارد. بی هیچ قید و شرطی. خالص و ناب تا دم مرگ. برایش فرق نمیکند صاحبش پولدار است یا فقیر، صاحبخانه است یا بیخانمان، زن است یا مرد، پیر است یا جوان، بیمار است یا سالم. فقط ذرهای محبت و توجه میخواهد. بنابراین، وقتی بارقه عشق کسی در قلبش پدیدار شود دیگر تمام است. میسون که عمری با حیوانات زندگی کرده در مطالعات خود دریافته در طول تاریخ تکامل سگ و انسان تنها گونههای جانوری هستند که تا کنون توانستهاند رفاقت خود را تا به این پایه برسانند و چنین رابطه دوستانهای بین دو گونه دیگر هنوز رخ نداده است. او معتقد است در چند هزار سال گذشته سگها و آدمها بخشی از تکامل ذهنی و عاطفی خود را مدیون این رفاقت هستند. آنها از یکدیگر بسیار آموختهاند. بویژه آنکه در همه این قرنها در کارهای بسیاری مثل شکار، گلهداری، نگهبانی،نبرد و امداد و نجات با هم مشارکت داشتهاند. بنابراین، هیچ عجیب نیست که به زوایای روح یکدیگر آشنا باشند و از حال و روز هم با خبر.
جفری میسون میگوید هر چند منابع موجود میگویند سگ نخستین جانوری است که به دست انسان اهلی شد اما نباید تصور کنیم که این اتفاق ناگهانی بود که بیست هزار سال پیش رخ داده و تمام شده است. مثلاً روزی سگ از جنگل آمد و تصمیم گرفت با آدمیزاد زندگی کند و اهلی شد. بیتردید این یک رخداد مقطعی نبوده و فرایندی است که از چند هزار سال پیش شروع شده و همچنان ادامه دارد. حتی افزون بر این او معتقد است نمیتوان گفت که سگ به دست انسان اهلی شد. بلکه شواهد تاریخی نشان میدهد که این دواهلی شدن را در کنار هم تجربه کردند و احساسات و عواطف خاصی را از هم آموختند.
ضمن آنکه در این جمله که سگ به دست انسان اهلی شد یک ابهام بزرگ دیگر هم وجود دارد. ابهام در مفهوم اهلی شدن. به راستی اهلی شدن یعنی چه؟ آیا اهلی متضاد وحشی است؟ آیا اهلی شدن به معنای زیستن به سبک و سیاق انسان است؟ یا معنای دیگری دارد؟مرز اهلی بودن و نبودن کجاست؟ همه کسانی که کتاب شازده کوچولو را خواندهاند گفتگوی شازده کوچولو را با روباه به خاطر دارند. وقتی از روباه میخواهد با او بازی کند روباه در جواب میگوید که نمیتواندچون هنوز اهلی نشده است. بعد شازده کوچولو میپرسد اهلی شدن یعنی چه؟ و پاسخ روباه خیلی شنیدنی است: اهلی شدن یعنی ایجاد علاقه کردن. بعد ادامه میدهد که علاقه میان دو نفر ناگهانی ایجاد نمیشود. حوصله و زمان میخواهد. باید صبور باشی. خیلی صبور. باید برای این کار وقت بگذاری. باید اول دور بنشینی و فقط تماشا کنی. بعد هر روز گامی به جلو برداری تا این علاقه به آرامی شکل گیرد. علاقهای که بر اعتماد متقابل استوار است. بنابراین، اهلی شدن یک فرایند است. کسانی که میگویند سگ نخستین جانوری است که به دست انسان اهلی شد فرض را بر این میگذارند که انسان خودش اهلی بود یا اهلی هست بعد موفق شد سگ را هم اهلی کند. اما تاریخ بشر بیش از آنکه روایت عشق و علاقه باشد، روایت جنگ و ویرانی است. نه این که عشق و علاقه نبوده یا نیست. بلکه همزمانی و همراهی نیروهای خیر و شر تاریخ را شکل میدهد. بنابراین، اهلی شدن فرایندی است که همچنان ادامه دارد. مناسبات امروز انسان را که میبینیم با آنچه در دویست یا پانصد سال قبل بوده نشان میدهد که به رغم کاستیهای فراوان پیشرفتهای زیادی در این زمینه حاصل شده است. این نشانهای از پیشرفت پروژه اهلی شدن انسان است.
مثال سادهاش میزان توجهی است که امروز به مسائل محیط زیست و حقوق حیوانات وجود دارد. هر روز انسان بیشتر میفهمد که راهی که تا کنون پیموده غلط بوده و باید با طبیعت و سایر گونههای جانوری و گیاهی مهربانتر باشد. میسون میگوید همانطور که شیوه زیست آدمهای پانصد سال پیش به نظر ما خشن و غیر انسانی است، مردم پانصد سال آینده هم از مناسبات جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم بسیار متعجب خواهند بود. مثلاً چه بسا گوشتخوار بودن ما برای آنان امری عجیب و باور نکردنی باشد. با توجه به شواهد علمی که نشان می دهد مصرف گوشت چه تاثیر مخربی بر محیط زیست دارد و تا چه اندازه در گرمایش زمین موثر بوده است، هیچ بعید نیست که روزی آدمی تصمیم بگیرد برای همیشه گیاهخوار شود و این خود بخشی از همان پروژه تاریخی اهلی شدن اوست.
افزون بر این، میسون در مطالعات خود دریافته که داشتن حیوان خانگی و بویژه سگ در ارتقا سلامت روحی و جسمی انسان بسیار مفید است. جالبتر آنکه آدمها در هر سنی که باشند از همزیستی با سگها بهره می برند. در کودکی بازی و جنب و جوش را از هم میآموزند. در نوجوانی رفاقت را، در میان سالی همصحبتی را و در سالمندی همراهی و همدلی را. مهمتر از آن زندگی با سگها فرصتی است برای تجربه احساساتی که در روزگار ما هر روز کمیابتر میشود. مثلاً تجربه اعتماد کامل و وفور محبت. همین که آدم احساس کند کسی هست که میتواند به او اعتماد کند و صادقانه دوستش داشته باشد و از دو طرفه بودن این رابطه اطمینان داشته باشد همچون مرهمی برای روح خسته اوست. بنابراین، تجربه اعتماد به تنهایی برای سلامت روان مفید است. هرم نیازهای آبراهام مازلو شاهدی بر این مدعاست. در این هرم بعد از نیازهای فیزیولوژیک مثل آب و غذا و امنیت نیاز به دلبستگی و عشق در لایه سوم قرار دارد و سگها هیچ دریغی برای عرضه عشق و محبت ندارند.
افزون بر این داشتن حیوان خانگی فرصتی برای تجربه احساسات دیگری هم هست.مثلاً تجربه تلخ فقدان. مشکلی که دیر یا زود هر کسی با آن روبرو می شود و اگر برایش آمادگی نداشته باشد تاوان روحی سختی در انتظارش است. اما کسانی که حیوان خانگی دارند این فقدان را در سطحی خفیفتر تجربه میکنند و درست مثل کسی که واکسن می زند آمادگی بیشتری در این زمینه دارند. چون عمر اغلب حیوانات خانگی کوتاه است؛ صاحبان حیوان خانگی دیر یا زود نخستین مواجهه با مفهوم مرگ و فقدان را تجربه میکنند. تجربهای که همه باید بیاموزند و خود را برای آن آماده کنند.
البته مزیتهای همزیستی با حیوانات خانگی تا کهنسالی ادامه می یابد. امروزه مجلههای روان درمانی دنیا سرشار از مطالعاتی در این زمینه است. یادم هست چند سال پیش در سمیناری یکی از حاضران همراه خودش سگی را به جلسه آورده بود که تمام مدت آرام و بیصدا کنارش روی زمین نشسته بود. هر چند دقیقه یک بار به صاحبش نگاه میکرد تا مطمئن شود حالش خوب است و بعد نفس راحتی میکشید. در زمان تنفس او که از کنجکاوی حاضران در جلسه مطلع شده بود گفت که مدتها بوده که از اضطراب مزمن رنج میبرده و از زمانی که به توصیه روانپزشک این سگ را دارد حالش خیلی بهتر است. بویژه آنکه آن سگ برای همین منظور تربیت شده بود و همچون یک مراقب تمام وقت به وظایفش عمل میکرد. این متن را به استنادی به یکی از متون کهن ادبیات فارسی به پایان می برم. دکتر شفیعی کدکنی در مقدمه منطق الطیر عطار به این اثر اشاره می کند و من آن را در صفحه ۱۵۶ این کتاب دیدم.عزّالدین مَقدِسی در کتاب «کشفُ الاسرار عن حِکم الطیور و الازهار» (پرده گشایی از رازهای نهفته در حکمتهای پرندگان و گلها) مینویسد:
گفت در این خطاب و جواب بودم که ناگاه صدای سگی را شنیدم که در مزبلهها به جستجوی استخوانی بود. مرا خطاب کرد و گفت: ای که در حجاب اعجابی و، بی خبر از مسبب، شیفته اسبابی! تو را آن بهتر که از من ادب آموزی که اگر چه حقیر در نظر میآیم در معنی فقیر نیستم؛ چرا که پیوسته بر آستانه خداوندگار خود نشستهام و پیوند خویش از ایشان نگسستهام. پیوسته پاسدار ایشان بودهام. با اینکه مرا همواره میرانند و میزنند، هرگز به ترک ایشان نگویم و بر پیمان خویش استوارم. وقتی همگان خفتهاند بیدار میشوم و چون خوان بگسترند روزه میگیرم. اگر مرا اندکی بدهند شکر دارم و اگر ندهند اهل شکایت نیستم. چون بیمار شوم کس را سرِ بیمارپرسیِ من نیست. اگر بمیرم کس در جنازه من به احترام نمینگرد. اگر غایب شوم هیچ کس نمیگوید: کاش برگردد. با این همه، پیوسته، در پاسداری حریم ایشان میکوشم و به اندک خوردنیی که مرا دهند خرسندم.
[۱]Hachi: A Dog’s Tale (https://www.imdb.com/title/tt1028532/)
[۲]Hachikō(https://en.wikipedia.org/wiki/Hachik%C5%8D)
[۳]Jeffrey Masson (https://www.jeffreymasson.com/)
همهٔ نوشتههای دکتر منصوریان خواندنی است.