بی‌اخلاقی در بحث از اخلاق حرفه‌ای: جمع‌بندی ایمیل‌های مبادله شده در گروه بحث مشهد

عطف:

ایمیل دکتر ابراهیم افشار پیرامون سرقت علمی و مباحث اخلاقی و شیوه های برخورد با این پدیده  به گروه بحث مشهد، واکنش های بسیار و همچنین تند و کندی را به دنبال داشت. واکنش هایی که گاه به یک خط و گاه به یک یادداشت ختم میشد.عطف نیز این مساله را دنبال کرده و بر آن بود تا به گونه ای دیگر به این موضوع بپردازد. دکتر ابراهیم افشار که قرار به ارائه جمعبندی ایمیل های رسیده با اعضای گروه بحث گذاشتند عطف تلاش کرد تا  در گفتگو با ایشان  این جمعبندی را منتشر کند. اول برای آنکه این مباحث مهم در طوفان ایمیل های هر روزه مفقود نشوند و دوم نیز برای آنکه اینها در آینده قابل بازیابی و استناد بوده  و همه از مواضع مخالفان و موافقان مطلع باشند. عطف ضمن سپاس از دکتر ابراهیم افشار ، از همه علاقه مندان به این موضوع دعوت میکند تا نظرات کوتاه  خود را در بخش نظرات منعکس و نظرات و دیدگاههای مبسوط را در قالب یک یادداشت نوشته و برای عطف ارسال کنند تا در شماره ی بعدی نیز این موضوع پی گرفته شود.لازم به ذکر است که دکتر ابراهیم افشار در این نوشته بیشتر به جمعبندی ایمیل های رسیده در گروه بحث مشهد پرداخته و نظرات نهایی  خود را طی یاد داشتی  در شماره ی آینده عطف منتشر خواهد کرد. پیش از آن اولین نوشته ی دکتر افشار که  در قا لب ایمیل به گروه بحث ارسال شد برای آگاهی دوستان و علاقه مندانی که از چگونگی ماجرا باخبر نیستند آورده میشود

دو سه سالی است که موضوع رعایت اخلاق حرفه ای و علمی، از جمله به ادبیات رشته ما  نیز، راه یافته است. یکی دو همایش با این مضمون تشکیل شده است و چند دفتر نیز انتشار یافته است.  با وجود این، انگار این مساعی اثری بر رفتار کسانی که لازم است در رفتار خود تجدید نظر کنند برجا نگذاشته است.نظر من آن است که پیشگیری از تخلف از موازین اخلاق علمی در “تولید” مقاله و کتاب با یک راهبرد، مثل آموزش، میسر نیست. برای حفاظت از ارزش های آکادمیک، مثل حفاظت از بسیاری دیگر از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی، در درجه اول به آموزش و به اصطلاح امروزی “فرهنگ سازی”، اما سپس به مجازات نیاز است.آموزش دادن و ترویج موازین رفتار درست آکادمیک به دانشجویان، مثل آموزش موازین رانندگی درست، برای پیشگیری از تخلف،  البته مفید و ضروری است. آنها نیز مانند “هنرجویان” بنگاه های آموزش رانندگی لازم است، آئین نامه را بخوانند و بدانند. اما هنرجوی رانندگی به مجرد آنکه فرمان ماشین را، و دانشجو قلم را، در دست گرفت، اگر تخلف کرد باید مجازات شود.شاید ما به عنوان مربی و آموزشگر این موازین را به حد کافی به آنها نمی آموزانیم (بدتر آنکه خودمان هم رعایت نکنیم). ناآگاهی و تازه کاری دانشجو البته، به قول حقوقدانان، موجب تخفیف مجازات می شود، اما نه موجب حذف مجازات و یا نادیده گرفتن جرم. گذشته ازاین ملاحظه، هرگاه سرقت فاحش باشد، مثل موردی که در این ایمیل به اطلاع شما می رسانم، چندان نیازی به آموزش ندارد: همه ما می دانیم که دست کردن توی جیب دیگری و نسبت دادن آنچه در آن می یابیم به خود، دزدی است. سوء رفتار آکادمیک (academic misconduct)  نام عام هر نوع تقلب و بی اخلاقی در محیط آموزشی و علمی است. این پدیده خاص جامعه ما نبوده و نیست. سرقت علمی در تمدن اسلامی در دوران شکوفائی علمی و ادبی رواج داشته و از آن به “انتحال” یاد می شود.  در غرب نیز که سابقه دانشگاه و دانشوری مدرن بیشتر است، سرقت و تقلب علمی سابقه طولانی دارد. هنوز هرازگاهی می شنویم که مقامی به خاطر ارتکاب به سرقت و تقلب علمی استعفا کرد ه و شغل و آبرو و چه بسا آینده حرفه ای خود را برباد داده است. یکی از آخرین نمونه ها، وزیر دفاع آلمان در کابینه صدراعظم آنگِلا مِرکِل بود. او به خاطر “استفاده شایان” از متن یک کتاب در پایان نامه دکتری اش در سالها پیش، مجبور به استعقا از وزارت شد و بخت خود را برای رهبری حزب حاکم دموکرات مسیحی و صدراعظم آلمان شدن سوزاند. چندین سال پیش نیز رئیس دانشگاه ملبورن  در استرالیا نیز به  خاطر رسوائی مشابه ناچار به استعفا شد.رسوائی حاصل از دزدی و تقلب علمی در جوامع غربی، همانند رسوائی فرار از پرداخت مالیات در این کشورها، چنان بزرگ است و مجارات قانونی و اجتماعی ای دارد که کسی به سهولت مرتکب آن نمی شود. یک راهکار، در کنار راهکارهای دیگر،  برای جلوگیری از رواج آن برملا کردن و خجالت دادن (name it and shame it) است. اینکار مثل پس گردنی محکمی است که گاهی خیر آدم (به خصوص تازه کاران) در آن است و به قول مولانا عبید زاکانی خواص بسیار دارد، از جمله به هوش آوردن!در انتشارات جاری کتابداری ما، پای سرقت علمی کم دیده نمی شود. از متن های ناشیانه ترجمه شده برخی علما که به جای تألیف به جامعه شریف تقدیم می شود تا تکه پاره های سرهم کرده  دانشجویان از روی نوشته های دیگران کم دیده نمی شود. البته این پدیده مختص رشته ما نیست. ظاهرا اپیدمی فراگیر است!برخی قرباینان این سرقت ها (کسانی که نوشته هایشان به سرقت می رود) اغلب از آن درمی گذرند و به بزرگواری خود می بخشند. اما ستمی که بر آنها رفته است، معمولا مدت ها و چه بسا برای همیشه خاطرشان را می آزارد. سکوت آنها از سر بزرگواری، اگر به لحاظ شخص خودشان فضیلت باشد، از لحاظ جامعه حرفه ای و اجتماع چنین نیست. بلکه فراتر، ستمی مضاعف در حق جامعه علمی است، ستمی که ایشان نیز در آن سهیم می شوند و بنابراین مسئول آن هستند. به عبارت دیگر، محدود دانستن تعدی و ستم به خود در این ماجرا و از سر آن گذشتن،  فراموش کردن حق جامعه است. زیرا سکوت در برابر ستم، موجب تشویق ستمگر به ادامه رفتارش است ( این همان”جنبه عمومی جرم”) است.من می خواهم همینجا پیشنهاد کنم که به عنوان یک راهکار برای ریشه کن کردن پدیده سوء، ما نیز به یک کمپین برملا کردن و خجالت دادن دست بزنیم. برای آنکه واعظ غیر متعظ نباشم، خود اولین مورد را برملا می کنم. امیدوارم دیگرانی که در معرض این کژرفتاری ها قرار گرفته اند یا بعد از این قرار می گیرند، از این شیوه مدنی برای دفاع از حقوق و خود و خدمت به سالم سازی فضای جامعه  علمی و حرفه ای استفاده کنند. اینک آن ماجرا:‏ در میان مقاله هائی که برای ارائه در همایش دانشجوئی ادکا (اصفهان، ۲۸ مهرماه ۱۳۹۰) به دست من ، به عنوان دبیر علمی همایش رسید، مقاله ای بسیار طولانی (بیش از ۱۲۰۰۰کلمه) وجود داشت که در حین خواندن آن متوجه شدم نویسنده یا نویسندگان آن حدود ۳۸۰۰ کلمه از درسنامه مرا در موضوع اخلاق حرفه ای در مجموعه سازی عینا کپی کرده و بدون ذکر منبع ( که اگر هم ذکر می کردند کافی نبود) در آن آورده اند (فایل مقاله و فایل درسنامه به این ایمیل پیوست شده است و بخش مورد سوء استفاده درهردو رنگ شده است). من نمی دانم، اما احتمال قوی می دهم که بخش های دیگری از آن نوشته طولانی به همین روش تهیه شده باشد. به هر رو، به خاطر دانشجو بودن نویسنده یا نویسندگان، فکر کردم اگر از آنها خواسته شود نوشته خود را کوتاه کنند و به قالب از پیش تعیین شده همایش _یعنی سه هزار کلمه_ در بیاورند، از نقل بی پروای نوشته من و احیانا دیگران منصرف می شوند.از این رو، ایمیل شماره ۱ را برای رابط خود، خانم عربخانی، در ادکا فرستادم. او نیز آنرا برای همه نویسندگانی که مقاله شان پذیرفته شده بود، از جمله نویسنده مسئول مقاله مورد بحث، آقای تاج آبادی، فرستاد که تا این زمان تنها افتخار آشنائی با نام ایشان را داشته ام (ای میل ۲). واکنش اولیه آقای تاج آبادی را در ای میل ۳ ببینید. توضیح مجدد رابط ادکا را در ایمیل ۴ بخوانید. اما جالب تر، آخرین واکنش آقای تاج آبادی است که مایلم آن را همینجا بخوانید (اصل آن ایمیل ۵است) و قضاوت کنید.  فکر می کنید آقای تاج آبادی هم به آموزش نیاز دارد؟ “باعث تاسف بنده و همکارانم می باشد که  این همه وقت گذاشتیم ولی  نمیدونم این چه جور همایشی است  یک کمی برای بنده عجیب  و خنده دار  می باشد که مقاله ۶ صفحه ای بنویسیم. گفتن خلاصه نویسی ولی نه دیگه به این بی نمکی”.

 

جمعبندی ایمیل های مبادله شده در موضوع “بی اخلاقی در بحث از اخلاق”

در عمل به وعده خود برای جمعبندی و تحلیل ایمیل های مبادله شده در موضوع بی اخلاقی در استفاده از آثار دیگران، و با امیدواری به ثمر بخش تر کردن بحث، شرح زیر را از این مکاتبات به علاقه مندان تقدیم می کنم. امیدوارم مطالعه آن موجب نزدیک شدن دیدگاه ها شود.

واکنش ها به ایمیل “بی اخلاقی در بحث از اخلاق حرفه ای” طیفی از نظرات کاملا موافق تا کاملا مخالف با اقدام مرا برانگیخت. درادامه، این نظرات در سه دسته که بر آنها برچسب “طیف مخالف”، ” طیف موافق”، و ” طیف میانه” گذاشته ام، تقدیم می دارم. نظر و نقد خود را در خصوص این نظرات در آینده نزدیک به آگاهی علاقه مندان خواهم رساند.

در طیف مخالف چه گفته شد؟

ابتدا به واکنش های آقای تاج آبادی می پردازم که آماج انتقاد ایمیل من بود. آقای تاج آبادی سه ایمیل به گروه بحث فرستاد.وی سوء تفاهم و نسبت دادن سرقت علمی به خود را “زدن انگ” تلقی کرده است. اما توضیحی که درمورد کار خود داده است اندکی مغشوش است. او اظهار داشته است ۲مقاله ای که برای همایش ادکا ارسال کرده است “یکی میدانی و پرسشنامه ای بوده و عملا با مراجعه به کتابخانه ها تکمیل شده است و دیگری به صورت گرد آوری” است. وی سپس خدا را شاهد گرفته که قصدش استفاده از متن های دیگران به نام خود برای سوء استفاده علمی نبوده است “و تا آنجا که توانسته ام به منابع استناد کردم”. او خود را همیشه به “راهنمائیهای گران مایه افراد صاحب نظر” مثل اینجانب نیازمند اعلام کرده است اما آن را مشروط به آن کرده که “شما هم حرمت استاد و شاگردی خود را نگه داشته و برای ما کتابداران ارزش قائل شده نه اینکه آنها را سرکوب نمائید”.

در ایمیل بعدی اش آقای تاج آبادی درنقش خود به عنوان نویسنده مسئول تجدید نظر کرده است و مسئولیت نوشتن مقاله را به همکار خود نسبت داده است و نوشته است:

با توجه به بررسیهای به عمل آمده [؟]، مقاله رویکردهای اخلاق حرفه ای درمجموعه سازی کتابخانه ها برای خدمت به کاربران که در همایش مجموعه سازی ادکا ارائه شده بوده [!] متاسفانه آخرین منبع مورد استفاده در مقاله به دلایل تعجب آوری و ناخواسته حذف شده که از منبع نامعلوم ذیل اخذ شده بوده در صورتی که داور محترم مقاله یاد آوری کرده بودند منبع برای ایشان ارسال می شد و مقاله اصلاح می گردید یا مطالب کلا حذف می شدند و با توجه به اینکه نفر اول مقاله خانم میر اسدالله بوده اند ناخواسته منبع فوق که البته آن هم به آقای دکتر ابراهیم افشار اشاره نکرده است و به صورت فایل ورد می باشد که از این آدرس اخذ شده بوده است

در ادامه همین روند، آقای تاج آبادی در ایمیل سوم به دکتر فرج پهلو می نویسد:

ولی متاسفانه اساتید کتابداری هستند برای پیشرفت دانشجویان ارزشی قائل نبوده و حاضرند به هر طرقی [کذا] که شده اجازه پیشرفت به آنها را ندهند وآنها را از میدان به در کنند ( مانند جناب آقای دکتر افشار) که حاضرند آبروی افراد کتابداری چون بنده را که حدود ۲۰ سال در کتابخانه ها برای ارائه خدمات به مراجعه کننده زحمت کشیده اند آن هم بدون هیچ گونه چشم داشتی ببرند.

شکل ساده و سر راست همین راهبرد را “ناشناس کتابدار” پیش گرفته است. او در حالی که به صورت ضمنی پذیرفته است که تخلف رخ داده است، با لحنی بسیار مشفقانه و در مقام دوست بسیار نزدیک، با استناد به آموزه های دینی حکم داده است که

ابراهیم جان: آبروی یک انسان مسلمان دارای ارزش زیاد میباشد، وهیچکسی حق ندارد که به هرنوعی که باشد آبروی کسی را بریزد، و اورا در مقابل دیگران شرمنده و خجالت [کذا] نماید (تأکید از من است).

طبق منطق آقا یا خانم ناشناس کتابدار: ۱) مصونیت در مقابل افشاگری محدود به مسلمانان است؛ ۲) مسلمان هر تخلفی مرتکب شود هیچکس به هیچ صورتی حق افشای آن را در مقابل جامعه ندارد؛ ۳) افشای تخلف، هر گاه طرف مسلمان باشد، حرام است و خداوند حق او نمیداند که او را از آتش جهنم درروز قیامت نجات دهد (From: nashenas ketabdar <ketabdarenashenas@gmail.com, Date: 24/11/2011گناه ناکرده>

ناشناس کتابدار در اوج آزردگی خود از آنچه که نداشتن “فرهنگ استفاده از گروه بحث” می خواند، انحلال گروه بحث را پیشنهاد می کند و معتقد است ” بهتر است جمع شود تا اینکه اینقدر آلوده باشد” و جائی نباشد برای ” پندهای ناحکیمانه اساتید و از آب گل آلود ماهی گرفتن دانشجویانی که دارای عقده های پنهان هستند” (۱۱/۱۱/۲۴ ketabdarenashenas@gmail.com).

بدین ترتیب ناشناس کتابدار نیز همصدا با آقای تاج آبادی مشکل را نه در تخلفِ متخلف، بلکه در اعتراض کسی می داند که تخلف در مورد او صورت گرفته است.

ناشناس کتابدار در ایمیلی دیگر “بی اخلاقی پژوهشی” را در ایمیل افشاگرانه من دیده است و به نوشته “یزدان عزیز” اشاره کرده است که در آن خوانندگان را از شتابزدگی در متهم کردن افراد به سرقت علمی منجر به خدشه دار کردن آبروی آنها برحذر داشته است.

در ادامه همین طیف از نظرات، خانم نگار بهاری ضمن “بسیار تامل برانگیز” و “نیازمند توجه مسئولین و هم آموزش از سوی اساتید محترم ” دانستن موضوع، “افشای شخصی خاص” را توسط من “خارج از اخلاق” دانسته است. از نظر او من به عنوان دبیر علمی همایش می توانستم مقاله آقای تاج آبادی را رد کنم و موضوع را به رو به خود او گوشزد کنم چرا که

فکر می کنم تئوری بر ملاکردن و خجالت دادن به دور از اخلاقیات انسانی است. من فکر میکنم خجالت دادن و تنبیه می تونه راهکاری برای تغییر رفتار باشه اما نه در مقابل همه و به بهای آبرو ریختن و…این خارج از رفتار بزرگ منشیانه ای هست که ما همیشه از اساتید بزرگوارمون انتظار داریم.

خانم بهاری مشکل را در “مقاله گرایی” می داند و آن را اینگونه صورتبندی می کند:

هنوز دانشجویانمون درسای روش تحقیق و گزارش نویسی و استناد دهی رو پاس نکردن ولی مقاله می دن. حالا یا به میل خودشون یا فشار اساتید و گروه آموزشی شون. من این رو به شخصه از یک گروه کتابداری تازه تاسیس در شهرستان دیدم که مدیر گروه برای مطرح شدن اسم گروه این دانشگاه،دانشجوهاش رو مجبور میکرد که حتما مقاله ارائه بدن و شما دوستان عزیز قضاوت کنید که مقاله ای که هنوز دانشجوش روش تحقیق رو پاس نکرده… چه شود؟

در طیف موافق چه گفته شد؟

نخستین واکنش موافق، از دکتر فرج پهلو ابراز تاسف و فراتر از آن “حس ترحّم و عصبیت” نسبت به نویسنده/گان مقاله کذائی بود. به عنوان استاد و سردبیر یک مجله حوزه کتابداری دکتر فرج پهلو از مواجهه مکرر با کسانی سخن میگوید که “سرهم کردن نوشته هایی از اینطرف و آن طرف” را مقاله نویسی می دانند و “بعد هم کلّی مدعی هستند که مقاله نوشته اند، و چنین و چنان، و چرا مثلا مقاله شان پذیرش نمی گیرد”. او سبب “این جهالت” روزافزون را

افزایش بی حساب و کتاب دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد از یکسو، ثبات و یا حتی کاهش کادر آموزشی و امکانات مربوطه از طرف دیگر، و (غم انگیزتر اینکه) در این گیرودار، وضع مقررات سخت گیرانه ای که مثلا دانشجو را ملزم می کند که اگر مقاله چاپ نکند، نمره کامل رساله را نمی گیرد… و فقط خدا می داند که سردبیران مجلات چقدر از سوی این دانشجویان برای چاپ مقاله هایشان (که اغلب تکراری و فاقد ارزش علمی است) زیر فشار هستند. خلاصه وضع نابسامانی ایجاد شده است که متاسفانه بخش عظیمی از علل آن ناشی از سوء برنامه ها و ناهماهنگی ها در مدیریت آموزش عالی است.

دکتر فرج پهلو موافقت کامل خود را با وضع جریمه و تنبیه برای کسانی که از قوانین بدیهی در حوزه کاری خود عدول می کنند اعلام، ولی همزمان، ابراز امیدواری کرده است که گوش شنوایی هم در بین مسئولین و مقامات ذیصلاح آموزش عالی پیدا شود که برای رفع این نابسامانی ها چاره اندیشی کند.

خانم طاهره کرمی از اینکه بالاخره اساتید محترم هم صدای اعتراض شان بلند شد ابراز خوشحالی کرده است و از بی توجهی جامعه حرفه ای زمانی که دانشجویان قربانی سرقت علمی می شوند، شکوه کرده است. او از تجربه مکرر خود سخن گفته و اینکه اعتراض های مکرر او به سوء استفاده از نوشته هایش به جائی نرسید.

آقا یا خانم پ. رنجبر نیز از تجربه ناگوارخود سخن گفته است که از پایان نامه اش دیگران ” مقاله ها نوشته اند و به نام خود چاپ کرده اند”. او می گوید: ” وقتی شکایت کردم و به گوش همه رساندم با این جواب مواجه شدم که درست نیست اسم شخصی برده شود. و باید این مساله به گونه ای دیگر حل شود” او در ایمیل بعدی خود افزود که “نامه گله امیزی به گروه بحث و رئیس انجمن و حتی دکترفتاحی و بقیه دوستان نوشتم و اتفاقا افشاگری بنده سر از فلک درآورد ولی توی همین گروه به بنده اعتراض شد که چرا نام اشخاص برده می شود درست نیست با ابروی کسی بازی شود”. او ناامیدانه می گوید “کسی نیست که از ما دفاع کند و دیگر نیازی نیست اسمی برده شود چون هر چیز به وقتش شیرین است. ستمی که برمن روا شد به خدا سپرده شد”.

حمید پیمانی از اخلاق محافظه کارانه در نقد دیگران با وصف “تقلب مدار و آبرو محور” انتقاد کرده است و پیشنهادهائی نظیر ریشه یابی و تحلیل فرهنگی و آسیب شناسی را برای حل آن کافی نمیداند و معتقد است یک راه درمان قاطع، در کنار آموزش و تشویق، تنبیه و افشاگری است و آن را رویکرد جوامع پیشرفته می داند که راست گویی، ارزشی بنیادین در فرهنگ آنها است. او از یک مورد برجسته، علی کردان وزیر کشورمتوفی نام می برد: “که نه دکترا داشت، نه فوق لیسانس ونه لیسانس، اما در طی سال ها با همه این مدارک پست سازمانی و حقوق می گرفت. می گویند وقتی در مجلس از این بابت استیضاح می شد، عده ای در حمایت از او فریاد می زدند”خدا از شما نمی گذرد که آبروی یک مسلمان را می برید!”

پیمانی از کتابدار ناشناس خواسته پیش از سخن سرایی در مورد بی فرهنگی دیگران در استفاده از گروه بحث مجازی و لزوم تعطیل شدن آن، میزان فرهنگ و مسئولیت پذیری خود را با افشای نام واقعی اش ثابت کند و خطاب به او که جسارت اعلام نام واقعی اش را ندارد می گوید: “اگر شطرنج بلد نیستید، دلیل نمی شود هر موقع احساس باخت می کنید لگدی به میز آن بزنید”.

فاطمه زارع خطاب به خانم یا آقای ناشناس توصیه می کند فایل های پیوست ایمیل من (افشار) را ببینید تا متوجه شود کار آقای تاج آبادی مصداق سخن دکتر منصوریان درباره “مرز باریک و ظریف” اشتباه دراستناد و سرقت نیست. او ناشناس را به خاطرنداشتن شجاعت و جسارت سخن گفتن به نام خود سرزنش کرده است.

 آقائی (احتمالا) با نام مستعار رانگاناتان ایرانی در واکنش به ای میل های ناشناس کتابدار، ضمن تأکید بر اینکه نظرش محکوم کردن اقای تاج آبادی نیست “چرا که ممکن است عمدا نبوده باشد”،  معتقد است گاهی چنین تلنگرها و شوک هایی از طریق همین گروه بحثی که نه تنها نیازی به جمع کردنش نیست بلکه باید تقویت بیشتر هم بشود، انجام شود تا کمی به خود آئیم”. به عقیده او “اگر اشتباهمان را قبول کنیم و کمک کنیم تا دوستانمان هم اشبتاهشان را بپذیرند و در صدد جبران برآیند خیلی بهتر از ان است که بازهم خواسته و ناخواسته به این مشکل در جامعه علمی دامن بزنیم که شاید روزی گریبانگیر خودمان هم بشود”.

در طیف میانه چه در میان رفت؟

محمد قاسمیان ضمن موافقت با “صراحت و شدت عمل”، آن را مشروط به تذکر قبلی به شخص خاطی و درخواست اصلاح رویه دانسته است و معتقد است برخی از این اشتباهات از سر ناآگاهی و آموزش نایافتگی صورت می گیرد. او تذکر پنهانی را گاهی موثرتر از تذکر آشکار و علنی و عمومی می داند و معتقد است تذکر آشکار و علنی و عمومی فرد را جری تر میکند و آینده علمی و حرفه ای او را می تواند تحت تاثیر قرار دهد و آبرویش را ببرد و برای افشاکننده خطر آفرین شود. بدین معنی که وقتی عزت نفس انسان متخلف خدشه دار شد برایش انجام برخی کارها راحتتر و احتمال سرایت بیشتر و عادی شدن یک خطا بیشتر می شود. وی توصیه به برخورد ” کمی علمی تر با مساله را می کند و خواستار آموزش به دانشجویان می شود؛ به علاوه از “ساختارهای ضعیف مدیریت اطلاعات در سطح مجلات و همایش ها” انتقاد می کند و راه حل احتمالی را” یک واندن نظام مدیریتی کلان اطلاع رسانی” و “نرم افزارهای بومی کنترل و مدیریت سرقت علمی در داخل کشور می داند که با استفاده از آنها برگزار کنندکان همایش ها و سردبیران مجلات جلوی خطا را از همان ابتدا بگیرند تا “کار به شیوه های وطنی نرسد، مثل همین روش افشاکری در گروه بحث” (تأکید از من است). او افشاگری در گروه بحث را برای هر دو طرف زیان آور و “یادآور غلیان احساس بر منطق و عقل و عدم به کارکیری روشهای منطقی-انسانی کشورهای غربی که از نظر ما دین برتر را هم دارا نیستند” می داند.

آقای قاسمیان در توضیح ایمیل قبلی خود، ایمیل دیگری به گروه بحث ارسال کرده است و در آن ضمن منحرف کننده خواندن پیامهای “ناشناس کتابدار”، مفید بودن علنی کردن خطایی را که به نظر او “هنوز سهوی بودن یا عمدی بودن آن اثبات نشده است” به سئوال کشیده است و آن را سریعترین یا آسان ترین راه حلی دانسته است که الزاما بهترین نیست. وی می گوید قصدش آن بوده که عنوان کند: “با چنین مسئله کلانی که هر از گاهی در گروه بحث روی می دهد چطور برخورد شود بهتر است؟ آیا بهترین راه همین راه است؟ اگر بله و اثرگذار است، خوب ادامه یابد؛ اگر نه، جایگزین آن چیست؟”

دکتر فتاحی موضوع را در حد “عدم استناد دهی بجا (ناخودآگاه و یا آگاهانه)” کاهش داده است که ”در مواردی به سرقت علمی می انجامد”. به نظر او “بیش از هر چیز دیگری، همه ما به آموزش نیاز داریم” به نظر او باید به “دانشجویان آموزش دهیم که چگونه استناد کنند تا از کار آنها برداشت سرقت علمی نشود… و به خودمان به عنوان اعضای هیئت علمی نیز بقبولانیم که شاید ما باید بیشتر دقت کنیم تا چنین مواردی رخ ندهد”.

دکتر علی ح. قاسمی در پیامی به طور خاص خطاب به دکتر فتاحی واکنش های منفی به افشاگری را ناشی از کم‌شکیبابی و نامدارایی می داند که بخشی از آن، به گفته او، “ریشه در شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ما دارد”؛ شرایطی که به گفته او “پاره ای یقینا وجه تاریخی دارند و پیش از تولد به نام ما نوشته شده اند”. اومعتقد است با شیوه ای غیر از افشاگری اخیر هم می شد به تنبیه خاطی پرداخت. اما به صراحت از شیوه مورد نظر خود را بیان نمی کند، برعکس بلافاصله دامن خود را از شائبه اتهام زنی به آقای تاج آبادی با بیان اینکه “با این فرض که فرد مورد بحث اساسا خاطی بوده باشد” اعلام می دارد. وی تنبیه خاطی را با توسل به افشاگری کافی نمی داند. به نظر او “فقدان آموزش کافی، یا وجود الگوهای منفی و مشابه در میان اعضای هیئت علمی” موجب رواج دزدی ادبی شده است. به نظر او “با روش کنونی [= افشاگری] به تنش ها دامن زده می شود و مدارا و دلسوزی مورد انتظار از اساتید را مورد تردید دانشجویان قرار میگیرد”.

بحث دکتر قاسمی بدون توضیح به شیوه مورد نظر ومطلوب وی برای “تنبیه خاطی” با استعانت از “بیتی به روال پیشینیان” پایان می یابد:

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولی به خون جگر شود

عضو گروه بحثی با آدرس qadamyary@gmail.com ایراد کار را در آن دانسته است که “ابزار و امکانات نشر از یارانه ها و مجوزها و… در دست افراد نااهل و یا خدای ناکرده بیسواد و کاهل و… قرار دارد که بدون بررسی پیشینه و سایر اصول چاپ و نشر اقدام به انتشار می کنند  و یا شاید عوامل مشاور و هیأت تحریریه و سایر افراد که با ناشر همکاری دارند سهل انگاری (و گاهی پارتی بازی)می کنند” و بنا براین “هر اتفاقی که در این رشته بیافتد بزرگان در آن درصدی سهم دارند چه زشت و چه زیبا در عمده موارد انتشار مقاله، کتاب، پایان نامه و مجموعه مقالات همایش و ….نقش این عزیزان کمتر از سایر عوامل نیست”

در آخرین واکنش بیطرفانه به تاریخ ۸ دسامبر، سینا صولتی، کارشناس ارشد کتابداری، به توضیح  در خصوص سیاست رایج مجلات علمی و همایش ها در برخورد با سرقت علمی، پیش و پس از انتشار، پرداخته است. آقای صولتی عمل آقای تاج آبادی را به وضوح کپی برداریِ ناپذیرفتنی تشخیص داده است. اما چاره را رد کردن مقاله و نویسندگان اخطار بدون کشاندن آن به فضای عمومی، یا کشاندن آن به گروه بحث بدون ذکر نام نویسنده می داند. در عین حال، وی با اطمینان، قصد مرا از مطرح کردن مورد آقای تاج آبادی را به درستی “جلوگیری از تکرار چنین رویدادی در آینده” دانسته است. وی به آقای تاج آبادی و همکارانش توصیه می کند نویسندگان مقاله کذائی “به جای توجیه کردن و بحث و جدل بر سر این مساله با معذرت‏خواهی به این قضیه خاتمه دهند”.

***

جمعبندی فوق، اگر درست انجام شده باشد، بازتاباننده نظرات متعارض بخشی از جامعه حرفه ای کتابداری کشورما است که مسئله مطرح شده در ایمیل اولیه مرا به گروه بحث از یک یا بیش از یک لحاظ شایسته توجه دیدند و در آن شرکت کردند و باورها و اندیشه های خود را در عرصه عمومی مطرح کردند. بحث های آنها شماری مفاهیم را به میان آورد که می توان آنها را از بیش از یک زاویه سنجید. چنین سنجشی از آن روی می تواند مفید باشد که در پرتو آن می توان به درکی انتقادی از وضع زبان، تقکر، و اخلاق در بخشی از جامعه کتابدار ایرانی رسید.

۱)       نظر شما چیست؟ نظرات کدام طیف را بیشتر قبول دارید؟ نظرات کدام طیف را کمتر قبول دارید؟ دلایل شما برای قبول داشتن یا نداشتن هریک چیست؟

۲)      از میان هر طیف، استدلال چه کسی را بیشتر و چه کسی را کمتر می پذیرید؟ دلایل پذیرش و عدم پذیرش خود را می توانید برای آگاهی دیگران توضیح دهید؟

شرکت شما در این گفتگو می تواند به پرورش عقل جمعی ما کمک کند و جامعه حرفه ای ما را در مسیر قضاوت و عمل درست قرار دهد.

لطفا دیگران را از نظرات خود با پاسخ به سئوال های فوق برخوردار کنید!


About ابراهيم افشار زنجاني

View all posts by ابراهيم افشار زنجاني →

4 Comments on “بی‌اخلاقی در بحث از اخلاق حرفه‌ای: جمع‌بندی ایمیل‌های مبادله شده در گروه بحث مشهد”

  1. با سلام
    به نظر من این روزها بحث سهل انگاری مهم است زیرا مساله تحقیق و مقاته نویسی برای نسل امروز با عشق و علاقه انجام نمی شود و این موضوع از مقاطع پایینتر تحصیلی دیده می شود. و همانطور که بچه های ما از سن دبستان عادت به تقلب کردهاند و این امر یک امر اثبات شده است و حتی تحلیل روانشناسانه نیز روی آن انجام شده است.پس می بینیم این امر ریشهای است وبه زمانهایی از حدود ۲۰ سال یا بیشتر بر میگردد و وقتی مسااه فرهنگی بشود مبارزه بان بسیار سخت است و راهکارهای علمی برای برخورد با آن لازم است. البته همیشه استثنا وجود دارد و هستند کسانی که اینگونه نباشند.

  2. سلام. به نظر من ادعای اقای تاج آبادی مبنی بر اینکه دکتر افشار حرمت کتابداران را زیر پا گذاشته است و برای آنها ارزش قائل نیست و قصد سرکوب آنها را دارد کاملا بی پایه و مضحک است. مخصوصا قسمت ” از میدان به در کردن” حرف خیلی سخیفی است. آیا اقای تاج آبادی دچار این توهم شده است که دکتر افشاراو را رقیب خود می داند؟!
    این ادعای او هم که چون مقاله کامل نشده بود از فرستادن آن خودداری کرده است، مردود است. آقای تاج آبادی فرافکنی می کند و شجاعت رویاروئی با حقیقت کار خود را ندارد. خیلی بهتر بود ایشان به جای اینکه مدعی “گناه نکرده” باشند و کسانی چون دکتر افشار را متهم به از “میدان به درکردن و زیر پا گذاشتن حرمت استاد و شاگردی ” کنند، از اشتباه خود معذرت خواهی می کردند!
    تاسّی “ناشناس کتابدار” به احادیث و صرف “خارج از اخلاق” خواندن این عمل نمی تواند دلایل قانع کننده ای باشد. چرا که اگر ناشناس کتابدار در این زمینه حدیث می آورد قطعا ایشان احادیثی هم در زمینه دزدی و تعدی به اموال دیگران هم بلدند! آیا او استفاده بدون اجازه از اموال دیگری را اخلاقی می داند ؟
    من استدلال آقای محمد قاسمیان را کمتر می پذیرم. استدلال ایشان در مورد مردد بودن آقای تاج آبادی در استناد دادن آخرین چیزی است که می توان از مکاتبات نامبرده استنباط کرد! از طرفی این “شیوه های وطنی” چندان جدید نیستند (نمونه اش همان سایتی است که اقای عمرانی معرفی کرده اند)، ضمنا افشای تقلب نه تنها شیوه ای “وطنی” نیست، بلکه در کشور من رایج نیست و در جوامع توسعه یافته بسیار هم رواج دارد که در ایمیل اولیه دکترافشار هم به آن اشاره شده است.
    خیلی جالب است که عده ای برای خطا کننده دل می سوزانند و و قربانی را سرزنش کنند. این را می توان “عدالت از نوع وطنی” نامید. تعبیر های “ناشکیبایی و نامدارایی” آقای علی قاسمی، “غلیان احساس بر منطق و عقل” آقای قاسمیان، و”دور از اخلاق” خانم نگار بهاری از این دست هستند (به قول سعدی “سنگ را بسته و سگ را رها می کنند”).
    من نظر آقای رسول نورپور را می پسندم و در این گونه موارد موافق افشاگری هستم، منتها به صورت کاملا مستند.
    نرگس صراف تهرانی

  3. سرکار خانم نرگس صراف چرا بی جهت و بدون دلیل اظهار نظر می کنید مگر شما از اصل قضیه باخبر بوده اید?

  4. بنگرید به متن ذیل :چه حمایتی میکنه خانم صراف تهرانی ناقلا از استاد راهنماش
    ولی نکن این کارا رو – یک طرفه به قاضی رفتن بی انصافیه ها
    بررسی تعهد به نقش در نزد مدیران کتابخانه های دانشگاهی::::::::

    استاد راهنما: ابراهیم افشار ، استاد مشاور: سعید رجایی پور ، دانشجو: نرگس صراف تهرانی ،
    وزارت علوم، تحقیقات و فناوری – دانشگاه اصفهان – دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی – ۱۳۹۰ – [پایان نامه کارشناسی ارشد]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *