عباس حری: کتابداری یعنی مرگ

این گفتگوی کوتاه در تابستان هشتاد و چهار انجام و در خبرنامه انجمن هم منتشر شد.بعد ها دیدم که تیتیر این گفتگو توسط افراد مختلف نقل شده است .”کتابداری یعنی مرگ!”

امروز دوباره آن را مرور میکنم وآرام نفس میکشم و فکر میکنم!

دوشنبه ها روزی ست که حتماً می شود او را در طبقه سوم ساختمان کتابخانه ملی دید. البته از روز قبل مختصر هماهنگی کرده بودم. حالا با دفعه اولی که مرا دیده بود کمی تفاوت می کند، کمی بیشتر می شناسد و بیشتر گرم می گیرد. هزار فکر میان سرم است و مطمئن هستم که او نیز هزاران حرف برای گفتن دارد، اما قرار مصاحبه و گفتگو ندارم. قرارمان یک گپ کوتاه است آن هم با کسی که فکر می کنم اگر کتابداری نمی خواند حتماً فلسفه می خواند.

 

تابستان بدون کلاس درس چگونه گذاشت؟

کلاس نبود ولی خب رتق و فتق امور دانشجویان بود، کارهای پژوهشی و تحقیقاتی که سرجای خودش.

فرصت مطالعه که داشتید؟

من اگر یک روز مطالعه نکنم حس می کنم که چیزی را از دست داده ام.

در چه حوزه هایی بیشتر مطالعه می کنید؟

بیشتر مطالعه من منبعث از کارهایی ست که در پیش دارم، یعنی سعی می کنم در آن راستا مطالعه کنم و ضعف های خودم را برطرف کنم.

تمام تابستان را تهران بودید؟

نه! چند روز هم شمال بودیم.

کتابداری؟

مطالعه راهکارهای ایجاد ارتباط مؤثر میان انسان و دانش مضبوط منظورم تعریف تئوریک آن نبود.

پس می گویم: مرگ

چرا مرگ؟

چون تا وقتی بیرونش هستی نمی دانی چیست و وقتی بر تو عارض شد نمی توانی توضیح دهی که چه هست؟

کتابدار؟

دیگران را نمی دانم ولی من به افتخار می گویم که کتابدارم.

مشکل کتابداری کجاست؟

کتابداری مشکل ندارد، نگاه ما مشکل دارد.

مجله اطلاع شناسی؟

راضیم. بازخورد خوبی داشته و افرادی که در حوزه های کامپیوتر، فلسفه و جامعه شناسی فعالیت دارند هم آن را می خوانند.

به نظرم «چرایی» همیشه برای شما مهم بوده است؟

بله. اصلاً هر چه که دنبال «چرایی» باشد برای من اهمیت دارد.

اگر کتابداری نمی خواندید، فیلسوف می شدید؟

نمی دانم ولی به فلسفه علاقه دارم.

از نوع نگاهتان به مسائل حوزه کتابداری می توان فهمید که اهل تفلسف هستید.

نمی دانم ولی به فلسفه علاقه دارم. همه چیز فلسفه دارد.

تکنولوژی اطلاعات (IT) با کتابداری چه می کند؟

هیچ IT فقط ابزار است، همین.

پس می پرسم که کتابداران با (IT) چه می کنند؟

به اندازه دانش و آگاهی که دارند از آن استفاده می کنند.

کسی که در حوزه کتابداری به شما نزدیک است.

خیلی ها هستند.

نزدیک ترین؟

خانم نوش آفرین انصاری استاد مرجع من بودند همیشه با ایشان راحت بودم.

قول یک مصاحبه مفصل را می دهید؟

اول بگویید درباره چه، بعداً درباره اش حرف می زنیم.

About جلال حيدري نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

View all posts by جلال حيدري نژاد →

14 Comments on “عباس حری: کتابداری یعنی مرگ”

  1. استادی که به نظر من دیگر تکرار نخواهد شد. افتخار شاگردی ایشان را در دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران داشتم. برای بررسی و تصویب پروپوزال و بررسی گزارش نهایی طرحهای تحقیقاتی در کمیته علمی – فنی اطلاع‌رسانی مرکز اطلاعات و مدارک علمی کشاورزی نیز در خدمتشان بودیم. همیشه حرف آخر و جمع‌بندی نهایی با ایشان بود. یادش گرامی و راهرش پر رهرو باد

  2. اصلا دوست نداشتم اولین پیامم در نشریه عطف پیام تسلیت باشد. از دست دادن این بزرگوار را به همه دوستان و پیشکسوتان کتابداری تسلیت می گویم. برای خانواده ایشان صبر جزیل آرزو دارم.

  3. بعد از مرگ، آزادی است
    خبر مرگ ایشان، برایم بسیار گران بود. ابتدا باور نمیکردم
    ولی باید باور کرد که مرگ حق است و مرگ استاد بخشی از این زندگی
    خبر ناگوار سکته ایشان را از دکتر فتاحی گرامی شنیده بودم
    با اینحال پذیرش رفتن او برایم دشوار است
    باید راه او را ادامه داد

  4. روحش شادو یادش گرامی گرچه اصلا باورم نمی شود. خدا به خانواده شان صبر دهد.براستی یکی از قطب های کتابداری بودند. حیف شد که از بین مارفتند.

  5. با سحر کلام و دانش ایشان چه عاشقانه به دنیای کتابداری پای نهادم و ریشه دواندم.با متانت و آرامش به کلاس قدم می گذاشت. علم خود را با عشقی که به این رشته و ارتباط با دانشجو داشت، بی منت عرضه می کرد. روحش شاد، انسانی بود والا که خصوصیات و ویژگی هایش همیشه مثال زدنی است و جایش همیشه خالی خواهد بود.

  6. روحش شاد و قرین رحمت باد!

    خدا پدر بانی ویکی پدیا و همچنین تصحیح کننده صفحه مربوط به زنده یاد دکتر حری را بیامرزد که باعث شدند بتوانم از تاریخ درگذشت ایشان باخبر شوم.

    عطف که هر روز به آن سر می زنم، سیاهپوش شده، اما فقط در سوگ است و «خبر» نمی دهد.
    خبر مندرج در خبرگزاری کتاب ایران در طرفه العینی در زیر خروارها خبر دیگر مدفون شده بود و ندیدمش.
    اصلا به خاطرم نرسید که لیزنا را بخوانم، چون چندان با آن مانوس نیستم.

  7. کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
    خبر درگذشت استاد بزرگوار چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می‌نشیند، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست خداوند قرین رحمتش فرماید.
    وقتی در آغوش زمین قرار گرفتی ، هدفی جز پرواز نخواهی داشت ، پروازی به ابدیت ، پروازی به عمق وجود و پروازی به کرانه های حقیقت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *