مقدمه از عطف:
نشریه الکترونیکی عطف در اولین گام جهت تعامل با کتابخانه ملی ایران به سراغ یکی از معضلات چند ساله اخیر این نهاد فرهنگی رفته و تلاش کرده است تا با طرح پرسش وگرفتن نظرات متخصصان و اساتید حوزه کتابداری و اطلاع رسانی ، تصمیم سازمان و تصمیم گیران این سازمان را که دل در گرو خردجمعی،تدبیر و اعتدال دارندیاری برساند.این نشریه با عبارات و پرسش های زیر به سراغ متخصصان و اساتید رفته است:
در این رابطه خواهشمند است نگاه و تحلیل خودتان را در مورد محورهای زیر بیان کنید: ۱. آیا کتابخانه ملی به واسطه ملی بودن باید پذیرای همه دانشجویان در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری و بعضا کارشناسی باشد یا اینکه رویکرد دیگری برای عضویت در این سازمان باید لحاظ شود؟ . ۲ تبدیل کتابخانه ملی از نهادی پژوهش محور به قرائت خانه چه ریشه ها و دلایلی میتواند داشته باشد و ریشه این خطا در کجاست؟۳ هدف اصلی خدمات کتابخانه ملی باید کدام اقشار و گروه ها باشند؟۴ کشورهای دیگر عمدتا پیشرفته چه راهی رفته اند و تجربه دیداری و شنیداری شما از انها چگونه است؟۵. فروکاستن کتابخانه ملی به قرائت خانه چه تاثیری در هویت و شخصیت “ملی” این سازمان دارد.۶. هرگونه تحلیل و توضیحی که میتواند این موضوع را وارسی و تصویری جدید و راه حلی ارائه دهد لطفا بیان کنید.
*********************************
کتابخانه ملی هر کشوری، افزون بر هویت و کارکردهای ملی که بعدا توضیح خواهم داد، باید منابع اطلاعاتی و فضای مناسب مطالعه را برای همه اقشار و گروه ها فراهم سازد. دستاورد چنین رویکردی آنست که این کتابخانه بتواند اطلاعات و دانش روزآمدی در باره نیازها و نیز رفتارهای اطلاعاتی و اطلاع یابی انواع گروه های کاربران را گردآوری کرده و برنامه ها و خدمات خود را برای پاسخ به آنها تدوین نماید و یا مورد بازنگری قرار دهد. در واقع، با پذیرش دانشجویان، این کتابخانه یک محیط میدانی واقعی برای پژوهش در باره نیازها و رفتارهای آنها ایجاد می کند و از نزدیک با وضعیت موجود و وضعیت مطلوب برای ارائه خدمات به این قشر آشنا می شود. بنابراین، تحت پوشش قرار دادن قشر دانشجو، نه تنها از وظایف کتابخانه ملی است بلکه این نهاد می تواند با ایجاد امکانات ویژه (سالن مطالعه شبانه روزی و منابع مرجع خاص و رایانه های متصل به اینترنت و مانند آنها)، خدمات مورد نیاز آنها را به شکل مطلوب ارائه دهد.
اهمیت این رویکرد از آنروست که همین قشر در آینده عهده دار مدیریت بخشهای گوناگون کشور خواهند شد و باید مفهوم خدمات مطلوب را درک کرده باشند تا خود بتوانند خدمات شایسته به مخاطبان و جامعه هدف را برنامه ریزی و ارائه نمایند. شاید یکی از دلایل اصلی در مورد کم توجهی به مشتری محوری و خدمت به جامعه در ایران ناشی از عدم ارائه خدمت به قشر جوان از جمله دانشجویان باشد. شاید مدیران کنونی سازمانهای مختلف در ایران، هنگامی که دانشجو بوده اند از توجه کافی در کتابخانه ها برخوردار نبوده و در نتیجه اکنون ذهنیت مثبتی در باره کتابخانه و امکانات مورد نیاز آن ندارند.
در مورد پرسش دوم شما باید بگویم که،آشکار است که نمی توان قرائت خانه را به عنوان یک رکن اساسی برای کتابخانه ملی به شمار آورد. هیچ عقل سلیمی این را توصیه نمی کند. اگر در برخی شرایط و زمانها، کتابخانه ملی به این سو رفته است، به باور من، بیشتر به خاطر جلب توجه مدیران سطوح بالاتر و تبلیغات رسانه ای بوده است. شاید دلیل دیگر، فشار از پائین باشد که مدیران را وادار به تلقی این ذهنیت کرده که باید به نیازهای دانشجویان به عنوان یک گروه بزرگ نیازمند کتاب و سالن مطالعه پاسخ دهد، بویژه اگر در آن منطقه، کتابخانه های دانشگاه و حتی عمومی قابل دسترس و مناسب وجود نداشته باشد. اتفاقا چنانچه کتابخانه ملی قرائت خانه مناسبی را در همین منطقه شهری و یا در کنار خود (مثلا باغ کتاب) راه اندازی کند، خیلی موفق تر عمل خواهد کرد.
در مورد اقشار و گروههایی که کتابخانه ملی باید به آنها خدمت رسانی کند باید بگویم که کتابخانه ملی ماموریت ملی دارد و باید نیازهای همه اقشار بویژه در سطح عالی (دانشمندان، استادان، دانشجویان، کارشناسان، و سایر نیازمندان به اطلاعات و دانش) را پاسخ دهد. در این راستا، چنانچه سایر انواع کتابخانه ها، یعنی کتابخانه های دانشگاهی و عمومی، وظایف خود در قبال جامعه هدف را به شکل مطلوب و یا نسبتا مطلوب انجام دهند، از فشار بر کتابخانه ملی به طور قابل ملاحظه کاسته خواهد شد.
در مقایسه با انواع قشرهای اجتماعی، قشر پژوهشگران بویژه در حوزه های ایرانشناسی و اسلام شناسی که خود دارای عرصه های فرعی بسیار هستند باید در اولویت دریافت خدمات از سوی کتابخانه ملی قرار گیرند. بدیهی است این قشر دربرگیرنده پژوهشگران خارجی نیز باید باشد و از این جهت، کتابخانه ملی می تواند بسترهای لازم نرم افزاری و سخت افزاری را برای آنها تدارک بیند. این در اکثر کتابخانه های ملی یک رویکرد عمده است. بر این اساس، کتابخانه ملی ایران نیز یک رسالت جهانی در فراهم آوری یک مجموعه منسجم و ارائه خدمت در زمینه های تعریف شده مانند ایرانشناسی و اسلام شناسی دارد.
افزون بر قشرهای نامبرده، کتابخانه ملی باید قشر کارشناسان و متخصصان حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی (کتابداری و اطلاع رسانی) را نیز مورد توجه خاص قرار دهد زیرا آنها دست اندرکار راه اندازی و مدیریت انواع سامانه های اطلاعاتی هستند و نیاز دارند تا اطلاعات پایه (از جمله داده های کتابشناختی و سازماندهی شده) را در دسترس داشته باشند. به بیان دیگر، کتابخانه ملی باید در همان راستای سازماندهی اطلاعات (بویژه فهرستنویسی پیش از انتشار)، بخش اعظم کار را از روش دوش کتابخانه ها و مراکز اطلاعاتی بر دارد. از این جهت، بروندادها و دستاوردهای کتابخانه ملی دارای ارزش افزوده برای قشر کتابدار است. البته، تدوین انواع ابزارهای مرتبط با سازماندهی و مدیریت اطلاعات (سرعنوانهای موضوعی، فهرستهای مستند موضوعی و نامها، طرح های رده بندی و گسترشهای آنها و مانند آنها) از بدیهی ترین فعالیتهای زیرساختی کتابخانه ملی است. این کار تاکنون به خوبی انجام گرفته اما باید توسعه یابد.
اما کشورهای پیشرفته چه کرده اند؟
بیشتر کشورهای پیشرفته تلاش کرده اند تا نقش ملی و جهانی کتابخانه ملی خود را به خوبی و به شکل عینی تعریف کنند و شرایط و امکانات لازم برای تحقق آنها را فراهم سازند. بیشتر آنها بر پایه یک برنامه طولانی مدت و پایدار مبتنی بر نیازها، شرایط و تحولات پیش رو به توسعه کتابخانه ملی خود دست زده اند. آنها این کار را در قالب برنامه راهبردی دنبال کرده اند. برای تحقق آن نیز همه امکانات لازم از جمله به کارگیری برجسته ترین متخصصان و مشاوران در قلمروهای مورد نیاز را فراهم آورده اند. کتابخانه ملی ایران می تواند برنامه ها و ماموریتهای تعدادی از کتابخانه های عمومی کشورهای پیشرفته و نیز درحال رشد را با هدف شناسایی ارکان اساسی برنامه خود و بومی سازی بخشهایی از آن مورد مطالعه قرار دهد.
در کشورهای پیشرفته، به دلیل وجود انواع کتابخانه های دانشگاهی، عمومی، کودک و مانند آنها، دانشجویان ناچار نیستند بخش عمده ای از فضا (سالن های مطالعه) و امکانات و نیروهای کتابخانه ملی را اشغال کنند. آن کتابخانه های ملی بیشتر به فراهم آوری مجموعه های کمیاب، و دیجیتال سازی آنها رو آورده اند تا از این طریق به نیازهای ملی و جهانی پاسخ گویند. آنها تلاش می کنند تا نقش راهبری خود را در هدایت عمومی کتابخانه ها برجسته کنند.تبدیل کتابخانه ملی به قرائتخانه در نهایت موجب فروکاهی جایگاه ملی و جهانی آن خواهد شد.
و در آخر
بر این باورم که کتابخانه ملی می بایست از متخصصان علم اطلاعات و کتابداری در ساختار مدیریتی خود و نیز در بدنه اجرایی و خدماتی خود بیشتر استفاده کند. آنها می توانند در تدوین یک برنامه راهبردی متناسب با ویژگیها، شرایط و نیازهای کتابخانه ملی با توجه به ماموریتهای ملی و جهانی خود نقش اساسی داشته باشند. همچنین، وجود یک کمیته مشورتی از صاحب نظران پیشکسوت و جوانان متخصص و نخبه، لازمه منطقی کردن امور از طریق دریافت بازخوردهای واقع بینانه نسبت به برنامه ها و فعالیتهای کتابخانه، از جمله رویکرد به تامین فضای مناسب برای دانشجویان و جوانان، خواهد بود.
کتابخانه ملی با توجه به جایگاه استثنایی خود در سطح نظر و عمل در حوزه های کتابداری و اطلاع رسانی (به لحاظ آموزش، پژوهش، تولید استانداردها و ارائه خدمات فنی)، و نیز در فراهم سازی و توسعه فضا، منابع و خدمات برای قشرهای گوناگون جامعه، بویژه پژوهشگران حقیقی و نیازمند می تواند الگو و راهبر باشد. برای این منظور، استفاده از یک مدل موفقیت که دارای چهار مولفه مقبولیت درونی، مقبولیت برونی (مشروعیت)، انسجام، و هویت باشد عامل اساسی به شمار می رود.
نکته پایانی آنکه، پیشینه کتابخانه ملی در چند دهه گذشته نشان داده است که هرگاه گرایشهای سیاسی، و نه حرفه ای و علمی، بر این نهاد ملی حاکم شده، موجب آشفته شدن ساختار، رسالتها و خدمات آن گشته است. از این رو، پرهیز از رویکردهای سیاسی به مدیریت کتابخانه ملی ایران باید یک اصل بدیهی در نظر گرفته شود تا همه آنانی که مشتاق کمک و خدمت به آن هستند بتوانند در فضایی سالم و صدیق به مشارکت و در نتیجه تحقق سرافرازی ایران بپردازند.
آقای دکتر فتاحی
نوشته خواندنی شما را دو مرتبه مطالعه کردم.به همه بخش هایش باید موافق بود اما در نتیجه گیری که اتفاقا با ان هم موافق هستم چند سوال برایم پیش آمده که با شما در میان میگذارم.
تاکید کرده اید بر استفاده از متخصصان علم اطلاعات و کتابداری…خیلی هم خوب است ولی سوال من اینست که چرا اساتید و متخصصان کتابداری وقتی چنین وضعیتی برای کتابخانه ملی پیش آمد هیچ اظهار نظری نکردند؟ چرا متخصصان نیامدند و به روسای قبلی نگفتند که راهشان اشتباه است. چرا نظر کارشناسی ندادند وانها را از چیره گی سیاست بر فرهنگ برحذر نکردند. چرا انجمن سکوت کرد؟ چرا کسی تحلیل و تفسیری ارائه نداد؟ آیا وظیفه متخصص فقط اینست که به هنگام سوال جوابی بدهد و وظیفه اش را انجام یافته ببیند یا اینکه وظیفه دارد به حکم تخصص! هرچا و هر وقت کژی دید تذکر دهد؟ از کتابخانه ملی و شرایطش برای کتابداارن و اطلاع رسانان مهم تر کدام است؟ …از اینکه با صراحت با شما حرف میزنم اطمینان دارم که دلگیر نمیشوید ولی قصور متخصصان و عافیت طلبی چه نقشی در این تصمیم های کژ و ناراست داشته است؟…آقای دکتر..سکوت متخصصان هم گاهی تایید شده است بر تصمیم های کج….آقای دکتر ..حرف زیاد است…خیلی زیاد…چندین بار نوشته ام وگفته ام که سکوت طلا نیست…آقای دکتر از اینکه همراه عطف هستید از شما سپاسگزارم….اگر جایی اشتباه نوشته ام و نیاز به تصحیح دارد بفرمایید لطفا
درود بر جلال به خاطر همه تلاشها و اندیشه های خلاقانه و انتقادی اش
اتفاقا من در مسئولیت انجمن در طول یک دهه گذشته این تذکر را به دو ریاست پیشین سازمان کتابخانه ملی دادم به این مفهوم که در ابعاد مقبولیت درودنی، مقبولیت برونی (مشروعیت)، هویت و انسجام، کتابخانه ملی مشکل دارد و اگر با همفکری صاحب نظران کتابداری به فکر برطرف کردن این چالشها نباشید، این سازمان دچار مشکل اساسی خواهد شد. همین حرف را با آقای دکتر غریبی ریاست وقت پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات نیز مطرح کردم اما در مجموع، متقاعد کردن آدمها بویژه وقتی در مقام باشند دشوار است.
من به ریاست های پیشین پیشنهاد کردم که کتابخانه ملی یک کمیته مشورتی با ترکیبی از صاحب نظران مطرح در زمینه های حرفه ای تشکیل دهد. حتی تفاهم نامه هم امضاء مردیم اما عملا آنها تمایل به همکاری نداشتند و در برخی موارد موجب محدودیت فعالیت انجمن شدند. حق عضویت سالانه (کمک مالی) را هم حذف کردند!
در سخنرانی های خودم به عوامل موفقیت سازمانها در سطح ملی اشاره کرده ام اما همیشه مقاومت وجود دارد..
من سکوت نکردم. دوستان و همکاران مرا می شناسند که در زمینه مصلحت عمومی حرفه، کوتاه نمی آیم
نیک فرجام باشید
فتاحی
در بهار امسال، هنوز معاون پیشین کتابخانه ملی بر پست سازمانی خود برقرار بودند دو بار در مناسبت های مختلف به تفصیل به ایشان گفتم که کتابخانه ملی اگر بخواهد موفق شود باید این دیدگاه را که سرآمد علوم کتابداری و اطلاع رسانی است، کنار بگذارد و از همکاری و همفکری صاحب نظران و متخصصان کتابداری و سایر مراکز علمی و پژوهشی بهره مند شود. به نظر من کتابخانه ملی ایران،اعم از مقامات و متخصصان آن، تاکنون در عمل نشان داده است که خود را سرآمد علوم کتابداری و اطلاع رسانی می داند. اما اگر می خواهد موفق شود، باید این تفکر اشتباه را کنار بگذارد. تا این لحظه هنوز اقدامی که تصور مرا تغییر دهد مشاهده نکرده ام.
در عین حال، نمی دانم که آیا مراکز علمی و تخصصی کتابداری حاضرند بدون تمامیت خواهی یا مصادره نتایج به نفع خود (روش مرسوم در این روزگار) با کتابخانه ملی همکاری کنند یا نه.