دکتر فریبرز خسروی در ویژهنامهء نوروزی مجلهء «عطف» در یادداشتی خواندنی از «بیحسیِ دردناکی»! سخن گفتند، که جامعهء انسانی را در کرختی غریبی فرو برده است. این کرختی مسری و فراگیر محصول بیتفاوتی ما به رخدادهای هولناکی است که آرامش را از بشر سرگردان و سرگشتهء این روزگار ربوده است. همهء ما هم هر روز از طریق رسانهها شاهد و ناظر آن هستیم، اما به دلیل تکرار این اخبار، آنچه رخ میدهد گویی برایمان عادی شده و به سادگی از کنارشان میگذریم. ایشان در پایان با حضرت حافظ به امید یافتن کوکب هدایت همنوا شدند؛ و مسیر دستیابی به آن را حرکت به سوی حقیقت و خردورزی و دانش راستین دانستند. دانشی که در مقابل زر و زور و تزویر سر خم نکند و بتواند زخم کهنهء خشونت را بر چهرهء غمگین بشریت کمی التیام بخشد و گرد و غبار اندوه از رخش بزداید.
بیتردید در زدودن این غبار نباید از اهمیت سرچشمهء زلال هنر و ادبیات غفلت کنیم. اساساً هر چه بازار هنر و ادبیات بیشتر رونق یابد، بازار خشونت کساد و بیرونق میشود. خوشبختانه سرزمین کهن ما گنجینههای ارزشمندی از تجلی فرهنگ و اندیشه دارد که فقط کافیست بتوانیم با گریزی از دنیای پرشتابی که در آن گرفتاریم، لحظهای به این گنجینههای گرانقدر پناه ببریم. امروز که اول اردیبهشت ۱۳۹۴ و روز بزرگداشت سعدی است، شاید فرصت مغتنمی باشد که آثار این حکیم فرزانه و معلم یگانه را مرور کنیم و از خرمن پربار اندیشهاو خوشهای بچینیم. بویژه آنکه به نظرم – حداقل – به پنج دلیل اندیشهء سعدی برای کاستن از آوار مشکلات ما اثربخشی و جایگاه ممتازی دارد.
نخست آنکه سعدی پس از فردوسی دومین پاسدار زبان فارسی است. به تعبیر دکتر اصغر دادبه، « سعدی انعکاس خراسان بزرگ در شیراز است» (دادبه، ۱۲۲ :۱۳۷۷). البته پاسداری از زبان معنایی به مراتب فراتر از محافظت از گنجینهء واژگان و آیین نگارش دارد. پاسداری از زبان، پاسبانی از فرهنگ و اندیشه است. زیرا زبان مهمترین تجلی فرهنگ در هر جامعه است و توانایی هر زبان پشتوانهای برای رشد و تعالی فرهنگ محسوب میشود. زبان ابزاری فرهنگآفرین و فرهنگ ساز است. در واقع، فردوسی فارسی را از خطر فراموشی و نابودی در طوفان حوادث نجات بخشید و سه قرن بعد سعدی اوج تعالی و توانمندی این زبان را به نمایش گذاشت. او به ما آموخت اگر میخواهید فارسی سلیس و روان صحبت کنید، راه و رسمش چیست. از این رو، سعدی همچنان معلم فارسی همهء ماست. ما هنوز در مکتب او فارسی میآموزیم و آثارش همچنان معیار و مرجع زبان ماست. پس کلام سعدی همچنان در حافظه و خاطرهء ما زنده و پاینده است.
دلیل دوم اثربخشی آثار سعدی به دلیل پذیرش گسترده و عمومی سخن او در میان مردم است. اساساً به دلیل سادگی و زیبایی کلام سعدی اندیشهء او قرنهاست که در زبان و ضمیر جامعهء ما جریان دارد. مدتها گلستان و بوستان از کتابهای درسی مکتبخانهها بودهاند و البته هنوز نیز آثار او سهم عمدهای در آثار آموزشی دارند. در نتیجه کلام سحرانگیرش نسل به نسل منتقل شده و امروز به دست ما رسیده است. به نحوی که بخش عمدهای از سخنان او در قالب ضربالمثلها گفته و شنیده میشود. دکتر حسن ذوالفقاری – مثل بسیاری دیگر از محققان این حوزه – بر این باور است که نه تنها ادبیان و ادب دوستان، بلکه عموم مردم سخنان سعدی را زمزمه میکنند و در موقعیتهای مختلف از آن بهره میگیرند. حتی اگر ندانند این کلام متعلق به سعدی است. در نتیجه قریب به چهارصد مثل برگرفته از گلستان در زبان امروز ما ساری و جاریست. گلستان ۱۸۱ حکایت دارد که بیش از ۹۰ درصد آن اخلاقی و تعلیمی است و مابقی نیز گرچه ظاهری عاشقانه و تغزلی دارند از مایههای تعلیمی بی بهره نماندهاند (ذوالفقاری، ۱۳۸۷).
سوم آنکه، در میان شاعران ما سعدی بیش از دیگران در آموزش اصول اخلاق عملی کوشیده است. بیتردید او از معلمان اخلاق فرهنگ و تاریخ ماست. ضمن آنکه به مدد توانایی شگفتآوری که در استفاده از والاترین ظرفیت زبان فارسی دارد، توانسته در آثار خود پندی شیرین و بیملال ارائه کند. استاد ضیاء موحد سعدی را «شاعر ناصح» معرفی میکند که پندهای خود را در قالبهای مختلف ارائه کرده است. گاه با لحن آمرانه سخن میگوید: نام نیک رفتگان ضایع مکن / تا بماند نام نیکت برقرار. گاه با دریغ و افسوس هشدار میدهد: کنون که رغبت خیر است، زور طاعت نیست / دریغ زور جوانی که صرف شد به محال. گاه از در ملامت و ملایمت وارد میشود: دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود / هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست. گاهی نیز ملامت خود را با پرخاش و تندی همراه میکند: مردان به سعی و رنج به جایی رسیدهاند / تو بیهنر کجا رسی از نفس پروری. گاه نیز ترجیح میدهد با لحنی بیتفاوت با ما سخن گوید، شاید از این بیتفاوتی پند گیریم: من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم/ تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. (موحد، ۶۷-۸۶ : ۱۳۷۴). هر چند ملال هرگز به سخن سعدی راهی ندارد.
دلیل چهارم «پشتوانهء تجربی» پندهای سعدی است. او آنچه میگوید مبتنی بر سالها تجربهء زیسته در سفر به اقلیمهای مختلف و دیدار و گفتگو با اهالی سرزمینهای دور و نزدیک است. در نتیجه، کلامش ظاهری زیبا و ماهیتی راهگشا و کاربردی دارد. دکتر علی شریعتمداری در بیان جایگاه تربیتی سعدی بر این باور است که او در مقام حکیمی فرزانه، عارفی وارسته، نویسندهای مردمی و شاعری برخوردار از حد اعلای فصاحت و بلاغت آثارش (منظوم و منثور) در برگیرندهء اندیشههای تربیتی است. اما تنها به موعظه و توصیه اکتفا نمیکند و بلکه میکوشد مفاهیم اخلاقی را روشن سازد و با تاکید بر آثار اعمال انسان و ارائه استدلال و تکیه بر قدرت عقلانی به تربیت جامعه بپردازد (شریعتمداری، ۱۳۶۴). در کتاب «حدیثِ خوشِ سعدی» به قلم زندهیاد دکتر زرینکوب نیز میخوانیم: «سعدی مهندس و معمار بزرگ نثر فارسی، استاد و سرمشق تقلیدناپذیر غزل عاشقانه در شعر دری و ممتازترین سرایندهء شعر تحقیقی و تعلیمی عرفانی در تمام اعصار شعر فارسی است» (ص. ۱۱۲)
پنجمین دلیلِ اثربخشی کلام سعدی تعامل صمیمی و سازندهای است که در کلام خود با مخاطب دارد. مخاطبمداری آثارش در مطالعات ادبی بررسی شده است. در مقالهای با عنوان «عنصر خطاب در غزل سعدی» میخوانیم که او موفق شده است به روشی هنرمندانه فاصله زبان با خواننده یا شنونده را به حداقل ممکن کاهش دهد. در نتیجه حضور دائمی مخاطب در شعر او دیده میشود و خواننده همواره خود را مخاطب سخنش میداند. این ویژگی به مدد سادگی و روانی کلام، پیامش را اثربخش و موثر میسازد: «کلام سعدی آرام و نرم و بدون پیچش لغوی و نحوی پیش میرود. سادگی کلام او، علاوه بر انتخاب واژگان از دایره زبان عام و محاوره، به ترتیب قرار گرفتن اجزای کلام نیز مربوط میشود» (شمشیرگرها، ۲۸ :۱۳۹۰).
سخن پایانی
سعدی هیچ فرصتی را برای آموزش اخلاق و تربیت جامعه از دست نداده است. حتی سعدی در مدایح خود بجای آنکه به مبالغه و تمجید بیاساس بپردازد، سخنش سرشار از پند و اندرز و هشدار است. دکتر جعفر شعار – استاد فقید دانشگاه تربیت معلم – دربارهء سعدی به عنوان یک «آموزگار اخلاق» مینویسد: «سعدی نیز مانند سایر شاعران قصاید مدیحه دارد؛ اما اولاً مدیحهء او سرشار از سخنان اخلاقی و پند و اندرز و هشدار به ممدوح است؛ ثانیاً نه تنها عاری از ستایشهای مبالغهآمیز است، بلکه سعدی با جرئت و شهامت به پادشاهان و امرا و دولتمردان پندهای پدرانه داده و از ظلم و تعدی و سستی در ایفای حقوق مردم بیمشان داده است» (شعار، ۲۷ :۱۳۷۷).
از سوی دیگر، سعدی به دلیل جایگاه رفیعی که در ادبیات فارسی دارد، آثارش مبنایی برای مقایسهء آثار دیگرشاعران بوده است. مثلاً در برخی مطالعات شعر سعدی را با حافظ مقایسه کرده اند. دکتر منصور رستگار فسایی در مقالهای با عنوان «حافظ و سعدی، دو آفتاب در یک سرزمین» در مقایسهء سعدی و حافظ به ۱۶ نکته اشاره میکند که مفصل است و توصیفش در این مختصر نمیگنجد. با این حال، فقط بخشی از آن را خلاصه و با برداشتی کلی بازنویسی میکنم. مشتاقان میتوانند به متن اصلی مراجعه کنند. به باور ایشان سعدی به عینیتها و لایههای بیرونی رخدادها میپردازد و بر آن اساس داوری میکند. اما حافظ بیشتر در جستجوی لایههای درونی و نهفته در سایه روشنهاست. سعدی شفافیت را میپسندد و حافظ عاشق ابهام و ایهام است. سعدی بیشتر نگاهی خوشبینانه به زندگی دارد، اما حافظ پرسشگر و دیرپسند است. شعر سعدی به دلیل برخورداری از زلالی و شفافیتی که دارد، به نوعی در ژانر رمانتیسم زیباپسند قرار میگیرد و حافظ با آن همه نمادگرایی و پیچیدگی نمونهای از سمبولیسم هشیارانه است. شعر تنها ابزار سعدی نیست و از نثر بسیار استوار خود نیز بهره برده است. غزلش اعترافی و همراه با صراحت است. اما در کلام حافظ نوعی خویشتنداری رندانه و اعتراضی موقر دیده میشود. سعدی در آثارش در مقام معلمی دلسوز بشریت میکوشد هیچ نکتهای را برای سعادت آدمی ناگفته نگذارد، در نتیجه همگان می توانند قهرمان شعر او باشند. اما حافظ همچون فردوسی بر شخصیتهای ویژه تاکید دارد. شعر سعدی بذر یقین در دلها میکارد ولی شعر حافظ تردیدآفرین و پرسشبرانگیز است. در شعر سعدی ارادهء معطوف به قدرت و بازتابی نوعی اصطکاک یا تاثیرپذیری از قدرت محوریت دارد، اما در شعر حافظ ارادهای معطوف به آزادی حضور فراگیر دارد (رستگار فسایی، ۲۶-۲۲ : ۱۳۸۰). در پایان برای حسن ختام این یادداشت، گزیدهای از پندهای سعدی را میخوانیم و میشنویم:
- خوشست عمر دریغا که جاودانی نیست پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
- درخت قد صنوبر خرام انسان را مدام رونق نوباوهی جوانی نیست
- گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی ولیک امید ثباتش چنانکه دانی نیست
- دوام پرورش اندر کنار مادر دهر طمع مکن که درو بوی مهربانی نیست
- مباش غره و غافل چو میش سر در پیش که در طبیعت این گرگ گلهبانی نیست
- چه حاجتست عیان را به استماع بیان؟ که بیوفایی دور فلک نهانی نیست
- کدام باد بهاری وزید در آفاق که باز در عقبش نکبتی خزانی نیست؟
- اگر ممالک روی زمین به دست آری بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست
- دل ای رفیق درین کاروانسرای مبند که خانه ساختن آیین کاروانی نیست
- اگر جهان همه کامست و دشمن اندر پی به دوستی که جهان جای کامرانی نیست
- نگاه دار زبان تا به دوزخت نبرد که از زبان بتر اندر جهان زیانی نیست
- عمل بیار و علم بر مکن که مردان را رهی سلیمتر از کوی بینشانی نیست
- کف نیاز به درگاه بینیاز برآر که کار مرد خدا جز خدای خوانی نیست
- زمین به تیغ بلاغت گرفتهای سعدی سپاس دار که جز فیض آسمانی نیست
- نه هر که دعوی زورآوری کند با ما به سر برد، که سعادت به پهلوانی نیست
- ولی به خواجهی عطار گو، ستایش مشک مکن که بوی خوش از مشتری نهانی نیست
شما هم اگر مایلید، گزیدهای – در حد چند بیت – از اشعار او را در بخش نظرخواهی بنویسید تا دیگران هم از لذت یادگیری آن بهره مند شوند.
منابع:
دادبه، اصغر (۱۳۷۷) مکتب ادبی شیراز و نقش سعدی. سعدی شناسی، دفتر دوم. به کوشش کوروش کمالی سروستانی، شیراز: بنیاد فارس شناسی. ص. ۱۲۷-۱۲۱٫
رستگار فسایی، منصور (۱۳۸۰) حافظ و سعدی، دو آفتاب در یک سرزمین. سعدی شناسی، دفتر چهارم. به کوشش کوروش کمالی سروستانی، شیراز: مرکز سعدی شناسی با همکاری بنیاد فارس شناسی. ص. ۲۷-۱۴٫
زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۷۹) حدیثِ خوشِ سعدی: دربارهء زندگی و اندیشهء سعدی. تهران: سخن.
ذوالفقاری، حسن (۱۳۸۷) زیبایی شناسی نثر سعدی، نامه فرهنگستان، دوره ۱۰ ، ش. ۱ (پیاپی ۳۷)، ص. ۷۰-۵۰٫
شریعتمداری، علی (۱۳۶۴) تربیت از نظر سعدی. در ذکر جمیل سعدی: مجموعه مقالات و اشعار به مناسبت هشتصدمین سالگرد و تولد شیخ اجل سعدی. جلد دوم. کمیسیون ملی یونسکو. تهران: وزارت ارشاد، اداره کل انتشارات. ص. ۳۳۵-۳۲۱٫
شمشیرگرها، محبوبه (۱۳۹۰) عنصر خطاب در غزل سعدی، فصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۰، ش. ۷۲، ص. ۳۳-۲۵٫
شعار، جعفر (۱۳۷۷) قصیدهء سعدی مدیحه نیست. سعدی شناسی، دفتر دوم. به کوشش کوروش کمالی سروستانی، شیراز: بنیاد فارس شناسی. ص. ۳۱-۲۷٫
تیتر مطلب عنوان برگرفته از بیت زیر است:
دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی، که یحتمل که اجابت بود دعایی را (غزل ۲۲)
با سلام
مطلب زیبا و نافذی بود
سپاس
همین سخن سهل و ممتنع سعدی -که می توان آن را سرچشمه ترویج علم کنونی شمرد – راهی را گشوده که هر کسی بتواند تلاشی بکند تا چون سعدی حرف بزند. هر چند کمتر کسی موفق شده به او نزدیک شود اما انگیزه لازم را در او ایجاد کرده است.
من از این بیت سعدی خیلی خوشم میاد، هر چند که خودمون به اندازه کافی بهش عمل نکردیم!!! :
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائی رسیده اند
بابت نوشته ی خوبتون هم ممنونم.
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم/ دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جوراست در نظر/ هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست/ باز آ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار/ دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من/ از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با تو ایم و با تو نهایم اینت بوالعجب/در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب/ نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان/ چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان از قفای کس/ آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقهی کمند/ چندان فتادهاند که ما صید لاغریم
سلام استاد عزیزم .پیشاپیش روزتون رو بهتون تبریک میگم.و از خدای متعال براتون سلامت و سعادت آرزومندم . واز همینجا به حال دانشجویانی که این ترم از محضر مهر و فروتنی و علم شما بهره می برند غبطه می خورم.
ممتاز و نمونه شدن برای یکسال است،
و ماندگار شدن برای یک عمر؛
سلام بر استادی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار …