درباره چه کسی حرف میزنیم؟
کثیری از ایران زمینیان(همانند نگارنده) که مفتخر و مدعی! فرهنگ و دانش و هنر هستند همانند بیشتر چیزهایی که نمیدانند و به روی خودشان هم نمی آورند که نمی دانند!(برای اینکه نمیخواهند ناآگاهی اشان عریان شود)یحتمل با نام کامل فیلسوف،ریاضی دان،ستاره شناس و پرآوازه ترین شاعر ایران در جهان ،یعنی عمر خیام آشنا نیستند اما قطعا از آباء و اجداد بازیگران و شو من های هالیوودی و بعضا وطنی و همچنین فوتبالیست های لمپن وهنربندانی!که رو به قبله ی لس آنجلس به زیر آواز میزنند و ابوعطا میخوانند، وقوف کامل داشته و بدین جهت به خود میبالند و مفتخرند!
غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیام نیشابوری نام کامل شاعری است که آوازه اش از هر ایرانی دیگری در جهان بلند تر است ودر ایران کوتاه تر! ایرانیانِ گریزان و ترسان از “عریانی” چه بخواهند و چه نخواهند،چه خوششان بیاید و چه بدشان، باید بدانند که نام و نشان حکیمِ نیشابور در جهان بسیار رفیع تر و بلند از نام و نشان شاعرانی چون حافظِ شیرازی است!
او کسی است که ایرانیان بعد از قرن ها او را از دریچه چشم فیتزجرالدِ انگلیسی دیدند و شناختند و به سراغش رفتند آنهم ترسان و لزران ! و ابدا معلوم نبود که اگر فیتز جرالد به ترجمه رباعیات خیام تلاش نمیکرد ، ایرانیان چه زمان و چه وقتی خبر از این حکیم با حکمت می گرفتند.نزدیک به هزار سال از تولد حکیم نیشابور میگذشت و ایرانیان خوابگرد در ابهامات و ایهامات خودساخته برای پرده پوشی و پرده نشینی که اوجش در شعر خواجه ی شیراز تجلی پیدا کرده است هیچ دغدغه نداشتند که این دانشمند و شاعر نیشابور کیست و چراست و چگونه است! یعنی خیام وارد به دایره ی ذهن و زبان مردم نشده بود. گوشه نشین بود و مانده در ذهن و زبان اندک مردمانی که از عریانی و فاش گویی” هراسی نداشتند و این خلاف روش و منش اکثریت مردمان بود و همچنان این مدار برقرار است!
اسلامی ندوشن درباره خیام و چگونگی آشنایی ایرانیان با او میگوید : ” واقعیت آنست که شهرتش از زمانی بالا گرفت که فیتز جرالد انگلیسی تعدادی رباعیها را به اسم او ترجمه کرد و انتشار داد و بعد از این، شهرت او از انگلستان شروع شد و به سراسر جهان سرایت کرد. از نظر خود ما هم، باید اعتراف کرد که فیتز جرالد ما را متوجه اهمیت شاعری خیام کرد و این از عجایب است که کسی که از همه کمتر در زبان فارسی شعر گفته، در جهان معروفترین شاعر ایران شود. الآن تقریباً خیام به همه زبانهای مهم دنیا ترجمه شده، نه تنها به زبانهای متعدد بلکه بعضی از زبانها چند بار به فرانسوی، آلمانی…، در زبانهای بزرگ هر کدام چند ترجمه از او هست”
درباره ی او چه میگویند؟
ابوالقاسم قوام، عضو هیأت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی در باره خیام می گوید: “مجموعه رباعیاتی که از خیام باقی مانده، به مثابه یک مینیاتور تمام عیار از اندیشه های ایرانی است؛آنچه خیام مطرح می کند، سؤال ایرانیان نیست، سؤال بشر است. از روز اول حیات بشر، همواره کنجکاوی ها و کند و کاوهای فکری او در برخورد با مسایل و پدیده های مختلف هستی وجود داشته است که در رباعیات خیام مطرح می شود.”
ادوارد براون انگلیسی در مجله سلطنتی آسیایی، آوریل ۱۸۸۹ م ضمن مقاله ای تحت عنوان «کشف حقایق بیشتری درباره عمر خیام» می نویسد:خیام مانند دانشوران مکتبی به مراجع و نامها پناه نمی برد، نمی گوید اگر کتابهای ارسطو، افلاطون، ابن سینا و مانند آنها را دریابی، جهان را خواهی شناخت و دیگر مشکلی در این زمینه نخواهی داشت، می گوید مطلب ژرفتر از اینهاست، سرسری برپا نگشته است این سرای پرشکوه.
آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه و در خواب شدند
از نظر دانشمند فقید جورج سارتن در مقدمه بر تاریخ علم (که هر دوره پنجاه ساله از تاریخ علم را به افتخار یکی از بزرگترین دنشوران آن دوران نامگذاری می کند) نیمه دوم سده یازده میلادی را عصر خیامی می توان نامید.
برتراندراسل درباره خیام می گوید ما در جهان، ریاضی دانی که شاعر هم باشد، ندیده ایم. این از برکات مشرق زمین است که ریاضی دانی که به کمین ستارگان می نشیند، زیباترین و لطیف ترین ترانه ها را می سراید.
همچنین مجتبی مینوی معتقد است: ” خیام تنها متفکر ایرانی است که زنده و پاینده بودن نام و گفته او در میان دنیا مسلم است”.
خوزه لوئیس لوپز هنرمند برجسته و معاصر ایتالیایی که از طریق اشعار خیام با فلسفه وی آشنا شده، می گوید: در اشعار خیام زیبایی و زندگی موج می زند و می خواهم تفکرات خیام را طراحی کنم و با عنوان «آسمان خیام» در کنار آرامگاه وی به نمایش بگذارم. خیام نیشابوری حیات خود را جاوید کرد؛ چرا که با خلق تقویم جلالی که در دنیا بی نظیر است، برای همیشه به بشریت خدمت کرده است.”
پرسش هایی پیرامون خیام
درباره این حکیم بلندآوازه بسیار گفته اند و نوشته اند. البته ابتدا در میان فرنگیان بعد هم در میان ایرانیان. اما پرسش یا پرسش هایی که این نوشتار به دنبال یافتن پاسخی برای آنان است بدین قرار میتواند باشد که: از چه رو نام خیام اینچنین درجهان بلند آوازه شده است و چرا شاعرانی پرآوازه در داخل، نظیر حافظ و سعدی و رومی اینگونه نشده اند؟ ( البته رومی در چند دهه گذشته نام ویادش بیشتر از قبل گسترده شده است ) چگونه است که خیام با کمتر از صد رباعی جهانگیر میشود و اشعارش نزدیک به دو قرن در اروپا و غرب ترجمه و تفسیر میشوند اما خواجه ی شیراز برای نمونه با آنکه برصدر شاعران داخلی نشسته و دیوانی سرشار از غزال های الهامی و ایهامی دارد از چنین شهرت و آوازه ای در خارج از خانه برخوردار نیست و نشده است؟ کدام شناخت و کدام تفسیر موجب فراز و فرود جایگاه این شاعر در میان ایرانیان و غربیان شده است به طریقی که در میان غربیان قطعا و حتما اولین و مهم ترین و شناخته شده ترین و بلند آوازه ترین شاعر ایرانی است اما در میان ایرانیان شاید نامش بعد از حافظ و سعدی و فردوسی و مولوی و نظامی و…بیاید؟ ادوارد فیتز جرالد انگلیسی چرا رباعیات خیام را برای ترجمه انتخاب کرد در حالیکه حافظ قطعا در همان زمان شهرت بیشتری از خیام در میان ایرانیان داشته است؟ …و البته پرسش هایی از این دست فراوان است. اما پاسخ چیست؟
“عریانی”
راز جهانی شدن و اقبال غربیان به حکیم با حکمت نیشابور فقط در یک کلمه خلاصه میشود و باقی تحت هر عنوان و نامی که بیاید در ذیل این کلمه قرار میگیرد: “عریانی !” همان که ایرانیان از آن هراس دارند و تا آنجا که میشود از آن فاصله میگیرند . عریانی اسم رمز و فلسفه ی شهرت و بلند آوازه شدن خیام در جهان غیر ایرانی ست. دوری از ریا و دو چهره گی و صراحت و فاش گویی که در ذهن و زبان و این حکیم با حکمت وجود دارد در سراسر تاریخ ادب و حکمت این سرزمین کم نظیر ، بلکه بی نظیر است. خیام بر تن آنچه در ذهن دارد و بر زبان جاری میکند هیچ جامه ای از ابهام و ایهام نمی پوشاند و تا آنجه که توان کلمات و عبارات هست انها را برهنه و عریان، صریح و سریع به ذهن مخاطب ارسال می کند.پرده پوشی و پرده نشینی در کار نیست و این با ذهن و زبان چند لایه و مبهم و پر ایهام ایرانی ابدا سازگار که نیست حتی در تقابل است. ذهنی که قبله اش خواجه حافظ شیرازی است ، میخواهد زبانش همانند خواجه به گونه ای بچرخد که در آخر مسلمان به زمزم شویدش و هندو بسوزاند! ذهن ایرانی تاب صراحت و برهنه گی ندارد، ترجیحش پرده نشینی و پرده پوشی است! صراحت و فاش گویی را البته به عنوان یک ارزش اخلاقی نفی نمیکند( البته در ظاهر) اما رساله عملیه او بر چند پهلو حرف زدن،پیچیدن و پیچاندن معنا و همچنین استفاده حداکثری از ابهام و ایهام بنا شده است وارزش نهایی برای ذهن ایرانی اینست که به گونه ای بگوید که به روز داوری اگر پاداش در “نگفتن” بود فرصت و رخصت تفسیر مبنی بر “نگفتن” در کلماتش جاری باشد! به هر حال ذهن و زبان ایرانی در برابر برهنه گی اندیشه و عریانی زبان به شدت هراسان و لرزان است و البته در افراد گوناگون سطوح مختلف دارد هراس و واهمه از فاش گویی و عریانی! چرایش نیز مفصل تر از این نوشته است.ولی خود این مساله دلیل مهمی میشود بر این که چرا حکیم نیشابوری بعد از ۹۰۰سال در وطن خود غریب می ماند! و بعد هم که شناخته میشود اشعارش که حامل فلسفه ی زندگی اوست و پرسش های اساسی در خود دارد گرفتار انواع و اقسام تفسیرهای ناچسب میشود.
به هر حال خیام ذهن و زبان عریانی دارد و آنچه خافظ شیرازی و شاعرانی دیگر در هزار لفافه پوشیده و در پرده نگاه داشته اند به صریح ترین صورت بیان میکند. و همین عریانی و برهنه گی ذهن و زبان راه او را با ایرانیان که ارزش های ذهنی اشان در طول نسل ها و قرن ها گرفتار ابهام و ایهام بوده ، جدا میکند.
اسلامی ندوشن خیام را یک استثناء میداند و می گوید: ” خیام، پرده پوشی خاصی که گویندگان دیگر مثل عطار و سنایی و مولوی و حافظ داشتند را نداشته، یعنی کنایهگویی، استعاره گویی و این پوششهای معمول ادب فارسی در او نیست یا کم است، و به همین علت باز یک حالت استثنایی پیدا میکند”
صادق هدایت نیز که اولین جستجو گر خیام در دوران معاصر بوده است در بخش سوم ترانههای خیام که به «خیام شاعر اختصاص دارد” ابتدا او را با حافظ مقایسه میکند و سپس در باب صراحت خیام میگوید: ” …حافظ که خیلی از افکار خیام الهام یافته و تشبیهات او را گرفته است. میتوان گفت او یکی از بهترین و متفکرترین پیروان خیام است… ولی به قدری زیر اصطلاحات صوفیانه پوشیده شده که اجازۀ تعبیر را میدهد و یک نوع تصوّف میشود از آن استنباط کرد. ولی خیام احتیاج به پردهپوشی و رمز و اشاره ندارد، افکارش را صاف و پوستکنده میگوید. همین لحن سادۀ بیپروا و صراحت لهجۀ او را از سایر شعرای آزاد فکر متمایز میکند. (ص ۵۶)
مرز خیام با ایرانیان و بی مرزی او با غربیان
همانطور که گفته شد “عریانی” مرز و ریشه تمامی جدایی ها و دوری های ذهن و زبان ایرانی با خیام است و این عریانی اتفاقا در موضوعاتی خود را آشکار کرده است که ایرانیان کمتر تاب درنگ بر روی آنها را دارند. یعنی ترجیحشان بر عبور است. و اگر هم پای تفسیری در میان باشد جانب آنی را می گیرند که دردسرش کمتر و حضش! بیشتر است. موضوعاتی نظیر راز آفرینش، جبر و اختیار، قدر دانستن زمان حال، هیچ انگاری، لذت بردن از زندگی دنیوی، اصالت دادن به انسان اگر هم ذهن ایرانی را به خود مشغول کند تا آنجایی خواهد بود که باورها و انگاره های موجود را سست نکند و آنچه موجب حض ایرانی در دنیا و عقبی را موجب میشود خدشه دار نکند. به نمونه های زیر توجه کنید:
چرایی خلقت:
از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
وزهیچ کسی نیز دوگوشم نشنود کین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
جبر و اختیار:
گر بر سر لوح بودنی ها بودست پیوسته قلم ز نیک و بد فرسودست
ور روز ازل هر آنچه بایست بداد غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده ست
قدردانستن زمان حال:
با باده نشین که ملک محمود اینست از چنگ شنو که لحن داوود اینست
ازآمده و رفته دگر یاد مکن حالی خوش باش زانکه مقصود اینست
هیچ انگاری:
بنگر ز جهان چه رخت بربستم هیچ وز حاصل عمر چیست در دستم هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
مسائلی از این دست که در نهایت “اندیشه خیامی” را می سازد در رباعیات عمر خیام کم نیست اما ذهن ایرانی در مواجهه با این دستگاه فکری سه کار انجام میدهد:
الف: اگر بتواند نفی یا رد و نهی میکند!
ب: تلاش میکند تفسیری خودخواسته بر تن رباعیات خیام بنشاند
پ: گزینشی از اندیشه خیامی ارتزاق میکند!
همه آنچه گفته شد با بنیان مفهوم “عریانی” دلایل و علل فاصله میان ذهن و زبان خیام و ایرانیان را میرساند و اتفاقا همین مفهمو عریانی موجب نزدیکی غربیان با خیام شده است. اگر بخواهیم تعصب و انقباض فکری را کنار بگذاریم باید اقرار کنیم که ذهن و زبان غربیان صریح تر از ماست و پیچیده گی و ابهام و ایهام در بیان آنها یا وجود ندارد و یا در حداقل است. واهمه و هراس از گفتن مکنونات قلبی و اندیشه های درونی در میان غربیان بسیار کم است و چهره ی خارج از خانه ی آنان با آنچه در داخل از خود نشان میدهند تفاوت معنا دار ندارد.غربیان نه تنها از صراحت بیمناک نمیشوند بلکه انسان های فاش گو که برهنه و عریان اندیشه خود را به زبان می آورند ستایش می کنند.غربیان نقاب کمتری بر چهره میزنند و از آمدن پرسش هایی که باورهای دیروز آنها را خدشه دارکند هراس ندارند و این البته رمز عبور از قرون تاریک اروپا به دوره نوزایش نیز بوده است. اتفاقاتی که در نظر و عمل انسان غربی در دوره نوزایش رخ داد به گونه ای بود که فیتز جرالد اشتراکات بیشتری میان خود و خیام دید و به ترجمه رباعیات او پرداخت. البته نگارنده آگاه نیست که فیتز جرالد تا به چه حد به زبان پارسی آشنا بوده اما فرض را بر آشنایی تقریبا کامل میگذارد که به او توانایی خواندن و تحلیل و مقایسه داده است. به گمان نگارنده فیتزجرالد قطعا اشعار خواجه ی شیراز را خوانده بود اما پیچش معانی و ابهامات و ایهامات ظریف که فقط در زبان پارسی قابل تاویل و تفسیر است مانعی شده بود برای درک مخاطب فرنگی و این مساله را مترجم بریتانیایی درک کرده بود. ادوارد فیتز جرالد حتما دانسته بود که خواجه در کنار ظرافت ها و میناگری ها که در غزل به کار می زند کار دیگر هم میکند که آن پوشاندن هزار جامه بر تن معناست به گونه ای که هرکس فرصت تفسیر و تاویل پیدا کند . خواجه و اکثر شاعران ایرانی با “عریانی” بیگانه اند و اگر نگوییم از فاش گویی هراس داشتند اما میتوانیم بگوییم که دوره ی تاریخی آنان شاید آنها را مجبور به پیچیده گویی و مبهم سرایی می کرد.گرچه در زمانه ی حکیم با حکمت و فاش گویِ نیشابور نیز موانع و مسائل کم نبوده است.
در پایان
به هر روی خیام یگانه فیلسوف و شاعر ایران زمین است که به مدد معنا و مفهوم “عریانی” ، فاش گویی و صراحت ،هم در جامه ی پرسش های اساسی و هم پاسخ هایی که برای آنها دارد توانسته مرزهای وطنی را به مرزهای جهانی گسترش دهد. ایرانیان چه بخواهند و چه نخواهند و چه دوست داشته باشند و چه نداشته باشند تا هنگامی که عریان سخن نگویند و صریح اندیشه و افکار خود را بیان نکنند همواره فاصله ای با حکیم یگانه ی نیشابور خواهند داشت. فاصله ای که از عمر خیام چیزی کم نخواهد کرد اما از ایرانیان بسیار !
منابع:
_اسلامی ندوشن ،محمد علی ، خیام فیلسوف؛ خیام شاعر، قابل دسترسی در
http://aftabnews.ir/vdcfxvde.w6dtcagiiw.html
_ .دعوت رباعیات خیام به اندیشیدن، قابل دسترس در
http://www.tabaar.com/Schools/Files/Attachments/www/roz-bozorgdasht-khayam-1391-3.html
_ خیام در ایران و جهان، قابل دسترس در
http://www.tabaar.com/Schools/Files/Attachments/www/roz-bozorgdasht-khayam-1391-7.html
_ ویکی پدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki/خیام
مطلبتان در عین اختصار کامل و جالب توجه بود بخصوص که از دید صاحبنظران و نویسندگان نیز بیان شده بود. هرچند حق مطلب را برای بزرگان ایران زمین با یک یا چند نوشته نمیتوان بیان کرد ولی مطالبی از این دست قطره ای است برای شناخت و کنجکاوی در دریای دانایی
مطلب جانانه ای بود خاصه اینکه با زادروز این بزرگ پیوند خورد و روح تشنه خیامجوی مرا سیراب نمود جای دوستان در نیشابور خالی ۲۸ اردیبهشت هر ساله مراسم باشکوهی در این شهر برگزار می گردد که عاشفانش از جای جای ایران به هم می رسند.
سلام و ممنون از بررسی های ارزشمندی که در این نشریه مطرح می فرمایید و من از خوانندگان همیشگی شما هستم.
اینکه اقدام ادوارد جرالد سبب شد تا مقایسه ای میان رفتار و شخصیت ایرانیان داشته باشید بسیار بجاست. اما منظور شما در این نوشته از غربیان و ایرانیان کیست؟ آیا قشر خاصی مدنظر است یا جامعه ایران به صورت کلی منظور شماست؟
سلام به سرکار خانم ثابت پور
البته منظور جامعه ایران به طور کلی است. جامعه ای که تا قبل از ترجمه فیتز جرالد یا بی خبر بوده و یا اگر خبری داشته میان جمع های منورالفکری دفن میشده و هیچ اثری از خیام نبوده است متاسفانه! انطور که جامعه ایران زیر علم و کتل سعدی و حافظ سینه میزدند و میزنند به خیام نگاه نمیکردند و به گمان من هنوز نمیکنند برای اینکه خیام عریان سخن میگفت و این دلخواسته ی ایرانی نیست.
دوم اینکه منظور از غربیان در مرحله اول حتما ملیت های دیگر هست مثل همان انگلیسی ها که به واسطه جرالد با خیام اشنا شدند و بعد هم باقی اروپا وامریکا….و در مرحله بعد شاید بتوان هر ملیت غیر ایرانی را هم در زمره غربیان گذاشت انهم به دلیل نزدیکی فرم اندیشیدن و زندگی…
سپاس که میخوانید