کتابخوانی در ایران بی رونق گزارش می شود و گفته می شودو سرانه کتابخوانی در کشور در حد چند دقیقه در روز است. این برای کشورهای مانند ایران با تاریخ و گذشته درخشان فرهنگی آن چندان خبر خوشایندی نیست. ایران جمعیتی متجاوز از هفتاد میلیون نفر دارد که نیمی از آن را جوانانی تشکیل میدهند که حداکثر سن آنها سی سال است. حدود ۴ میلیون دانشجو و یبش از ده میلیون دانش آموز در ایران به تحصیل مشغولند و بسیاری از جوانان ایرانی مدرک دانشگاهی دارند، ولی در مقابل شمارگان کتاب همانند سالهای پیش از پیروزی انقلاب هنوز حداکثر دو هزار نسخه است. البته به عناوین منتشر شده از پنج یاشش هزار به بیش از ۶۰۰۰۰ نسخه در سال نیز توجه داشته باشید. اگر چه به قول گنون _فیلسوف مسلمان فرانسوی _این افزایش اگر نه زیاد اما تا حدی نشان از سیطره کمیت بر کیفیت دارد. ظاهرا امروزه ناشران هم به جای شمارگان زیاد یک کتاب در یک نوبت چاپ ، ترجیح می دهند با شمارگان کم کتاب را منتشر کنند،تا اگر با اقبال روبه رو نشد سرمایه شان راکد نشود و اگر مورد استقبال قرار گرفت در نوبت های دیگر همان کتاب را باز هم در شمارگاه کم، منتشر نمایند . تا از خواب سرمایه و هزینه های انبار داری بکاهند.به علاوه میتوانند با افزایش قیمت کتاب عملا تورم را به مشتری منتقل کنند. اینکار در دوران چاپ با حروف سربی که هزینه های چاپ یک کتاب از هزینه کاغذ آن بیشتر بود و امروزه بر عکس است البته اقتصادی نبود اما امروزه با تکنولوژی فیلم و زینک مقدور است. اما به هر حال پرسش اصلی کماکان پابرجاست: “چرا مردم ایران کتاب نمیخوانند و با آن میانهای ندارند؟” سئوالی که بارها پرسیده شده است: در حاشیه همایشهای مربوط به کتاب و کتابداری و بخصوص در روزهای برگزاری نمایشگاههای کتاب.این سوال وقتی مهمتر و تاسف بار تر میشود که ببینیم فرهیختگان و روشنفکران نیز کمتر از آنچه باید مطالعه می کنند. این بیاقبالی کتاب میتواند چند علت داشته باشد:
امروزه ناشران هم به جای شمارگان زیاد یک کتاب در یک نوبت چاپ ، ترجیح می دهند با شمارگان کم کتاب را منتشر کنند،تا اگر با اقبال روبه رو نشد سرمایه شان راکد نشود و اگر مورد استقبال قرار گرفت در نوبت های دیگر همان کتاب را باز هم در شمارگاه کم، منتشر نمایند . تا از خواب سرمایه و هزینه های انبار داری بکاهند.به علاوه میتوانند با افزایش قیمت کتاب عملا تورم را به مشتری منتقل کنند
- گران نمایی کتاب:عموماً میشنویم که کتاب گران است. درست است اگر قیمت فعلی پشت جلد کتابها را با سال ۱۳۵۷ مقایسه کنیم قیمتها خیلی بیشتر شده است ولی در مقایسه با سایر اقلام مصرفی، قیمت کتاب بسیار کمتر رشد کرده است. فرض کنید کتابی که در آغاز دهه ۱۳۵۰ مبلغ ۳۰ ریال فروخته میشده، امروزه قیمتش ۰۰۰/۶۰ ریال شده باشد، یعنی دو هزار برابر. مقایسه کنید با سکه که در آن زمان ۱۰۰۰ ریال بود و اکنون حدود ۰۰۰/۵۰۰/۴ ریال، یعنی چهار هزار و پانصد برابر! مشکل در این است که فرهنگ مطالعه در بخش بزرگی از جمعیت بسیار ضعیف است. برای یک دیدار دوستانه و گپ زدن در یک چایخانه حاضریم ده هزار تومان خرج کنیم،یا برای یک چشم روشنی و هدیه حاضریم چند ده هزارتومان بپردازیم ولی دست و دلمان برای خرید یک جلد کتاب و پرداخت پنج هزار تومان میلرزد. موضوع دیگری نیز این جا حائز اهمیت است: جامعه کتابخوان ایران، نسبتاً کوچک است. اما بسیار باهوش و آگاه است. هر کتابی را نمیخواند و نمیخواهد. پس اگر قیمت کتابها را پایین هم بیاورند باز هم این جامعه کتابخوان از کنار آن میگذرد و آنهم بیتفاوت. یادم میآید در دهه ۱۳۴۰ انتشارات گوتمبرگ (در خیابان منوچهری تهران ) ترازویی در کتابفروشی گذاشت و اعلام کرد که کتاب کیلویی ۱۰۰ ریال. مشتری سبدی به دست میگرفت، چرخی در کتابفروشی میزد و آخر کار کتابهایی را که انتخاب کرده بود در ترازو میگذاشت و پولش را – به ازای کیلویی ۱۰۰ ریال – میپرداخت. ولی این ترفند هم کارگر نیفتاد و گوتمبرگ ورشکست شد!
جامعه کتابخوان ایران، نسبتاً کوچک است. اما بسیار باهوش و آگاه است. هر کتابی را نمیخواند و نمیخواهد. پس اگر قیمت کتابها را پایین هم بیاورند باز هم این جامعه کتابخوان از کنار آن میگذرد و آنهم بیتفاوت
نگاهی بیندازیم به کارنامه نشر که خانه کتاب منتشر میکند و یک مرجع رسمی در حوزه نشر کتاب است. کتاب های آزمون ها ی چهار جوابی و کتاب های کمک درسی برای کنکور رقم چشمگیری را به خود اختصاص میدهد و تعداد کتابهایی که با موضوع تعبیر خواب (به روایت سنتی آن)، فال قهوه، کفبینی و طالعبینی و امثال اینها منتشر شدهاند نیز کم نیستند.
مشکل نخواندن کتاب از گرانی کتاب نیست.مشکل اساسی آنجاست که ما ضرورتی برای کتاب خواند احساس نمیکنیم. به علاوه شرایط سخت زندگی موجب شده که کتاب سهم کمتری در سبد هزینه خانوار داشته باشد و بسیاری ازمردم، از جمله افراد تحصیلکرده ناچارند برای گذران زندگی خود کار دومی هم برای خود دست و پا کنند و دیگر وقتی برای کتاب خواندن باقی نمیماند. جامعهشناسان نیازهای آدمی را به دو گروه تقسیم میکنند. نیازهای اولیه شامل هوا، آب، غذا، لباس و سرپناه که اگر نباشند زندگی آدمی را به خطر میاندازند و نیازهای ثانوی، که مطالعه و اوقات فراغت جزء آن هستند.نکته مهم اینست که در دوران رونق آخرین بخشی که رونق پیدا میکند هزینه های اوقات فراغت است و در رکورد و بحران اولین بخشی که آسیب میبیند این بخش است.
مشکل نخواندن کتاب از گرانی کتاب نیست.مشکل اساسی آنجاست که ما ضرورتی برای کتاب خواند احساس نمیکنیم. به علاوه شرایط سخت زندگی موجب شده که کتاب سهم کمتری در سبد هزینه خانوار داشته باشد و بسیاری ازمردم، از جمله افراد تحصیلکرده ناچارند برای گذران زندگی خود کار دومی هم برای خود دست و پا کنند و دیگر وقتی برای کتاب خواندن باقی نمیماند
- در نظام آموزشی ما اکثر دانشآموزان و دانشجویان وابسته اند به کتاب و جزوه درسی، و خلاصه در یک جمله نظام آموزشی؛ «نظام پختهخوری» است.از این رو دانشآموزان و دانشجویان از مطالعه کتابهای غیر درسی بینیازندو فقط کتابهای درسی آنها برای گذراندن امتحانات کافی است. پس عجیب نیست اگر در مدارس کتابخانه وجود ندارد و اگر هم وجود دارد، در پیشرفت درسی دانش آموزان چندان نقشی ندارد؛ و وزارت آموزش و پرورش هم به این نتیجه میرسد که پست آموزگار – کتابدار را تعطیل کند و به همین علت است که برغم افزایش چشمگیر تعداد دانشآموزان و دانشجویان در سه دهه اخیر شمارگان کتاب رشدی نداشته است. این را هم بگوییم که مطالعه باید در جامعه نهادینه شود و به صورت عادت درآید و این کار هم باید از دوران کودکی آغاز شود. بخصوص از دبستان. دانشآموزان باید یاد بگیرند که برای یافتن پاسخ سئوالات خود به کتاب مراجعه کنند و باید با ادبیات و هنر ایران و دیگر کشورهای جهان از همان کودکی آشنا شوند و با کتاب مأنوس شوند. چند سال پیش در یکی از روزهای نیمه دوم خرداد از کنار یکی از مدارس شمال تهران میگذشتم.دانش آموزان بعد از گذراندن امتحان کتاب های درسی خود را ورق ورق کرده بودند و زمین کوچه پوشیده شده بود از ورقهای کتابها. این سوال به ذهنم رسیدکه در طی سال آموزشی با این دانش آموزان چه کرده اند که امروز اینچنین از کتاب درسی خود انتقام میگیرند.چگونه میتوان از این دانش آموزان توقع داشت کتابخوان باشند!
- بین تحقیق و پژوهش و کتابخانهها، بخصوص کتابخانههای تخصصی و دانشگاهی، رابطهای مستقیم و تنگاتنگ وجود دارد.در قرن شانزدهم و هفدهم رشد کتابخانههای تخصصی و دانشگاهی نتیجه انقلاب صنعتی و گسترش تحقیق بوده است. سهم بودجه تحقیقات در کشورمان فقط چند درصد از کل بودجه کشور است. هر چقدر تحقیقات را بیشتر جدی بگیریم و رابطه بخش های تحقیقاتی و تولیدی و صنعتی کشور بیشتر شود کتابخانههای دانشگاهی و تخصصی کشور ازاهمیت بیشتری برخوردار خواهند شد.
۴.کتابخانه های عمومی میتوانند در افزایش میزان کتابخوانی افراد جامعه نقش مهمی داشته باشند . با غنی و…کردن مجموعه کتابخانه های عمومی و فراهم آوردن شرایط خدمات گسترده به همه مردم میتوان مشکل گرانی کتاب یا گران نمایی کتاب را حل کرد.کتابخانه های کانون پرورش کودکان و نوجوانان نیز نشان داده اند که چگونه میتوانند در کتابخوانی کودکان و نوجوانان و عادت دادن آنها به مطالعه موثر باشند. به دلیل همین رسالت بزرگ است که کتابخانه های عمومی ، دانشگاه مردم خوانده شده اند.
۵. بهره گیری از منابع دیداری_شنیداری و بخصوص استفاده از فناوری نوین اطلاعات و ارتباطات و اینترنت موجب شده که جمعیت بسیار عظیمی از جمله در ایران، روزانه مدتی از وقت خودر ا صرف استفاده از اینترنت و وب گردی کنند و این طبعا ، وقت آنها را برای مطالعه کتاب میگیرد و فرصت مطالعه آنها را کم میکند. . البته اگر استفاده از اینترنت به منظور کسب اطلاعات و مطالعه باشد، خود نوعی مطالعه محسوب میشود، از نوع الکترونیکی که از ویژگیهای جامعه اطلاعاتی مدرن است.
خلاصه کنم:
مطالعه در جامعهای رونق پیدا میکند که مردمش کنجکاو باشند و فکر کنند و در پی آن باشند که برای سئوالات خود پاسخ پیدا کنند و به کتاب و نشریه – و امروزه به اینترنت – مراجعه کنند. اگر نیاز برای کسب اطلاعات کم باشد یا مردم در پی پاسخی برای سئوالات خود نباشند، نیازی هم به مطالعه ندارند و حاصلش بیاعتنایی به کتابخانهها و پایگاه و جایگاه کتابداران است.
در چنین شرایطی باید سئوال “چرا مردم کتاب نمیخوانند” را به گونهای دیگر مطرح کرد: «چرا مردم باید کتاب بخوانند؟» اگر دانشآموزی کتاب نخواند مگر مشکلی در امتحاناتش دارد؟ اگر مسئولی در گزارشی که تهیه میکند به کتاب و کتابخانه مراجعه نکند و به اطلاعاتی که دارد بسنده کند مگر کسی اعتراض میکند ؟یا …
کتاب هم نخونیم هیچی نمیشه اتفاقا بهتر میشه.و زودتر پیشرفت میکنیم و وضعمون خوب میشه.یه نگاهی به مدیران دور و برمون بندازیم باور میکنیم که کتاب نخوندن و سواد نداشتن اصل اولیه پیشرفته.
با این وضع جامعه و روی کار آمدن افراد نالایق در هر رشته ای واقعا دیگر جایی برای اهل تفکر نیست .
واقعا”جای تاسف دارد. جامعه ای که با انواع مشکلات چون طلاق و اعتیاد و انواع بیماریهای روانی روبرو است کتاب و مطالعه مانند مرهمی عمل می کند اگر کسی مخالف است لطفا” دلایل خود را بیان کند. مطالعه اندیشه را تقویت میکند.انسان را برای حل مساله تقویت کرده زندگی را راحت تر می کند .برای تربیت فرزندان و هدایت آنها به سوی موفقیت و زندگی سالم رهنمون می شود. برای تبدیل انرژی فکری و ذهنی به نتایج مثبت و کارا دخیل است وراه استعدادها را برای رسیدن به مقصود باز می کند.ضمنا” جامعه را به سوی سلامت روحی و اجتماعی برده و صرف هزینه های دسنگاههای دولتی را چون مراکز درمانی و دادسراها و غیره را بسیار کم کرده و سبب توسعه و پیشرفت در همه جوانب کشور می شود.در این میان نقش کتابخانه های عمومی و آموزشگاهی کارامد را نباید از نظر دور داشت.همه اینها با بذل توجه مدیران رده بالای جامعه و تخصیص نیرو و هزینه و کمک کتابداران فرهیخته دانشگاهی البته به و لطف خدا میسر است.انشاالله.