پلی نیازمند توجه و ترمیم!

این مطلب به صورت مشترک توسط امیررضا اصنافی و مریم پاکدامن نوشته شده است.

کتابداران، انسانهای خودکم بینی نیستند. آنها نجیبانه و دلسوزانه همه علوم و دانش را کنار یکدیگر زیر سقف یک سرزمین پهناور به اسم کتابخانه می چینند. این علوم زندگی کاملاً مسالمت آمیزی با هم دارند و هیچ یک حاضر نیست برتری خود را نسبت به دیگری نمایان سازد. هر کدام در نظر دارند تا کاربر تشنه به اطلاعات خود را سیراب از کتابخانه خارج کنند. با این همه، باز کتابدار می ماند و انبوهی از کتابها و دیگر منابع اطلاعاتی که او را می نگرند که چگونه به صورت یکنواخت مشغول انجام کارهای روزانه خویش است. مراجعان می آیند و می روند. گاهی خشنود و گاهی سرخورده و گاهی هم…ناراحت. برخی صبورند، برخی عجولند، برخی واقعاً نمی دانند چه می خواهند. برخی از فناوری می ترسند، برخی هم از سوال کردن از کتابدار! به هرحال، در طول یک روز، کتابدار با همه قشر و همه مدل مراجعه کننده سروکار دارد. مراجعانی که می روند و شاید هرگز یادشان نیاید که چه کسی برایشان اطلاعات را پیدا کرد و در اختیارشان قرار داد و اصلاً ندانند این اطلاعات از کجا آمد؟ مراجعانی که با شنیدن کلمه ((نیست)) یا ((به امانت رفته)) روی ترش می کنند و چنان به تندی با کتابدار برخورد می کنند که گویی مقصر فقدان اطلاعات اوست. در هرصورت، باز هم کتابدار ((پل)) می شود. یک پل ارتباطی بین منابع اطلاعاتی و کاربران و این دو موجودیت را به یکدیگر متصل می کند. این پل گاهی به گونه ای عمل می کند که شکاف و خلاء اطلاعاتی کاربران را نیز پرکند و از طرفی باید مرتباً خود را بازسازی کند تا مبادا فرسوده شود، پایه هایش ریزش کنند و دیگر مراجعان نتوانند به سرزمین همزیستی منابع اطلاعاتی دسترسی داشته باشند. با  این همه، باز هم کتابدار متخصص آگاه، می داند که همواره حق با مشتری اوست و همواره سعی می کند در مقابل همه کاربران، با هر نوع برخوردی که دارند، آموخته هایش از اخلاق حرفه ای را رعایت کند تا کاربر میل به بازگشت به کتابخانه و کسب اطلاعات مجدد از کتابدار را داشته باشد. علیرغم همه این مسائل دو سناریو مطرح می شود.

سناریوی اول: چرا باید پل شویم؟ برای چه کسی؟ برای جماعتی که میروند و پشت سر خود را نمی نگرند؟ واقعاً چرا باید نردبان ترقی دیگران شویم و هیچ جا نامی از ما نبرند؟ در کدام پایان نامه دیده اید که در صفحه سپاسگزاری، از کتابداران تقدیر یا تشکر شود؟ آیا جماعت استفاده کننده از کتابخانه هرگز با خود فکر کرده اند اگر کتابدار نبود، فلان مقاله، یا فلان کتاب را در اختیار نداشتند؟ آیا میتوانستند به تنهایی منابع اطلاعاتی خود را پیدا کنند و پروژه های خود  را به پایان برسانند؟

چرا باید پل شویم؟ برای چه کسی؟ برای جماعتی که میروند و پشت سر خود را نمی نگرند؟ واقعاً چرا باید نردبان ترقی دیگران شویم و هیچ جا نامی از ما نبرند؟ در کدام پایان نامه دیده اید که در صفحه سپاسگزاری، از کتابداران تقدیر یا تشکر شود؟ آیا جماعت استفاده کننده از کتابخانه هرگز با خود فکر کرده اند اگر کتابدار نبود، فلان مقاله، یا فلان کتاب را در اختیار نداشتند؟ آیا میتوانستند به تنهایی منابع اطلاعاتی خود را پیدا کنند و پروژه های خود  را به پایان برسانند؟

حتماً تیتراژ پایانی مجموعه های تلویزیونی را دیده اید.برخی از این مجموعه های تلویزیونی معمولاً دارای مشاوران مذهبی یا انتظامی هستند و به صراحت در تیتراژ پایانی از آنها یاد می شود. اما در کدام فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی دیده شده است که نویسندگان فیلمنامه یا کارگردان به سراغ کتابخانه ها و آرشیو ها رفته باشند و در پایان از آنها نیز تشکر کرده باشد؟  البته معنای این کلام این نیست که کتابداران، موجوداتی هستند که در دل آنها عقده ای به اسم سپاسگزاری وجود دارد، خیر. این حداقل انتظار یک انسان است که وقتی خدمتی انجام می دهد انتظار واکنش مثبت و مناسب نیز داشته باشد و میتواند انگیزه بخش او برای ارائه هرچه بهتر و با کیفیت تر خدمات آینده باشد.

سناریوی دوم: بخشی از این قضیه که مراجعان ما از کتابخانه می روند و حتی ز حسرت نیز به قفا نمی نگرند به خود ما کتابداران برمیگردد. ما کتابداران، مجموعه ای از قوانین و مقررات خشک، و غیر قابل انعطاف، دست و پای خود و کاربر را بسته ایم. گویی، فرض را بر این گذاشته ایم که مراجعان کنندگان، همگی مزاحمند، قصد تلف کردن وقت کتابدار را دارند، اساساً عاری از هر گونه دانش و مهارت جستجو هستند و بی جهت در مقابل ما ظاهر می شوند، مگر اینکه خلاف این قضیه رخ دهد.

در حقیقت، . برای خودمان یک قرق دست نیافتنی درست کرده ایم. به نظر میرسد که وقت شکستن این قرق رسیده است. قوانین دست و پاگیر را گاهی  باید چنان نرم کرد که نه قانون پایمال شود و نه حق کاربر. به هرحال باید در نظر گرفت که مراجعه کننده محترم است. چه عضو کتابخانه ما باشد چه نباشد مگر منابع اطلاعاتی برای استفاده نیستند؟ پس این همه محدودیت برای چه؟ مگر قرار نیست کاری کنیم که اشتیاق به بازگشت به کتابخانه وجود داشته باشد؟ برخورد نامناسب و غیر حرفه ای یک کتابدار کتابخانه با مراجعه کنندگان موجب گریزانی  آنها از هر چه کتابدار و کتابخانه است می شود. به عنوان نمونه در برخی کلاسهای آشنایی با اصول کتابخانه و کتابداری، دانشجویان که رشته آنها غیر کتابداری است از این گلایه می کنند که چرا برخی کتابدارها اینقدر بد اخلاقند؟ چرا برای یک عضویت ساده، مثلا در یک کتابخانه عمومی، از ما دلیل عضویت را می پرسند یا مدارکی نظیر معرفی نامه طلب می کنند؟  بد نیست در اینجا به اشاره ای به نظریه­ای که البته خاستگاه روانشناسانه دارد ولی با محیط کتابخانه کاملاً سازگار است اشاره شود. نظریه اشتیاق به رجوع که آقای دکتر حاجی زین العابدینی آن را ترجمه نموده و در کتاب نظریه های رفتار اطلاعاتی اثر  Karen fisherموجود است، جهت درک اشتیاق رجوع به صورتی که در مورد مصاحبه مرجع صادق است، فرد باید ماهیت این تعامل را که در میز عمومی یا محیطی که معمولا به شکلی گمنام تعبیه شده است و پرسش­کننده پرسش خود را برای کسی مطرح می­کند که احتمالاً وی را نمی­شناسد، درک کند. این برخوردهای کوتاه و بدون آشنائی اغلب تعامل اولیه ای را بین متخصص و کاربر ایجاد می­کند. کاربران در برخورد با آن دسته از کتابدارانی که از مهارتهای بالای ارتباطی برخوردار هستند و از سئوالات استفاده می­کنند، احتمال رجوع بیشتری دارند. آنها همچنین پی بردند که متقاضیان در برابر کسانی که در مراجعه فارغ­البال به نظر می­رسند، و کسانی که با سایر کاربران همکاری می­کنند، و کسانی که اسامی آنها مشخص است، بیشتر امکان رجوع دارند.

در حقیقت، . برای خودمان یک قرق دست نیافتنی درست کرده ایم. به نظر میرسد که وقت شکستن این قرق رسیده است. قوانین دست و پاگیر را گاهی  باید چنان نرم کرد که نه قانون پایمال شود و نه حق کاربر. به هرحال باید در نظر گرفت که مراجعه کننده محترم است. چه عضو کتابخانه ما باشد چه نباشد.

حال با این وجود، باید دید ما چقدر موفق بودیم که مراجعه کننده ای را راضی ببینیم که از کتابخانه بیرون رفته است؟ چقدر با مشتریان خود، خوب برخورد داشته ایم؟ چقدر باعث شدیم که برخورد حرفه ای و انسان منشانه ما با کاربران، سبب شود به لحاظ حرفه ای بین مراجعه کنندگان دارای وجهه مثبت و مطلوب باشیم. چقدر موفق شده ایم که آن پل استواری باشیم که محکم و پابرجا می ایستد و به کاربر خود اجازه می دهد آزادانه در کتابخانه و در سرزمین علوم بگردد و بردارد آنچه را که میخواهد و می یابد؟ اما در این بین دیدگاه مثبت و احترام گذار جامعه به کتابدار و کتابداری باعث خواهد شد این پل مستدام تر به وظیفه خود عمل کند . سخن آخر ، کتابداران هنوز هم پل هستند، پلی که نیازمند توجه و ترمیم است، هم از جانب خودشان و هم از سوی دیگران.

به قول خواجه شیراز:

تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون

گذر به کوی حقیقت کجا توانی کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *