باید بگویم : سوال غریبی است عطف نازنین. نمی دانم چه اتفاقی افتاده که شما را به این سوال واداشته؟ البته حالا که سوالتان را دوباره و دوباره در ذهن مرور می کنم، یک چیزهایی از ذهنم می گذرد. دست تنها هستی و بدون حمایت مالی، و سوار بر این همه دریغها، شاید نا سپاسی کسانی که برایشان قلم میزنی.
ببین دوست گرامی قرار نبود به این چیزها فکر کنی. پوست کرگدنی که من به همه بچه کتابدارا برای کتابدار شدن توصیه می کنم به تو هم توصیه کرده و می کنم. آخر تو هم داری در همین قلمرو نفس می کشی و در همین آفتاب رختهای خود را پهن می کنی که ما، بعد از ده دوازده سال ارتباط با ما ، بپذیر که تو هم از ما هستی و گریزی از ما نداری و همه روش شناسی و حقوقی که بر ما مترتب است ، تو را هم در بر می گیرد.
عطف خوب است و لازم وباید بهتر از اینها هم بشود و باید فرزندانی نیز برویاند و ببالاند و به جامعه بباوراند که عطف کم است و باید عطفها برایمان بنویسند و از گوشه و کنار حرفه برایمان بگویند. من برایت می نویسم که چرا باید عطف بماند و بچه هایی به دنیا بیاورد ، نگاه خودم را می نویسم:
تغییرات فضای علمی ، تجاری شدن علم و تغییر در روابط علمی را در جای دیگری بحث کرده ام، اینجا فقط اشاره می کنم که این موضوع دیگر در حد “یک اتفاق ساده” است چند سالی است که افتاده. جدی عرض می کنم این اتفاق با همه دلایلش فضای آموزش عالی دنیا ، و کاریکاتوری از آن فضای آموزش عالی ایران را فرا گرفته است. می گویم کاریکاتور، برای اینکه تغییر در روابط علمی دنیا نیاز به بیشتر شدن فضای ارائه آثار پژوهشی جدید را با خود می آورد تا جائیکه در تعقیب هستم، لزوم ایجاد مجلات تازه از نیازمندیهای روابط علمی جدید است، لیکن در هیچ جا مجلات با سطوح پائین تر، مانند علمی ترویجی یا مجلات تخصصی معمولی تعطیل نشده اند تا تبدیل به علمی پژوهشی بشوند. در همه کشورها، چند تایی مجلاتی که از معادلات ، بخوانید معاملات علمی پژوهشی دور هستند باقی مانده اند که هنوز شما می توانید به شاغلان حرفه و جوانان تازه کار برای مطالعه توصیه کنید.
در بسیاری کشورها و از جمله ایران، برای بالا بردن کمیتها و سر بالا نگاه داشتن مداوم جهت بردارها در نمودارها اصرار دارند که تعداد مقالات و تعداد مجلات را بالا ببرند ، آن هم با معیارهای علمی – پژوهشی، چرا؟ استاد باید ارتقاء سالانه بگیرد، خودش هم که به تنهایی نمی تواند آن همه مقاله تولید کند، می ماند که در وظایف دانشجو بگذارند که تا زمانی که مقاله ندهد نمی تواند فارغ التحصیل شود. نکات خوب بسیار دارد و نکات منفی بسیارتر. نکات خوبش راه انداختن دانشجو است به نوشتن که اگر مقالهِ پایان نامه اولین و آخرین مقاله اش نباشد خیلی خوب است. استفاده از تجربه ذیقیمت یک استاد واقعی است و به تحریر درآمدن تجربه ها و حرکت به سوی ارائه تجربه های تازه تر و پخته تر. دانشجو در کنار استاد واقعی پژوهش می آموزد و ارائه و نوشتن و هزاران نکات زیبای دیگر فقط با شرط حضور استاد واقعی در همه مراحل تحقیق. نکات بدش را هم در این چند سال اخیر زیاد دیدیم ، سرقتهای علمی را شاهد بودیم که به استاد نسبت داده شد و استاد اعتراف کرد که او متقلب نبوده و دانشجویش در پایان نامه و مقاله گرفته شده از آن مرتکب خطا شده و عذر بدتر از گناه هم این بود که استاد اصلا مقاله و پایان نامه را نخوانده بوده است. اینها هیچ چیز را در معادله / معامله بالا تغییر نمی دهد. نقطه ضعف دیگراین است که بیشتر مقاله های مجلات علمی پژوهشی ساختار پایان نامه دارند و نه مقاله، چون همه اینها خلاصه پایان نامه ها هستند نه مقاله هایی از دل پایان نامه ها. اگر کسی هم جور دیگری بنویسد، یقه اش را می گیرند که برو اصلاح کن و در همین قالبی که همه می نویسند بنویس، چون داوران هم همان استادان هستند و کلیشه های موجود باید محفوظ بماند و نباید کسی از آن عبور کند. و همانطور که گفته شد، پایان نامه در بسیاری مواقع توسط استاد خوانده نشده یا اصلا غلط تعریف شده و فقط از نظر ساختار شبیه پایان نامه است و متاسفانه با وجود غلطهای عیان دفاع هم شده و شما می فرمائید حالا من باید مجله علمی پژوهشی را باز کنم و دست کم ۵۰% آثاری کم ارزش و کم محتوا را بخوانم؟
بنا بر این به من حق بدهید که مجلات علمی پژوهشی را از چنبره مواد خواندنی خودم کنار می گذارم و فقط سراغ فهرست مندرجات بروم و تا از اسم خاصی مطمئن نیستم اصلا آن را باز نکنم. وقت کم است و شانس ۵۰ / ۵۰ . خواندن برحسب علاقه را کنار می گذارم و بر حسب الزام و روزیکه بخواهم برای منافع کوتاه مدت خودم یا دانشجویی بینوا یک علمی پژوهشی تولید کنم و مجبور باشم در بخش پژوهشهای پیشین از آنها نام ببرم (حتی جرئت استناد به هیچ بخشش را ندارم و فقط می گویم از وجودش با خبرم ) و گرنه داوران محترم مقاله ام را غیر پژوهشی اعلام می کنند.
این مجلات علمی – پژوهشی برای ۵۰% خوبش که خوب لابد هزاران ذینفع دارند. لیکن برای آن ۵۰% غیر قابل خواندن دو سه ذینفع اصلی دارند که برای حل مشکل آنه خوبند، یعنی خیلی خوبند، استادان: ارتقاء اساتید، دانشجویان: دفاع دانشجویان و فارغ التحصیلی آنها، و سازمان: بالابردن رتبه علمی گروه، دانشگاه و کشور. این مجلات چاپ بسیاری مقالات خوب و مفید را که ساختار پایان نامه ای ندارند، مقالاتی که حرف بسیار دارند ولی روشهایشان آمار استنباطی نیست، از دستور کار خود حذف کرده اند. مقالاتی که تحلیلهای بسیار خوب و قوی دارند ولی این تحلیلها از آزمونهای پوزیتیویستی عبور نکرده اند، پس رد می شوند و علمی نیستند . در آن سو، بسیاری مقالات آنچنان به شدت درگیر آمار استنباطی شده اند که یادشان رفته چه محتوایی دارد آزمون می شود و چه چیزی دارد استنباط می شود. من خود مقاله ای برای داوری داشتم که به سردبیر محترم پس فرستادم و نوشتم این مقاله را بفرستید یک مجله آماری چاپ کند، خیلی خوب و مسلط از آمار استنباطی استفاده شده است، لیکن محتوایش چیز دندانگیری در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی ندارد و نمونه آماریش هم آن قدر کم بوده که نمودارها بیشتر شبیه کاریکاتور شده اند. برا ی یک جامعه کتابخانه ای ۵۰ تایی، که می شود به راحتی کل آن را کار کرد ، نمونه تصادفی می گیرند که حتما استنباط کنند و اگر کسی کل جامعه چند هزارتایی خود را مورد تحلیل قرار داد، این نشانه ضعف محقق است که لابد آمار استنباطی بلد نیست.
بگذریم که درد دل و دل درد فراوان است. حالا شاید راحتتر بگویم که امثال عطف چقدر لازم هستند و عطف ها باید برای حرفه بنویسند و نه دانشگاه. عطف ها باید از فضای فعلی خود هم فراتر بروند و مقاله های خواندنی را که درگیر فرمولهای علمی پژوهشی نیستند را منتشر کنند. قدیمترها ما گاهی اسم یکی از بزرگان رشته خود را در فصلنامه کتاب سابق می دیدیم و ترجمه ای از بزرگان رشته خودمان را می توانستیم به زبان مادری بخوانیم، مقاله هایی که واقعا مقاله بودند نه پایان نامه مختصر شده، الآن بفرمائید اگر یک کار خیلی خوب به دست دوستی رسید و آن را ترجمه کرد کجا باید منتشر شود تا همه بتوانند بخوانند .
واقعا همه باید به بتوانند به زبان اصلی بخوانند؟ شاید برای دانشجوی تحصیلات تکمیلی بد نباشد و با اینهمه تا جائیکه دیده ام هنوز در همه جای دنیا ترجمه یکی از راههای دست یافتن به خواندنیهای خوب و مفید است. من کارهای متعددی را در خبرنامه انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران و کتاب ماه کلیات چاپ کردم که در پایان نامه های مختلف مورد استناد قرار گرفتند، لیکن برای من خوانده شدن مهم بود و بس، یا کار ترجمه ای بود مثل همین بیانیه اخیر کتابخانه کنگره که در همین شماره خبرنامه انجمن منتشر شد. اینها اگر فارسی شوند همه می خوانند و کمتر کسی می رود اینها را در سایت کنگره پیدا می کند تا بخواند و از این قبیل زیاد است. از دست پیوندهای اینترنتی (لینک) هم که دیگر حالی دلم گرفت. اغلب بچه ها را می بینم که می پرسم فلان را فرستادم دیدید، می گویند این لینکها آنقدر زیاد شده که ندیده حذف می کنیم البته با یک گلاب به رویتان ببخشید هم همراهش می کنند . این گونه بیانیه ها، نوشته ها و مقاله های بسیار مفید که دردی از جامعه کتابداری درمان می کنند، حد اقل وقتی شرکتهای نرم افزاری می آیند و از کارهای مهمی که می توانند انجام دهند،همکاران حرفه ایمان بجای پذیرفتن حرف شرکتها از سر رفاقت، به بیانیه کتابخانه کنگره توجه خواهند کرد. جای ترجمه این بیانیه و تحلیل آن کجاست. مطالبی که دکتر منصوریان عزیز برایمان می نویسند و یک دنیا مفهوم را در دو سه صفحه خلاصه می کنند و لزوما ساختار علمی – پژوهشی ندارند باید جایی برای انتقال به بدنه اصلی حرفه داشته باشند. دکتر منصوریان را مثال زدم که هیچکس برنگرده بگه خوب منصوریان بلد نیست علمی – پژوهشی بنویسد. با اجازه دکتر مطلبی نکته ای را هم اضافه می کنم و آن قسم و آیه دادن به ایشان بود در جلسه آخر سال هیات تحریریه کتاب ماه کلیات و با حضور استاد همه ما آقای دکتر حری بود ، که سر جد بزرگوارت دنبال علمی – پژوهشی کردن این مجله نرو، بگذار جایی باشد که گاهی مقالاتی که با ساختار غیر علمی – پژوهشی در حوزه ما نوشته می شوند و بعضا خیلی هم پر محتوا هستند باقی بماند.
در یک کلام به شما هم توصیه می کنم، شما برای بدنه حرفه بنویس و منتشر کن و بگذار علمی – پژوهشیها برای دانشجویان و دانشگاهیان بنویسند. بین بدنه حرفه و دانشگاه شکافی را می بینم که امیدوار هستم با کمک انجمن به ویژه کمیته کتابخانه های تخصصی و مجلاتی مانند عطف و عطفها این فاصله به پائیدترین اندازه برسد.