مبنای شیوه استناد مجله مبدأ است یا مجله مقصد؟

حتماً دیده اید در پایان مقالاتی که در برخی از مجلات منتشر می شوند، جایی که متن تمام شده و ارجاعات مقاله هم آمده اند، این عبارت خودنمایی می کند “به این مقاله این گونه استناد کنید”. آیا تا به امروز اندیشیده اید که چرا باید به این مقاله این گونه استناد کرد و آن گونه استناد نکرد !؟ اصلاً چرا برخی از مجلات اصرار دارند در مورد شیوه استناد به مقالاتشان هم تعیین تکلیف کنند !؟

اساساً، استناد گذشته از مفهومش – که موضوع بحث ما نیست – در ساختار ظاهری تابع سلیقه فردی یا جمعی است. حتی اگر دومی هم باشد – منظورم جمعی است – باز هم من و شمای نویسنده در حقیقت با یک سلیقه فردی مواجهیم. فردی را شما اینجا بخوانید شخصی؛ یعنی وابسته به و منبعث از یک شخص. شخصی که می تواند شخصیتی حقیقی باشد یا حقوقی؛ مثل خود شما یا مجله الکترونیکی عطف.

در هر حال، اگر چشم را بر ساز و کار تدارک دیدن مجموعه قواعد ناظر بر نحوه خاصی از چینش اطلاعات کتابشناختی در کنار یکدیگر ببندیم، در نهایت یک شیوه نامه استنادی[۱] را چیزی فراتر از سلیقه مورد پذیرش سایرین نمی توان دانست. سلیقه ای که البته مشخص نیست اعتبارش را از مصدرش می گیرد یا از میزان رواجش. آیا کسی می تواند به این پرسش پاسخ قطعی بدهد که فی المثل شیوه نامه ونکور[۲] به خاطر وابستگی سازمانی به کمیته بین المللی ویراستاران مجلات پزشکی[۳] معتبر است یا به دلیل رواجش در حوزه پزشکی؟ به عنوان نمونه ای دیگر، آیا شهرت شیوه نامه انجمن روانشناسی آمریکا[۴] مرهون وجود این انجمن است یا کاربرد گسترده اش در حوزه های علوم رفتاری، اجتماعی و انسانی؟ اگر اینها اعتبارشان را از مصدرشان گرفته اند، چرا شیوه نامه ترابیان[۵] نیز به شهرت رسیده است؟ آیا ترابیان یک دانشمند در کلاس اینشتاین یا یک فیلسوف علم در کلاس پوپر است؟ و اگر پاسخ، کثرت استفاده است، از چه زمانی و بر اساس کدام استدلال منطقی کثرت مراجعه به یک پدیده شرف حضورش را سبب می شود؟ شاید پاسخ شما این باشد که در هر حوزه ای معمولاً اولین ها شانس بهترین شدن را نیز دارند ! اگر اینطور است پس چرا شیوه نامه های ترابیان و شیکاگو – در مقام شیوه نامه های استنادی عمومی – هر دو تقریباً به یک اندازه از شهرت بین المللی و رواج همگانی برخوردار شده اند؟ می توان در این باب بحثی مستوفی کرد. اما هدف من این نیست. غرضم آن است که خاطر مبارک شما را متوجه این حقیقت ناب کنم که تبعیت از یک شیوه نامه استنادی فی نفسه نه ارزشمند است و فضیلت آفرین و نه الزام آور است و تعیین کننده تکلیف.

باز می گردم به پرسش اساسی نخستین. چرا باید به این مقاله این گونه استناد کرد و آن گونه استناد نکرد !؟ به این پرسش می توان به دو شیوه پاسخ داد. اینجا هر دو را طرح و سپس ادله ام در ابطالشان را اقامه می کنم تا نشان دهم که ما راه را گم کرده ایم !

پاسخ مفروض نخست این است که نشریه تلاش می کند نویسندگانش در معرفی آثارشان – که در همان نشریه درج کرده اند – از یک الگوی واحد استفاده کنند، تا به این ترتیب اُسلوب نشریه و متعاقب آن خود نشریه در اذهان ماندگارتر شود. اگر پای چنین نیتی در میان است، باید گفت این تلاش بی فایده است. زیرا اگر نویسنده ای قصد معرفی انتشارات خود را داشته باشد، بسته به اینکه این کار را با چه هدفی انجام می دهد، ناگزیر از گزینش و کاربست قالبی خاص است. این بدان معناست که ساختار یک رزومه شغلی و ساختار یک رزومه تحصیلی تفاوت های محسوسی دارند. نکته این است که ساختار می تواند محتوا و نحوه تدوین آن را نیز متأثر کند. پس هیچ یک از مجلات در مقامی نیستند که برای نویسنده تعیین تکلیف کنند که وقتی می خواهی اثرت را و به تبع آن ما را معرفی کنی، اینگونه رفتار کن !

پاسخ محتمل دوم اما قدری فلسفی تر ! و در عین حال بی بنیه تر است؛ و آن هم این است که ما فرض بگیریم نشریه ترجیح می دهد نویسندگان دیگری که در تألیف متن خود از مقالاتش استفاده کرده اند و احیاناً قصد استناد به آنها را نیز دارند، از یک رویه ثابت تبعیت کنند یا به تعبیر دیگر به مقالاتش این گونه استناد کنند. ابهام فلسفی ! ماجرا این است که معلوم نیست نویسندگان ناهمسان بر اساس کدام حجت شرعی و عقلی باید به شیوه ای همسان استناد کنند؟ مگر قرار نیست مقالاتِ در دست نگارش در نهایت منتشر شوند؟ و مگر قرار نیست به این منظور در اختیار یک نشریه قرار داده شوند؟ اگر اینطور است، چه معنایی می دهد که نشریه A برای مقاله ای که قرار است به نشریه B ارسال شود، حتی پیش از حادث شدن امر نسخه بپیچد که فلان کن و بهمان نکن؟ اگر قرار است مقاله به منظور انتشار در نهایت در اختیار مجله B قرار بگیرد، این مجله B است که اختیار دارد نحوه استناد به و چینش اطلاعات کتابشناختی دیگر آثار را در مقاله مفروض مشخص کند. آیا به نظر شما غیر از این است عُقَلا !؟



[۱] . Citation Style

[۲] . Vancouver Citation Style

[۳] . International Committee of Medical Journal Editors (ICMJE)

[۴] . APA Citation Style

[۵] . Turabian Citation Style

About داريوش عليمحمدي

View all posts by داريوش عليمحمدي →

One Comment on “مبنای شیوه استناد مجله مبدأ است یا مجله مقصد؟”

  1. با سلام و سپاس
    به نظر من نظراتی که شما در اینجا مطرح کرده اید از زاویه دید خود به عنوان یک نویسنده بدان اندیشیده اید. زیرا سردبیران مجله ها ممکن است که نقطه نظر دیگری داشته باشند. به اطلاع می رساند که نام خانوادگی نویسندگان آسیایی و حتی اروپایی و آمریکایی گاهی تشخیص آن به سادگی میسر نیست و مجله ها با ارائه الگویی حاوی حداقل اطلاعات لازم برای استناد به مقاله های خود در واقع می گویند که نام خانوادگی نویسنده باید این طور باشد. عنوان مجله این است و شماره و مجلد آن بدین شرح است. بقیه اطلاعات تا حدودی سلیقه ای است. برای نمونه مقاله زیر
    The new competitive intelligence agents: “Programming” competitive intelligence ethics into corporate cultures // Emilie Steele Giustozzi, & Betsy Van der Veer Martens
    را در نظر داشته باشید. تشخیص نام خانوادگی نویسنده دوم برای هر فردی به سادگی میسر نیست. این است که در مجله ای مثل مجله وب شناسی (وبولوژی) در انتهای هر مقاله ذکر می گردد:
    Bibliographic information of this paper for citing:

    Giustozzi, Emilie Steele, & Van der Veer Martens, Betsy (2011). “The new competitive intelligence agents: “Programming” competitive intelligence ethics into corporate cultures.” Webology, 8(2), Article 88. Available at: http://www.webology.org/2011/v8n2/a88.html
    =================
    مثال دیگر، نام نویسنده مقاله زیر را ببینید
    FRBR: hype, or cure-all/ Patrick Le Bœuf
    نام خانوادگی نویسنده، پاتریک لوبوف است. لو جزو نام اوست. تا حالا چندین بار سر نحوه استناد و ذکر نام او توسط نویسندگان دیگر، با دوستان خارجی خندیده ایم. برخی لو را حذف می کنند و می نویسند بوف، پاتریک.
    با عرض پوزش حذف لو یعنی پاتریک گاو. بنابراین با چنین نگرشی می بینیم که مجله ها سعی می کنند که حداقلِ اطلاعات کتابشناختی برای استناد را در انتهای هر مقاله ارائه نمایند که یکدستی استناد به مجله را بالا ببرند. در واقع الگویی پیشنهادی است و نه الگویی تحمیلی.
    مثال دیگر:
    در مقاله زیر نویسندگان علیرضا را نام خانوادگی فرض کرده و هنگام استناد حرف اول نام خانوادگی یعنی ان را به عنوان آغاز نام آورده اند.
    Psychiatric document retrieval using a discourse-aware model/ Artificial Intelligence, Volume 173, Issues 7–۸, May 2009, Pages 817-829.
    به نظر من ارائه حداقل اطلاعات کتابشناختی برای یکدستی و یکپارچگی سیستم ورود اطلاعات در پایگاه های اطلاعاتی و در هنگام استناد کار درستی است.

    با سپاس
    علیرضا نوروزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *