در یکی از گفتگوهای جلال حیدری نژاد با پوری سلطا نی درسال ۸۹،گفتگو به موضوع “مدیریت کتابخانه ها ” کشیده میشود . نظرات صریح و شفاف ایشان پیرامون این موضوع ،در این زمان که عطف به این مساله پرداخته است میتواند خواندنی باشد. برای دیدن گفتگوی کامل به اینجا مراجعه کنید.
****************************
حیدری نژاد: خانم سلطانی آیا در طول فعالیت شما در حوزه کتابداری شما با مسالهای به نام «مدیریت کتابخانهها» مواجه بودید؟ آیا مدیران کتابخانهها لزوماً باید کتابدار باشند یا هر کس مدیر باشد اکتفا میکند؟ آیا همنسلان شما به این مسأله فکر میکردند؟
پوری سلطانی : به نظر من مدیریت کتابخانهها حتماً باید کتابدار باشند و این فقط حرف من نیست. یادم هست در مشهد سمیناری بود که آقای خاتمی هم شرکت داشتند و در همان سمینار خانم انصاری خیلی صریح اعلام کردند که کتابخانهها باید مدیران متخصص کتابداری داشته باشند و این در زمانی بود خود آقای خاتمی مدیر کتابخانه ملی بودند.
حیدری نژاد: یعنی فکر میکنید اگر کسی سالها تجربه مدیریت در نهادهای گوناگون داشته باشد یا دکترای مدیریت داشته باشد نمیتواند از عهده مدیریت یک کتابخانه بربیاید؟
پوری سلطانی :مدیریت به تنهایی فایده ندارد. شما مدیری باشید که علم کتابداری را نداشته باشید نمیتوانید مدیریت کنید. به نظر من کتابداری کاری بین هنر، فن و علم است. شما نمیتوانید به صرف مدیر بودن در یک مرکز هنری بگویید که حتماً یک ویولونیست خوب تربیت میکنید. این امکان ندارد. کتابداری مثل هنر است، مانند موزیک است شما نمیتوانید به صرف مدیر بودن یک کتابخانه را مدیریت کنید. البته مدیران خوبی هم بودهاند، مثلاً آقای شهرستانی کتابدار نبودند اما اجازه میدادند که متخصصان به کارهای تخصصی مشغول شوند یا آقای خاتمی تقریباً همین کار را کردند و دنبال کار ساختمان کتابخانه ملی را گرفتند اما اینها کافی نیست.
باور کنید وقتی در کتابخانه بانک مرکزی بودم آنقدر نامه به کتابخانه کنگره نوشتم و پاسخ گرفتم که حد و حساب ندارد و همه سؤالهای خودم را از آنها میپرسیدم و آنها نیز فوری جواب میدادند گر چه حالا که نگاه میکنم میبینم چه سؤالهای سادهای میپرسیدم اما آنها همه را جواب میدادند
به نظر من مدیریت کتابخانهها هم باید تخصص کتابداری داشته باشند و هم مدیر باشند. این را هم بگویم که کتابدار بودن، بدون هنر مدیریت فایده ندارد و نظایر این هم بوده است و فایده نداشته است.
حیدری نژاد :این مدیر کتابخانهای که شما میگویید باید کتابدار هم باشد، تا چه اندازه باید به کارهای کتابداری وارد باشند؟ آیا مثلاً باید ریزترین کارهای یک کتابدار در بخشهای فنی مطلع باشند و توان انجامش را داشته باشند؟
پوری سلطانی :نخیر اینگونه نیست. ولی باید با نیازهای مراجعهکنندگان و مخاطبان آشنا باشد و باید رمزش را بشناسد. برای مثال چرا فردی مثل کامران فانی هم کتابدار بسیار خوبیست و هم بالقوه توانایی مدیریت را دارند؟ برای اینکه منابع را میشناسند و شما هر سؤالی از ایشان بپرسید حتی اگر جواب را ندانند اما میتوانند به شما بگویند که جواب سؤالتان را در کجا میتوانید پیدا کنید. این مهم است. و متأسفانه باید بگویم ما کتابدار مرجع خوب نداریم و این مهمترین بخش کتابخانه است.
حیدری نژاد: پس به نظر شما، تا شیوه انتخاب مدیران کتابخانهها تغییر نکند و به یک راه و رسم صحیح آنجور که شما میگویید قرار نگیرد خیلی از مسائل کتابخانهها و کتابداری حل نخواهد شد و تا مدیران یک بینش کتابدارانه نداشته باشند نمیتوانند کتابخانهها را راهبری کنند، درست است؟
پوری سلطانی :بله همینطور است. ضمن اینکه مدیران باید باسواد هم باشند. بالاخره مدیر یعنی کسی که اگر تمام زیردستانش نتوانستند به سؤالی پاسخ دهند اما او باید توانایی پاسخ را داشته باشد. بالاخره یک نفر باید جوابگو باشد. پس مدیر باید معلومات عمومی و معلومات کتابداری کافی داشته باشد. من همیشه به همکاران مسؤلی که در کنارم بودند میگفتم و حالا هم میگویم که وقتی یک مسؤول برای کاری به زیردست خودش نیاز داشته باشد پس نمیتواند مسؤل باشد و شاگرد حساب میشود.
حیدری نژاد :یک بحثی در مدیریت عام وجود دارد آنهم اینست که در بخشهای ستادی، مدیرانی که در بالا قرار دارند اگر ۷۰ درصد مدیریت بدانند و ۳۰ درصد هم از ظرایف آن کار مطلع باشند کفایت میکند. مثلاً به عنوان نمونه آقای بلینگتون رئیس کتابخانه کنگره، کتابدار نیستند، فکر میکنم دکترای تاریخ دارند اما با بینش و تخصصی که دارند به گونهای تفویض اختیار کردهاند که کارها کاملاً به متخصصان فن سپرده شده است و خودشان کمتر دخالت دارند. در کتابخانههای کوچک البته یک مدیری که کتابدار باشد لازم و ضروری است اما در کتابخانههای بزرگ هم اگر فردی باشد که ۷۰ درصد مدیر و کامل به فاکتورهای مدیریت باشد و ۳۰ درصد هم به رشته واقف باشد خیلی خوب میتواند کار بکند. و متأسفانه گاهی هیچ کدام از اینها وجود ندارد که تولید مشکلات میکند و گرنه به لحاظ معیارهای جهانی نیز ضرورتی ندارد که شخص مدیر قطعاً کتابدار باشد.
پوری سلطانی :بله در کتابخانههای بزرگ شاید حق با شما باشد. به طور کلی منظور من اینست که وقتی شما به عنوان مدیر یک کتابخانه، علم کتابداری هم داشته باشید، دیگر راه غلط نمیروید و به دیگران هم اجازه نمیدهید که اشتباه رفتار کنند برای اینکه نیازها و اولویتها را میشناسید. ببینید در کتابخانه کنگره سیستمی وجود دارد که به شما حتی به عنوان مدیر اجازه انجام هر کاری را نمیدهد. همین آقای بلینگتون وقتی میشود رئیس کتابخانه کنگره یکهو نمیتواند بگوید که مثلاً «سرعنوان موضوعی» لازم ندارید! محال است چنین حرفی را بزند!
همیشه دلم میخواست کتابخانه ملی پا به پای کتابخانه کنگره حرکت بکند اما هیچوقت این اتفاق نیفتاد. البته تا مدتها فکر میکردم که شاید بشود مخصوصاً در دهه هفتاد خیلی امیدوار بودم اما حالا اصلاً امیدی ندارم و فکر نمیکنم که به آن سو حرکت میکنیم
محال است ایشان بگوید که مثلاً ما به ردهبندی نیاز نداریم. اما در اینجا مسائل خیلی شخصی و سلیقهای پیش میرود. یک مدیر، یک کتابخانه را جوری راهبری میکند که دلش میخواهد نه به شیوهای که پاسخگوی نیازهای کتابخانه باشد.