سالیان درازی است که رشته کتابداری در ایران آموزش داده می شود. اگر نخستین سال شروع درس دانشگاهی را مبداء قرار دهیم ، یعنی از سال ۱۳۳۶ ، بیش از نیم قرن است که رشته کتابداری در سطح دانشگاهی راه اندازی و در حال تربیت نیروی انسانی برای کتابخانه ها می باشد. اما چرا بعد از این همه سال تجربه ، کتابداران نتوانسته اند به جایگاه واقعی هویت خود در جامعه دست پیدا کنند؟ چرا باور عمومی جامعه نسبت به کتابخانه و کتابداران هنوز گنگ و ناشناخته است؟ به نظر می رسد عوامل مختلفی بر این ناباوری عمومی تاثیر می گذارند:
– آیا دقت کرده اید که ، نظام آموزش و پرورش کشور بر پایه ی پرورش و تقویت حس خود خواهی و برتری جویی دردانش آموزان است و کمتر احساس همکاری ، همیاری و مشارکت در کارهای گروهی و اجتماعی آنها تقویت می گردد؟ این احساس حتی ازابتدای ورود دانش آموزان به محیط های آموزشی ، هم از طرف افراد خانواده و هم اولیای مدرسه تقویت می گردد. زیرا همه دانش آموزان را تشویق می کنند که ، شاگرد اول بشوند! دانش آموزان نیز در تلاش برای گرفتن نمره ی ۲۰ و برتری در کلاس ، نه تنها به هم شاگردی خود فکر نمی کنند بلکه همیشه اورا رقیب خود می دانند. این حس خودخواهی و برتری جویی دانش آموزان ، در بزرگسالی با حس خود محوری آمیخته شده و افرادی تربیت می شوند که همیشه به فکر اول شدن خود هستند و نسبت به منافع جمعی جامعه بی تفاوت هستند. این افراد برای ارضای این احساسات هر صندلی مدیریتی را پذیرا هستند حتی اگر تخصصی در آن نداشته باشند . آنها در کسب صندلی های مدیریتی همه را رقیب خود دانسته و به دلیل حس خود محوری حتی ازکمک صاحب نظران نیز بهره نمی برند .
اگر چه چند سالی است که طرح ارزشیابی توصیفی در ۳۰ درصد مدارس کشور به صورت آزمایشی به اجرا گذاشته شده است . اما درشرایطی که آموزگاران خود مهارت همکاری و مشارکت را ندارند چگونه می توانند به دانش آموزان این مهارت ها را آموزش دهند. با توجه به مشکلات خانواده ها چند درصد از دانش آموزان در محیط خانواده می توانند این مهارت ها را آموزش ببینند؟
– هفته ی کتاب به طور رسمی ابتدا در سال ۱۳۴۴ و بعد از انقلاب از سال ۱۳۷۲ برگزار می گردد. اهداف اصلی برگزار کنندگان این هفته: تقویت و افزایش ظرفیت فرهنگی جامعه، تشویق مردم به کتاب و کتابخوانی، ایجاد عادت به مطالعه و تجهیز کمی و کیفی کتابخانه ها است. اما طی این سال ها به چند درصد از این اهداف رسیده ایم؟ چرا هنوز نه تنها عامه مردم ، بلکه حتی تحصیل کرده ها و دانشگاهیان جامعه به کتابخوانی عادت نکرده اند؟ چرا دانشجوی ما توانایی تهیه ی پایان نامه را ندارد ؟ به جز این است که او با روش استفاده از منابع و کتابخانه آشنایی ندارد؟
– شورای عالی آموزش و پرورش ، به عنوان مرجع سیاست گذاری در حوزه وظایف آموزش عمومی و متوسطه ، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را تهیه و به منظور ترسیم چشم انداز آینده در برنامه های توسعه کشور تصویب کرده است. در این سند از ” گسترش و تعمیق فرهنگ پژوهش “؛ ” ارتقای جایگاه نظام تعلیم و تربیت کشور به عنوان مهم ترین نهاد تربیت نیروی انسانی و مولد اجتماعی”؛ ” ارتقای جایگاه علم و علم آموزی ” و …. به عنوان اهداف این سند نام برده شده است. اگر چه متن سندی که امروز برروی پایگاه وزارت آموزش و پرورش است با متن سندی که ابتدا در۱۳۸۴ تهیه شده بود متفاوت است و تغییرات اساسی در آن داده شده است ، به خصوص در گنجاندن نام کتابخانه در فضای مناسب برای محیط تعلیم و تربیت . اما در زمان تصویب اولیه ی این سند هیچ یک از صاحب نظران و فرهیختگان در شورای عالی ، که برخی از مدیران فرهنگستان های علمی کشور نیز درمیان آنها هستند، و این سند به تصویب آنها رسیده است فکر نکرده اند که بدون کتابخانه و کتابدار چگونه می توان به این اهداف دست یافت؟ و چرا در این سند به اهمیت و ضرورت وجودی کتابخانه و کتابدار در مدارس تاکید نشده است؟
– در سطح آموزش عالی نیزبه دانش آموزی که هنوز فکر می کند تمام شغل های دنیا در دکتری و مهندسی خلاصه می شود و شناختی از رشته های دانشگاهی ندارد، می گویند پس ازشرکت در آزمون سراسری می توانی ۱۵۰ انتخاب رشته داشته باشی!! مگر می شود یک انسان ۱۵۰ علاقه و یا انتخاب داشته باشد؟ درواقع برنامه ریزان نظام سنجش و آموزش کشور به صورت سربسته به دانش آموزان می گویند ، که آنقدر رشته تحصیلی انتخاب کنید تا در یکی از آنها قبول شوید! این نوع گزینش به دانش آموزان می آموزد که حتی اگر رشته ای را دوست نداشتید مهم نیست ، فقط انتخاب کنید تا قبول شوید !! و بدتر ازآن این است که به دانش آموزان یاد آوری می کنند که ، اگر دیگر رشته ای برای انتخاب نماند، نگران نباشید رشته ای به نام کتابداری هست که می توانید در نهایت آن را انتخاب کنید!!
دانش آموزانی که به این شیوه انتخاب رشته کرده اند در پایان تحصیلات دانشگاهی چقدر در رشته تحصیلی موفق خواهند بود ؟ آیا مهارت های لازم برای همکاری در کتابخانه ، جوابگویی به مراجعان ، یا کسب پست های مدیریتی در کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی را فراگرفته اند؟ آیا نسبت به رشته تحصیلی خود احساس مسئولیت می کنند؟ چه تعداد از این دانشجویان ، در پایان تحصیلات ،به معنی واقعی کارشناس یا کارشناس ارشد دررشته خود هستند؟
– واقعیت این است ، در جامعه ی ما حتی افراد تحصیل کرده نگرش صحیحی نسبت به کتابخانه ندارند. برای مثال وقتی پزشکی که رییس یکی از انجمن های معتبر پزشکی کشور است ، از شما می پرسد کتابداری یعنی چه؟ آن وقت است که فکر می کنید آیا ایشان در دوران دانشجویی اصلا به کتابخانه دانشگاه رفته است؟
یا وقتی مدیر یک سازمان پژوهشی که خود استاد عالی رتبه ی یکی از معتبرترین دانشگاه های کشور است ، معتقد است یک کتابخانه ی پژوهشی باید با یک نفر کتابدار اداره شود ، چون ادعا می کند کتابخانه های آکسفورد و کمبریج را دیده و آن کتابخانه ها فقط با یک کتابدار اداره می شوند!!! [اگر چه هم اکنون همان کتابخانه با مدیریت ایشان و پنج نیروی انسانی اداره می گردد]. آن وقت است که جایگاه کتابخانه ها را حتی در جامعه پژوهشی کشور، کم رنگ می بینید.
– به نظر می رسد کتابخانه حتی در سازمان های تحقیقاتی و پژوهشی کشور فقط یک مکان نمایشی برای کسب امتیازو اعتبار برای سازمان است. بارها دیده شده است که مدیران این سازمان ها ترجیح می دهند کتابخانه با یک نیروی انسانی اداره شود و از او انتظار دارند که فقط نگهبان منابع کتابخانه از سرقت باشد. فقط زمانی که به خواهند از وزارت علوم امتیازی بگیرند به فکر منظم کردن کتابخانه و استخدام نیروی متخصص می افتند. البته معمولا دیده شده ترجیح می دهند مدیریت کتابخانه با فردی غیر کتابدار باشد و توجیه می کنند که کتابدار اصطلاحات فنی و منابع مورد نیاز سازمان را نمی شناسد!! آیا واقعا کتابداران فاقد مهارت لازم برای همکاری در سازمان های تحقیقاتی و پژوهشی هستند؟
– واقعیت این است که کتابخانه ی سازمان ها در حقیقت تبعیدگاه دیگر بخش هاست. افرادی که اخلاق و رفتار مناسبی ندارند و دردیگر بخش های سازمان با آنها مشکل دارند ، برای تنبیه به کتابخانه تبعید می شوند تا ادب شوند!!! و به عنوان همکار به کتابدار تحمیل می شوند. کتابدار نیز مجبور می شود با افرادی غیر قابل کنترل کار کند. افرادی که نیروی انسانی کتابخانه محسوب می شوند ولی در واقع کارآیی لازم را ندارند. چرا مدیران سازمان ها چنین نگرشی نسبت به کتابخانه دارند؟
– و و و و…….
با توجه به این مسایل ، به نظر می رسد باید با واقع بینی و جدیت بیشتری عمل کرد. چه در تاکید بیشتر و متقاعد کردن آموزش و پرورش به لزوم گنجاندن فضای مناسب کتابخانه در مدارس و استخدام کتابدار ، و هم چنین پیشنهاد تغییر در انتخاب دانشجو از سوی سازمان سنجش . اما کاراصلی و مهم با خود کتابداران و مدرسان رشته کتابداری است. آنچه که بیش از هر چیز می تواند نگرش جامعه را به کتابخانه و کتابدار تغییر دهد عمل کرد صحیح و قدرتمند کتابداران است. کتابدارانی که مجهز به دانش و مهارت کافی باشند می توانند تصویر بهتری در ذهن مراجعه کننده به وجود آورند. چرا که مراجعه کننده در پی یافتن پاسخ سوالش به کتابخانه مراجعه می کند . دیده شده است که در وهله ی اول برای مراجعه کننده ، مدرک تحصیلی کتابدار مهم نیست بلکه هر کس که به تواند سریع تر و بهتر اورا به جواب برساند ، یا اورا راهنمایی کند در نظر او کتابداراست. هستند کمک کتابدارانی با دانش تجربی خوب ، حتی با مدرک دیپلم، که می توانند نگرش محقق یا پژوهشگری را نسبت به کتابخانه تغییر دهند. اما فقط مهارت جواب گویی به مراجعان کافی نیست ، بلکه توانایی های دیگر که در دوره های کتابداری آموزش داده می شوند باید با جدیت و تاکید بیشتری ، کتابداران را برای احاطه بر موضوعات سازمان مطبوع خود آماده کنند.
شاید تغییر عنوان رشته یا گرفتن مدرک مهندسی برای رشته کتابداری و اطلاع رسانی در ظاهر احترام آور وبرای برخی از دانش آموختگان غرورآفرین باشد. اما در واقع عملکرد صحیح و ماهرانه و قدرتمند کتابداران ، بهتر می تواند نگرش جامعه را نسبت به این رشته تغییر دهد.
درود
بنده اکنون بیش از یک سال است که مدیر کتابخانه مرکزی دانشگاه هستم. کارمندی داریم که در بخش مرجع کار می کند، ۱۱ سال سابقه کار دارد، فوق دیپلم فناوری اطلاعات دارد، و دوره های مرتبط با کارش را از کتابخانه ملی و برخی مراکز آموزشی معتبر دیگر سپری نموده است. چند روز پیش از طریق کارگزینی با بنده تماس گرفتند که می خواهند فلانی را به آموزش منتقل نمایند و با جای آن فلانی را از آموزش به بخش مرجع بفرستند. بنده، پس از بررسی های اولیه و اندکی آرامش (براثر شوکی که وارد شده بود) با ریاست دانشگاه و معاونین، و رئیس امور اداری صحبت کردم و تلفنی توضیح دادم که این کار به دلای مدیریتی و تخصصی اشتباه است و به ضرر مجموعه است. پس از حدود ۱۵ روز، دوباره همین مسئله مطرح شد. بنده به صورت مستند ضمن ارائه شرح وظایف کامل و گواهی دوره های تخصصی از موضع کتابخانه دفاع نمودم. فعلا پاسخی از طرف معاونت اداری و مالی دریافت نکرده ام. اما برای گام بعدی نیز آماده ام و باید با این تفکر که کتابخانه تبعید گاه است مقابله کنم.
خواستم مثالی عینی از توضیح داده شده ارائه کرده باشم.
در هر صورت، اگر بخواهیم خدمت کنیم و جایگاه خود را بیابیم باید تلاش کنیم، تلاش کنیم، تلاش کنیم(هم در نقش دانشجو، هم در نقش استاد، هم در نقش کارمند)