تعاریف مختلفی از سبکهای شناختی ارائه شده است. سبکشناختی را اولین بار آلپورت در سال ۱۹۳۷ به کار گرفت. او سبکشناختی را روش معمول فرد برای حل مسئله، تفکر، ادراک و یادآوری توصیف کرد. نظریهپردازان اصطلاح سبکشناختی را فراوان به کار میبرند و هر کدام آنها را بر اساس نظریه خود تعریف میکنند. در اینجا برخی از تعاریف صاحبنظران به ترتیب تاریخی ارائه میشوند:
آلپورت (۱۹۳۷) سبکشناختی را شیوه معمول فرد برای حل مسئله، تفکر، ادراک و یادآوری تعریف کرده است (به نقل از رایدینگ و چیما، ۱۹۹۱). مسیک[۱] و همکاران (۱۹۶۴) سبکشناختی را مانند آلپورت چنین تعریف کردهاند: شیوه فرد در پردازش اطلاعات که نمایانگر شیوه معمول او در ادراک، تفکر، حل مسئله و یادآوری است (به نقل از بال[۲]، ۱۹۹۹). ویتکین[۳] و همکاران (۱۹۷۷) سبکشناختی را به منزله تفاوتهای فردی در روش ادراک، تفکر، یادگیری و ارتباط با دیگران تعریف کردهاند (به نقل از سدلر-اسمیت[۴]، ۱۹۹۹). کیفه[۵] (۱۹۷۹) سبکهای شناختی را ویژگیهای شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی رفتار که به منزله شاخصهای نسبتاً ثابت از چگونگی ادراک یادگیرنده، تعامل و پاسخدهی وی به محیط یادگیری عمل میکنند تعریف کرده است (به نقل از گرینگورنکو، ۱۹۹۵). تننت[۶] (۱۹۸۸) سبکشناختی را ویژگی و روش ثابت فرد برای سازمانبندی و پردازش اطلاعات تعریف میکند (به نقل از رایدینگ و گریگ[۷]، ۱۹۹۸). سبکشناختی ترکیب و آرایش بنیادی یک شخص را نمایان میسازد و مبنای جسمانی[۸] دارد (رایدینگ، ۱۳۸۴، ص.۵). از نظر بال (۱۹۹۹) سبکشناختی به روشی اشاره دارد که یادگیرنده اطلاعات را از طریق آن سازمانبندی، پالایش، دریافت و پردازش میکند. استرنبرگ (۲۰۰۰) معتقد است سبکها روشهای ترجیح یافتهای برای استفاده از تواناییهای شناختیاند و نشان میدهند که چگونه افراد دوست دارند تواناییهای خویش را در زندگی روزمره به کار گیرند (امامی پور و اسفندآباد، ۱۳۸۶، ص.۶-۱۱). با وجود این، شخص از سبکشناختی خود خیلی به درستی اطلاع و آگاهی ندارد؛ زیرا او سبک فرد دیگری را تجربه نکرده است. سبکهای شناختی به نظر و نگاه افراد نسبت به رویدادها و ایدهها توجه دارند. آنها بر این که چگونه یک فرد پیرامون وقایع زندگی خود میاندیشد، تصمیمگیری میکند و واکنش نشان میدهد، اثر میگذارند. سبکهای شناختی همچنین بر نگرش یک فرد نسبت به دیگران و شیوههای برقراری ارتباط با آنان تأثیر دارند. سبکشناختی یک شخص شیوه خودکار او در حساسیت و واکنش نشان دادن به اطلاعات، محرکات و موقعیتهاست. سبکشناختی یک فرد تقریباً ثابت است و به نظر نمیآید که به آسانی تغییر پیدا کند. یک فرد قادر به روشن یا خاموش کردن سبک خود نیست، اما با آگاهی از نوع سبک خود، میتواند راهبردهایی را بیاموزد تا به کمک آنها از حداکثر نقاط قوت و مزیت سبک خود بهره گرفته و نکات ضعف و محدودیتها را به حداقل برساند (رایدینگ، ۱۳۸۴، ص.۵).
پژوهشگران حوزه های روانشناسی تاکنون سبکهای شناختی بسیاری را شناسایی نموده و بر این اساس نظریهها و مدلهای زیادی را دراینباره ارائه نمودهاند. هر یک از آنان به فراخور علاقمندی و زمینه کاری خود، نوع خاصی از سبکشناختی را شناسایی کرده و برای اثبات وجود آنها نیز، ابزارهای خاصی را ساختهاند. این تنوع، تکثر و چندگانگی در شناسایی و نامگذاری سبکها نیز لاجرم از وجود تفاوتهای فردی افراد برخاسته است. با این حال رایدینگ و چیما (۱۹۹۱) با یک بررسی نسبتاً وسیع و جامع به این جمعبندی رسیدند که سبکهای شناختی را میتوان در دو بعد اصلی بعد کلینگر/ جزئینگر و بعد کلامی/ تصویری دستهبندی کرد. بعد کلینگر/ جزئینگر بر نحوه تفکر و تعمق افراد و تعبیر و تفسیر آنان از اطلاعات و موقعیتها اثر میگذارد و سبکشناختی کلامی تصویری بر شیوهای که افراد اطلاعات را به هنگام تفکر، به صورت کلمات و کلام و یا به صورت تصویری و تجسمی بازنمایی میکنند، تأثیر میگذارند. در ازای هر سبکشناختی، تقریباً یک آزمون یا ابزار اندازهگیری و سنجش آن نیز ساخته شده است. یک راه مناسب برای شناسایی سبکشناختی یک فرد، استفاده از آزمون رایانهای تحلیل سبکشناختی رایدینگ است. این آزمون موقعیت یک فرد را در هر دو بعد ارزیابی میکند و برای استفاده ساده است.
در سالهای اخیر با رشد محیطهای مجازی، سمت و سوی پژوهشهای سبکهای شناختی به دو حوزه طراحی رابط کاربر در نظام های بازیابی اطلاعات و رفتارهای اطلاعیابی معطوف شده است. مورد اخیر، عمدتا مبتنی بر بررسی تاثیر سبکهای شناختی در مراحل مختلف اطلاعیابی است. در نتیجه سبک شناختی به عنوان یکی از ویژگی های فردی که به ذهن توجه دارد می تواند موضوع پژوهش های بسیاری در رشته های مختلف از جمله علم اطلاعات و دانش شناسی قرار گیرد.
علیرغم اینکه تحقیقات وسیعی در رابطه با تأثیر سبکهای شناختی بر رفتار اطلاع یابی خصوصاً در خارج از کشور صورت گرفته است، پژوهشی که در داخل کشور تأثیر سبکهای شناختی را در رفتار اطلاع یابی مورد مطالعه قرار دهد جز پژوهش میرزابیگی (۱۳۹۱) و اسدی (۱۳۹۲) پژوهش مشخصی ردیابی نشده است؛ حال با بررسی فرایند شناختی کاربر در هنگام جستجو در نظام های یازیابی اطلاعات، پایهای نظری استوار و درک عمیقتری از تعاملات انسان -رایانه و انسان -اطلاعات برای طراحان فراهم مینماید. همچنین داشتن رویکرد شناختی به رفتار اطلاع یابی و استفاده از اطلاعات می تواند به توسعه رشته و خدمات آن کمک نماید.
مراجع
- اسدی، مریم (۱۳۹۲). تحلیل رفتار اطلاعیابی پژوهشگران حوزههای مختلف علوم در استفاده از وب براساس سبکهای شناختی و ارائه الگوهای موجود. رساله دکتری. علوم و تحقیقات تهران.
- امامی پور، سوزان و اسفندآباد، شمس حسن(۱۳۸۶). سبک های یادگیری و شناختی: نظریه ها و آزمون ها. تهران: : سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت).
- رایدینگ، ریچارد (۱۳۸۴). آموختن و سبک شناختی ترجمه حسن اسدزاده. تهران: عابد.
- میرزابیگی، مهدیه، صنعت جو، اعظم، دیانی، محمدحسین (۱۳۹۱). بررسی میزان استفاده از عناصر منبع (عنوان، چکیده، کلیدواژه و متن کامل) در فرایند گزینش و ارزیابی منابع اطلاعاتی از رویکرد سبک شناختی کل گرا-تحلیلی رایدینگ. پژوهش نامه کتابداری و اطلاع رسانی 2(۲).
- Bull, K. S. (1999). Aptitude treatment interaction and cognitive style, Available at: http://www.home.okstate.edu/homepages.nsf/toc/EPSY5463C12. (accessed 11 November 2013).
- Grigorenko, E. L. a. S., R. J. (Ed.) (1995) International Handbook of Personality and Intelligence. New York: Plenum.
- Riding, R. J., & Cheema, I. (1991). Cognitive styles: an overview and integration. Educational Psychology: An International Journal of Experimental Educational Psychology, 11(3-4), 193-215.
- Sadler-Smith, E. (1999). Intuition analysis style and approaches to studying. Educational Studies, 25, 159-173.
- Riding, R., & Graig, O. (1998). Cognitive styles and types of problem behaviour in boys in special schools. British Journal of Educational Psychology, 69(3), 307-322.
[۱] – Meesick
[۲] – Bull
[۳] -Witkin
[۴] – Sadler-Smith
[۵] – Keefe
[۶] – Tennett
[۷] – Graig
[۸] – physical basis
رساله دکتری من با عنوان «تحلیل و آزمون الگوی روابط میان عدم استفاده اجباری از اطلاعات با اجتناب شناختی، جهت گیری منفی به مشکل و عدم تحمل بلاتکلیفی براساس مدل مستخرج از دسته بندی هیوستن (با رویکردی شناختی)» و مقاله ای که از آن در پیش از آن در فصلنامه آستان قدس به چاپ رسیده است نیز موضوع خود (رفتار اطلاعاتی) با رویکرد شناختی بررسی کرده است و توضیح نسبتا مفصلی از این رویکرد در حوزه ما در این منابع موجود است. بدیهی است دوستان نباید فقط به دنبال کلیدواژه رفتار باشند. زیر مجموعه ها و واژه های کلی تر مانند رفتار اطلاعاتی، رفتار اطلاع یابی، رفتار اطلاع جویی، استفاده از اطلاعات و … نیز باید مدنظر قرار گیرد. در این موارد پیشنهاد می شود به اصطلاحنامه های تخصصی مراجعه شود.
با احترام کیانی