آینه ای زیبابین

پاسخ عجیبی می دهد ، وقتی از او می پرسم چرا کم نویس هستید؟ می گوید :نوشتن وقت مرا تلف می کند و لذت خواندن را از من گرفته و مرا از دانستن باز می دارد!

و این پاسخ مردی است که آموختن دانش پزشکی را بر نمی تابد و به ادبیات رو می آورد . سرانجام بخت یار رشته ما شده ، او کارشناس ارشد کتابداری می شود.

بیست سال است  که افتخار آشنایی و همکاری با کامران فانی نصیبم شده است .  در این مدت صفات و ویژگی های گرانسنگی را در او دیده ام که ذکر شمه ای از آنها ، کمترین سپاس از دانشی مردی است که علیرغم همگنانش کتابدارمانده  و ماندنش موجب سرفرازی حوزه کتابداری و اطلاع رسانی  شده است :

  • هیچگونه خست علمی نداشته و مخلصانه و صادقانه آنچه را که می داند ، دریغ نمی کند و آسمان گونه دریای معلوماتش را ارزانی می دارد.

  • بسیار خاکی و خودمانی است . چنان گرم و صمیمانه وارد بحث می شود که طرفِ گفتگو ، هیچ آدابی نمی جوید !

  • در پی شهرت ، نام و مال نیست. بعید می دانم اکنون که در مرز ۷۰ سالگی است تاکنون ۷ روز هم برای ارتقا ، پایه و گروه و منصب وقت تلف کرده باشد !

  • در سال ۱۳۸۶ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تصمیم گرفته می شود  که مراسمی را برای بزرگداشت او برگزار شود. ظاهرا مراسم به دستور! لغو می شود. فردای آن روز وی را ملاقات کردم . با خنده ای ملیح گفتند : بهتر که لغو شد . فقط موجب زحمت دوستان در انجمن مفاخر شد . البته تا کنون نیز نفهمیده ام  که لغو بزرگداشت فرد شناخته شده ای چون او  که از  سال ۱۳۸۲ عضو پیوسته فرهنگستان فرهنگ و ادب فارسی ایران است و بیشتر دائرِه المعارف های مطرح ، خود را نیازمند همکاری او دانسته اند با چه استدلالی قابل توجیه است .

  • بسیار مثبت بین است . به قول حضرت مولانا اگر کار آیینه  نشان دادن عیب و خوبی است :

به روزی صد هزاران عیب و خوبی

ببیند  آینه غوغاش  نبود

کار او دیدن نکات مثبت و زیبایی ها و چشم پوشی از خطاها و کاستی هاست . بارها دیده ام که این صفت ارزشمند او موجب دلگرمی نوقلمانی شده است که او در مورد نوشته آنان قضاوت و اظهار نظر کرده است .

  • بسیار نقد پذیر است و کوچکترین تصلبی در آراء و افکارش دیده نمی شود شاید این ویژگی ، حاصل یادگیری و خواندن مداوم او باشد.

حیف است که این نوشته پایان یابد و این خاطره ناگفته بماند :

مرحوم دکتر حری سردبیر فصلنامه کتاب بودند. قرار شد که در هر شماره مطلب طنزی در مورد بزرگان کتابداری بنویسم و در فصلنامه با نام مستعار و زیر عنوان تذکرۀ علما منتشر شود. مطلب طنزی برای چند نفر از استادان نوشته شد . چون ممکن بود نشر آن طنزها موجب ناراحتی شود لذا قرار شد قبل از انتشار به رویت استادان برسد . عکس العمل ها بسیار درس آموز بود. بعضی از آنان چنان تغییراتی در نوشته داده بودند که یا از قالب طنز خارج شده ، یا بیشتر به مدح نامه تبدیل شده بود که از انتشار آنها خود داری کردم . از آن میان خانم پوری سلطانی و آقای کامران فانی نه تنها از انتشار آن مطالب استقبال کردند بلکه نویسنده را نیز برای ادامه کار تشویق کردند . حتی آقای فانی مطلب مربوط به خود را ویرایش هم کرد و بعضی نکات ظریف را نیز بر آن افزود . نوشته مربوط به خانم سلطانی با عنوان “اندر احوال خیرالخازنین ” و نوشته مربوط به آقای فانی با عنوان”عبد فانی ” با کاریکاتوری که کار همکارمان آقای امیری است در فصلنامه کتاب منتشر شد .

اکنون که او به سلامتی ۷۰ ساله شده است به نظر می رسد که حقایق! گفته شده در آن طنز هنوز پابرجاست لذا خواندن دوباره آن شاید خالی از لطف نباشد :

 

در احوال عبد فانی

آن نادره اهل دایره (دایرهالمعارف) ‌و آن ساحره دارالجنه قزوین، ‌از علمای کتابیه بود. چون به کسوت کتابداری درآمد نام از رضوان به کامران بگردانید. رضوان را به آن دنیا احالت فرمود و کامرانی این سو برگزید و خود را فانی ملقب ساخت تا دائما بر او تذکار باشد که کامرانی این دنیا فانی است!http://fkhosravi.com/wp-content/uploads/2010/05/%D9%81%D8%A7%D9%86%DB%8C11-189x300.png

منقول است که در تولد او هفت شبانه روز دایره نواختند و هفت خروار توتون دست پیچ فرموده تدخین نمودند. همین دو امر موجب اقبال او به دایرهالمعارف و دخانیات گشت به گونهای که اگر احدی در توچال دودی هوا کند و یا در لیدن دایرهالمعارف بچاپد،‌ او در پس قلعه به حالت ابتهاج و انبساط درآمده،‌ ساعتها به سماعی خوش مشغول میشود.

شبی در خواب دید که گونتراگراس اجنبی پای در کفش قزوینیان کرده و کتاب موش وگربه را به سرقت برده است،‌ از همان نیمه شب ترجمه را آغازید و از روی صدق، وقتی آخرین جمله را قلمی میکرد بر او معلوم گشت که نه چنان بود که او در خواب دیده بلکه بالعکس بوده است. از اعظم اعاظم پژوهندگان (همو که دل شیر میخواهد که از او سؤال کند و یا زبانم لال نقدی بر او بنویسد) یعنی بهاء دین از احوال کامران خان سؤال نمودند با حالتی مخلصانه فرمود:‌ چهل سال است که یار گرمابه و گلستانیم،‌ ولی معلومم نگشت که من مراد اویم یا او مرید من است. علت قلت آثارش را جویا شدند فرمود:‌مگر نشنیدهاید که فرمودهاند:

قرائت صفحه افضل من کتابه سبعین صفحه!

از اعظم کرامات او اینکه در این دیار که کار مشترک یک ساله امری محال است او بیش از ۲۰ سنه است که با طایفه نساء دست به خلقت سرعنوان زده است. وقتی حیرانی خلق را در خلقت این مخلوق دید علت را با دو لب مبارک چنین بیان داشت:

آن چه را سلطان العلماء فرمودهاند بنویس گفتهام چشم و آنچه را گفتهاند ننویس با زهم گفتهام چشم!

وقتی دراکل فواکه احدی از انامل ایشان با سکین  جفا مجروح گشت خونی به غایت صافی و تمییز جهیدن کرد که یاران را متعحب ساخت که این چه معجزت است که با کبر سن و این خون لعلوار …؟ فرمود:‌ آن را در عدم مناکحت این عبد فانی بجویید:‌ به درستی خیرالکلام ما قل و دل …

2 Comments on “آینه ای زیبابین”

  1. سلام
    درود به همه اساتید . استاد خسروی نمی دانستم شما هم اهل طنز هستید. کلاس هایتان آنقدر جدی بود که فکرش را نمی کردم. خندان باشید

  2. سلام
    مردان بزرگی همچون ایشان همواره در خاطرمان باقی خواهند ماند. جناب آقای دکتر خسروی نوشته هایتان چون سخنانتان جذاب است. اما به خاطر داشته باشید که اکنون همه ی ما منتظریم که جامه عمل را بر قامت آن اندیشه های بلند پوشیده ببینیم. اغلب نوشته هایتان را در اینجا خوانده ام، در جایی گفته بودید “مدیران غیر متخصص توان استفاده از خرد جمعی را ندارند” اکنون در انتظاریم که دستان شما گره از این کار فرو بسته بگشاید و هر مدیر دلسوزی را در تخصص خود بنشاند. ما به شما ایمان داریم و به جز از تحکم عقلانیت خواسته ای نداریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *