مروری کاملا شخصی و گزیده از نمایش ها و بازیگران سال ۱۳۹۳٫
فروردین
ایام نوروز به ویژه روزهای ابتدایی فروردین اخبار میل انتقال ندارند و گاه مهمترین اخبار منتظر می مانند تا بعد از ۱۳ فروردین. اما ۵فروردین ۹۳ وقتی خبر درگذشت باستانی پاریزی رسید رسانه ها ی از هر نوع و رنگش تا آنجا که توانستند به نقل این خبر پرداختند و اهل کتاب و بحث و نظر تا حد امکان یاد و نام باستانی پاریزی را گرامی داشتند اما هوشنگ مرادی کرمانی که همشهری باستانی پاریزی است و آنطور که نقل کرده است آمد و شد بسیاری هم با او داشته گله میکند که چرا برای بزرگداشت او مراسمی برقرار نشده است؟! در همین ایام یعنی فروردین ماه ریچاردنلسون فرای ایران شناس آمریکایی هم در سن ۹۴ سالگی فوت میکند .شرق شناس و ایران شناسی که به چندین زبان به ویژه فارسی مسلط بود و از عشقش به ایران و تمدن و فرهنگ و ایران همواره سخن میگفت علاقه ی بسیار داشت که بعد از مرگش او را در اصفهان دفن کنند اما دست مقتدر سیاست در سپهر فرهنگ که البته نه عجیب است و نه جدید در کشور ما کاری میکند که جسد ریچارد فرای به جای دفن در اصفهان سوزانده شود. در گیرو دار درگذشت باستانی پاریزی و ریچارد فرای خبر میرسد که انجمن کتابداری و اطلاع رسانی شاخه اذربایجان شرقی اولین خبرنامه خود را منتشر کرده است و قرار است ماهانه به دست مخاطبش برسد خبری که نشان میدهد شاخه های استانی انجمن فعالیت خوبی دارند اما روشن نیست چرا انجمن از این توان بالقوه برای راه اندازی یک نشریه مجازی یا کاغذی در سطح ملی و حرفه ای استفاده نمیکند! بازار دید و بازدید های نوروز گرچه همانند سالهای قبل داغ نیست اما یک کتابخانه عمومی به نام کتابخانه رئیسی اردکانی می آید و در ایام تعطیل نه تنها در کتابخانه را تخته نمیکند بلکه از هشت صبح تا ساعت ۱۲ شب یکسره باز می ماند تا بلکه اعضا و به طور انفرادی و حتی خانوادگی! حالا که به دیدو بازدید نمیروند یا شاید کمن بروند لااقل بتوانند از کتابخانه استفاده کنند. این خبر البته موجب انبساط خاطر و ابتهاج اهل کتاب و فرهنگ میشد ولی نگارنده را گرفتار این سوالات میکرد که حقیقتا کدام خانواده در ایام نوروز صبح اول صبح میروند کتابخانه؟! البته خبر از چند وچون ماجرا نرسیده است اما حقیقتا باید گروهی مامور میشدند تا مخفیانه این اعضا و خانواده هایشان را شناسایی و به عنوان کتاب دوست ترین خانواده ایرانی در فرصت مناسب از آنها تقدیر به عمل بیاید! به هرحال وقتی در شرایط عادی کسی خانوادگی به کتابخانه نمیرود یا کمتر میرود در این موقعیت بحرانی! و البته برهانی!(نیازمند برهان!) آمدنش باید مورد تجلیل قرار بگیرد.در حالیکه در ایران ما سرمان بند دید و بازدید است و خوشحالیم که در ایام نوروز چند خانواده به کتابخانه می روند، در بریتانیا ۱۷۰۰۰نفر همراه با تنی چند از نویسندگان بریتانیایی طومار مینویسند و به وزیر دادگستری کشور اعتراض میکنند که چرا دسترسی زندانیان به کتاب محدود و امکان ارسال کتاب برای آنان ممنوع شده است! در حالیکه هنوز ما در کتابخانه های خودمان بعضا کتاب های حبس شده داریم و امکان دسترسی به انها جز در شرایط خاص مهیا نمیشود اینها از نرسیدن کتاب به محبوسین گله دارند و گمان نگارنده اینست که این هم ترفندی دیگر است از استعمارگر پیر ! و ما باید حواسمان جمع باشد که بازی به این جالبی هم که میگویند نیست و لابد کاسه ای زیر نیم کاسه است! اخبار مرگ و میر قطع نمیشود. صبحی دیگر که چشم باز میکنیم خبر میدهند که خالق صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز برنده نوبل ادبیات در سن ۸۷ سالگی فوت میکند و کلمبیایی ها نیز فی الفور برای او مسابقه و جایزه ای ترتیب میدهند به مبلغ ۱۰۰هزار دلار که کسی نتواند از این نام که تبدیل به یک برند شده است استفاده کند! کاری که ما هنوز نتوانسته ایم برای یکی از نویسنده هایمان در سطح بین المللی انجام بدهیم و اشکالی هم ندارد. نویسنده که برای این سبک بازی ها نویسنده نشده است! فروردین که رو به پایان میرود خبر میرسد که بیست هفتمین روز از اولین ماه سال مراسم بزرگداشت دکتر عباس حری در دانشکده فردوسی مشهد برقرار میشود و خبری دیگر که که حقیقتا موجب خرسندی است: ۲۵ فروردین ماه کامران فانی ۷۰ ساله میشود.
اردیبهشت
در روزهایی که کتابخانه کنگره آمریکا نمایشگاهی ترتیب میدهد به نام “هزار سال کتاب فارسی” و محور آن هم میشود فردوسی و شاهنامه! و ماری جین دی که مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای کتابخانه کنگره است فرمایش میکنند که زبان فارسی با شاهنامه زنده میشود و به گونه ای حفظ میشود یک مترجم ایتالیایی که کارش ترجمه کتاب های فارسی به ایتالیایی است در واکنشی نسبت به حضور مردم در نمایشگاه بین المللی کتاب میگوید که از حضور مردم متعجب است و در ایتالیا هم حتی مردم اینجور سراسیمه و انبوه!به نمایشگاه کتاب نمیروند! نگارندهگرچه از این خبر نیز مشعوف بوده اما اطلاع کافی ندارد که این مترجم ایتالیایی در کجا این اظهار نظر را کرده است اما حقیقتا جا داشت که دست اندرکاران نمایشگاه برای این کومپلیمان ! از ایشان تجلیل مبسوط به عمل می آورند! و ضمن تجلیل توجیه میکردند که اصولا مردم هرجا کمی راحت باشند و بتوانند بی دردسر قدم بزنند حضور انبوه خواهند داشت،حالا یا خیابان ولیعصر یا درکه و دربند و یا شب های محرم! همینطور که خلق خدا به امور کتاب و فرهنگ و کتابداری مشغولند شایعه میرسد که محمد حسین ملک احمدی که هنوز چند وقتی از آمدنش به نهاد کتابخانه های عمومی کشور نمیگذرد، باید صندلی خود را خالی کند که میهمانی دیگر به این تکیه خواهد زد. اهل کتاب و کتابداری به تکافو افتاده اول تلاش میکنند تا این خبر را فقط در حد شایعه قلمداد کنند اما از آنجا که شایعه در مملکت در خبر موثق تر است! رییس انجمن کتابداری و اطلاع رسانی سریعا نامه ای به رییس جمهور نوشته و برای ایشان ارسال میکند. البته همراه با اظهار نگرانی! ولی این نگرانی ابدا برای این نبود که اعلام شده بود در سال ۹۳ قرار است ۴۱ نفر در در دوره دکتری پذیرفته و ۴۱ نفر دیگر به دکترهای کتابداری که معلوم نیست چه کیفتی داشته و چه تاثیری در در این حوزه خواهند داشت ربطی نداشت! افزایش دارندگان مدرک دکتری در این حوزه ظاهرا تعادل صدرنشینان و سرنشینان این حوزه را برهم خواهد زد اما هیچ نشانی از اعتراض و انتقاد جدی دیده نمیشود. حداقل در اردیبهشت ماه که قرار شد در مجمع عمومی سالیانه انجمن کتابداری که در کتابخانه ملک برگزار شود بزرگداشتی نیز برای دکتر عباس حری برگزار برقرار گردد و نگارنده گمان می برد اینهمه مراسم بزرگذاشت لااقل به یک سنجه و معیاری برای دکتر! شدن ختم خواهد شد و نشان خواهد داد که اگر دکتر هم قرار است بشوید بهتر است به کدام سمت و سو بروید. به هرحال از آنجاییکه کور سوهای امید از منافذ سخت هم عبور میکنند و خودشان را به اذهان ناامید میرسانند به ناگاه خبری رسید که نشان از کار عمیق و گسترده ی فرهنگی و البته بلندی و بلند همتی در راستای کتاب و کتابخوانی داشت! بعد از تعجب مترجم ایتالیایی از حضور مردم در نمایشگاه کتاب، گویا دست اندرکاران نمایش گاه!نیزبه این نتیجه رسیدند که برای متعجب نمودن خلق الله بهتر است کاری صورت بگیرد بلند و در اوج که دهان همگان تا مدت ها بسته نماند! برای همین خبر آمد که در یکی از کمیته های جنبی نمایشگاه تصویب کرده اند که برای اولین بار در جهان کتابخانه ای در ارتفاع ۴۲۰متری از قله دماوند ساخته و تجهیز!!!شود. البته برای نگارنده این مساله ابدا موجب تعجب نبود و حتی سوگمند بود که چطور اعلام نکرده اند که این کتابخانه در این ارتفاع هم بیست و چهار ساعته است و هم اعضا میتوانند در ایام عید و ایضا غیرعید با خانواده از آن استفاده کنند! به هرحال اول شدن در جهان هرشکل و فرمی میتواند داشته باشد. بهتر بود آنها اعلام میکردند حالا شاید یک خانواده قصد بکند برود برای استفاده از کتابخانه! نباید بداند اصلا باز است یا نه؟! یعنی حق ندارد؟! اخبار در اوج اردیبهشت ماه برای نگارنده با این خبر به انتها میرسد که در نشست آسیب شناسی مجلات علمی_دانشگاهی اعلام میشود که کشور به کارگاه بزرگ تولید مقاله تبدیل شده است!
خرداد
شایعه رفتن محمد حسین ملک احمدی از نهاد کتابخانه های عمومی هر روز پررنگ تر میشود و اهالی کتاب و کتابداری محزون از این تغییر در انتظار بودند که چه روی خواهد داد. ملک احمدی گویا شایعه رفتن خود را نشنیده و یا اگر شنیده اعتنایی ندارد و میخواهد تا روزهای آخر به کار ادامه بدهد، در نشست با فرماندار دزفول میگوید :” . اگر ما کتابداران با انگیزه و با دانش روز داشته باشیم، قطعا این انگیزه و دانش کمک می کند تا بتوانیم نقش و مسئولیت فرهنگی خود را به خوبی به انجام برسانیم” و ادامه میدهد که: ” : به اعتقاد من اگر جایگاه کتابدار لحاظ نشود، در صورتی که تمام سرمایه ها را هم جمع کنیم، نتیجه مطلوب نخواهیم گرفت. اما اگر منزلت، جایگاه و شخصیت کتابدار را درک کنیم، خیلی از کمبودها قابل حل و فصل است.” همین دو جمله میتواند نشان بدهد که کتابداران و فعالان حوزه کتابداری چرا در ماندن ملک احمدی اصرار دارند و هرگ.نه تغییری را به صلاح نمیدانند اما شایعات آرام آرام از زبان ها و گوش ها فراتر رفته وجامه خبر به تن کرده و مکتوب و رسانه ای میشود و در ۵خرداد ماه حکم علیرضا مختارپور به امضای رییس جمهور میرسد.در حالیکه کتابداران نهاد و فعالان حوزه کتابداری در خرداد ماه گرفتار تغییر و تحول ریاست این نهاد بودند کتابخانه ملی نیز آبستن تغییراتی بود که یکی از آنها ملغی شدن شیف شب این کتابخانه بود که خواسته یبیشتر کارکنان این سازمان بود و برای اولین بار از زبان فریبرز خسروی معاون پژوهش،فناوری و برنامه ریزی اعلام شد. ناگفته روشن بود که این مساله اعتراضاتی را به دنبال خواهد داشت و صحنه ی رویارویی تصمیم گیران و معدود مراجعه کنندگان شیف شب نیز هنوز برقرار نشده است اما به هرحال بسیاری از متخصصان و کارشناسان این تصمیم سازمان اسناد و کتابخانه ملی را به فال نیک گرفتند. در حالیکه ناظران در انتظار این رویارویی بودند لغتنامه انگلیسی اکسفورد واژه هشتگ (HASHTAG) را به گنجینه لغات خود اضافه میکند و نگارنده ابدا خبر ندارد که آیا فرهنگستان لغت ایران به پارسی سازی این لغت مبادرت میکنند یا نه؟! به هرحال پاس داری از زبان چیزی نیست که بشود با آن شوخی کرد!نه فردوسی میتواند از زبان فارسی پاسداری کند و نه ناصرخسرو و نظامی و …!
تیر
قرار شده است که ۴۱نفر در آزمون دکتری کتابداری پذیرفته شوند.معلوم نیست این تعداد دکتر درآینده به چه کار می آیند و چه کیفیتی خواهند داشت.مصاحبه هایی که به منظور ارزیابی سطح علمی پذیرفته شدگان در مرحله اول برقرار میشود به گونه ای پیش می رود که استاد دانشگاه فردوسی مشهد دکتر رحمت الله فتاحی پیرامون آنها میگوید: ” شاید با خوشبینی بتوانم بگویم، که واقعا ۲۰ درصد از دعوت شدگان به مصاحبه آمادگی داشتند. باقی ضعیف بودند و حتی ساده ترین معیارها، از جمله، مجلات فارسی موجود در حوزه کتابداری، را هم نمی دانستند.” این اظهار نظر آنهم از سرخوشبینی، شنونده و خواننده منصف را کمی به فکر می اندازد که اگر قرار بود به دور از خوشبینی و واقعی اظهار نظر شود چه جملاتی گفته میشد؟! و چه تعداد حقیقتا واجد صلاحیت بودند. به هر حال این تنها بیان و عبارتی بود که نشان میداد اوضاع به چه مقدارغم انگیز است. البته در همین ماه اعلام شد، موسس لابراتوار MIT نیکلاس نگروپونته گفته است که بشربه زودی تنها با خوردن یک قرص قادر به یادگیری زبان ها و یا هر اطلاعات دیگری خواهد شد! نگارنده در دل آرزو میکرد که کاش این قرص ها زودتر به مملکت برسد و حداقل چند تایی میان داوطلبان دوره دکتری تقسیم شود بلکه آنچه به زعم دکتر فتاحی “ضعیف” خوانده شده بود مقداری تقویت! شود.همانطور که دوره دکتری و چند و چون آن در حوزه کتابداری آب و تاب فراوان در این ماه پیدا کرده بود کلمبیایی ها اعلام کردند که داستان هایی از سراسر جهان برای جایزه ۱۰۰هزاردلاری مارکزفرستاده شده است انهم فقط سه ماه بعد از درگذشت او. به ساده گی میتوان حدس زد که این جایزه در آینده یکی از معتبر ترین جواتیز ادبی درجهان خواهد شد. تیرماه برای نگارنده با ظهار نظرجواد مجابی درباره کتابخوانی و کتابخانه به پایان میرسد که گفته بود: ” تبلیغ یک نوع کتاب در کتابخانهها برای جامعه خطرناک است و ذهنیت روشنفکران ما این است که خواندن رمان بیهوده است در صورتیکه این تفکر کاملا غلط است!” نگارنده البته نه روشنفکر است و نه حشر و نشری با آنها دارد اما سوالی که در ذهن ایجاد میشود ایسنت که واقعا کدام روشنفکر خواندن رمان را بیهوده میداند؟ ای کاش جواد مجابی یک نفر را محض مزه! معرفی میکردند که حساب کار دست ادم بیاید وگرنه خدا سرشاهد است روشنفکر جماعت را همینطور فله ای متهم کردند ابدا منصفانه نیست! البته جواد مجابی این را هم اضافه کرده اند که نگارنده داوری در باره آن را به خواننده واگذار میکند. ایشان در بخشی از صحبت هایشان گفته اند: ” کتابخانههای ما مکانهای نیمهجانی هستند که پر از کتابهای کمفایدهاند و کسی به آنها رجوع نمیکند. در صورتیکه کتابخانهها در همه جای دنیا بسیار پراهمیتاند و به صورت وسیع از آنها برای آموزش عمومی استفاده میشود.”
مرداد
درحالیکه تعداد پذیرفته شدگان دوره دکتری در عیان و نهان مورد نقد قرار میگیرد و در تیرماه رحمت الله فتاحی پذیرفته شدگان دوره دکتری را ضعیف میخواند، یزدان منصوریان استاد دانشگاه خوارزمی در اظهار نظری شگفت انگیز اعلام میکند که باید استقبال دانشجویان را برای ورود به مقطع دکتری به فال نیک گرفت!!! در همین حال رییس انجمن کتابداری نیز اعلام میکند که: ” بازار کار به متخصص نیاز دارد نه مدرک دکترا. این بازار کار تنها به تعداد محدودی متخصص با مدرک دانشگاهی دکتری نیاز دارد” در همین حال خبرگزاری فارس خبرمیدهد که ۵۰۰نفر از اعضا کتابخانه ملی نسبت به بسته شدن شیفت شب برای رییس جمهور نامه نوشته و اعتراض کرده اند و محسن جعفری مذهب از متخصصان حوزه تاریخ در کتابخانه ملی سوال میکند که چرا کارکنان کتابخانه سکوت کرده و از تصمیم مدیران سازمان پشتیبانی نکرده اند؟! شیفت شب در مرداد ماه نیزبرقرار نمیشود.در حالیکه ما سرگرم دوره دکتری و شیف شب کتابخانه ملی هستیم خبرمیرسد که کتابخانه های آمریکا خط مقدم مبارزه با بی خانه مان ها و آواره های خیابانی شده اند؛ به طوری که کتابخانه های شهرهای فیلادلفیا، سنفرانسیسکو و واشنگتن نیز تعدادی مددکار اجتماعی را به استخدام خود درآورده اند! نگارنده البته از تعدا بیخانمان های تهران مطلع نیست و پیشنهاد هم نمیکند که کتابخانه ها به این مساله ورود پیدا کنند! معاون آموزش وزارت علوم در همین ماه خبرلغو دانشگاه ایرانیان را اعلام میکند ومحمود دولت آْبادی نسخه موجود ازرمان “زوال کلنل” در بازار را جعلی میخواند.سیمین بهبهانی پس از چند روز در حالت کما بودن فوت میکند و مجلسیان فرجی دانا وزیر علوم را استیضاح کرده و درحقیقت اعلام میکنند که به هیچ “فرجی” که “دانا” هم باشد نیازی ندارند! در آخرین روزها دانشگاه اکسفورد اعلام میکند که دوره دکتری شکلات! برقرار شده است و علاقه مندان میتوانند مدرک دکتری شکلات دریافت کنند.متاسفانه هیچ خبری از سطح علمی علاقه مندان به این دوره هنوز به بیرون درزپیدا نکرده است.
شهریور
رویارویی اعضا و مدیران سازمان اسنادو ارسال نامه برای رییس جمهور فرایند برقراری یا عدم برقراری شیف شب را جدی تر میکند. دکتر رضا صالحی امیری که با آمدنش به کتابخانه ملی تحرک بسیاری را موجب شده است در سوم شهریور ماه میگوید: ” بنای ما تعطیلی شیفت شب نیست و اگر واقعا تقاضای زیادی وجود داشته باشد، احیا خواهد شد، در غیر اینصورت انتظار فعال سازی مجدد آن را نداشته باشید.” و درنهایت روابط عمومی کتابخانه ملی اعلام میکند که از روز شنبه ۸شهریورماه شیفت شب دایر خواهد شد! و ۱۸شهریور نیز اعضا با نامه ای از ریاست سازمان تشکر میکنند. در همین ماه کتابخانه ای سیار به نام “ایستگاه دانایی” درخانه فرهنگ توحید راه اندازی میشود و نگارنده امیدوار میشود که این کتابخانه سیار یعنی “ایستگاه دانایی” به سراسر مملکت سر بزند!و در یک جا متوقف نشود. مدیر بخش بین الملل نمایشگاه کتاب چین میفرمایند که :”ما از میهمان ویژه شدن ایران در نمایشگاه کتاب پکن استقبال میکنیم و از مسولین غرفه ایران خواست تا درخواست رسمی خود را برای میهمان ویژه شدن ارایه دهند.!!” نگارنده ابدا توان فهم و هضم این را ندارد که چطور یکی خوشحال میشود که شما میهمان ویژه اش ! باشید اما بعد از شما میخواهد که خودتان درخواست بدهید! لابد چینی ها اینجور میهمان دعوت مینند که البته با درنظرگرفتن جمعیت زیاد هم عجیب نیست.
- مهر
وضعیت نامساعد مالی برای کتابداران به ویژه کتابداران کتابخانه های عمومی و همچنین نهاد همیشه گره ای ناگشودنی نشان داده است و با رفتن ملک احمدی که به زعم کتابداران اگر می ماند برای آنها بهتر میشد حالا علیرضا مختار پور آمده است و خبر از افزایش حقوق کتابداران و کارکنان نهاد میدهد. نگارنده از کیفیت وکمیت این مبلغ آگاه نیست ولی بعید به نظر میرسد که آن گره باز شده باشد و کلا بعید است این وجه از زندگی کاری کتابداران ختم به خیر شود!البته خیلی ها نیز معتقدند که همین هم از سرکتابداران زیاد است و مگر آنها چه میکنند به جز ارائه چهارتا دانه کتاب؟! این دسته البته دستشان نمیرسد یا صاحب تصمیم نیستند که اگر بودند لابد سنگ میکشیدند از گرده ی کتابداران! که این مبلغ بخور و نمیر لااقل حلال! بماند.خوب هم نگاه کنید میبینید که هرکتابخانه دستش برسد یک جور مثلا خدمت خودش را مضاعف میکند.یکی شیفت اضافه میگذارد یکی شبانه روزی میکند یکی جمعه و اعیاد را باز نگه میدارد و… به حساب که؟ به حساب کتابداران البته و اینها همه در حالیست که سازمان جهانی کار ۵دلیل می اورد که روزهای کاری در هفته باید به ۴ روز کاهش پیدا کند! ۲۱ مهرماه خبر میرسد که کتابخانه مکیولی (Macaulay Library) در دانشگاه کورنل از سال ۱۹۲۹ میلادی به جمع آوری اصوات می پردازد.…لطفا توجه کنید از سال ۱۹۲۹! جمع آوری اصوات! حالا ما کجاییم؟ آنها کجایند؟ گاهی باید همه چیز را فراموش کرد.
آبان
سعدی اهل سفر و خطر بود و عجیب نیست که دانشگاهی در مادرید همایش سروانتس و سعدی را برگزار میکند.همینطور که اهل ادب دنبال کار سعدی و سروانتس هستند یک ناغافل رییس انجمن کتابداری ایران درحرکتی ویژه! به یکی از فارغ التحصیلان دوره دکتری دانشگاه تهران تبریک میگوید در ضمن آنهم مقداری به گروه کتابداری آن دانشگاه ایراد میگیرند و اعتراضی هم میکنند که البته به آن نقد میگویند! هنوز نقد رییس انجمن منعقد نشده که دو روز بعد نادر نقشینه نیز پاسخی مبسوط برای ایشان ارسال میکند.بررسی و درج محتوای هر دو نامه البته جایش اینجا نیست ولی سوال نگارنده اینست که تبریک به فارغ التحصیل دوره دکتری کدام یک از اهداف و اصول انجمن را پوشش میدهد؟یعنی بعد از این باید منتظر باشیم که رییس انجمن به همه فارغ التحصیلان دکتری تبریک بگوید؟ نگارنده ابدا نظر ندارد در این زمینه و داشته باشد هم رو نمیکند تا به وقتش! ۵آبان ماه اما همین انجمن کتابداری نشستی برگزار میکند که عنوانش حقیقتا جذاب و جالب میشود و خیلی ها را میکشاند به آن نشست: ” ناصرالدین شاه کتابدار” ! در همین ماه رئیس مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال در همایش «نشر الکترونیک می گوید که ایستادن جلوی تکنولوژی هزینههای زیادی دارد و در سال ۲۰۳۰ جامعه ما تبدیل به جامعه شبکهای عصبی تبدیل خواهد شد! معنای ساده بخش دوم این فرمایش یعنی اینکه جامعه ما در حال حاضر ابدا عصبی نیست و آرامش کامل وجود دارد! در بیست و یکم آبانماه سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی خوزستان خبر میدهد که شاخص عضو یکی از چالشهای اصلی کتاب و کتابخوانی در کشور است و در مجموع ۳,۳۹ درصد مردم ایران عضو کتابخانه هستند. این درصد خیلی پایین است و در ایران ۱۴۰۴ باید به ۳۵ درصد برسد. بیست و ششم آبان نیز یکی از مشاوران دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی با اشاره به اینکه استخدام کتابداران به صورت بسیار نامتعادل بوده؛ به طوری که یک سوم استخدامیها از کتابداران و دو سوم از غیرکتابداران بودهاست گفت: باید به جایی برسیم که در بیشتر کتابخانههای نهاد بچههای فارغالتحصیل کتابداری مشغول به کار باشند. این اعتراف اگر صرفا جنبه تبلیغی نداشته باشد! البته قابل تقدیر است و آدم امیدوار میشود که بعد از این متخصصان سرجای خودشان قرار بگیرند. حالا در زمان پیش رو میتوان نهاد را در جذب نیروهای متخصص بهتر ارزیابی کرد. اما خبر آخر ابان ماه نیز مربوط به نهاد و دبیر کل آن است که حین سخنرانی در مراسمی برای تکریم کتابداران نهاد زمانی که درباره وضعیت معیشتی کتابداران صحبت می کرد بغض گلویش را گرفت و برای این جامعه همیشه مغفول مانده گریست! نگارنده از نتایج این گریستن ابدا آگاهی ندارد.
آذر
کتابخانه ملی که در دوره جدید یعنی ریاست رضا صالحی امیری جنب و جوش بیشتری پیدا کرده و هر روز برنامه ای یا فوق برنامه ای بیشتر از وظایف مرسوم و معمول درآن برگزار میشود در ۱۶ آذرماه میزبان گروه هنری بود که به نمایشنامه خوانی پرداختند و آناکارنینای تولستوی را اجرا کردند. کارگردان این نمایشنامه خوانی هما روستا بود. چند روز پس از این جعفرمهراد طی نامه ای به معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم استعفای خود را اعلام میکند و پذیرفته هم میشود و به همین دلیل در بیست و پنجم آذر انجمن کتابداری هم نامه ای میدهد و از زحمات او تشکر میکند. در همین حال خبر میرسد که آمریکایی ها برای کتابداران هم سریال ساخته اند به اسم (The Librarians) این سریال تلویزیونی «کتابداران» دارای ژانر ماجرایی است و داستانِ سریال درباره ی گروهی از کتابداران خاص و استثنایی است که در زیر کتابخانه ی عمومی نیویورک زندگی میکنند و از آثار عارفانه و آثار باستانی در مقابل نیروهای شیطانی دفاع میکنند! جزییات خبر نشان میدهد که اولا در میان کتابداران نیز ماجراهای زیادی وجود دارد! دوم اینکه کتابداران خاص و استثنایی هم موجود هستند! و سوم اینکه با شیطان میجنگند! به گمان نگارنده جنگیدن با شیطان بسیار نمادین است و اینکه کتابداران در خط مقدم این نبرد هستند حقیقتا جای تفکر دارد.شاید این سریال دیدنش برای کتابداران بی ضرر باشد ! وسرانجام آذرماه با این خبر برای نگارنده به انتها میرسد که دوباره در کتابخانه ملی مراسم خاصی برگزار و در آن از چهار کتاب مربوط به تاریخ شفاهی ایران که شامل مصاحبه هایی با دولتمردان پهلوی دوم است رونمایی شد.کتاب هایی که بی گمان برای همه ایرانیان درس آموز خواهد بود.
دی
استعفای جعفر مهراد در آذرماه پذیرفته میشود و در دی ماه رحمت الله فتاحی و عبدالحسین فرج پهلو با هم نامه یا بیانه ای میدهند و اعلام میکنند که ایشان مردی از تبار نظم و قانون و تخصص بودند و بعد نیز سوال میکنند که آیا جایگزین مناسبی برای وی وجود دارد؟ در همین حال خبری میرسد از دکتر جعفر مهراد که برخلاف همیشه که آمار رو به بالا اعلام می کردند آنهم درباره مرکزی که ریاستش را برعهده داشتند اما این بار ایشان درباره نخبگان علمی کشور اظهار نظر میکنند و میگویند: ” طی شش سال گذشته از ۱۱ هزار اختراعی که در جشنواره خوارزمی داوری شده است ۲۰ درصد از این تعداد تایید شده است؛ و این رقم در مقایسه با سایر کشورهای نوظهور علمی اندک است و دولت باید پدیده فرار مغزها را به محافظت از مغزها مبدل کند.” در همین روزها نیز کتاب نخوانی جامعه به گردن علم ژنتیک می افتد و یکی از اعضای فرهنگشتان علوم پزشکی اعلام میکند که مادر وپدری که ژن کتابخوانی دارند حتما به فرزندشان نیز منتقل میشود! و نتیجه اینکه وقتی بیشتر آحاد این مملکت لای کتاب را هم باز نمیکنند لابد مادر و پدرها ژن را ندارند و یا خوب منتقل نمیکنند! حالا با اینهمه دلیل و علت برای کتاب نخواندن ملت چرا بعضی ها میخواهند ماجرا رابپیچانند واقعا حیرت انگیز است. البته خلق الله در این سرزمین همیشه حیرانند و چرا حیران نباشند وقتی در وانفسای کتاب نخوانی! از دوازدهم دی ماه برنامه های رادیو کتاب برای همیشه متوقف میشود و در استودیو هم به روایتی پلمپ میشود. حالا پلمپ چرا؟ لابد صدا وسیمایی ها دیدند آمار کتاب خوان ها رفته بالا و کار مملکت مانده معطل گفتند کاری کنیم که مرم بروند سراغ کارشان وگرنه پلمپ چرا برادر من! کمی یواش تر! ولی بعدش یک خبر رسید که در کتابخانه شهید مطهری، خبری از تبعیض نژادی نیست! نگارنده در دم حیران شد که یعنی جاهای دیگر هست؟ اصلا کدام تبعیض؟ بین کدام نژادها؟ پرس و جو که صورت گرفت کاشف به عمل آمد که در حسن آباد که نگارنده هنوز نمیداند کجای مملکت است و بیشتر ساکنان آنجا هم از مملکت افغانستان هستند این کتابخانه شهید مطهری بدون هیچ تفاوتی میان ایرانی ها و افغانی ها خدمت رسانی میکند.بعد هم اسمش را در بی سلیقه گی رسانه ای و خبری گذاشتند اینجا تبعیض نژادی نیست! یعنی در جاهای دیگر هست؟ یعنی کتابخانه های دیگر به افغانی ها یا ملیت های دیگر خدمت رسانی نمیکنند؟اگر اینطور است که خبر خوب است و وضع ما بد! ولی اگر اینطور نیست خبر خوب نیست و وضع ما خوب! نگارنده توصیه اکید دارد که یک مسولی با صدای بلند اعلام بفرمایند که کتابخانه ها به همه ملیت ها خدمت رسانی میکند. به والله این خبر برسد انطرف آب فکر میکنند همه کتابداران ما در کتابخانه ها با ششلول میروند پیشواز غیر ایرانی ها! این تصور خوبی نیست و همانقدر بد است که جعفر ابراهیمی (شاهد) نویسنده و شاعر کودک و نوجوان اعلام میکند که امسال بدترین سال برای ادبیات کودک و نوجوان طی ۳۵ سال اخیر بود، چرا که نویسندگان انگیزه نوشتن را از دست داده و به کارهای سفارشی روی آوردند! بعد میگویند چرا بچه ها کتب نمیخوانند! خب این کیفیت کار است دیگر! واقعا آدم چرا فکر میکند که بچه ها سرشان نمیشود و هر چیزی را میخوانند؟! ادم باید برای کتاب خوانی و کتابخانه برنامه داشته باشد گرچه سید ابراهیم عمرانی در بیست و چهارم همین ماه اعلام میکند که با برنامه ریزی راهبردی برای کتابخانه ها اصلا موافق نیست! و نگارنده هم فکر میکند خب لابد ضروری نیست و بهتره است پلمپ شود اصلا! در همین روزهای پایانی دی ماه معاون فرهنگی و پرورشی آموزش و پرورش با بیان اینکه احیای کتابدار در مدارس را در شورای ساماندهی نیرو طرح می کنیم گفت:”۲۰ هزار کتابدار در گام نخست برای مدارس سراسر کشور نیاز است.” شنیده شده است که بعد از این خبر دست اندرکاران حوزه کتابداری به فکر افتاده اند که فی الفور بیست هزار نفر فارغ التحصیل را تامین کنند تا مبادا پای کتابدارای در مدارس لنگ بزند.برای تربیت این تعداد هم استاد میخواهند! و برای تربیت استاد هم باید تعداد فارغ التحصیلان دکتری زیاد شود و این خودش البته پاسخ دندان شکنی است به کسانی که میگویند: ” آخه اینهمه دکتر میخواین چیکار؟”
بهمن
دکتر جعفرمهراد که در ماه قبل از مرکز منطقهای اطلاع رسانی علوم و فناوری استعفا داده بود در ۴بهمن نیز اعلام میکند که در کمیته برنامه ریزی علم اطلاعات در وزارت علوم هم شرکت نخواهد کرد.همانطور که گفته شد بعد از استعفا دکتر مهراد، رحمت الله فتاحی و عبدالحسین فرج پهلو نامه ای مینویسند و سوال میکنند که آیاجانشین مناسبی برای وی وجود دارد؟ و درست هفته ای بعد از اینکه خبرعدم شرکت دکتر مهراد در کمیته میرسد خبر میدهند که اتفاقا عبدالحسین فرج پهلو به ریاست همین کمیته انتخاب شده است! کمی بعد تر خبر میرسد که مدیر نشر آزادگان گفته است کتاب شش ماه خواب دارد! و نگارنده فکر می کند خب حالا لااقل معلوم میشود که چرا مردم کتاب نمیخوانند! شش ماه که کتاب خواب دارد، شش ماه هم حق مردم است خواب باشند!.حالا کتاب نمیخوانند ولی شکر خدا فیس بوک و وایبر …دارند و روزانه هزار مساله بالاتر از بیگ بنگ را سند و ریسیو! میکنند و موجب اعتلا همدیگر میشوند.البته مقداری فیلتر و پارازیت موجود است که حالا دیگر اگر نباشند حال همه گرفته میشود که اصلا مزه و لذت شبکه های اجتماعی به استفاده از آنتی فیلترهاست وهمین لذت ها مانده برای خلق ا… که باز خبر میرسد حجت الاسلام زائری گفته اند: ” امروز دیگر این چیزها و پارازیت و فیلتر جواب نمیدهد” نگارنده نگران میشود که نکند پارازیت و فیلترها کنار گذاشته شد و همین یک تفریح سالم هم از جوانان دریغ شود! نگرانی ها البته تمامی هم ندارند ولی گاهی خبرهای خرسند کننده نیز در راهند! بهمن ماه با این پاسخ هوشمندانه طفلان وطن به انتها میرسد که در پاسخ به یک کتابدار که پرسیده بود خواندن کتاب به چه دردی میخورد در اوج تیزبینی و تیز هوشی که قطعا از طریق ژن! والدین به ْآنها رسیده بود گفته بودند: ” ما می خواهیم از ایران برویم و نیازی به خواندن کتاب نداریم!!!” نگارنده از فرط هوش و ذکاوت طفلان وطن تا روزها در وادی حیرانی سرگردان بود.
اسفند
سال رو به پایان میرود. دوستی به نگارنده نامه میزند که سهم کتابداران در مدیریت های حوزه خودشان کمتر شده است وشاهد از غیب میرسد و خبر میدهند که ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را به مدیر گروه رشته مدیریت دولتی سپرده اند! یعنی یک متخخص کتابداری نبود که این مدیریت به او سپرده شود؟البته غرولندهای کهنه ایست اینها و کتابداران هم حتما متوجه شده اند که این چیزها راه به جایی نمی برد ولی خب شاید در این مواقع بد نباشد انجمن نامه ای ،بیانیه ای و خلاص اظهار نظری کند!در اواسط اسفند ماه کتابخانه ملی در حرکتی شایسته به قدردانی از پوراندخت سلطانی می پردازد و او را مادر کتابداری نوین ایران میخواند. نگارنده که همچنان القاب مادری وپدری در حوزه دانش درک نمیکند! گمان دارد که “بانوی کتابداری” بیشتر برازنده ایشان است تا مادر! البته ما مردم استعداد عجیبی در عاطفی کردن مسائل غیرضروری داریم و علاقه مندیم تا آنجا که میشود از کلمات به نفع حس و حال خودمان سواستفاده کنیم.به هر حال مجسمه پوراندخت سلطانی آنهم بدون لبخند! همانجا قرار میگیرد که مجسمه عبدالله انوار. بیستم اسفند ماه نیز خبر میرسد انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در محل کتابخانه ملی مراسمی برای بزرگداشت نوش آفرین انصاری برگزار کرده است. روشن نشد که ایشان را بانوی کتابداری خوانده اند یا مادر. سابقه هر دو روایت البته موجود است و ایشان را هم مادر کتابداری خوانده اند قبلا! به هر حال بازار مراسم قدردانی و بزرگداشت در اسفند گرم تر میشود.در همین حال بحث داغ دیگری در میگیرد وقتی خبر میرسد که کتابخانه ملی به جای فیپای تحلیلی از این پس به فیپای مختصر بسنده میکند.معاون کتابخانه ملی در گفتگو و اظهار نظرهای متفاوت رای و نظر و دلایل اتخاذ این تصمیم را بازگو میکند اما خبرگزاری های فرهنگی با گفتگو با اساتید این حوزه نشان میدهد که این رویه خوشایند متخصصان و ناشران نبوده است.آنچه موجب حیرت و تعجب شد این بود که چطور این جامعه کتابداری که از صدر تا ذیلش ترجیحشان بر سکوت است و از اعلام کمترین مواضع حتی تخصصی واهمه دارند حالا یکدفعه به صحنه امده و درباره یک مساله اظهار نظر میکنند! البته اینها موجب خرسندی است ولی تاسف آور نیز هست که در بزنگاه های مهم و راهبردی صدا از دیوار در می آید اما از آنانکه باید نه! ساده میشود فهرست مسائل مربوط به این حوزه را ردیف کرد که اتفاقا مهم و ضروری بوده ولی صدا از کسی در نیامده است. شاید این بار دیده اند کتابخانه ملی است و کاری به جایی نداشته و هزینه ای هم ندارد و خلاصه وارد کارزار شده اند وگرنه در سالهای پیشتر همین کتابخانه ی ملی پر از خطا و گناه و کج بینی و کج روی بودو صدا از استاد و متخصصی در نیامد! به هرحال همین مقدار از بازیگری هم موجب پروگرس میشود. ناگفته نماند که رویه کتابخانه ملی نیز در مساله فیپا هم شاید اینگونه نماند و سال آینده تغییرات دیگری داشته باشد. اینها البته حدس و گمان نگارنده است. به انتهای اسفند نرسیده از یزد خبر میدهند که آدمهای خیّر میخواهند کتابخانه بسازندولی کارهای اداری مانع میشود! این آدمهای خیّر هم حقیقتا آدمهای خوب ولی ساده ای هستند. حقیقتا چرا دنبال ساخت کتابخانه هستند خدا عالم است!لابد میخواهند فرزندان مردم را از کسب و کار بیندازند و توقع دارند کار اداری شان هم زود برطرف شود! نه که نمیشود و خوب هم هست که نمیشود! اینهمه کتابخانه مملکت میخواهد چه کار؟ برای کتاب نخواندن؟!به والله یک شهربازی یک بنگاه ازدواجی،یک پیتزایی و کافی شاپی می زدند خیلی بهتر بود. جوانان وطن سرگرمی میخواهند.چقدر کتاب؟! چقدر کتابخانه؟!چقدر مطالعه! خداپدر دست اندرکاران ساخت وساز را بیامرزدالساعه که تشخیص میدهند اولویت ها را و فی الفور مانع میشوند کارهای بی فایده را! در آخرین روزهای اسفند ماه محققان دانشگاه کینگز کالج لندن هم میگویند که میانگین هوش نژاد بشر بطور پیوسته در حال افزایش است! نگارنده هیچ تعجبی ندارد و حیران نمیشود چرا که نشانه اش در همین دست اندرکاران امور اداری ساخت و ساز خودمان یافت شده است و اگر نبودند اینها آنوقت همین خیّرین به اصطلاح کتابخانه ساز فرت و فرت کتابخانه می ساختند در این مملکت و مردم را از کار و زندگی و پروگرس بازمی داشتند!
اسفند ماه با اخبار ریز و درشت دیگر به انتها میرسد و سال نودوسه جامه خاطره می پوشد.نگاهی به کثرت و تنوع اخبار حوزه فرهنگ و کتاب نگارنده را به یاد شهرفرنگ می اندازد! از همه جا و همه رنگ! اسفند ماه به سرانجام میرسد.نمایش اما ادامه دارد.پرده های دیگر مانده اند هنوز. بازیگرانی جدید خواهند آمد و بازیگرانی خواهند رفت.فصلی دیگر با پرده ای دیگر چشم ما را به حقایقی نو تر باز خواهد کرد! ما همه بازیگرانیم و نمیدانیم کارگردان بازی کدام نقش را در پرده ای که خواهد امد به ما محول خواهد کرد.اسفند نودو سه به پایان می رسد اما نمایش کماکان ادامه دارد.ما کجای پرده نماش خواهیم بود؟ کسی نمی داند!
پی نوشت:
تمام آنچه روایت شده اخبارش در سایت لیزنا موجود است نگارنده به همه دست اندرکاران این سایت به ویژه ابراهیم عمرانی شاد باش و خجسته باش می گوید
درود بر شما جناب حیدری نژاد
ممنون از نوشته جالب تان.
تجدید خاطرات حوزه کتابداری در سال ۹۳؛ خیلی خوب جریانات این شهر فرنگ را بازگو کرده اید، البته با تفاسیر جالب خودتان.
دست مریزاد
امید که سال جدید سالی موفقیت آمیز برای شما و همکارانتان در مجموعه عطف باشد.
با احترام
تهوری
سلام و درود
این بار ایده و نوشتۀ تان از منظر دیگری است. البته نوشتههای شما همیشه خوب و تأمل برانگیز است. وقایع نگاری یک سال گذشته را خوب و با ظرافت خاصی نوشتید که بسیار خوب و مفید است .
بله، واقعا شهر فرنگ است از همه رنگ است و پردههای چهار فصل تمام می شود.
به گفتۀ شما” فصلی دیگر با پردهای دیگر چشم ما را به حقایقی نوتر باز خواهد کرد!…اما نمایش کماکان ادامه دارد. ما کجای پرده نماش خواهیم بود؟ کسی نمی داند!…”
آری، واقعا کسی نمی داند!…
سپاس از نوشتۀ خوب واثربخش تان.