حذف پست کتابدار: عبور از گفتمان هویت به گفتمان حقیقت

الف: فوکویاما در سال ۱۹۹۲کتابی مینویسد و نظریه ی  پایان تاریخ را در کتابی به نام“پایان تاریخ و آخرین انسان” طرح میکند و این معنا را بسط و گسترش میدهد که با از میان رفتن کمونیست،لیبرالیسم صدر نشین میشود و درگیری ها و نزاع ها خاتمه پیدا میکند. هنوز سالی نگذشته که استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، ساموئل هانتینگتون، با در انداختن نظریه “برخورد تمدنها” خواب را از چشم  خوش خیالانی که در رویای “پایان تاریخ” به سر میبردند،پرانده و نگاه آنها را به افق های متفاوت هدایت میکند. افق هایی که ریشه اش برخورد و درگیری و نزاع  میان آدمیان است ومیوه اش  به جز کشتار و خونریزی و جنگ و مرگ و سیاهی چیز دیگری نخواهد بود.  هانتینگتون را برای این نظریه خیلی ها سرزنش کرده اند و همچنین خوش خیالی فوکویاما را .اما حقیقت اینست که هر دو آنها حرف های درستی زده اند، به شرط آنکه خواستگاه و بنیان فکری آنها را بدانیم. البته این نوشته قصد کنکاش در آن نظریات را ندارد بلکه بر آنست تا تنها به یک نکته مشترک در دو نظریه متفاوت و متناقض اشاره کند. حقیقت اینست که انسان در مواجه با هر آنچه خارج از خود است، دو نگاه میتواند داشته باشد.یکی  نگاه “هویت مدار”  است و دیگری ” حقیقت مدار” و این دو هر کدام ما را به سمت و سوی مخالف میبرد.” هویت” ها  به طور عمیق و فزاینده ای عصری هستند و تاریخ و جغرافیا و اقتصاد ومذهب و زبان و…در شکل گیری و تحول آنها تاثیر دارد. اما “حقیقت” ها همواره از یک خانواده اند، رنگ تاریخ و جغرافیا به خود نمیگیرندوگرفتار ساختار های زبانی و فرهنگی نمیشوند. حقایق چه دور باشند و چه دیر همواره در کنار یکدیگر بی نزاع و جنگ مینشینند  اما “هویت” ها به دلیل اختلاف هایی که دارند همواره مستعد بد فهمی، کج فهمی و در نهایت نزاع و جنگ و درگیری هستند.حکایت  بد فهمی هویت ها را مولوی به شیرینی  در دفتر دوم مثنوی در داستان ” منازعات چهار کس جهت انگور که هر یکی به نام دیگری فهم کرده بود ان را” بیان میکند :

چار کس را داد مردی یک درم                                 آن یکی گفت این بانگوری دهم

آن یکی دیگر عرب بد گفت لا                                   من عنب خواهم نه انگور ای دغا

آن یکی ترکی بد و گفت این بنم                                 من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم

آن یکی رومی بگفت این قیل را                                 ترک کن خواهیم استافیل را

در تنازع آن نفر جنگی شدند                                 که ز سر نامها غافل بدند

مشت بر هم می‌زدند از ابلهی                                پر بدند از جهل و از دانش تهی

مولوی در ادامه  توضیح میدهد که “صاحب سر ی” چگونه توانست این چهار نفر را از اختلاف به اتفاق برساند و آنها را به  سطحی بالاتر از هویت های زبانی رسانده و ماجرا را حل و فصل کند. در حقیقت مولوی  راز صلح و آرامش را گذر از زبان “هویت مدار” میداند .هانتینگتون و فوکویاما  هر دو  با تکیه بر ” هویت” ها حکم به پایان تاریخ یا برخورد تمدن ها داده اند، فوکویاما فارغ از یک نگاه “حقیقت مدار” تنها به مختصات کمونیسم که البته هویت ساز نیز هست توجه کرده و خبر پیروزی لیبرالیسم میدهد و از طرفی دیگر هانتینگتن نیز با تکیه بر “هویت” ها جنگ و درگیری میان مذاهب را پیش بینی میکند.و حقیقت اینست  که ادمی تا هنگامی که در گفتمان ” هویت” قرار دارد،ناگزیر است از جنگ و نزاع و پیروزی و شکست، مگر آنکه از “هویت” ها دست برداشته و بی تکلف و متواضعانه به دنبال “حقیقت” ها باشند.

ب: هفته ای مانده به مهر ماه،خبری میرسد حاکی از آنکه وزیر آموزش و پرورش دولت دهم،حکم به حذف پست کتابدار از مدارس میدهد.در شرایط ساماندهی نیروی انسانی سال تحصیلی ۹۰_۸۹  در بخش الزامات عمومی بند ۱۴ امده است:” باعنایت به حذف کتابدار از دستورالعمل ساماندهی نیروی انسانی سال تحصیلی۹۰-۸۹ لذا نیروهای دارای پست کتابداری پس از تبدیل وضعیت صرفاً در بخش پرورشی بکار گرفته خواهند شد

چند روزی ارام میگذرد و بعد کم کم در اینجا و آنجا تعداد بسیار انگشت شماری از کتابداران انهم بیشتر در رسانه های غیر رسمی مانند وب لاگ و گروههای بحث به فراخور حرف هایی میزنند  نه آنچنان عمیق و کارا و نه انچنان مبسوط و مدلل، نه از تمام توان خود مدد میگیرند و نه تمام توان خود را رسانه ای میکنند ،گویی فراموش کرده اند که استدلال هر چند لایه هم که داشته باشد و عمیق باشد و محکم باشد ، تا هنگامی که رسانه ای نشود هیچ ذهنی  را درگیر و هیچ دلی را تسخیر نمیکند. در این میان تنها کسی که بیشتر به توضیح و تفسیر پرداخت سعید رضایی شریف آبادی  رییس انجمن کتابداری ایران بود که قطعا به دلیل آنکه خود را نماینده بخش عمده ای از کتابداران میداند و بنا به جایگاهی که دارد تلاش داشته تا حداقل صدای کم رمق کتابداران را بازتاب دهد. انجمن در هشت شهریور ماه  نامه ای خطاب به مهدی نوید دبیر شورای عالی آموزش و پرورش منتشر کرده و به نوعی اعتراض خود را بیان میکند. در آن نامه  آمده است : ” …. بین وجود کتابدار خبره در کتابخانه مدرسه و میزان مراجعه دانش آموزان به کتابخانه و میزان کتابخوانی آنان ارتباط وثیقی برقرار است” و در جای دیگر نیز اینگونه بیان شده: ” انجمن … اداره کتابخانه توسط “شورای دانش آموزی” را نیز حاصل سهل اندیشی و عدم توجه به ظرایف “علم اطلاع رسانی ” می داند.

رییس انجمن کتابداری در گفتگو با عطف نیز به کشورهای توسعه یافته اشاره کرده و متذکر میشود : ” فرهنگ مطالعه جائی رشد می­کند که از اصلی­ترین بخشهای مهدکودکها و مراکز پیش­دبستانی­اشان کتابخانه­‌هاست. کتابدار بخشی از کادر اصلی این مراکز است و کتابخانه بخش اصلی زندگی روزمره این نونهالان است. حذف کتابدار در این کشورها دور از ذهن­تر از حذف معلم ریاضی است. دانش­آموز نمی­تواند کتابخانه­اش را بدون کتابدار متصور شود.

اوهمچنین  در گفتگو با رادیو فرهنگ که در لیزنا منعکس شد، توضیح میدهد: ” دیدگاه ما اگر مانند دیدگاه جوامع پیشرفته باشد هرگز نمی گوییم که هر کسی می تواند کتابدار باشد. همان طور که هرگز فکر نکرده ایم که یک مدیر می تواند معلم ریاضی باشد ”

در این میان حسن کیانی ضو هیأت علمی گروه علوم کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه الزهرا (س) نیز با ارائه توضیح و تفسیری، اعتراض ضمنی خود را نشان میدهد: ” …وزارت آموزش و پرورش در پرونده خود چه قبل و چه بعد از انقلاب نگرش خوبی به کتابخانه های آموزشگاهی نداشته است و در برنامه ۵ ساله توسعه فرهنگی کشور نقش کمرنگی در گسترش نقش کتابخانه های آموزشگاهی در تبیین آموزش ایفا نموده و با لغو پست کتابدار از مدارس  حالت معکوس را به وجود آورده است…”  او در ادامه  توصیه میکند : ” رئیس انجمن کتابداری ایران و ریاست کتابخانه ملی ایران درباره لغو پست کتابدار بیشتر از قبل شود تا پاسخی مناسب دریافت شود”

ج: پیرامون چگونگی  برخورد جامعه کتابداری ایران با چنین مسا له ای از زوایای گوناگون میتوان وارد شد و نشان داد که به چه دلایلی کتابداران از تمام پتانسیل خود استفاده نکردند. پرسش های بسیاری وجود دارد که امیدی  برای یافتن پاسخ ندارند بدین دلیل که از قرار معلوم کارشناسان واساتیدو متخصصانی که شفاها مدعیات آنچنانی!!! دارند ،کتبا به نفوذ اندک خود واقفند! و صلاح را به کنج عافیت نشستن دانسته و پیشتر استدلال خود را شکست خورده فرض میکنند وسکوت را در  جهان پر صدای امروز کماکان نشانه  حکمت! میدانند. گویی فراموش کرده اند که رنگ امروز سکوت دیگر  طلایی  نیست، و کسی را  برای سکوت های به اصطلاح! به جا  پاداش نابجا نمیدهند.! حقیقتا شرایط غریبی ست.

به قول دکتر عباس حری چه شده است که اگر  آبدارخانه مدرسه بسته شود صدای همه در می آید اما کتابداران از مدارس حذف میشوند و کتابخانه ها به سمت نا به سامانی پیش میروند اما صدای کسی در نمی آید؟ (گفتگو با دکترعباس حری در همین شماره) حرمت مسجد را متولی اگر پاس ندارد ،توقع از چه کسی باید داشت؟  حقیقتا این جمله ی ابراهیم عمرانی هیچ گوش شنوایی نداشت : ” اساتید ما باید متوجه خطر از دست رفتن رشته و حرفه باشند”  منزه طلبانی که میخواهند هم در کورس شهرت و محبوبیت   باشند هم بر دامن کبریاشان! گرد و غبار ننشیند البته صلاح خود نمی بینند که در مواردی اینچنینی  دستی به قلم ببرند و یا قدمی بردارند برای اینکه فراموش کرده اند در کورس بودن در جهان معاصر با پاکدامنی میانه ندارد و خواه و ناخواه مخالفان و موافقانی به دنبال خواهد داشت و این گروه تنها تحمل موافق را دارند! دانشجوی دوره کارشناسی باید حرص بخورد که چگونه  یک فرصت شغلی حالا با هر کمیت و کیفیتی از میان رفته، آنوقت صاحبان عناوین پر طمطراق دریغشان می آید که پشت بند عرضیه ی انجمن چهار خط ناقابل قلمی کرده و آن را رسانه ای کنند تا همه بدانند که انجمن یکه و تنها نیست. اساتید خاموش هم برای  دانشجوی دوره کارشناس ارشد و دکتری  میشوند الگو و به امید هیات علمی شدن یا مدیریت یک کتابخانه را بدست آوردن ترجیح میدهند سکوت کنند.

میگویند این اتفاق  یعنی حذف پست کتابدار پیش از انقلاب هم اتفاق افتاده ولی کسی نمیگوید انوقت کتابداری ایران ده ساله بود  یا کمی بیشتر و حالا چهل ساله است! یعنی نباید فرقی از لحاظ جایگاه و پایگاه یک رشته علمی  ده ساله و چهل ساله باشد؟ میگویند این کار قبلا هم تکرار شده، و از همین تلویحا دلیل میسازند که پس لابد نباید کاری کردو در نهایت هم نمیکنند! انجمن هم  به گمان من میتوانست بیشتر فعال باشد و پر نفوذ رفتار کند و از پتانسیل های موجود استفاده کند اما نکرد. اکتفا کردن به یک عرضیه و چند گفتگو که زیاد رسانه ای نشد واکنشی فعال و دردمندانه نبوده و نیست. رییس انجمن کتابداری ایران که چهره ای معتدل و آرام و منطقی دارد و همه میدانند دلسوزانه تلاش دارد تا این انجمن سرپا بماند در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چرا اساتید و متخصصان این حوزه سکوت کرده اند میگوید : ” …موافق نیستم که همکاران ارجمند بنده هیچ حرفی در این زمینه نزده­ اند و سکوت کرده­اند…”

و حاالا سوال اینجاست که به دنبال نامه انجمن چند استاد حرفی زدند و مطلبی نوشتند  و استدلال کردند؟ از خیل گروههای کتابداری در کشور کدام یک  بدین کار غیر فرهنگی معترض شدند؟ از سه یا  چهار هزار عضو انجمن آیا ۴ نفر بودند که زحمت و رنج نوشتن را بر خود هموار کرده و خطاب به وزیر محترم  بگویند که کارشان ریشه ی خیلی چیزها را میسوزاند و میوه های نرسیده راگرفتارآفت میکند؟  لطفا نگویید که قرار نیست همه حرف بزنند. لطفا بگویید اگر  بزنند چه میشود؟  نگویید اینها به نتیجه نمیرسد. بگذارید نرسد ولی حداقل جامعه کتابداری ایران پرقدرت و قوت نشان داده باشد که تا چه حد و به چه میزان در برابر این عمل که قطعا موجب پشیمانی ست واکنش نشان داده است تا اگر روزی روزگاری آیندگان بر این رفتار معترض شدند لااقل کتابداران سر بالا بگیرند که تمام تلاش خود را کردند و حرف خود را زدند و مخالفت خود را به شیوه های گوناگون هویدا کردند.  افعال آدمیان همیشه نباید بسته به نتیجه باشد،گاهی وظیفه و تکلیف صرفا تلاش است و بس.  ” یار دوست دارد این اشفته گی…کوشش بیهوده به از خفته گی”

واقعا آیا نمیشد با همفکری و همدلی یک نامه مستدل و مبسوط تهیه کرد و در آن،دلایل نادرست و نتایج بد فرجام   را با  تحلیل و تفسیر منطقی و علمی  نشان داد و  بر پای آن نامه امضای صد تن از اساتید کتابداری ایران را نشاند و آن را به خبرگزاری های گوناگون ارسال کرد؟ و به دنبال آن کار  همان نامه  را برای مثال به نهادهای فرهنگی فرستاد؟و به گوش اعضای  کمسیون فرهنگی مجلس رساند؟ …بگذریم. به گمان من جامعه کتابداری  ایران پتانسیلی بیشتر از اینها دارد  البته به شرط هدایت و مدیریت و مشارکت!

سخن اخر:

هنگامی که وزیر  از هویت های دیگر نظیرمدیر و ناظم مدارس برای مدیریت کتابخانه ها یاد میکند و رییس انجمن خاطر نشان میکند که یک مدیر نمیتواند معلم ریاضی نیز باشد، هر دو طرف مستقیم و غیر مستقیم  وارد گفتمان “هویت” میشوند.یکی با حذف این پست حکم به پایان بازی! میدهد و یکی با تاکید بر هویت تخصص مدار کتابداران تلویحا نشان از پارادوکس ها و تناقض ها میدهد. یکی برای  آن جانشین تعیین میکند و آن را از میدان  خارج میکندو دیگری به دفاع  از هویت کتابداران پرداخته و خبر میدهد که اوضاع اینگونه نمی ماند.خلاصه آنکه در این گفتگوی غیر مستقیم هر دو طرف بر هویت ها تاکید دارند.

اما  وقتی کتابداران با تکیه برگفتمان  “هویت” یعنی تمامی آنچه یک کتابدار را میسازد و معنا میکندو تمام خدمت و کارکردی که از دست و زبان یک کتابدار بر می آید ،نمی توانند از جایگاه و پایگاه خود دفاع منطقی و مستدل  داشته باشند  به گونه ای که طرف مقابل را وادار به تجدید نظر کند، بهترین و راهگشا ترین و کم آسیب ترین و بی ضرر ترین و البته دور اندیشانه ترین راهبرد برای کتابداران میتواند این باشد که از گفتمان “هویت” به گفتمان ” حقیقت” گذر کنند. در گفتمان “حقیقت” باز هم کار کتابداران است که فارغ از حوزه کتابداری و تخصص و علمی بودن و این مسائل به دنبال نقاط کلیدی و راهبردی و البته مشترک میان نظام آموزشی از یکسو و نهاد کتابخانه از سوی دیگر باشد و به مسولان نشان دهند که چه حقایق مشترکی در میانه وجود دارد که تاکید بر هر کدام از آنها گره های بیشمار از کارهای فروبسته باز میکنند.ورود به گفتمان “حقیقت” از جانب کتابداران باید عمیق و وسیع ومستدل و بدون سوگیری صنفی بوده و به گونه ای  نباشد که طرف مقابل حس کند با  یک ” هویت” روبه روست. بلکه باید آنچنان باشد که “حقیقتی” را در برابر خود ببیند.در این صورت طرف مقابل نمیتواند واکنش پیشین را داشته باشدو نمیتواند همان نظرات را بیان کند  برای اینکه در گفتمان “حقیقت” حتما و قطعا حقایقی که نظام آموزشی به دنبال دستیابی به آنان است نیز لحاظ میشود ودر اینصورت مخالفت طرف مقابل و تاکید برحکم پیشین خبر  از آن میدهد که نظام آموزشی که آقای وزیر بر صدر آن نشسته است کمر به حذف اهداف و آرمان های خود نیز بسته است و در این صورت فقط باید نشست و دعا کرد و البته کاری از دست هیچ کتابداری بر نمی آید!

About جلال حيدري نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

View all posts by جلال حيدري نژاد →

2 Comments on “حذف پست کتابدار: عبور از گفتمان هویت به گفتمان حقیقت”

  1. شما نگران نباشید،اساتید که الحمدالله کار دارند،دانشجویان فوق لیسانس هم انشالله دکتری میگیرن و میرن هیات.بعدش دیگه حتی خود کتابدار هم حذف بشن خیالی نیست چه برسه به پست شون.اینهمه نوشتین که چی بشه مثلا؟ یه استاد اگه پیدا بشه دو کلام حرف حساب بزنه من مدرکم رو آتیش میزنم.شما هم دلتون خوشه آقای حیدری،بیخیال آقا.راستی این اجباری بودن ایمیل رو بردارین اون دوستمون راست میگفت

    1. کی گفته دانشجویان فوق لیسانس میرن دکترا. فکر کردین به همین راحتیه
      انگار سازمان سنجش و آموزش و پرورش دست به دست هم دادن که کتابداری رو از ایران ریشه کن بکنن. داغون شدم وقتی دیدم نهاد هر رشته غیر مرتبطی رو برای استخدام گذاشته. آخه مهندس راه و ساختمانو … رو چه به کتابدار کتابخونه شدن
      بدتر از استخدامی نهاد کنکور دکتراست. مثلا دکترا دیگه آخر تخصصه ولی بیاین ببینید که رشته های دیگه مث زبان شناسی و … رو هم برای آزمون دکترای کتابداری اضافه کردن
      هر روز هم که ماشالله دارن ظرفیتا رو زیاد می کنن
      آخه یکی نیس بگه این چه وضعیه. منی که با هزار سختی ارشد دولتی قبول شدم باید دنبال کار بگردم بعدم به من بگن بیا ماهی ۵۰ هزار تومن بهت میدیم
      پس فقط کارشناسیا نیستن که دارن زجر میکشن. زجر ارشد بیشتره چون تلاش بیشتری کشیدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *