در باره عطف چه بنویسم که عطف به ما سبق نشود. سخت است چون به هر حال آخر آخرش خواهم گفت که من عطف را دوست دارم و ممکن است عطف شود به ماسبق و سلام و علیک با جلال حیدری نژاد که عمده جلال و جبروت مجله هم عطف به اوست. به هر حال آخر حرفم را مثل مسافران بیضایی همین اول گفتم و حالا چند خطی هم از ویژگی عطف می نویسم.
اغلب کتابداران گلایه دارند که بسیاری از حوزه های دیگر در کار ما سرک می کشند و موقعیت شغلی ما را غصب می کنند. نظر شخصی من اما به این تندی نیست ولی اینجا هم نمی خواهم آن را بحث کنم ، اگر عمری به دنیا بود به زودی در همین زمینه خواهم نوشت و پای لرزش هم خواهم نشست.
گرافیست های بنده خدا که خودشان از فتوشاپ نان در می آورند، بر پدر و مادر فتو شاپ لعنت می فرستند که این روزها با یک فروند فتوشاپ همه گرافیست شده اند. به یاد روزهای انقلاب می افتم که هر گروه و سازمان و ناشر و شرکت و هر چیزی از زمین سر برمیآورد فوری خودشان بچه ها دور همی یک آرم می زدند و حتما یک قلم و یک گنبد یا گلدسته هم داخل آرم بود. نه آموزشی دیده بودند ، نه عبارت ترکیب بندی بگوششان خورده بود ، نه طراحی و پرسپکتیو و نه رنگ می دانستند و مهمتر از همه اصلا و ابدا سواد بصری نداشتند اما دست به طراحی پوستر و آرم و طرح جلد می زند .
به یاد بیچاره شمس قیس رازی می افتم در المعجم فی معاییر اشعارالعجم. جایی که شمس به وزن ترانه رسیده است و عمیقا عصبانی است و از دست رودکی به شدت دلخور. او می نویسد”… باب این فتنه (منظور وزن ترانه از اوزان عروضی) را رودکی به جهان گشود. …..و آنانکه آوای موسیقار از نهیق حمار فرق نکنند بواسطه ترانه به وجد آیند و ….” . فکر می کنم در اینجا می توانیم وزن ترانه در موسیقی و عروض را همان فتوشاپ گرافیست های بد اقبال بدانیم.
روزنامه نگاری هم که برای خودش حرفه ای است با همین مشکل روبرو است. روزنامه نگاری آموزش دارد، مراتب دانشگاهی دارد، تجربه در هر بخش آن بسیار مهم است ولی نهایتا در روزنامه نگاری شم روزنامه نگاری، شامه نوشتن و خبرسازی اهمیت بسیاری دارد. چه بسا بچه هایی که رشته تحصیلی شان این است ، ولی همان بهتر که در یک اداره روزنامه یا مجله گوشه ای میزی داشته باشند و یاد بگیرند که خبرها را در صفحات جابجا کنند یا ویرایش کنند و قوت لایموت را سر سفره خانوار ببرند. مثل بعضی بچه های تربیت شده دانشکده های خودمان ، کتابداری را می گویم، که ارشد و … هم گرفته اند ولی متاسفانه هیچ شمی از کاری که به آن وارد شده اند ندارند و ایزو نویسی به مدد خربانکها (اصطلاحی است که بچه های آچار بدست ایزو نویسی بکار می برند) تنها هنر آنان است.
روزنامه نگاری هم که برای خودش حرفه ای است با همین مشکل روبرو است. روزنامه نگاری آموزش دارد، مراتب دانشگاهی دارد، تجربه در هر بخش آن بسیار مهم است ولی نهایتا در روزنامه نگاری شم روزنامه نگاری، شامه نوشتن و خبرسازی اهمیت بسیاری دارد
اولین شماره های خبر نامه انجمن را بیاد دارید. بدون صفحه بندی مجله ای و بدون جلد و بدون عکس و تصویر. تمام تلاش انجمن این بود که حضور خود را به اثبات برساند. اخبار ریز و درشت کنار هم چیده می شد، هنوز وبلاگها نبودند، و بعدش می دویدیم به دنبال ریسوگرافی و پخش هم بیشتر حضوری و …. تا سرو کله جلال پبدا شد و خبر نامه هم با علاقه همراه با سلیقه ایشان قدی راست کرد و راستش با دیدن اولین شماره از خبر نامه تازه نیش من یکی که به خنده باز شد.
بعضی بچه های تربیت شده دانشکده های خودمان ، کتابداری را می گویم، که ارشد و … هم گرفته اند ولی متاسفانه هیچ شمی از کاری که به آن وارد شده اند ندارند و ایزو نویسی به مدد خربانکها (اصطلاحی است که بچه های آچار بدست ایزو نویسی بکار می برند) تنها هنر آنان است.
ویژگی “عطف” ژورنال بودن و ژورنالیستی منتشر شدن آن است. نمی خواهم در اینجا به بحث محتوایی بپردازم. از نظر محتوایی حتی آنجا که حاضر نیستم مشارکت کنم، باز محتوایش را دوست دارم. گفتم کاملا ژورنالیستی است. تلاش می کند با روبروی هم قرار دادن آرای متفاوت خبر خود را داغ کند، چون بعضی ها داغشو دوست دارن ! و در این مدت به عینه دیده ام که به همه مسایل مبتلا به کتابداری پرداخته است و با تورقی در آن حال و هوای رشته دستت می آید . به نظر من این وجه خوب و ژورنالیستی عطف است. جلال حیدری نژاد با همه سرو کله می زند و از همه مطلب می گذارد . بگذریم که عده ای همیشه وجود دارند که همه چیز را متهم به جهت گیری می کنند و می گویند از ما مطلبی چاپ نمی کنند، ما را دعوت نمی کنند، ما را بالای مجلس نمی نشانند.این هم باند فلان است، و مرغ و تخم مرغ را برای هزارمین بار در تاریخ شاهدیم. چون ننوشته ای هیچوقت، چیزی هم از شما چاپ نشده، پس چون نوشته ای از شما چاپ نکرده و دیگران را چاپ کرده پس در جهت دیگران است. باید به اینها گفت شما به مجلس بیا، ما قول می دهیم شما را بالای مجلس بنشانیم، فقط حفظ جایگاهتان با خودتان نه با صاحب مجلس! نکند یکهو از آن بالا یک چیزایی از زبانت تراوش بکند که یه عده ای فردا بنویسند (می دونید که این روزا همه می نویسند ) و بعد به شما بر بخورد و بگذاری به حساب صاحب مجلس. حواست باشد.
به نظر من جلال حیدری نژاد شامه لازم برای انتشار یک مجله خبری در یک حوزه تخصصی را داشته و علاقه اش را هم همه شاهد بوده ایم، چه آن روزهایی که خبر نامه انجمن را می بست و چه حالا که “عطف” را در می آورد. محیط عطف هم به مدد همین تفکر ژورنالیستی گرداننده اش، آمادگی دادو ستد آرا و عقاید را دارد و هر کسی با هر میزان از ظرفیت خود می تواند در این محیط جولان بدهد و عرض اندام بکند، البته قبلش کمی بادی بیلدینگ هم لازم است.
محیط عطف هم به مدد همین تفکر ژورنالیستی گرداننده اش، آمادگی دادو ستد آرا و عقاید را دارد و هر کسی با هر میزان از ظرفیت خود می تواند در این محیط جولان بدهد و عرض اندام بکند، البته قبلش کمی بادی بیلدینگ هم لازم است.
در پایان و در چند جمله، به معنای ژورنالیستی قضیه ، عطف مجله خبری ژورنالیستی کتابداری ایران است و عطف به ما سبق هم می شود، به آرشیوش بروید و همه ماسبق را ببینید.
مقاله و نظر جالبی است .به نظر من خمیر مایه این ساختن جسم و روح ( بادی بیلدینگ !!) می تواند تواضع ، و صمیمیت و مهربانی و احترام باشد .آنچه که این پیوند بین نظرات را مستحکم می کند و افراد را با ظروف مختلف بر سر سفره و خوان کتابداری می نشاند . مهم این است که در کنار هم باشیم و جا برای نشستن حتی اگر دم در نیز باشد را قبول داریم.
مطلب خوبی بود
ممنون از سایت خوبتون
با تشکر، سایه بهروزی