اجازه بدهید در زمان اندکی که داریم و یا این نوشته فرصت میدهد نکته ای را یادآوری کنم ، گرچه اینگونه یادآوری ها متاسفانه ممکن است راه به جایی نبرد که تاکنون هم نبرده است. مایلم در همین ابتدا اشاره کنم که در موضوع ادغام، الحاق یا واگذاری نهاد کتابخانههای عمومی به سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، مسئولین امر اینگونه ادعا کرده اند که در این تصمیم سازی نظرات کارشناسی مدنظر قرار گرفته و این موضوع به خیر و صلاح هر دو نهاد است. حال بعنوان کسی که ۳۴ سال پیش وارد رشته کتابداری شده، در رده های مختلف مدیریتی کتابخانه ها و آرشیوهای این مملکت فعالیت کرده و در داخل و خارج کشور در این حوزه تحصیل و کسب تجربه نموده و به مناسبت مسئولیتی که در انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران داشته، در معرض نظرات کارشناسان و صاحبنظران و کتابداران قرار گرفته، شاید بتوانم به خود این جرات را بدهم که بعنوان یک «کارشناس» مخالفت خود را با این طرح عجولانه و غیرکارشناسی اعلام کنم. یقین دارم که در این مخالفت تنها نیستم و چند صد نفر اعضای هیئت علمی دانشگاهها، کتابداران، آرشیوداران و سایر دست اندرکاران و صاحبنظران حوزه فرهگ و کتاب و کتابخانه و آرشیو مرا همراهی کرده و با اندوه نظارهگر اجرای تصمیم ناپختهای هستند که می تواند هزینه های هنگفتی را بر این کشور تحمیل کند. ای کاش در مشورتهایمان که قطعا برگرفته از آیه کریمه “وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ” است، بدنبال مشاورینی آگاه و امین و کارشناس میگشتیم تا به ما کمک کنند تا به آنچه که رضای خدا در آن است عمل کنیم.
یقین دارم که در این مخالفت تنها نیستم و چند صد نفر اعضای هیئت علمی دانشگاهها، کتابداران، آرشیوداران و سایر دست اندرکاران و صاحبنظران حوزه فرهگ و کتاب و کتابخانه و آرشیو مرا همراهی کرده و با اندوه نظارهگر اجرای تصمیم ناپختهای هستند که می تواند هزینه های هنگفتی را بر این کشور تحمیل کند
و اما دلایل مخالفتم:
البته این دلایل در این مدت کوتاه در جلسه های خصوصی و عمومی و در نامه ای که به امضاء اینجانب و از طرف انجمن ، خطاب به رئیس جمهور محترم نوشته و منتشر شد ،به کرات گفته شده است و همکاران متخصص و صاحبنظرمن تا آنجا که توانسته اند بر اقدام نامبارک خرده گرفته و نواقص را متذکر شدهاند، اما باز هم دلیلی نمیبینم که حرف های خودم و زحمتکشان و متخصصان این حوزه را تکرار نکنم و از عواقب ناخوشایند این ادغام خبر ندهم. خلاصه ای از دلایل مخالفتم به قرار زیر است :
الف. هر اقدامی از این دست نیازمند بررسی عالمانه و مشورت با متخصصان و صاحب نظران آن حوزه است. در موضوع الحاق نهاد کتابخانه های عمومی به سازمان اسناد و کتابخانه ملی چنین اتفاقی نیفتاده، نه با صاحبنظری مشورتی شده و نه با انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران که نماینده علمی این حوزه در کشور است این موضوع در میان گذاشته شده است.
ب. متولی امور کتابخانه ملی دولت است و کتابخانه عمومی را مردم توسط نهادهای مردم نهاد و شهرداری ها اداره می کنند. این موضوع در آینده هر دو نهاد را دچار مشکل مدیریتی خواهد کرد.
ج. کتابخانه ملی در انتخاب منابع منتشره در کشور حق انتخاب ندارد. منابع کتابخانه ملی از طریق قانون واسپاری تامین می شود، تنها در مورد منابع منتشره در خارج از کشور دست به انتخاب می زند. در حالی که مردم یک شهر یا محله می گویند چه چیزی بدرد کتابخانه عمومی ما می خورد یا نمی خورد. چه نوع فعالیت فوق برنامه ای بهتر است در این کتابخانه برای کسانی که بودجه کتابخانه عمومی را (مثلا از طریق مالیات به شهرداری ها) تامین می کنند، وجود داشته باشد و خلاصه مردم سیاستگذار کتابخانه های عمومی هستند. بنابراین الحاق یک نهاد مردمی با ماموریتی مشخص به یک نهاد دولتی به صرف اینکه هردو در واژه کتاب و کتابخانه مشترک هستند کار درستی نیست. اگر این منطق کفایت می کند پس می توان تمام کتابخانه های دانشگاهی و تخصصی و آموزشگاهی و غیره را هم به این ادغام یا الحاق اضافه کرد.
منابع کتابخانه ملی از طریق قانون واسپاری تامین می شود، تنها در مورد منابع منتشره در خارج از کشور دست به انتخاب می زند. در حالی که مردم یک شهر یا محله می گویند چه چیزی بدرد کتابخانه عمومی ما می خورد یا نمی خورد. چه نوع فعالیت فوق برنامه ای بهتر است در این کتابخانه برای کسانی که بودجه کتابخانه عمومی را (مثلا از طریق مالیات به شهرداری ها) تامین می کنند، وجود داشته باشد و خلاصه مردم سیاستگذار کتابخانه های عمومی هستند.
د. این چه نوع کوچک سازی دولت است که بیائیم ۵۰۰۰ نفر شاغل در نهاد کتابخانه های عمومی کشور را اضافه کنیم به ۱۰۰۰ نفر شاغل سازمان اسناد و کتابخانه ملی و انتظار داشته باشیم همه مدیرانی که در آینده رهبری این سازمان عریض و طویل را بعهده خواهند گرفت از عهده این کلاف سردرگم برآیند. چرا سازمانهایی با ماموریتهای مشابه را با هم ادغام نمی کنیم؟ مگر نه اینکه نهاد کتابخانه های عمومی، کتابخانه های تحت پوشش شهرداریها، کتابخانه های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کتابخانه های مساجد همگی بعنوان کتابخانه های عمومی با اسامی مختلف هستند. اگر قرار است کاری منطقی صورت بگیرد بهتر است سراغ این کتابخانه هابرویم نه اینکه کتابخانه عمومی و کتابخانه ملی را با هم ادغام کنیم و چون در دنیا این کار غیر منطقی را نکرده اند بگوئیم اینهم از قوت ! کار ماست که در دنیا میخواهیم حرف تازه ای بزنیم. حرف تازه باید منطق پشتوانه اش باشد.خردگرایی باید ضمیمه اش باشد . دوستان ومسولان باید باور داشته باشند که هر آنچه تازه هست، راست نیست و ما مجوز نداریم تا به حکم چنین گزاره ای ” فلان موضوع تازه است” پس “آن کار را باید انجام بدهیم” !
عقل اگر صد شگرد انگیزد باید از هست بر نمی خیزد
ادغام، ضعف یا قوت کتابخانه ملی
شاید گمان بعضی ها بر این باشد که این ادغام موجب قوت کتابخانه ملی میشود و حتی ابراز خوشحالی نمایند از گسترش فضاهای فیزیکی و ازدیاد کارمند و رعیت ! شاید بپندارند که اینگونه بر این سرمایه ملی ارزش افزوده ای می افزایند!! البته اگر منظور از سرمایه، سرمایه مادی باشد شاید بطور مقطعی این اتفاق بیفتاد، اما این تنها یک مسکن خواهد بود. ولی آنجا که سرمایه تعریف دیگری دارد، آنجا که سرمایه خشت و آجر و سیمان معنا نمیدهد، آنجا که سرمایه یک مرد جنگی (یعنی با کیفیت) را به صد هزار سوار معمولی ترجیح میدهد البته این منطق راه به جایی نمیبرد و آن خوشحالی دیر نمی پاید و حزن و انده به همراه خواهد داشت. واقعیت اینست که سرمایه واقعی نیروی انسانی است که بداند در کجا و به چه منظوری استخدام شده و ماموریتش چیست. نمی توانیم دلخوش کنیم به اینکه مثلا در مجموع بیش از ۵۰۰۰ نیرو در اختیار داریم و از این سرمایه هرطور که دلمان خواست استفاده می کنیم. بطور مثال کتابخانه ملی وظیفه صدور فیپا و سازماندهی منابع را در سطح ملی و برای منابع منتشر شده بعهده دارد. بنابراین کتابداری که با اصول فهرست نویسی و رده بندی و بطور کلی سازماندهی آشنائی داشته باشد می تواند نقش موثری در پیشبرد چنین ماموریتی ایفا کند. در حالیکه چنین ماموریتی را در سطح ملی کتابخانه های عمومی ندارند و در عوض کتابدار کتابخانه عمومی باید توان این را داشته باشد که کتابخانه را محل آمد و شد همه اقشار مختلف در رده های سنی مختلف و با علائق مختلف بکند و ارتباط خوبی با مردم محله خود برقرار کند. کتابدار کتابخانه ملی خادم ماموریتهای سازمان خود که سازمانی دولتی است باید باشد و کتابداری کتابخانه عمومی خادم مردمی است که به کتابخانه محل خود دل بسته اند.
اگر قرار است کاری منطقی صورت بگیرد بهتر است سراغ این کتابخانه هابرویم نه اینکه کتابخانه عمومی و کتابخانه ملی را با هم ادغام کنیم و چون در دنیا این کار غیر منطقی را نکرده اند بگوئیم اینهم از قوت ! کار ماست که در دنیا میخواهیم حرف تازه ای بزنیم. حرف تازه باید منطق پشتوانه اش باشد.خردگرایی باید ضمیمه اش باشد . دوستان ومسولان باید باور داشته باشند که هر آنچه تازه هست، راست نیست و ما مجوز نداریم تا به حکم چنین گزاره ای ” فلان موضوع تازه است” پس “آن کار را باید انجام بدهیم” !
آینده ادغام و حسرت های ما
دلیل و ادله که نشان میدهد این کار منطقی نیست هنوز وجود دارد، بنظرم این الحاق یا ادغام انجام خواهد شد و ما زمانی به این موضوع رسیده ایم که تصمیمات نهائی گرفته شده و ما فقط گیرنده خبر هستیم تا تصمیم ساز.
این الحاق زمانی موفق خواهد شد که کتابداران، متخصصان و صاحبنظران حوزه کتابداری و اطلاع رسانی و همه کسانی که در این موضوع ذینفع هستند قبول کنند که این کار برای کتابخانه های مورد بحث مفید خواهد بود. متاسفانه فعلا چنین برداشتی وجود ندارد.
درگروه بحث ایمیلی بود از مطالب گروه بحث کتالخونه های عمومی و گفته بودن که همه کتابداران کتابخونه های عمومی از انجمن بیان بیرون و به شما گفته بودن که شما وضع معیشتی اوناها رو درک نمیکنید.آیا شما جوابی برای اونا دارید آقای دکتر؟
به نظر بنده ادغام می تواند باعث پیشرفت کتابخانه های عمومی گردد
آقای دکتر لطفا به سوال دوست عزیزمون هم در مورد وضع معیشتی کتابداران کتابخانه های عمومی جواب بدین و نظرتون رو بگین
بنا نداشتم به اظهار نظر دوستانی که حاضرند کتابخانه ملی و کتابخانه های عمومی خود را فدای وضعیت معیشیتی خود کنند پاسخ دهم. متاسفم از اینکه در راس دغدغه های این دوستان- که در جریان مشکلات استخدامی و وضعیت دستمزد آنها قرار گرفته ام- بهبود وضعیت معیشیتی خود است. ای کاش سایر دوستانی که نوشته بنده را مطالعه می کنند به دلایل مخالفت اشاره کنند و در تائید و یا رد آن دلایل مطالب خود را مطرح کنند تا بتوانیم در فضای علمی نظرات خود را به مشارکت بگذاریم. دوستانی که تصور می کنند- البته هیچ تضمینی نیست که این اتفاق آنگونه که آنها انتظار دارند بیافتد- این ادغام به نفع شخصی آنهاست، آیا به سرنوشت کتابخانه ملی یا کتابخانه های عمومی کشور علاقه مند نیستند؟ اصلا چرا فقط نهاد کتابخانه های عمومی، حالا که قراره کتابخانه ملی و عمومی و کتابخانه عمومی ادغام شوند پس کتابخانه های عمومی دیگر هم تشویق کنیم که به این نهضت بپیوندند و وضع معیشتی اشان توپ شود.
کلام آخر اینکه، از تهدیدی که به خروج از انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران شده متاسفم.
باسلام خدمت آقای شریف آبادی
توی مملکتی که واسه بارتادکتررفتن واسه یه سرماخوردگی ساده ۵۰هزارتومن باید هزینه کنی فکرمی کنید ما عقل ازسرمان پریده که به فکرمعنویت کتابخانه ملی بیفتیم ما هم خودمان راترجیح می دهیم ترجیح می دهیم به فکرمعیشت خودباشیم غم ما غم نان است حالاشما انقدمرفه هستی کهه این چیزابراتون مهم نیست به ماربطی نداره شماخودت برو فکری واسه معنویت کتابخانه ملی بکن
شباهت های کتابخانه ملی ایران با یک کتابخانه عمومی:
1.در هر دو بیشتر از سالنهای مطالعه اش استفاده میشود تا مخزن
2.در کتابخانه ملی نیز مانند یک کتابخانه عمومی محال است بتوانید کتاب کمیاب , مهم و یا حتی دلخواهتان را پیدا کنید. باور کنید اغراق نیست!امتحانش مجانی است! و اینکه همه کتب منتشر شده در کشور باید در کتابخانه ملی موجود باشند رویایی بزرگ بیش نیست!
۳.محال است یک محقق واقعی راضی از آنجا بیرون بیاید.
4.هر دو کتابخانه هستند!
و اما تفاوتها! :
1.حقوق کارمندان کتابخانه ملی خیلی بیشتر است!
2.فیپایی که در کتابخانه با صرف آن همه هزینه و وقت تهیه میشود به دلیل مدیریت غلط آنجا , کار کتابخانه عمومی را راحت تر نمیکند وشاید هیچوقت مورد استفاده ای نداشته باشد و از خود کتابخانه ملی بیرون نرود و شاید در خود سیستمش هم گم شود.
3.در کتابخانه ملی به سفر خارجی میروند و میهمانهای خارجی دارند! ارتباطات پرهزینه ای که هیچ سودی به حال فرهنگ ما ندارد!
4.ساختمان کتابخانه ملی تک است!
….
سلام!
در پاسخ به نظرهای آقا یا خانم میرزا زاده این مثل تعدیل شده وجود دارد که: … چه ربطی به …. دارد؟!!!
سلام!
اگر برایتان مقدور است سری هم به وبلاگ گروه کتابداری دانشگاه علمی کاربردی واحد ۳۱ تهران بزنید. اینجانب مدت ۱۸ سال در کتابخانه های عمومی ۴ استان کشور در شغل کتابدار/مسئول کتابخانه / مسئول امورکتابخانه های شهرستان / کتابدارفهرستنویس / کارشناس مسئول کتابخانه ها/ معاون امور کتابخانه های عمومی کشور و در بسیاری از حوزه های کتابخانه های عمومی در دبیرخانه هیات امنای کتابخانه های عمومی کشور کار کرده ام . از زمانیکه لایحه خاک خورده نهاد کتابخانه ها در زمان دبیرکل سابق دوباره به جریان افتاد تا تصویب قانون و آیین نامه اجرایی آن و سایر شیوه نامه ها و آیین نامه ها و دستورالعمل ها در بطن کار بودم و همیشه نسبت به عدم توجه مدیرنماها به نظرات کارشناسان معترض بودم که تبعات آنرا هم پذیرفته ام .
با انتصاب دبیرکل جدید هم جریان عدم توجه به نظر کارشناس و تصمیم گیری های غیرمعقول و نابخردانه شدت و حدت مضاعفی یافته است . نظر آن کتابدار که وضع معیشتی را ارجح بر سایر امور دانسته شاید در این وضعیت آشفته بازار نهاد کتابخانه ها غیرمنطقی نباشد. مصداق اینکه در حال غرق شده به هر چیزی چنگ می اندازد تا خودش را نجات دهد به نوعی به نظرکتابداران نهاد کتابخانه ها نزدیک است.
دبیرکل نهاد کتابخانه ها که دبیرشورای فرهنگ عمومی نیز می باشد در ابتدای حضور خود در نهاد وعده و وعیدهای زیادی داده که هنوز با گذشت چهار پنج سال نتوانسته به آنها جامه عمل بپوشاند که صدای کتابداران درباره وضعیت معیشتی آنان سالیان سال است بلند می باشد. حال پس از دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی و نهاد کتابخانه ها نوبت به کتابخانه ملی رسیده است . این قبا برای ایشان خیلی گشاد است! و خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل !
من نمیدانم که این سه اداره/نهاد یا سازمان چه ربطی به هم دارند؟ که دبیرکل یک چنین پیشنهادی داده است؟
درراستای تاییدنظرات دکتررضایی شریف آبادی بایدعنوان نمود:
1- نهادکتابخانه عمومی وسازمان اسنادوکتابخانه ملی اگر مستقل از یکدیگر باشند، بهتر می توانند وظایف خود را انجام دهند.
2- برای ادغام ابتدا باید بر روی این مسئله کار کارشناسی بیشترودقیق تر وپرس و جو ی کامل انجام گیردو از نظرات کارشناسان بهره برداری کامل شودو اشکالات آن به لحاظ تعارض قانونی حل شود. بایدچرخه ی اداری در کشوربه شکلی باشدتا هرحرکتی در زمان خود مورد کارشناسی، بررسی وتجزیه وتحلیل قرار گیرد تا نقاط ضعف و قوت آن شناسایی و آسیب شناسی گردد. نهاد های فرهنگی به نام کتابخانههای عمومی وسازمان اسنادو کتابخانه ملی وجود دارند که ماهیت آنها مستقل است و برخی از کارهای آنها به هیچ وجه با یکدیگر همخوانی ندارد؛ نهاد کتابخانه عمومی غیردولتی است و صرفا واژه مشترک و به صرف تشابه اسمی کتابخانه ونیزبهبود وضعیت معیشتی کارکنان کتابخانه عمومی نمیتواند باعث ادغام یک نهاد غیردولتی بایک سازمان دولتی شود. جایگاه حقوقی سازمان اسنادوکتابخانه ملی که یک نهاد دولتی است و رئیس آن مشاور رئیس جمهور است واز طرف ایشان انتخاب می شود و هیات امنای ویژهای دارد، با جایگاه نهاد کتابخانههای عمومی که یک ارگان عمومی غیردولتی است و به لحاظ ماهیتی دبیر کل آن از طرف وزیر محترم ارشاداسلامی مشخص می شود و هیئت امنایی طبق قانون مصوب مجلس دارد، متفاوت است .
3- ادغام سازمان اسنادو کتابخانه ملی ایران با هر نهاد و سازمان دیگری به جهت حساسیت نگهداری از اسنادومنابع خطی خاص ،منحصربه فردو ویژه مصلحت نیست. نوع کارایجاب می کند تا این دونهاد از هم جدا باشند. در این صورت شاهد عملکرد مناسبتری از هر دو خواهیم بود.
4- تقریبا در کلیه کشورهای جهان کتابخانههای ملی بهصورت مستقل و وابسته به بالاترین مقام اجرایی کشور فعالیت می نمایند و کتابخانههای عمومی زیر نظر شهرداریها که از موسسات غیردولتی و مردم نهاد هستند، اداره میشوند.سیاستهای کلان کشور، واگذاری امور تصدیگری به مردم و کوچکسازی بدنه دولت است و نه گسترش و فربه کردن بخش دولتی.
5- ظاهراشورای عالی اداری فاقد اختیارات لازم در خصوص آن دسته ازنهادهایی است که بر اساس مصوبات مجلس شورای اسلامی ایجاد شده اند و هر دو نهاد مزبور دارای قانون مصوب مجلس هستند.
برهمه روشن است که تصمیمات درایران بیشتر سلیقه ای است یا سفارشی