ادغام یا الحاق (بعضی ها واژه دوم را میپسنند و گمان میبرند در پیچ های تند واژه دوم آنها را بهتر عبور میدهد از موانع یا درتوجیه وضعیت کارایی بیشتری دارد!) سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با نهاد کتابخانه های عمومی مساله ایست که گرچه در ماههای انتهایی سال گذشته نیز شنیده میشد تا اینکه در جلسه روز ششم اردیبهشت ماه،در جلسه شورای عالی اداری که ریاست آن را رحیمی معاون ریاست جمهوری بر عهده داشت،”گزارشی از بررسیهای صورت گرفته در خصوص تعیین جایگاه تشکیلاتی نهاد کتابخانههای عمومی کشور ارائه شد و پس از برشمردن منافع و فواید الحاق این نهاد با کتابخانه ملی همچون صرفهجویی در هزینهها، جلوگیری از موازی کاری، یکپارچهسازی مدیریت و کوچک شدن ساختار نیروی انسانی، نسبت به الحاق این دو نهاد تصمیمگیری شد” ! در همین جلسه معاون اول رئیس جمهور با بیان اینکه کتابخانه ملی و نهاد کتابخانههای عمومی کشور دارای اهداف و وظایف مشترکی هستند، بر ضرورت بررسی فواید، منافع و موانع حقوقی احتمالی بر سر راه الحاق این دو نهاد تاکید میکند! در حالیکه معاون کتابخانه ملی حبیب الله عظیمی ادغام انها را بی معنی میداند و بیان میکند که این کارمنجر به رکود وضعیت کتابخانه ملی می گردد و قطعا در روابط های بین المللی ما با سایر کتابخانه های ملی تأثیر خواهد داشت!
به هر حال این تصمیم همانطور که پیش بینی میشد با نظرات مخالف متخصصان روبه رو شد و جدی ترین نظر مخالف با این امر توسط انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران در نامه ای که مخاطب آن رئیس جمهور بود خودش را نشان داد.نامه ای که میتوان آن را خلاصه نظرات همه متخصصان این حوزه فرض کرد و تلاش کرده است با دلایل مختلف نشان دهد چرا این ادغام یا الحاق ،اصولی نبوده وچگونه این عمل هر دو نهاد مذکور را تضعیف و از اهداف خود دور میکند. نامه انجمن حاوی نکات متعددی ست که هر یک به تنهایی نشان میدهد این کار از نظر کارشناسان به صلاح نیست و در انتها ی نامه نیز آمده است که انجمن : “متواضعانه خواستار آغاز تعامل با شورای عالی اداری برای تبیین و توضیح بیشتر در خصوص عواقب مصوبهی اخیر شورای عالی اداری و ارائهی راهکارهای جانشین است”! اما این تواضع انجمن نیز تا این تاریخ راه به جایی نبرده و هیچ پاسخ مناسبی دریافت نکرده است! به نظر میرسد کتابداران و اطلاع رسانان بعد از حذف پست کتابدار ازمدارس ، در برابر مساله حادتری قرار گرفته اند.نامه انجمن ظاهرا پاسخی دریافت نکرده است اما به نظر میرسد پیش از انتشار نامه،پاسخ قطعی را دریافت کرده بود!
آنچه در ادامه می آید پاسخ های تنی چند از اساتید و متخصصان این حوزه به پرسش های زیر است!
۱.آیا ادغام کتابخانه ملی با نهاد کتابخانه های عمومی کشور را به صلاح میدانید یا خیر؟موافق هستید یا خیر؟
۲.دلایل موافقی یا عدم موافقت شما کدام است؟
۳.آیا این ادغام موجب ضعف این سرمایه ملی(کتابخانه ملی) میشود یا قوت؟
۴.آینده این کار را چگونه ارزیابی میکنید؟
کامران فانی:
ادغام کتابخانه ملی توهین به فرهنگ کشور است
خب این مساله در ابتدا به شایعه شبیه بود و هنوز میتواند قطعی نباشد و امیدوارم که قطعی نشود اما اگر تصمیم ها گرفته شده باشد من قطعا با این مساله مخالفم.واقعیت اینست که درهیچ کجای دنیا این واقعیت رخ نداده و نمیدهد و کتابخانه ملی که نشانه و سمبل فرهنگ مکتوب یک کشور است به خصوص کشوری مثل ایران با یک تاریخ بلند و تمدن کهن و فرهنگ مکتوبی که دارد ، کتابخانه ملی که وظیفه اصلی آن حفظ این میراث است از کتابخانه های عمومی که وظیفه دیگری دارند نباید یکی شود یا زیر نظر آن قرار بگیرد و هرگونه نزدیکی این دودر دنیا سابقه نداشته است.
البته قبلا کتابخانه ملی زیر نظر یکی از وزارتخانه ها بود. این درست است اما در آن زمان کتابخانه ملی نیز به ومعنای واقعی وجود نداشت و کتابخانه ملی به معنای واقعی در سال ۱۳۶۹متولد شد و تاسیس شد وقتی که اساسنامه جدید برای آن نوشتند. بعد از آن بود که ما صاحب کتابخانه ملی شدیم و ما کاری را کردیم که کتابخانه های ملی جهان میکنند. در حقیقت این یک نوع احترام گذاشتن به فرهنگ یک کشور است.
کتابخانه ملی که نشانه و سمبل فرهنگ مکتوب یک کشور است به خصوص کشوری مثل ایران با یک تاریخ بلند و تمدن کهن و فرهنگ مکتوبی که دارد ، کتابخانه ملی که وظیفه اصلی آن حفظ این میراث است از کتابخانه های عمومی که وظیفه دیگری دارند نباید یکی شود یا زیر نظر آن قرار بگیرد و هرگونه نزدیکی این دودر دنیا سابقه نداشته است.
شاید بگویند که در هر صورت کتابخانه ملی کارش در انجام میدهند اما این یک نوع توهین است. اگر ما گنجینه دار فرهنگ خودمان را که اینقدر نیز به آن افتخار میکنیم در سطح یک کتاخانه کوچک عمومی بیاوریم پایین این هم توهین است ،حتی اگر همه چیز ظاهری باشد و هر کدام کار خودشان را بکنند! در حقیقت فرهنگ خودمان را حقیر کرده ایم. حالا اگر دخالت ها نیز صورت بگیرد و وظایف نیز به هم بریزد باید بگویم که ما دوباره “کتابخانه ملی” نداریم.
کتابخانه های عمومی هیچ وجه اشتراکی با کتابخانه ملی ندارد و اصولا کتابخانه های تخصصی و دانشگاهی نیز ندارند. کتابخانه ملی اصولا وظایفش متفاوت است. کارکرد آن چیز دیگری است و به خاطر همین است که منحصر و یگانه است و همه کشورها فقط یک کتابخانه ملی دارند.
اجازه بدهید نکته خوشبینانه خودم را بگویم اینکه در ایران شاید خیلی چیزها به ظاهر تغییر میکند اما در عمل اتفاق خاصی نمی افتد . چون کتابخانه ملی جایگاهش را پیدا کرده و به این ساده گی ها ضربه نمیخورد البته این به کارشناسان و کارکنان کتابخانه ملی هم بسته گی دارد که وظایف خود را به خوبی پیش ببرند.و با مسالی که شاید از اهداف و وظایف کتابخانه دور باشد مخالفت کنند .درخاتمه تاکید میکنم حتی اگر این امر در ظاهر هم اتفاق بیفتد ما قدر و منزلت فرهنگ خودمان را پایین اورده ایم.
ابراهیم افشار
ازدواج اجباری، طلاق فوری به دنبال دارد!
۱. خیر، موافق نیستم. اول به این دلیل که هیچ نشانی از اینکه این تصمیم با بررسی و تحلیل عواقب آن گرفته شده باشد در دست نیست. دوم آنکه در هیچ جای دنیا چسباندن کتابخانه و آرشیو ملی به کتابخانه عمومی سابقه نداشته اشت. و اگر ما قبول کنیم که بقیه مردم دنیا بر روی هم، به اندازه ما عقل دارند، آنوقت باید در این تصمیم خود تردید کنیم. اگر می گویند این تصمیم “کار کارشناسی” شده است، گزارش آن باید در اختیار جامعه قرار گیرد تا ملت هم از استحکام تحلیل ها و استدلال هائی که صورت گرفته خبردار باشند. نه آنکه صرفا بگویند “کار کارشناسی کرده ایم”. برای قانع شدن از خردمندانه بودن کار یا تصمیمی یا اساس عقلی (= تحلیل کارشناسانه) لازم است یا اساس نقلی (= سر مشق گرفتن از دیگران). در مورد فکر الحاق کتابخانه و آرشیو ملی به کتابخانه های عمومی از وجود هیچیک اطلاع نداریم. پس چطور می توانم موافق آن باشم؟ ما از این بدعت گذاری های عجیب و غریب در کشورمان زیاد داریم. مثل وجود ۶ نوع کتابخانه عمومی در یک کشور! اگر کسانی خیلی مایل به حذف دوباره کاری هستند، این ها را یکی کنند و با کاستن از هزینه های ستادی هنگفت هریک از آنها به جهاد اقتصادی قیام کنند.
اگر ما قبول کنیم که بقیه مردم دنیا بر روی هم، به اندازه ما عقل دارند، آنوقت باید در این تصمیم خود تردید کنیم. اگر می گویند این تصمیم “کار کارشناسی” شده است، گزارش آن باید در اختیار جامعه قرار گیرد تا ملت هم از استحکام تحلیل ها و استدلال هائی که صورت گرفته خبردار باشند. نه آنکه صرفا بگویند “کار کارشناسی کرده ایم”
۲. بسیار بعید می دانم موجب قوت آن بشود. در بهترین حالت کتابخانه ملی همین که هست باقی می ماند و کتابخانه های عمومی هم همان که هستند باقی می مانند. با در نظر داشتن نگرانی های فوق از بابت مفصل و پیچیده شدن سازمانی که به وجود می آید، و ماهیت کاملا متفاوت دو سازمان فعلی خیلی ساده لوحانه است اگر فکر کنیم چیزی در نتیجه این اقدام خیلی بهتر شود، اگر بدتر نشود. علاوه بر اینها توجه داشته باشید که ما داریم از مدیریت و مدیر و دستگاه دولتی در این کشور حرف می زنیم.
۳. من فکر می کنم در اولین فرصت این دو دوباره از هم طلاق بگیرند چون این ازدواج اجباری مبنای خردمندانه ندارد یا مبنای خردمندانه آن را ازما پنهان کرده اند!. البته امیدوارم این جدائی – همانطور که ظاهرا در قانون توسعه کشور هم آمده است- با انتقال تصدی کتابخانه های عمومی به شهرداری ها و دهداری های هر محل حسن ختام بیابد تا سرانجام بعد از نزدیک به ۵۰ سال کتابخانه های عمومی، موافق با ماهیتشان، به جامعه محلی انتقال پیدا کنند و دولت مرکزی و دستگاههای آن دست از سر آن بردارند. یادتان باشد که از آغاز پیدایش کتابخانه های عمومی در کشورما تا تصویب قانون ۱۳۴۳ برای دولتی شدن آنها، کتابخانه های عمومی به معنی واقعی مردمی بودند و یا – مثل بقیه کشورهای دنیا- توسط شهرداری های محل اداره می شدند
رحمت الله فتاحی:
کارشناسان کتابداری را دور میزنند، موافق ادغام نیستم !
۱.مجموعه دلایل و شواهد و عواملی که در این زمینه می توان مورد توجه قرار داد اینگونه پیشنهاد می کند که کار ادغام و یا الحاق نمی تواند به پیشرفت هر یک از دو نهاد کمک کند . من هم مانند بیشتر افراد حرفه کتابداری و اطلاع رسانی نمی توانم موافق چنین امری باشم
۲.همانگونه که در بیانیه انجمن آمده است، رسالتها، وظایف، ماموریتها، و در نتیجه، ساختار و کارکردهای این دو نهاد با هم تفاوت اساسی دارد. از سوی دیگر، تجربه نشان داده که ادغام یا الحاق سازمانها باهم در ایرانف حداقل به یکی از آنها آسیب جدی وارد کرده و آن را از بین برده است. ادغام وزارت کشاورزی و وزارت جهاد سازندگی یکی از این موارد است که یکی از برآیندهای آن، از بین رفتن ۲۸ کتابخانه و مرکز اطلاع رسانی در استانهای کشور شد
نکته قابل توجه آنست که موارد دیگری وجود دارد که بدون مشورت با پیشکسوتان و کارشناسان کتابداری و اطلاع رسانی، این جامعه دور زده می شود و متاسفانه از تجربه،دانش و خرد جمعی آن بهره گیری نمی شود. این در حالی است که آنها می توانند شاخصهای پیشرفت حرفه کتابداری و اطلاع رسانی را ارتقاء داده و ایران را در سطح منطقه و جهان مطرح سازنند
۳.بر این باور نیستم که ادغام یا الحاق موجب قوت کتابخانه ملی خواهد شد، زیرا رسالتها و وظایف کتابخانه ملی آنچنان وسعت دارد که خود به ستاد بسیار قوی مدیریتی نیاز دارد . خود نهاد کتابخانه های عمومی هم در سطح کشور گسترده است و نیازمند مدیریتی قوی برای تحقق همه رساتها و وظایف آن دارد
۴.بر این باورم که برنامه ادغام یا الحاق از پیش و بر ا ساس ملاحظاتی که وجود داشته و دارد ریخته شده و احتمالا قابل برگشت نیست. در این صورت، راهبرد جامعه کتابداری و اطلاع رسانی ایران باید کمک به منطقی کردن فرایند و کمک به برنامه ریزی برای تقویت مجموعه کار باشد
نکته قابل توجه آنست که موارد دیگری وجود دارد که بدون مشورت با پیشکسوتان و کارشناسان کتابداری و اطلاع رسانی، این جامعه دور زده می شود و متاسفانه از تجربه،دانش و خرد جمعی آن بهره گیری نمی شود. این در حالی است که آنها می توانند شاخصهای پیشرفت حرفه کتابداری و اطلاع رسانی را ارتقاء داده و ایران را در سطح منطقه و جهان مطرح سازنند
نادر نقشینه:
صبر و مداقه به جای ادغام کماندویی!
بنظر می رسد که در موج کوچک کردن و چالاک تر کردن بدنه دولت، زمزمه های ادغام کتابخانه ملی با تهادهای کتابخانه های عمومی بالا گرفته است. شخصا من هنوز نمی دانم آیا تجربه ادغام قبلی این کتابخانه با مرکز اسناد موفق بوده است یا نه؟ اما به رجا واثق دارم که اگراین یک فقره ادغام صورت گیرد نام ایران را در ردیف نامزدهای دریافت جایزه قاشق چوبی قرار خواهد گرفت. قاشق چوبی جایزه ای است که هر سال در انگلستان به شرکت یا نهادی داده می شود که دارای بدترین خدمات و برنامه بوده است.
برای من روشن نیست که چه به لحاظ دورنما، ماموریت و فرهنگ سازمانی چه نقاط مشترکی بین این دو سازمان کتابخانه مرکزی و نهاد محترم کتابخانه های عمومی وجود دارد که این ادغام را بصورت یک امر وجوبی برای برخی از سیاستگزاران در اورده است؟ نهاد کتابخانه های عمومی به لحاظ هم سابقه و هم فرهنگ سازمانی با کتابخانه ملی کاملا متفاوت است. شاید برخی از دست اندرکاران این شبهه را در ذهن دارند که این دو موجودیت انطور که بایسته است ماموریتهای خود را به نحو مطلوب انجام نداده اند.
شخصا من هنوز نمی دانم آیا تجربه ادغام قبلی این کتابخانه با مرکز اسناد موفق بوده است یا نه؟ اما به رجا واثق دارم که اگراین یک فقره ادغام صورت گیرد نام ایران را در ردیف نامزدهای دریافت جایزه قاشق چوبی قرار خواهد گرفت. قاشق چوبی جایزه ای است که هر سال در انگلستان به شرکت یا نهادی داده می شود که دارای بدترین خدمات و برنامه بوده است.
سروران معظم باید به این نکته توجه داشته باشند که در اینصورت ادغام و حتی انضمام هم نویدبخش اصلاح نیست بلکه با توجه به مشاهدات شخصی در این سالها احتمال بدتر شدن اجرای ماموریت بیشتر خواهد شد. آقایان نظری کنند به ادغامی که چند سال قبل بین دو نهاد اطلاع رسانی کشاورزی و جهاد سازندگی صورت گرفت. دو فرهنگ کاملا مجزا که در غیاب برنامه ای منسجم برای هم افزایی و چالاستی سازمانی در ورطه کشمکشهای سازمانها گرفتار و در نهایت تبدیل به موجودی مثل پلاتیپوس شد.
نهاد کتابخانه عمومی با وزارت آموزش و پرورش سنخیت بیشتری دارد. در اقامت کوتاهی که در دهات سرزمین دور افتاده بریتیش کلمبیا داشتم مشاهده کردم که وزارت اموزش و پرورش این ایالت فعالیت بر روی کتابخانه های عمومی را وجه همت خود قرار داده و علاوه بر این لایحه دولتی به شهرداریها و مردم اجازه می داد تا در این زمینه فعال عمل کنند. البته راه حل انان بدرد ما نمی خورد. اما در هند (ایالت ماهاراشترا) هم نظیر همین اتفاق می افتد. البته می بایست برای سنخیت بیشتر با شرایط خویش از طریق برادران وزارت امور خارجه جویا شویم در کشورهای غرب آفریقا چون مالی یا رواندا چه سیاستی بر نهادهای چون کتابخانه های عمومی یا کتابخانه ملی حاکم است.
بیایید و به افراد خبره اعتماد کرده و بجای این ادغامهای کماندویی اندکی با صبر و تامل مداقه شود که قرار است چه مسئله ای را حل کنیم و در حوزه کتاب و کتابت و کتابخانه داری قرار است چه ارزشی را استوار و پایدار سازیم
مرتضی کوکبی :
ادغام، تیر خلاصی ست به یک سرمایه ملی !
۱. اگر منظور از ادغام این دو نهاد این است که کتابخانۀ ملّی زیر نظر نهاد اداره شود باید عرض کنم که این اشتباه بزرگ، نابخشودنی و جبران ناپذیری است که باید به هر قیمتی جلوی آن را گرفت. امّا اگر قرار است نهاد زیر نظر کتابخانۀ ملِّی اداره شود قضیه اندکی فرق میکند. امّا در چنین صورتی باز هم باید اقدامات پیشگیرانۀ مناسبی انجام شود که سرانجام باز قضیّه عکس نشود، یعنی ادغام، سرانجام به ادارۀ کتابخانۀ ملّی توسّط نهاد تبدیل نشود.
بنده آدم بدبینی نیستم امّا آیندۀ این کار را چندان روشن نمیبینم. کتابخانۀ ملّی چندی است که مورد بی مهری مقامات مسؤول قرار گرفته و نشان آشکار این بی مهری را میتوان در برخی انتصابات نادرستی که در این سازمان انجام شده است دید. این انتصابات نادرست آسیبهای جدّی به این سازمان وارد کرده امّا ادغام کتابخانۀ ملّی در نهاد میتواند تیر خلاصی باشد برای سازمانی که به درستی آن را سرمایۀ ملّی نامیده اید
۲. بزرگترین دلیل مخالفت بنده با این ادغام به شکلی که در بالا عرض کردم این است که در نهاد، علی رغم اقدامات و دلسوزیهایی که اخیراً دیده شده، مطلقاً تخصّص لازم برای ادارۀ کتابخانۀ ملِّی وجود ندارد. این نبود تخصّص، میتواند بزرگترین آسیب را به کتابخانۀ ملّی وارد سازد. همان گونه که در بالا عرض کردم این آسیب میتواند جبران ناپذیر باشد. آن گونه که بنده اطّلاع دارم در نهاد، نه تنها بالانرین رده های مدیریتی به کسانی سپرده شده که تخصّص لازم را ندارند بلکه اندک نیروهای متخصّصی که هم در نهاد وجود دارند به ندرت به کار گرفته میشوند. این نهاد با چنین ساختاری نمیتواند کتابخانۀ ملِّی را اداره کند و آن را به نابودی میکشاند.
۳. این ادغام اگر به صورت ادارۀ کتابخانۀ ملّی توسّط نهاد باشد باعث تضعیف کتابخانۀ ملّی نمیشود بلکه آن را نابود میکند
۴. بنده آدم بدبینی نیستم امّا آیندۀ این کار را چندان روشن نمیبینم. کتابخانۀ ملّی چندی است که مورد بی مهری مقامات مسؤول قرار گرفته و نشان آشکار این بی مهری را میتوان در برخی انتصابات نادرستی که در این سازمان انجام شده است دید. این انتصابات نادرست آسیبهای جدّی به این سازمان وارد کرده امّا ادغام کتابخانۀ ملّی در نهاد میتواند تیر خلاصی باشد برای سازمانی که به درستی آن را سرمایۀ ملّی نامیده اید. نیروهای سیاسی که پشت قضیۀ این ادغام هستند میخواهند نهاد را متولّی کتابخانۀ ملّی کنند و این نیروها قوی هستند. باید با این نیروها مبارزه کرد. نقش سایتهایی مانند عطف در این مورد بسیار مهم است.
در پایان بنده بار دیگر مخالفت قاطع خود را با ادغام کتابخانۀ ملّی در نهاد کتابخانه های عمومی کشور اعلام میکنم.
اقای مهدی که به فکر کتابهانه های عمومی و وضع معیشتی انها هستید لطفا کمی با دقت صحبت های اساتید را بخوانید و کمی فقط کمی به اندازه یک اپسیلن (امیدوارم وقت داشته باشید)به جایگاه و اهداف و مسولیت های کتابخانه ملی بیندیشید. بعد هم اگر آمدید کتابخانه ملی و وضعتان خوب شد حتما یادتان باشد که کتابداران کتابخانه های وزارت نفت از همه ما وضعشان بهتر است.پس کاری کنید که همه ما برویم زیر نظر کتابخانه های وزارت نفت…بهتر نیست؟ وقت همه چیز کیلویی شد ما چرا خروار خروار بر نداریم ؟
امیدوارم این گزارش رو مسولین هم بخونن و متوجه بشن که نظر کارشناس ها چیه.آقای دکتر اقشار واrعا درست میگویند که ازدواج اجباری به طلاق فوری منجر میشه ولی این وسط خیلی چیزا از بین میره.همچنین متشکرم از دکتر کوکبی که به صراحت و شفاف نظر خودشون را اعلام کردند.امیدوارم همه اساتید مثل این استاد ها شفاف حرف بزنن
من کاملا موافق ادغام هستم چون این ادغام بقول دکتر کوکبی باعث نابودی کتابخانه ملی می شود .ببخشید کتابخانه ملی چه به دردمان می خورد؟؟؟چی از این تاریخ و فرهنگ کهن ایران زمین مانده که این بماند؟؟ آقا بگو خرابش کنن …. که دیگه کار فرهنگ در این مملکت سخت شده