خلاق باشید و از عادتها گریزان!

بدون خلاقیت، به هر چیزی عادت می­کنیم…و به هر چیزی خو بگیریم به همان سطح یا موقعیت یا شیء راضی خواهیم بود. اکثر کتابداران از این در هراسند که از وضعیت موجود اگر خارج شوند به موقعیت یا سطحی نامناسب و بدتر برسند تصور می کنند که ایده آل ترین وضعیت همان است که در آن قرار دارند.

این دسته از کتابداران نه در حوزه کاری خود تلاشی می کنند تا دانش خود را روزآمد سازند و نه علاقه مند به انجام کارهای داوطلبانه در انجمن تخصصی رشته خود هستند آنها فقط یک ابراتور هستند و از آن فراتر نمی روند. به این رویه از زندگی حرفه ای خو گرفته اند. نه تنها وسیله ترقی خود را فراهم نمی کنند بلکه مانع بیشرفت دیگر همکاران خود با کارشکنی، منفی بافی و نظایر آنها میشوند. آّیا اساساً کتابداران میترسند به استقبال تغییر بروند؟ واقعاً چرا شاهد مقاومت کتابداران در مقابل موج تغییر هستیم؟

اینجا هنر مدیریت نیز نمود دارد که چگونه بتواند مقاومت نابذیری را در کارکنان یعنی کتابداران به حداقل ممکن برساند باید وضعیت و محیط طوری تلطیف نماید تا کتابداران نه تنها به استقبال تغییر به صورت داوطلبانه بروند بلکه در این راه بتوانند خلاقیت خود را شکوفا سازند و تنها به کارهایی که برای آنها از قبل تعیین شده به صورت رباتیک، مشغول نشوند وحشت کتابداران از این است که اگر غیر از کار روزانه شان که شاید تنها چسباندن برچسبهای ار اف ای دی باشد، شاید امانت دادن کتاب باشد، شاید خدمات فنی باشد، به کار خلاقانه یا متنوعی در حوزه فعالیت خود دست بزنند از سوی مدیریت کتابخانه توبیخ و مجازات شوند و در نهایت کار خود را از دست بدهند. تغییر هراسی، و خلاقیت هراسی باید در وجود کتابداران به حداقل ممکن برسد اگر حذف نمیشود در غیر این صورت، بقای کتابخانه در خطر است کتابداران محکوم به زوال. کتابداران بسیاری هستند که حتی از کلنجار رفتن با رایانه شخصی خود در محل کار می ترسند و برای کوچکترین و ساده ترین مشکل فنی، نظیر گیر کردن کاغذ درون چاپگر، هراسان سراغ مسئول فناوری اطلاعات را می گیرند.

اگر تدریس می کنیم عادت کرده­ایم که هر ترم درسی را ارائه کنیم، بدون اینکه حتی یک نشانه را در آن کم و زیاد کنیم چه برسد به اینکه دست به ویرایش و روزآمدسازی آن بزنیم.

اگر دانشجو هستیم عادت داریم خیره به استاد شویم، روحمان در جای دیگر باشد، حوصله مان که سر رفت ((خسته نباشید)) ی را حواله استاد کنیم و آخر ترم هم التماس دعای حذف جزوه ها و الخ. بدون اینکه دنبال یک نوآوری یا ارائه یک محصول از نوع حرفه ای باشیم. کتابدار هم باشیم، عادت کرده ایم با خشم به مراجعه کننده ای که مکرر از ما سوال می کند بنگریم. با غیظ کتابهای برگشتی را از روی تراکت توی قفسه بچپانیم. بدون خلاقیت. عادت کرده ایم فقط یک کار روزمره را انجام دهیم.

تغییر هراسی، و خلاقیت هراسی باید در وجود کتابداران به حداقل ممکن برسد اگر حذف نمیشود در غیر این صورت، بقای کتابخانه در خطر است کتابداران محکوم به زوال. کتابداران بسیاری هستند که حتی از کلنجار رفتن با رایانه شخصی خود در محل کار می ترسند و برای کوچکترین و ساده ترین مشکل فنی، نظیر گیر کردن کاغذ درون چاپگر، هراسان سراغ مسئول فناوری اطلاعات را می گیرند

می خواهم حرفه‌­ای باشم و خلّاق

لطفاً با دقت بخوانید. با تأمل به این سؤالات پاسخ دهید. واقعاً چند درصد از ما حرفه ای کار میکنیم؟ اصلاً تا چه میزان مفهوم حرفه ای کار کردن برایمان نهادینه شده است؟ آیا حرفه ای کار کردن یعنی ساعت هشت صبح سر کار خود حاضر شدن، چند ساعتی با دوستان گفت و شنود و بعد با اکراه کار کردن، بعد هم با شتاب به سوی منزل تاختن؟ حرفه ای کیست؟ یک مقاله نویس درجه یک؟ پژوهشگر بلندمرتبه؟ یک مدرس بلند پایه؟ یک کتابدار تمام وقت؟ چقدر حرفه ای هستیم؟ چقدر بر جنبه حرفه ای رشته خود اثرگذاشتیم؟ با عرض تأسف باید اعتراف کرد که ارتباط بین پژوهشگران، کتابداران، حرفه مندان خیلی قوی نیست. اثرگذاری رشته در قالب آکادمیک بر حرفه و برعکس آن نمود عینی چندانی ندارد. اشتیاق چندانی هم برای برقراری یا تقویت این ارتباط نیز از سوی هیچ یک از طرفین به چشم نمی خورد.چرخه ای ایجاد شده که در آن چرخه، از دانشگاه به دانشگاه می رویم و از کلاسی به کلاس دیگر بدون اینکه بفهمیم آیا بر توسعه و ترقی رشته مان اثرگذاشتیم؟ ترقی رشته به کنار، بر روند کاری کتابخانه هایمان و سواد و اعتماد به نفس کتابداران چقدر اثرگذار بوده ایم؟ خود کتابداران تا حد بر پژوهشگران ما اثرگذار بوده اند؟

از سوی دیگر، از شبکه های اجتماعی تحت وب که در اختیار ماست به خوبی بهره نمی گیریم. نمونه بارز آن همین BUZZ است که هر چه دلمان خواست در آن می نویسیم، برای هم Like می گذاریم و خیلی از رویدادهای فرهنگی و اجتماعی را منعکس میکنیم بدون اینکه بدانیم یا بخواهیم برای حرفه ای تر شدن خودمان و تقویت روابط بین خودمان و دیگران از آن بهره بگیریم.

 کمتر از یک دهه وبلاگها باعث شدند که کتابداران بتوانند با یکدیگر و با کاربران خود در تعامل باشند و به نحوی خلاقیتهای کتابداران را شکوفا ساخت. اما بعد از مدتی وبلاگها نیز از چشم کتابداران افتادند و تکراری شدند. حال که تقریباً وبلاگها به حالت اغماء رفته­اند و دیگر چیزی برای تولید محتوا عرضه نمی کنند، آیا نباید فکر جایگزینی برای آنها باشیم و ابزار دیگری را نوآورانه برای ارائه خدمات کتابخانه ای به کار بگیریم؟

عمیق بودن، سطحی نبودن، برجسته بودن فقط به معنای داشتن مقالات متعدد نیست. داشتن ارتباطات با افراد گوناگون در رشته های مختلف، داشتن خلاقیت و نوآوری در کار حرفه ای، انجام فعالیتهای داوطلبانه متعدد و در یک کلام تلاش بدون چشمداشت. عادت کنیم که عادت نکنیم..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *