روایتی از شکل گیری انجمن کتابداری گیلان!

یادش به خیر سال ۱۳۷۳ بود و موعد اعلام نتایج کنکور اون موقع ها که سایتی نبود و در روزنامه اسامی قبول شده ها را اعلام می کردند،  که یکی از دوستام زنگ زد گفت حسابداری قبول شدی اونهم دانشگاه اصفهان. تعجب کردم گفتم من که رشته حسابداری انتخاب نکردم به برگه انتخاب رشته نگاه کردم دیدم  کاردانی کتابداریه. جا خوردم چون اولویت ۸۹ بود و از سر کنجکاوی شاید هم ناچاری انتخابش کرده بودم. فکر کنم در دفترچه معرفی رشته ها سر جمع چهار خط در مورد این رشته نوشته بودند. رتبه من هم ۵۰۰۰ بود و امید بیشتری نیز نبود. رفتیم اصفهان ثبت نام  و شروع تحصیل اون هم با بی میلی ؛ کم کم عادت کردیم یادش به خیر درب امامیه، شعبانی، متقی فر، میرشاهزاده، خدیوی  و اون روزهای خوب و اون اساتید دوست داشتنی مثل برق و باد دو سال گذشت.  تابستون ۷۵ کاردانی به کارشناسی امتحان دادیم و بازهم اصفهان موندگار شدیم تا ۷۷ که درس تموم شد و به عنوان کارشناس کتابداری تو پذیرش کارمند دانشگاه گیلان شرکت کردیم و به استخدام دانشگاه گیلان دراومدم یه ۹ سالی تو کتابخونه مرکزی و مرکز اسناد در بخش های نشریات خارجی و سفارش و خرید منابع اطلاعاتی کار کردیم و دلزده از اونجا راهی دانشکده تربیت بدنی شدم. از سال ۸۷ هم اول به کار مجله دانشکده و بعد از اون کارشناس پژوهشی شدیم و تا حالام مشغولیم.

اما انجمن کتابداری شاخه گیلان شاید اولین بار سال ۱۳۸۳ بود که به فکر تاسیس انجمن افتادیم با دکتر میرجود عزیز و آقای پورموسی همکارمون تو کتابخانه مرکزی.  به هر حال بعد از دو سال دوندگی کج دار و مریز، نشد. تا دیماه ۸۹ و مراجعه و پیگیری دوستان و بعضی کتابداران تازه فارغ  التحصیل شده  تماس با تهران عدم پذیرش از سوی تهران متعاقب اون نامه نگاری با انجمن و ارائه مستندات و دلایل و نهایتا پذیرش گیلان به عنوان شاخه انجمن به تایید رسید با جمعی از دوستان(آقای دکتر میرجود، آقای عباسپور، آقای صولتی، آقای تنها نژاد و امید علیپور عزیز) هیئت موسس تشکیل و دوره کذار تا انتخابات را تا تاریخ ۲۱ خردادماه ۱۳۹۰ طی نمودیم . در این روز از یک سو حضور دکتر یزدان منصوریان به عنوان سخنران و آقای دکتر موسوی به عنوان بازرس انجمن مایه مباهات بود و از سوی دیگر استقبال بی نظیر کتابداران و حضور چشمگیرشان برطرف کننده خستگی چندماه کار و امید بخش به آینده ای پربار. انتخابات به انجام رسید و ۵ عضو اصلی (آقای  حسن عباسپور رئیس؛ آقای  علی تنها نژاد نائب رئیس، آقای کوروش محمدی مسئول کمیته کتابخانه های عمومی، آقای رامین صولتی مسئول کمیته پژوهش؛  و بنده نیز خزانه دار انجمن) ۲ عضو علی البدل(آقای علیپور وخانم عاصی شاد مسئول کمیته همایش ها  و ۲ نفر بازرس(آقای رضا مختارپور و خانم ندا کریمی)انتخاب و  تعیین و مشغول به کار شدند. در مدت ۹ ماه فعالیت بطور مرتب هر ۱۵ روز یک جلسه تشکیل و در خصوص تشکیل کمیته های آموزش(خانم محدثه تقی پور)، پژوهش، دانشجویی، کتابخانه های عمومی، همایش ها و روابط عمومی(خانم رقیه قربانی) تصمیمات نهایی اخذ و اقدامات لازم به انجام رسیده است از دیگر فعالیت های انجمن در عمر کوتاه خود گرد آوری اطلاعات کتابداران گیلان (در حال  انجام) و تشکیل سه کارگاه آموزشی جهت بالابردن کارایی و دانش کتابداران استان می باشد که خوشبختانه با استقبال و رضایت این عزیزان مواجه شده است. انجمن در نظر دارد نسبت به گردآوری اطلاعات کتابخانه های استان نیز اقدام نماید که همین جا از مسئولین و دست اندرکاران کتابخانه های استان تقاضا می شود در این خصوص یاری گر مان باشند به نظر می رسد انجمن گیلان توانسته علی رغم همه مشکلات در حد توان  خود در مسیر آرمانهای کتابداران گام بردارد اما به هر حال مشکلات ، کمبود ها و نارسائی هایی نیز قطعا داشته است که بی شک با تعامل و مشارکت دیگر کتابداران در قالب کمیته های انجمن در آینده ای نه چندان دور خواهد توانست این کوشش ها را دو چندان نموده و انجمن را در راهی که می رود ساعی تر سازد. چشم انتظاریم تا دست های گرم کتابداران استان را بفشاریم و در این مسیر گام هایی بلندتر برای

برگزاری  کارگاه های استانی و همایش های ملی در سال های آینده برداریم

About فرهاد بزرگ ضیابری

View all posts by فرهاد بزرگ ضیابری →

2 Comments on “روایتی از شکل گیری انجمن کتابداری گیلان!”

  1. فرهاد عزیز ! ای کاش کمی هم درباره ی اخلاق و منش اساتید بزرگواری که دو روز در خدمتشان بودیم می نوشتی !
    آقایان دکتر یزدان منصوریان و دکتر افشین موسوی را در طی دو روز برگزاری مجمع عمومی کتابداران گیلان مشایعت می کردیم و براستی که لحظه لحظه ی بودن با این عزیزان برای من درس بود. استادی و دکتری فقط به مدرک و مقاله نیست. من روح خالص انسانیت را در این دو عزیز دیدم. درود بر این دو بزرگوار و همه ی اساتید و بزرگانی این چنین.

  2. سلام … خیلی جالبه منم سال ۷۳ دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ، کتابداری پزشکی قبول شدم… بعد جذب دانشگاه شدم و بعد هم اومدم دانشکده تربیت بدنی و حالا هم کارشناس پژوهشی هستم. اما هنوزم دلم می خواد کتابدار باشم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *