من آیینه‌ای ما!

در جستجوی شیوه های به کارگیری روش های تحقیق در پژوهش های انجام شده در ایران بودم که به مقاله ای با عنوان “کاربرد مجموعه فازی برای رتبه بندی منزلت مشاغل در شهر رشت ” مواجه شدم . این پژوهش انواع مشاغل را در شهر رشت احصاء کرده است . در این سیاهه از کله پز ، پستچی ، دلال ، رفتگر، صافکار ، مرغدار ، صحاف ،کوپن فروش ، کتاب فروش ، روضه خوان ، پیشنماز، قاضی و…تا وزیر ، وکیل  مجتهد و رئیس جمهور نام برده است اما خبری از کتابدار نیست! عجیب نیست که محققینی که یکی دانشیار دانشگاه و دیگری دانش آموخته کارشناسی ارشد است در این سیاهه که حتی پیتزا پز !را هم فراموش نکرده ، شغل کتابداری را فراموش کرده باشند . آیا این نشان از وضعیت جایگاه اجتماعی و نگاه این افراد به کتابدار نیست؟ البته شاید گروهی از کتابداران چنین نیندیشند :

دو کتابدار برگزیده سال های گذشته در باره منزلت و جایگاه کتابداری چنین اظهار نظر کرده اند: (عین مطلب بدون ویراستاری نقل شده است )

“منزلت و جایگاه کتابداری به قدری والاست که به عنوان یک رشته علمی و تخصصی در بین تمام رشته های دانشگاهی از موثرترین عواملی است که می تواند باعث تقویت و گسترش حرکتهای نوین در عرصه اطلاع رسانی گردد؛ اما متاسفانه با توجه به اینکه کتابداران بیشترین تلاش را در جهت ارائه خدمات به نیازهای علمی و آموزشی افراد جامعه می نمایند ، آنچنانکه شایسته جایگاه و منزلت آن است کمتر به این مقوله پرداخته شده و ضرورت ایجاب می نماید همه دوستداران علم و دانش در شناساندن جایگاه کتابداری در جامعه، مشارکت همه جانبه و جدی به عمل آورند .”

و کتابدار برگزیده دیگر:

 “به نظر من کتابداری منزلت و مقام بسیار والایی دارد ولی هنوز در جامعه ایران نتوانسته است جایگاه اصلی خویش را پیدا کند”

این همکاران گرامی و بسیاری دیگر بر والایی جایگاه کتابداری تاکید دارند ولی معتقدند که هنوز جامعه این حایگاه را به درستی نشناخته است .

سوال کلیدی  که پیش می آید این است  که  اصولا جایگاه و منزلت اجتماعی توسط چه کسانی باید تعیین شود؟ . آیا اهالی هر رشته و حرفه باید خودشان جایگاهشان را تعیین کنند یا  این جایگاه در طول زمان با تعاملی که با جامعه پیدا می کنند معنا می یابد و تعالی و تنزل پیدا می کند.

اجازه دهید با هم با استفاده از آموزه های کولی روانشناس برجسته امریکایی نگاهی دقیق تر به این مساله بیندازیم.

کولی در نظزیه “خود آیینه سان ” یا “خود آیینه ای “#  چنین بیان می کند که هر ” منی” در دیگاه  دیگران معنا می یابد . دیگران برای ما حکم آیینه را می یابند که ما خود را در آن آیینه ها رویت می کنیم . چشم پوشی از این آیینه ها ما را دچار خطای شناختی می کند. لذا ممکن است که ما در اندیشه خود ، خود را خیلی عالی یا دانی فرض کنیم ولی واقعیت چیز دیگری باشد.

کولی سه نکته را کلیدی می پندارد:۱- دیگران ما را چگونه تصور می کنند؟ ۲- آنان چه داوری در مورد ما دارند؟ ۳- چه احساسی از خود برای ما پدید می آید ، غرور یا سرشکستگی؟ شاید بتوان با استفاده از این نظریه چهار سوال را در مورد من آیینه ای کتابداران مطرح کرد.

 

  1. ما در مورد خودمان چگونه می اندیشیم؟
  2. دیگران در مورد ما چگونه می اندیشند؟
  3. ما چه تصوری از تصور دیگران در مورد خودمان داریم؟
  4. دیگران چه تصوری از تصور ما نسبت به خودمان دارند؟

پاسخ دقیق و موشکاقانه  به این سوالات نیازمند پژوهشی آکادمیک است . اما شاید بتوان حدس زد که پاسخ به این سوالات در دامنه هایی با دو سوی متعارض در نوسان باشد .

می توان پیش بینی کرد که سئوال نخست با پاسخهای متباینی  مواجه شود . یگ گروه ، شان و منزلت رشته و حرفه را چنان بالا می دانند که بعضا بوی افراطی گری از آن به مشام می رسد . استاد محترمی در کلاس فرموده بودند که این رشته “ام العلوم و الفنون” ! است . گروه دیگر چنان خود را سرکوفته و منفعل می یابند که حتی الامکان از بیان نام رشته یا حرفه خود  یعنی “کتابدار ی” پرهیز می کنند.  به نظر می رسد که تصور کتابداران بین این دو طیف در نوسان باشد. البته نگاه آنان در خلوت و جلوت نیز همچون دیگر هموطنان دچار قبض و بسط می شود.!

پاسخ به سوال دوم هم همینگونه است . از یکسو به قول آقای فانی عده ای کتابدار را همچون انبار دار می پندارند که مسئولیت نگهداری کتابها را دارد. چند سال پیش رئیس کتابخانه یکی از دانشگاههای صاحب نام از مافوقش تقاضا کرده بود که برای رف خوانی و وجین مجموعه نیاز به نیرو دارد. مرقوم فرموده بودند که ” چند کارگر افغان به طور موقت به کار گرفته شوند.” همین  نگاه در سطح جامعه نیز ساری است . شاید وجود همین نگرش باعث شده است  که رشته کتابداری در ردیف رشته هایی قرار گیرد که قرار است کنکورش حذف شود. از سوی دیگر فرهیختگانی چون جمال زاده چندین دهه پیش با شناختی که از رشته و حرفه داشته اند افراد را با وجود گزینه های بسیار به این سو هدایت کرده اند.

بهر رو همانگونه که گفته شد در مقام پاسخگویی به پرسش های طرح شده نیستیم اما شاید بتوان به این نتیجه رسید که با تعریف از خود و حتی تعویض نام و شعار نمی توان نگاه و نگرش دیگران را نسبت به کتابداری تغییر داد . شانیت و منزلت هر گروه  در بستر جامعه شکل گرفته و در افکار عمومی آیینه وار متجلی می شود . اگر کجی در آینه متجلی می شود از قامت ناراست ماست نه از از آیینه جامعه . باید در پی جبران کاستی ها و کجی ها باشیم نه محکوم کردن آیینه!

دلا خود را در آیینه چو کژ بینی هرآیینه

تو کژ باشی نه آیینه تو خود را راست کن اول

6 Comments on “من آیینه‌ای ما!”

  1. با سلام
    با مطالعه این سرمقاله از استاد بزرگوار جناب آقای دکتر خسروی و هم کل این شماره از نشریه بسیار جالب و نکته سنج عطف، می خواهم به تمامی دست اندرکاران این نشریه تبریک بگویم. خصوصا صفحه اول یا صفحه ورودی این شماره از نشریه کاملا مفهوم تغییر نام و مقاومت به تغییر را به خوبی تصویر کرده است. با سربلندی به راهتان ادامه دهید چرا که خواننده عطف روز به روز در حال افزایش خواهد بود.

    کتابخانه مرکزی دانشگاه علوم پزشکی مشهد

  2. ایینه چون عیب تو بنمود راست خود شکن آیینه شکستن خطاست
    به راستی که نه فقط در زمینه نام و جایگاه رشته بلکه در اکثر مواقع زندگی روزمره به جای اصلاح کردن قیافه ناراست و ژولیده خودمان ایینه های بیگناه را میشکنیم

  3. مواردی که ذکر نمودید صحیح است ولی برای بهبود شرایط باید دست به عمل زد یک کار سازماندهی شده و مرتب می تواند نگرش جامعه را تغییر دهد . کتابخانه های عمومی بیشتری استفاده را در جامعه ما دارند ولی نقش اساتید دانشگاه و نخبگان کتابداری در تشکل نهاد کتابخانه ها بسیار کم رنگ است . برنامه ای که بتواند به صورت سلسله مراتبی و منظم در طی چند سال اجرا شود و نگرش جامعه را به کتابخانه و به طبع آن به کتابدار تغییر دهد . کتابخانه های دیوار دار ،کتابداران عبوس و سرد ، بودجه کم دولت برای این بخش و غیره و غیره همه عواملی هستند که نیاز به بازنگری و تغییر دارند .

  4. با سلام خدمت دوست و عزیزان کتابدار
    خود را کوچکتر از آن می‌دانم که اظهار نظری در مورد فرمایش استاد بزرگوار جناب آقای خسروی داشته باشم و یا به عبارت فرنگی کامنتی در این باره بگذارم لیکن مطلبی به ذهنم رسید که ارایه آن را ذیل این مبحث خالی از لطف نمی‌بینم.
    همواره شنیده‌ام که دوستان و عزیزان کتابدار از پائین بودن منزلت اجتماعی این رشته گلایه داشته‌اند. آنچه برای من جالب است توجهی است که متخصصان رشته کتابداری به دیدگاه جامعه نسبت به رشته خود دارند. شاید از نظر علمی این اظهار نظر سنجیده نباشد ولی تصور نمی‌کنم چندان هم بدور از واقعیت باشد؛ شخصا نگرانی از توجه و التفات جامعه نسبت به رشته مطلوب را بیش از سایر رشته‌ها در میان متخصصین و صاحب‌نظران رشته محبوب خود دیده‌ام.
    آیا متخصصان سایر رشته‌های دانشگاهی نیز به همین میزان نسبت به جایگاه اجتماعی خود نگران هستند؟
    اگر پاسخ به سئوال اخیر بنده مثبت باشد که جای بحثی نمی‌گذارد، در غیر اینصورت سئوال دیگری را مطرح می‌کنم:
    آیا متخصصان سایر حوزه‌ها نیز به این میزان وقت خود را صرف داشتن یا نداشتن منزلت اجتماعی می‌نمایند؟
    عرض بنده این است که آیا این میزان نگرانی از بابت شان و منزلت اجتماعی خود جای تفکر و نگرانی ندارد؟
    در نهایت نظر خود را راجع به سئول‌هایی که مطرح نموده‌ام بیان نموده از دوستان خواهش می‌کنم کمی بیشتر نسبت به این موضوع وقت بگذارند.
    به نظر این حقیر وظیفه متخصصان هر حوزه علمی تلاش در جهت تقویت پایه‌های علمی ( که این علمی بودن نیز خود جای بحث دارد) و بنیادی آن حوزه علمی است. این مهم میسر نمی‌شود مگر با تلاش شبانه‌روزی اهالی آن حوزه. و در نهایت هرچه تلاش بیشتر باشد حاصل پربهاتر و در نهایت خواهان محصول بیشتر خواهد بود. ارزش و اهمیت هر حوزه و رشته دانشگاهی در محصولی است که به جامعه ارایه می‌دهد هرچه محصول ناب‌تر باشد جایگاه آن حوزه در جامعه مستحکم‌تر خواهد بود.
    در نهایت لازم است توجه دوستان را به محصولی که حوزه کتابداری و علم اطلاعات به جامعه ارایه می‌دهد جلب کنم و این که آیا جامعه ما در حال حاضر مؤلفه‌های پذیرش این محصول را دارد؟
    امیدوارم دوستان عذر بنده را از بابت طولانی شدن مطلبم بپذیرند. از صبر و نیرویی که صرف خواندن آن نمودند تشکر می‌نمایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *