مطالعهای سودمند است که لذتبخش و مستمر باشد. به این معنا که خواننده خود را موظف و مجبور به خواندن نداند، بلکه از انجام آن لذت ببرد و هر فرصتی را برای مطالعه غنیمت بشمرد. مطالعهای دلپذیر و همیشگی که سهمی از زندگی فرد را به خود اختصاص دهد. درست مثل خوردن و خوابیدن که بخشی از فعالیتهای جاری و همیشگی زندگیست. زیرا مطالعه اجباری، مقطعی و موقت نمیتواند نقش موثری در زندگی ایفا کند. اما پرسش اصلی این است که چگونه میتوان مطالعه را در جوامعی که رابطه خوبی با کتاب و کتابخوانی ندارند نهادینه کرد تا لذت مطالعه موتور محرکی برای ترویج آن باشد؟ به نحوی که اعضاء جامعه از کودکی تا سالمندی مشتاقانه با کتاب و مطالعه مانوس و همنشین باشند و از سودمندیهای فراوان آن بهرهمند شوند. در پاسخ به این پرسش تا کنون کتابها و مقالههای فراوانی نوشته شده که یکی از جدیدترین آنها کتابی است که انتشارات فاسِت (Facet Publishing) – ناشر رسمی انجمن کتابداران انگلستان – در سال ۲۰۱۱ منتشر کرده است.
عنوان این کتاب «خواندن برای موفقیت: راهکارهایی برای تشویق کودکان و نوجوانان به لذت خواندن» است که حداقل به دو دلیل در میان آثار مشابه امتیاز بالایی دارد. نخستین امتیاز این کتاب پشتوانه عملی و پژوهشی آن است. زیرا هر یک از فصلهای آن چکیدهای از تجربه عملی نویسنده آن در اجرا یا مشارکت در طرح ویژهای است که با هدف ترویج خواندن اجرا شده و نتایج آن با موفقیت همراه بوده است. بنابراین، خواننده حداقل مطمئن است که آنچه در این کتاب میخواند بیش از آنکه نظر شخصی و ناآزموده نویسندگان باشد، گزارشی از تجربههای موفق است که احتمالاً در شرایط مشابه میتواند نتایجی مشابه به همراه داشته باشد.
دومین امتیاز آن تنوع رشته تحصیلی و نگرش نویسندگان است. زیرا ۲۳ نفر که در نگارش این اثر همکاری داشتهاند دانشآموخته و متخصص رشتههای گوناگونند، مانند: آموزش زبان، ادبیات، ادبیات کودک، کتابداری و اطلاعرسانی، روزنامهنگاری، و بازاریابی. البته همه آنان در زمینه پروژههای ترویج خواندن تجربه دارند، اما این تنوع رشته بر غنای این اثر افزوده است.
در پیشگفتار آن یکی از نویسندگان کتابهای کودکان به نام آلن گیبونز (Alan Gibbons) مینویسد: همه کسانی که به نحوی با آموزش کودکان ارتباط دارند و به آینده آنان علاقمندند در این نکته هم عقیدهاند که خواندن اساسیترین اصل در آموزش است. کودکانی که اهل مطالعه هستند به احتمال بیشتری در تحصیل و زندگی اجتماعی موفقند و به احتمال بیشتری نسبت به جامعه و جهانی که در آن زندگی میکنند احساس مسئولیت خواهند کرد. در نتیجه آنان با احتمال بیشتری برای بهبود جامعه نیز خواهند کوشید. او در ادامه مینویسد که این فرضیه بیش از آنکه باور شخصی او باشد مبتنی بر نتایج تحقیقات اخیر «سازمان همکاری اقتصادی و توسعه» یا OECD است. هرچند تجربه شخصی او نیز این فرضیه را کاملاً تایید میکند.
گیبونز در ادامه مینویسد که پدر و مادرش کارگرانی ساده بوند و کتاب در خانواده آنان جایگاه ویژهای نداشت. اما او از هشت سالگی و از طریق کتابخانه عمومی با دنیای کتاب و کتابخوانی آشنا شده است. او بر این باور است که علاقهاش به کتاب که تا امروز استمرار یافته، باعث شد که نخستین عضو خانواده باشد که به دانشگاه راه یابد و بعدها معلم شود و امروز نویسندهای موفق در ادبیات کودک باشد. او موفقیت خود را مدیون دو گروه میداند: یکی نویسندگان آثاری که الهام بخش او بودهاند و دوم کتابدارانی که کتابهای ارزشمند را به او معرفی کردند و در اختیارش قرار دادند. در پایان گیبونز مینویسد: «خواندن فقط مسئله مرگ و زندگی نیست، بلکه به مراتب مهمتراز آن است».
پس از این پیشگفتار مختصر و مفید، فصل نخست با عنوان «هرگز برای شروع خیلی زود نیست» درباره این واقعیت است که آشنایی کودک با مطالعه باید از دوران طفولیت و پیش از دبستان شروع شود. بدیهی است که کودکی که هنوز به مدرسه نرفته سواد خواندن و نوشتن هم ندارد. اما مطالعه در این مرحله به معنای خواندن محتوای کتاب نیست. بلکه لمس کتاب و تجربه حس خواندن است. زیرا کتابهای تصویری نقش مهمی در آشنایی کودک با مطالعه ایفا میکنند. برخی از این کتابها پارچهای یا پلاستیکی هستند تا کودکان دو تا سه ساله نیز به کمک آنها تجربه خواندن داشته باشند. آنان از رنگها و تصویرهای موجود در این کتابها لذت میبرند تا به تدریج تمایل به خواندن در آنان ایجاد شود. ضمن آنکه پیش از توانایی در خواندن این وظیفه پدر و مادر است که برای فرزندشان کتاب بخوانند. تحقیقات در این زمینه نشان داده که کودکان برای شنیدن قصههایی که برایشان خوانده میشود بسیار مشتاقند و از آن لذت میبرند. ضمن آنکه این اشتیاق تاثیری ماندگار برای علاقهمندی آنان به کتاب خواهد داشت.
اما کودکان چگونه شروع به خواندن میکنند؟ خواندن مهارتی است که مثل هر مهارت دیگر باید آموخت و باید آموزش داده شود. فصل دوم این کتاب درباره همین وجه آموزشی خواندن است و نشان میدهد که سه وجه این موضوع اهمیت ویژه دارد. یکی انگیزه برای خواندن است که با همنشینی با کتاب تقویت خواهد شد. دوم مهارت کودک در تشخیص کلمهها و حروف است. وجه سوم نیز توانایی کودک در درک مطلب است. ضمناً این سه مولفه همراه یکدیگرند و حذف یکی کل این فرایند را مختل خواهد کرد.
بخش دیگری از این کتاب درباره نقشی است که همکاری معلمان و کتابداران برای ترویج خواندن به ارمغان خواهد آورد. قصهخوانی در کلاس و کتابخانه یکی از بهترین روشها برای علاقهمندی کودکان به مطالعه است. زیرا با لذت شنیدن همراه است، اطلاعات تازه در اختیار کودکان قرار میدهد و کنجکاوی آنان را درباره موضوعات مختلفی که در داستان مطرح میشود، افزون میسازد. خواندن گروهی نیز از جمله فعالیتهای توصیه شده در کتاب است.
فصل پنجم گزارشی از نتایج پیشرفت بیش از ده سال از پروژهای ملی در زمینه ترویج خواندن در انگلستان است که از سال ۱۹۹۹ شروع شده و تا امروز ادامه یافته است. این پروژه با عنوان «ماموریت مطالعه در تابستان» یا (Summer Reading Challenge) است که در آن هر یک از دانشآموزان علاقهمند باید در ابتدای تعطیلات تابستان شش کتاب به دلخواه خود از کتابخانه عمومی محلهای که در آن زندگی میکنند امانت بگیرند و در طول تابستان این کتابها را بخوانند. در پایان تعطیلات به کسانی که موفق به انجام این کار شوند جایزه داده خواهد شد. شرکت در این طرح رایگان است و انتخاب کتاب نیز بر عهده دانشآموزان است و آنان در گزینش آثاری که مایلند بخوانند کاملاً آزادند.
سالانه ۷۵۰ هزار دانشآموز در این طرح شرکت میکنند و اگر آنان موفق شوند حداقل نیمی از این کتابها را بخوانند حدود ۳ میلیون کتاب در هر تابستان خوانده شده که خود دستاورد ارزشمندی است. این طرح در ۹۷ درصد کتابخانههای عمومی انگلستان اجرا میشود و نمونه موفقی از همکاری کتابخانههای عمومی در فرایند آموزش و یادگیری است.
مبتکر این طرح «بنیاد خواندن» در انگلستان است. بنیادی غیر انتفاعی که با هدف ترویج خواندن در این کشور فعالیت میکند. بنیاد خواندن همچون حلقهای ارتباطی تلاش میکند با ایجاد گروههای کتابخوانی و پیشنهاد طرحهای ملی و محلی پیوندی میان خوانندگان آثار، نویسندگان و ناشران ایجاد کند. در صفحه نخست سایت این بنیاد آمده است: ما بر این باوریم که خواندن میتواند زندگی انسانها را دگرگون سازد. هرچه بیشتر بخوانید، بیشتر میدانید و توانایی تصور و تخیل بیشتری خواهید داشت. هر چه بیشتر بخوانید از قدرت درک و فهم بالاتری برخوردار خواهید شد و بهتر میتوانید با مردم ارتباط برقرار کنید. هدف ما هم این است که افراد بیشتری را به بیشتر خواندن تشویق کنیم.
در فصلهای بعد ابتکارهای جالبی درباره تشویق کودکان به مطالعه ارائه شده است که چکیده این ابتکارها را میتوان اینگونه خلاصه کرد که اگر خانوادهها و متولیان آموزش و پرورش میخواهند کودکان به مطالعه علاقهمند شوند، باید فرایند مطالعه از شکل ایستا، یک سویه و فردی به شکلی پویا، تعاملی و گروهی درآید. به این معنا که فرایند خواندن – و بویژه کتابخوانی – در شکل معمول و متعارف آن این گونه تعریف شده که فردی کتابی انتخاب میکند، سپس از ابتدا تا انتهای آن را میخواند و بعد به سراغ کتاب بعدی میرود. همچون حرکت در مسیری خطی و یکنواخت و هر چه این مسیر سریعتر طی شود و فرد مورد نظر بتواند کتابهای بیشتری بخواند خواننده موفقتری خواهد بود. اما روش دیگری نیز برای مطالعه وجود دارد که در آن کتاب در مرکز شبکهای از فعالیتهای مختلف قرار میگیرد. مثلاً میتوان از گروهی از کودکان بخواهیم کتابی را بخوانند و پس از آن بر اساس آنچه آموختهاند طرح روی جلد تازهای برای کتاب طراحی کنند. در گام بعد از آنان بخواهیم درباره طرح خود توضیح دهند و طرحهای دوستان خود را ارزیابی کنند. به این ترتیب مهارتهای هنری و تحلیلی کودکان ارتقاء خواهد یافت.
در مثالی دیگر میتوان داستانی برای کودکان بخوانیم و آنان را تشویق کنیم پایان داستان را به شکل دیگری بنویسند، یا یکی از شخصیتهای قصه را انتخاب کنند و داستان تازه و مستقلی برای آن بسازند. همچنین از آنان بخواهیم به کتابخانه مراجعه کنند و آثاری که به هر دلیل وجه مشترکی با کتاب مورد نظر دارند را انتخاب کنند و فهرستی از آنها تهیه کنند. مثلاً کتابهایی در همان زمینه موضوعی یا آثاری به قلم همان نویسنده. همچنین تحقیق درباره نویسندگان کتابها، یا مکانها و رخدادهایی که در کتاب به آنها اشاره شده از دیگر فعالیتهایی است که مطالعه را از فعالیتی ایستا و فردی به تلاشی پویا و جمعی تبدیل خواهد کرد. در نتیجه خواننده کتاب فقط گیرنده غیرفعالی برای اطلاعات موجود در آن نیست، بلکه خود در ساخت اطلاعات تازه نقش دارد. همین حس ساختن و تولید کردن بر جذابیت مطالعه خواهد افزود و آن را از تکلیفی دشوار به فعالیتی جذاب تبدیل خواهد شد. در چنین نگرشی به مطالعه، کتاب مقصد خواننده آن نیست، بلکه مبدا و نقطه آغازی است که او را به مسیری تازه هدایت خواهد کرد.
در مجموع کتاب حاضر نشان میدهد که رمز استمرار در خواندن این است که بجای آنکه مطالعه را فرایندی ایستا و فردی تلقی کنیم، آن را فرایندی پویا و جمعی بدانیم. در نتیجه هر ابتکاری که بتواند در این زمینه موثر باشد در ارتقاء خواندن موثر خواهد بود. تشکیل گروههای کتابخوانی در کتابخانههای عمومی، تشویق کودکان به گفتگو درباره آنچه میخوانند، دعوت از نویسندگان برای سخنرانی در کتابخانه و معرفی آثارشان و فعالیتهایی از این قبیل راهکارهای سادهای است که اثربخشی آنها آزموده شده است.
منابع:
Joy Court (Ed.) (2011) Read to Succeed: Strategies to Engage Children and Young People in Reading for Pleasure, London: Facet Publishing.
I’d rather read something about the reading experiences in the 3rd world. Reading such articles makes me nostalgic & you know why …