یادداشت حاضر مروری کاملاً گذرا و مقدماتی بر برخی از لغزشهای استدلالی در فرایند پژوهش است. لغزش در استدلال مبحثی بسیار گسترده و مفصل در مبانی منطق است که معمولاً با عنوان مغالطات (Fallacies) معرفی می شود. بیتردید مبحث مغالطات بسیار وسیعتر از آن است که یادداشت حاضر حتی توان اشارهای به کلیات آن را داشته باشد. اما هدف از آن برجسته ساختن اهمیت این موضوع در روششناسی پژوهش است که متاسفانه جای خالی آن در اغلب کتابهای روش تحقیق دیده میشود. بنابراین، یادداشت حاضر فقط در صدد طرح این موضوع در بستر فرایند پژوهش و دعوت خوانندگان به مطالعه بیشتر در این زمینه است و نه چیزی بیش از آن.
خوشبختانه آثار متعددی در زمینه معرفی و دستهبندی انواع مغالطههای استدلالی منتشر شده است که به گزیدهای از آنها در فهرست منابع این یادداشت استناد شده و علاقهمندان میتوانند به این آثار مراجعه کنند. البته از آنجا که اکثر این آثار با زبانی تخصصی و فنی به این موضوع پرداختهاند، یادداشت حاضر ضمن معرفی این موضوع، تلاشی برای سادهنویسی بخشی از این مباحث نیز محسوب میشود، به نحوی که برای دانشجویانی که در ابتدای مسیر پژوهش هستند مفید باشد. ضمن آنکه آثار موجود در این زمینه معمولاً بسیار مفصلند و با جزئیات کامل به این موضوع میپردازند که ممکن است مطالعه آنها در این روزگار پرشتاب چندان آسان نباشد. بر این اساس، یادداشت حاضر فقط به گزیدهای از مغالطهها اشاره میکنند و علاقهمندان میتوانند به منابع پایانی مراجعه کنند.
ابتدا باید به تعریف مغالطه (Fallacy) یا خطا در استدلال اشاره کنم. تعاریف موجود در این زمینه نشان میدهد هرگاه استدلالی غلط – به هر دلیل اعم از دلایل آگاهانه یا ناآگاهانه – درست معرفی یا تصور شود، خطایی در استدلال رخ داده که آن را مغالطه مینامیم. مثلاً اگر بگوییم ورود بدون اجازه و بدون دعوت صاحبخانه به منزل دیگران عملی غیرقانونی است، و چون ماموران آتشنشانی بدون اجازه وارد منزل مردم میشوند پس آنان افراد قانونشکنی هستند، دچار مغالطه شدیم. زیرا بدیهی است که هدف آنان از ورود به خانهای که در حال سوختن است نجات مصدومان و پیشگیری از گسترش آتش است و نمیتوان آن را به دعوت رسمی صاحبخانه موکول کرد! یا اگر بر این اساس که کشیدن تیغ بر بدن دیگران جرمی آشکار است و چون جراحان بدن بیماران را با تیغ جراحی میبرند، پس آنان مجرمند نیز مغالطهای دیگر است. زیرا آنچه در جراحی رخ میدهد هر چند با بریدن و خونریزی همراه است، اما هدفی جز نجات جان بیمار ندارد. بنابراین فقط با استناد به گزارهء درست نخست نمیتوان عمل جراحان را مجرمانه تلقی کرد. در مثالی دیگر اگر بگوییم اکنون باران میبارد، پس آسمان ابری است و هرگاه باران نبارد آسمان ابری نخواهد بود، نیز دچار مغالطه شدهایم. زیرا ممکن است آسمان ابری باشد اما بارانی نبارد.
خندان (۱۷۰ :۱۳۸۲) مغالطه را قیاس به ظاهر معتبری میداند که به منظور حق نشان دادن یک مدعای باطل، یا باطل نشان دادن عقیدهای حق تشکیل میشود. در تعریفی مشابه اسلامی (۱۳۹۰) مینویسد: «مغالطعه که از واژه فریفتن آمده عبارت است از نقض یک یا چند ویژگی از پنج ویژگی یک استدلال خوب و معتبر». او با استناد به دامر (۲۰۰۹) این پنج ویژگی ضروری را به ترتیب ساختار صوری درست، مقدمات مرتبط با نتایج، مقدماتی که مقبول شخص خردمند باشد، مقدماتی که در مجموع برای استنتاج کافی باشند و در نهایت مقدماتی که انتقادهای حریف را ابطال کند. نبویان (۱۳۸۵) در این زمینه مینویسد: «مغالطه در لغت به معنای سوق دادن دیگری به اشتباه و نیز اشتباه خود فرد است. اما در اصطلاح منطق مغالطه نوعی قیاس است که مواد آن شبیه مواد برهان یا مواد جدل و صورت آن شبیه صورت قیاس منتج بوده و برای اثبات ادعایی و ابطال ادعای دیگر اقامه میشود.» او با بررسی پیشینه این موضوع ۳۶ نوع مغالطه لفظی، ۲۱۹ نوع مغالطه معنوی، ۴۰ نوع مغالطه عرضی و ۱۵ نوع مغالطه در مقام تصور را شناسایی کرده که مجموع آن به ۳۱۰ نوع میرسد.
شعبانیورکی و دیگران (۵۳ :۱۳۹۰) پس از مرور مفهوم مغالطه در آثار مرتبط در این زمینه نتیجه میگیرند که: «به رغم اختلاف نظر درباره مفهوم مغالطه، در معنایی عام، نویسندگان مغالطه را متوجه خطا در سبک استدلال میدانند. به عبارت دیگر، بررسی نظر متفکران مختلف در خصوص مغالطه نشان میدهد که تقریباً همه آنها در باب مغالطه به مفهوم خطا در سبک استدلال اتفاق نظر دارند.»
همانطور که میبینید تعداد و تنوع این خطاهای استدلالی بسیار زیاد است در نتیجه اغلب دانشجویان فرصت و فراغتی برای آشنایی با تمام این انواع ندارند. بر این اساس یادداشت حاضر تلاش میکند گزیدهای از این خطاها را که ممکن است در فرایند پژوهش رخ دهد به اختصار معرفی کند.
- تعمیم ناروا و شتابزده: تعمیم شتابزده (Hasty Generalization) یکی از انواع رایج مغالطهها در پژوهش است، به این معنا که محقق بدون وجود شواهد کافی به سرعت نتیجهگیری میکند و نتیجهء حاصل از این ارزیابی شتابزده را به راحتی تعمیم میبخشد، بدون آنکه به ملاحظاتی که در این زمینه وجود دارد توجه کند. شاید یکی از دلایل بروز این خطا در پژوهش تاکیدی است که معمولاً در آموزش روش تحقیق به اهمیت تعمیمپذیری نتایج داده شده است. گویی فقط تحقیقی معتبر است که نتایج آن تعمیمپذیر باشد. در حالی که اینچنین نیست. درستی و روایی یک تحقیق بحثی متفاوت و مجزا با توان تعمیم آن است. قبلاً در یادداشتی با عنوان «تمایل به تعمیم در تحقیق» نوشتهام: «محقق باید تصویری درست و دقیق از پدیده مورد مطالعه ترسیم کند و درستی و اعتبار این تصویر بیش از تعمیمپذیری آن اهمیت دارد. در نتیجه دغدغه اصلی محقق همواره شناخت واقعیتهاست نه الزماً تعمیم آنچه به عنوان نتیجه به دست میآید. بنابراین، اگر تحقیقی به درستی و با دقت انجام شود، حتی اگر به نتیجهای برسد که تعمیمپذیر نباشد، همچنان ارزشمند خواهد بود.» بنابراین، نباید محقق نگران باشد که اگر در تحقیقی به نتایجی رسید که امکان تعمیم آن وجود ندارد به هر شکل در صدد تعمیمپذیری برآید. تعمیم تابع شرایط و ملاحظاتی است که باید به آنها توجه کرد. علاوه بر این خطای همسانپنداری نیز در همین دسته قرار میگیرد. مثلاً محقق به محض مشاهده کمترین شباهت میان دو پدیده یا رخداد آنان را یکسان تلقی میکند. در مجموع تعمیم ناروا و شتابزده ناشی از استقراء ناقص است. مثلاً من نمیتوانم ادعا کنم همه انسانها در یک دست خود پنج انگشت دارند؛ زیرا همه کسانی که تا کنون دیدهام پنج انگشتی بودهاند. زیرا برخی از افراد یا شش انگشتی هستند یا در اثر بیماری مادرزاد یا حادثهای ممکن است انگشت یا انگشتان خود را از دست داده باشند.
- تمثیل و تشبیه ناروا: مقایسه عنصری بنیادی در تحقیق است که قبلاً در نوشتاری مستقل با عنوان «سهم توصیف و مقایسه در فرایند پژوهش» به آن پرداختهام. بیتردید اگر این مقایسه منطقی و معقول باشد بر غنای تحقیق خواهد افزود و زمینهای مناسب برای تحلیل و استدلال فراهم خواهد آورد. اما اگر این مقایسه میان دو پدیدهء ناهمگون باشد نمیتواند به استدلالی منطقی منجر شود. مثلاً نمیتوان در مقایسه شبکه آبرسانی شهری با شبکه برق ادعا کرد همانطور که در تابستان فشار آب طبقات فوقانی ساختمان افت میکند، ولتاژ برق این طبقات نیز افت خواهد کرد. زیرا هرچند شبکه آبرسانی و برقرسانی هر دو شبکه هستند و از بسیاری جهات به همین شبیهاند، اما جنس این دو متفاوت است و نمیتوان جریان آب و برق را در این دو یکسان تلقی کرد (نبویان، ۱۳۸۵). اسکات (۱۳۸۳) در نگاهی کلیتر این نوع مغالطه را در مقولهای کلان با عنوان «مغالطه تجانس» (Homogeneity Fallecy) مینامد.
- سوگیری و پیشفرضهای نادرست: یکی از آفتها و آسیبها جدی در تحقیق ریشه در پیشفرضهای نادرستی است که محقق را از شناخت واقعیتها باز میدارد. محقق باید بتواند در تحقیق خود با «عدم قطعیت» مدارا کند و از قضاوتهای شتابزده بپرهیزد. تردید در تحقیق بسیار زاینده و سازنده است. زیرا این تردید است که پرسش را در ذهن ایجاد میکند و او را به حرکت برای نزدیک شدن به حقیقت ترغیب و تشویق میکند. این تردید در مسیر پژوهش همراه محقق است که در یادداشتی با عنوان «سایه تردید در سراسر تحقیق» جزئیات بیشتری در این زمینه ارائه شده است.
- ۴. مغالطه معرفتی: هرگاه محقق نتواند میان لایه هستیشناسی و معرفتشناسی تحقیق تمایزی قائل شود دچار لغزشی در استدلال می شود که اسکات آن را «مغالطه معرفتی» (Epistemic Fallecy) میخواند (اسکات، ۱۳۸۳). در چنین شرایطی محقق ماهیت یک پدیده یا رخداد را با شناخت خود از آن برابر میداند. در واقع میان آنچه که وجود دارد و آنچه او از آن پدیده یا رخداد میداند – یا با تمام توان میتواند بداند – تمایزی قائل نیست. یکی از دلایل چنین لغزشی در استدلال اعتماد بیش از اندازه – و به نوعی سادهانگارانه – به ابزاری است که برای شناخت در اختیار داریم. این در حالی است که در بسیاری از موارد ابزار ما در تحقیق برای شناخت ماهیت واقعی پدیدهها و رخدادها بسیار ناکارآمد و گاه ناتوان است. مثلاً محققی که پرسشنامهای استاندارد را تنها ابزار شناخت پدیده مورد مطالعه میداند و با اطمینانی کامل به نتایج مبتنی بر آن تکیه میکند، باید به خاطر داشته باشد که به رغم همه سودمندی چنین ابزاری، آنچه برای او حاصل میشود، تنها بخشی از واقعیت است. رهادوست (۱۳۸۶) با اشاره به یکی از اشتباهات رایج پوزیتویستها (اثباتگراها) مینویسد که آنان تحقیق را بجای اینکه از لایه هستیشناسی آغاز کنند، از لایه معرفتشناسی شروع میکنند. در نتیجه به نظر میرسد همین مبداء نه چندان مطمئن آنان را با برخی از خطاهایی استدلالی مواجه خواهد ساخت که یکی از آنها همین مغالطه معرفتی است. طرح پرسشهایی که به چیستی و چگونگی رخدادها و پدیدهها میپردازند راهکار موثری برای پرهیز از این گرفتاری است که جزئیات بیشتر در این زمینه در یادداشتی با عنوان «پرسشهای پرمایه و پژوهشهای پربار» آمده است.
- ۵. مغالطه علّی: وجود ارتباط یا همبستگی میان دو رخداد الزاماً به معنای رابطه علّی و معلولی میان آنها نیست. به این معنا که توالی یا همزمانی دو رخداد یا مشاهده هر ارتباط و همبستگی دیگری بین آنها شرط کافی برای اثبات رابطه علّی و معلولی نخواهد بود. مثلاً اگر مهاجرت به شهری افزایش یابد و پس از آن خدمات شهری در آن دچار نقصان شود، نمیتوان صرفاً به دلیل توالی این دو رخداد یکی را علت دیگری بدانیم. شاید عواملی مستقل از افزایش مهاجرت در این زمینه نقش داشتهاند که در این استدلال نباید فراموش شوند. همزمانی دو رخداد نیز الزاماً به معنای رابطه علّی و معلولی نیست. مثلاً افزایش بیکاری ممکن است با کاهش تقاضا برای خرید کالایی خاص همراه باشد، اما این بیکاری نیست که منجر به کاهش تقاضا در بازار شده و ممکن است هر دو رخداد معلول علت دیگری در نظام اقتصادی جامعه نطیر کاهش درآمد یا افزایش مالیات باشند. گاهی نیز خطایی به نام جهتگیری اشتباه (Wrong Direction) رخ میدهد که در آن جای علت و معلول عوض میشود. مثلاً سیگار کشیدن یکی از علتهای اصلی در بروز سرطان ریه است. در نتیجه با افزایش مصرف سیگار میزان ابتلا به این بیماری افزایش خواهد یافت. اما نمیتوان گفت که با افزایش سرطان مصرف سیگار نیز بیشتر خواهد شد. گاهی نیز علت بروز یک رخداد نه ناشی از یک علت، بلکه برآیند تاثیر علل مختلف است که به سادگی نمیتوان یکی از آنها را علت اصلی معرفی کرد. چنین شرایطی که به آن «علل پیچیده» (Complex Cause) میگویند، محقق نمیتواند استدلال خود را فقط به یک علت مشخص محدود کند. مثلاً بدیهی است که افزایش آمار تلفات در جادهها معلول عوامل متعددی نظیر بیدقتی رانندگان و نادیده گرفتن قوانین، نقص فنی خودروها، لغزندگی جادهها و عوامل دیگر است که تعیین سهم هر یک کار آسانی نیست. از آن مهمتر فقط یک عامل در این زمینه دخالت ندارد، بلکه مجموعهای از عوامل است. گاهی نیز علتی که برای بروز یک رخداد معرفی میشود درست است، اما سهم آن در مقایسه با علل دیگر بسیار ناچیز است که به آن علت درست اما کماهمیت (Genuine but Insignificant Cause ) گفته می شود. مثلاً هرچند سیگار کشیدن باعث آلودگی هوا میشود، اما نمیتوان علت آلودگی هوای شهری مثل تهران را به سیگاریها نسبت دارد. زیرا سهم آنان در تولید آلایندههای هوا در این شهر بسیار کمتر از خودروها و سیستمهای گرمایشی منازل و کارخانههاست.
- ۶. مغالطه آیندهنگری: هرگاه محقق بخواهد بدون استدلال منطقی و در غیاب شواهد کافی آنچه در گذشته رخ داده است را مبنایی برای پیشبینی آینده قرار دهند ممکن است دچار لغزشی در استدلال شوند که اسکات (۱۳۸۳) آن را مغالطه آیندهنگری (Prospective Fallacy) مینامد.
- ادعای بدون استدلال: تفکر منطقی مبنایی اساسی و بنیادین در فرایند پژوهش است و پژوهشگر باید خود را به آن ملتزم و متعهد بداند. بنابراین، نمیتوان در ارائه یافتهها و نتایج پژوهش به ادعاهایی متکی بود که ریشه در استدلالی استوار ندارند. کلیگویی، تکرار کلیشهها و همانگویی (Tautology) نمونههایی از این دسته است. خندان (۱۹۶-۲۱۳ :۱۳۸۲) به تفصیل به معرفی انواع این مغالطات پرداخته است که از آن جمله میتوان به مغالطه بستن راه استدلال، توسل به جهل، توسل به احساسات، استناد به مرجع کاذب، طلب برهان از مخالفان، فضل فروشی، کمیتگرایی، آرزو اندیشی، عوامفریبی و موارد دیگر اشاره کرد. نبویان (۱۳۸۵) این دسته از مغالطات را زیر مجموعه «مغالطات عرضی» معرفی کرده و ۳۶ نوع آن را معرفی کرده که از آن جمله میتوان موارد زیر را برشمرد: ادعای بداهت استدلال، ادعای مشهور بودن مدعا، بحث انحرافی، تظاهر به حقیقتطلبی، تغییر مقدمات بحث، جلب عواطف مخاطب، شکزدایی، توسل به آراء بزرگان، تطویل کلام، خشونت در بحث، عیبجویی، توهین و تکذیب و موارد مشابه.
- ابهام و ایهام عمدی در زبان: یکی از لغزش های استدلالی پنهانکاری در پناه زبان است. به این معنا که بجای شفافیت در گفتار و نوشتار با کمک واژگان فنی، مهجور یا ناآشنا قصد ایجاد ابهام برای کسی داشته باشیم. شاید به همین دلیل است که امروزه سادهنویسی در نگارش علمی یک اصل پذیرفته شده است و از امتیازهای آثار علمی محسوب می شود. مغالطه تعریف دوری (Circular Definition) نمونهای از این دسته است. خندان (۱۷۹ :۱۳۸۲) در تعریف آن مینویسد: تعریف دوری نوعی بیان مبهم است که در آن مخاطب در تعریف امر مبهمی به امر مبهم دیگری ارجاع داده شود، در حالیکه برای فهم امر دوم نیازمند شناخت امر اول است. مثلاً این جمله که «جوهر یعنی آنچه عرض نیست و عرض یعنی آنچه جوهر نیست» نمونهای در این گروه است.
- نادیده گرفتن بخشی از واقعیت: گاهی ممکن است برای اثبات ادعایی ناروا بخشی از شواهد نادیده گرفته شود و دلایل موجهی برای این نادیده گرفتن مطرح گردد. مثلاً تاکید بیش از حد بر اهمیت اکثریت یا استدلال بر اساس نمونههای معرف از یک جامعه و کنار گذاشتن اقلیتها یا درصدهای کم.
۱۰. مغالطه بزرگنمایی و کوچکنمایی: گاهی بخشی از واقعیت بیش از اندازه بزرگ جلوه داده میشود و بخشی دیگر تعمداً کوچک و کم اهمیت معرفی می شود تا استدلالی درست به نظر برسد. مثلاً ممکن است در گزارش تحقیقی که مربوط به رضایت کاربران یک کتابخانه است دیدگاهها و نظرات گروهی خاصی از کاربران در گزارش تحقیق بسیار پررنگ و همراه با جزئیات مطرح شود و در مقابل نظرات گروهی دیگر کاملاً گذرا و در حاشیه بماند. به این ترتیب، نویسندهء گزارش بنا به دلایلی بخشی از واقعیت را بزرگتر از آنچه هست جلوه داده و بخشی دیگر را به حاشیه رانده است.
همانطور که در مقدمه گفته شد تعداد و تنوع این مغالطات بیش از آن است که حتی اشارهای گذرا به آنها در این مختصر بگنجد. اما توصیه میکنم علاقهمندان به این بحث با مراجعه به منابع معرفی شده جزئیات بیشتر درباره انواع مغالطات را مطالعه کنند. مواردی نظیر: مغالطه ابهام ساختاری، مغالطه اشتراک لفظ، مغالطه تعریف دوری، مغالطه علت جعلی، مغالطه تحریف، مغالطه تفسیر نادرست، مغالطه نقل قول ناقص، ترکیب مفصل و تفصیل مرکب، و مغالطههای آماری.
در مجموع به قول جان استوارت میل: «خطر بزرگ در فلسفه این نیست که غلط را به جای درست (حقیقت) بگیریم، بلکه بیشتر این است که بخشی از حقیقت را با کل حقیقت به اشتباه بگیریم.» بنابراین، باید به خاطر داشته باشیم که در فرایند پژوهش هدف اصلی بیش از هرچیز شناخت واقعیتها و نزدیک شدن به حقایق است. نقش استدلال منطقی در این میان بسیار حیاتی است و غفلت از اصول استدلال میتواند به سادگی ما را از شناخت واقعی محروم سازد. امیدوارم این یادداشت مختصر فقط در حد طرح موضوع ذهن کنجکاو دانشجویان را برای مطالعه بیشتر در این زمینه ترغیب کند.
شما هم اگر مایلید نمونههای دیگری از مغالطهها و لغزشهای استدلالی را معرفی کنید، برای این منظور بخش نظرخواهی سایت در اختیار شماست. امیدورام با نظرات ارزشمند شما این یادداشت مقدماتی تکمیل شود و زمینهء بحث و تبادل نظر در این حوزه فراهم آید. ضمناً دانشجویان علاقهمند میتوانند شبیه آنچه شعبانی ورکی و دیگران (۱۳۹۰) در رشته علوم تربیتی انجام دادهاند؛ پژوهش مشابهی با همین روش در رشتهء علم اطلاعات و دانششناسی انجام دهند. اطمینان دارم نتایج چنین مطالعهای بسیار روشنگر و سودمند خواهد بود.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
ارسطوپور، شعله (۱۳۸۸) واکاوی برخی چالشهای استدلالی در پژوهش: آنچه دانشجویان علوم کتابداری و اطلاعرسانی نیز باید بدانند. مجموعه مقالات همایش پژوهش در کتابداری و اطلاعرسانی، ص. ۸۹-۱۰۵.
اژهای، محمدعلی (۱۳۷۷) مبانی منطق. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی (سمت).
اسکات، دیوید (۱۳۸۳) رئالیسم و پژوهش تربیتی. ترجمه بختیار شعبانی ورکی و شجاع رضوی. تهران: دبیزش.
اسلامی، سید حسن (۱۳۹۰) سیری در راهنمای عملی استدلال بیمغالطه. کتاب ماه کلیات. دوره ۱۴، ش. ۱۳، ص. ۵۶-۶۱.
خندان، علی اصغر (۱۳۷۹) مغالطات. قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
خندان، علی اصغر (۱۳۸۲) منطق کاربردی. تهران؛ قم: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی (سمت) و موسسه فرهنگی طه. چاپ دوم.
رهادوست، فاطمه (۱۳۸۶) فلسفه کتابداری و اطلاعرسانی. تهران: نشر کتابدار.
شعبانیورکی، بختیار؛ باغگلی، حسین؛ حسینقلیزاده، رضوان؛ عالی، مرضیه؛ خالقخواه، علی (۱۳۹۰) طبقهبندی مغالطههای اسکات و پژوهشهای تربیتی در ایران: ارزیابی روششناختی پژوهشهای منتشر شده در نشریات معتبر علوم تربیتی و روانشناسی ایران. پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت، دوره ۱، ش ۱، ص. ۴۹-۷۴.
نبویان، سید محمود (۱۳۸۵) مغالطات. فصلنامه معرفت فلسفی ، دوره ۳، ش ۳، ص. ۱۰۹-۱۵۷.
بسیار بهجا، شیوا و روشنگرانه بود.
از مطالب ارزشمند و دغدغهمدار شما سپاسگزاریم.
ارزشمند بود. اما چرا شما این خطا ها را به پژوهش مربوط کرده اید؟ نگرانی من آن است که برخی خوانندگان شما – به ویژه دانشجویان – تصور کننند این خطاها فقط در هنگام ارتکاب به “پژوهش” رخ می دهند. در حالی که مغالطه در انواع سخن ها و نوشته ها رخ میدهند، به ویژه وقتی سخن از باورهای جا افتاده می کنیم. مثلا وقتی بعضی ها که مسولیت یک کتابخانه را بر عهده دارندو یک آقای فلسفه خوانده “مراقبت” از “سلامت فکر جامعه” را با مراقبت وزارت بهداشت از سلامت جسم مردم شبیه میداند، احتمالا مرتکب یکی از انواع مغالطه های مورد نظر شما شده است بی آنکه در حال “پژوهش و تحقیق” باشد. ممنون می شوم. اگر صلاح بدانید اصلاح بفرمائید
با سلام استاد
بسیار عالی بود، شما به چیزهای خیلی ریز توجه می کنید یا ما کم تجربه ایم …! بهرحال مطالبتون قابل تامل ند…
بازهم تشکر استاد
سلام ِ،بسیار ممنون
خاطرم هست که یکی از اساتید زبانم که زبان شناسی خوانده بودند به این موضوع اشاره کردند که گاه در قرارداد نویسی ها از ابهام و ایهام عمدی در زبان بعنوان یک تکنیک استفاده می شود گویی تهدید به فرصت تبدیل شده باشد.
ضمن تشکر از مطلب ارزنده استاد ارجمند دکتر منصوریان که همواره زوایای مغفول مستتر در فرآیند پژوهش را به پژوهشگران می نمایانند، معتقدم که آگاهی از دامهای پنهان در مسیر پژوهش می تواند عامل پیشگیرانه بسیار مهمی در اجتناب از این خطاها و حرکت در جهت انجام تحقیقاتی کم نقصتر به شمار آید. به نظر می رسد خطاهایی همچون تعمیمهای ناروا و شتابزده و نیز سوگیری و پیشفرضهای نادرست از فراوانی بیشتری برخوردار بوده و محققان ارجمند باید نسبت به این دامهای ذهنی حساس تر باشند.
سلام بر شما بزرگوار
موضوعی رایج لیکن مغفول را گوشزد کردید که اهمیت آن زیاد است و آنان که اهل پژوهش و دقت نظرند،مانند دوستانی که ارائه نظر نمودند، به خوبی حداقل به صورت تجربی و البته ملموس با یکی از این مغالطه ها برخورد کرده اند و این مقاله کمکی است برای حساسیت بیشتر بر این موضوع به ویژه در محافل به ظاهر علمی و شواهد محور.
پایدار باشید
سلام. ممنون از نکات مهمی که مطرح کردید
در مورد مغالطه علّی چند مطلب هم مهه . اول اینکه ممکن است بین دو متغیر رابطه دو سویه (DUAL)وجود داشته باشد. بعنوان مثال رابطه بین عزت نفس و یادگیری. در این حالت بدیهی است که هم یادگیری عزت نفس را بالا می برد و هم بالعکس. دوم اینکه وجود رابطه ساده اگرچه خود علیت نیست اما پایه اصلی علیت است. به لحاظ روشی، پژوهشهای EXPERIMENTAL علت یابی می کنند اما در پژوهشهای همبستگی نیز تبیین علی ممکن است. از آنجا که امکان انجام پژوهش آزمایشی در همه حال وجود ندارد لذا با تدوین الگوهای مفهومی و نظری و آزمون آنها با تحلیل مسیر (PATH ANALYSIS ) و یا الگویابی معادلات ساختاری (SEM ) تبیین علی ممکن می شود (البته توضیح در مورد این روشها مجال دیگری می خواهد). اگر روشهای آماری در پژوهشهای همبستگی را در یک پیوستار بر حسب توان علیت قرار دهیم، در پایین پیوستار ضریب همبستگی ساده و در بالای پیوستار SEMقرار می گیرد. در این بین نیز رگرسیون و سپس تحلیل مسیر قرار می گیرند. مشکل اصلی در این حوزه اینست که ممکن است (معدودی) از پژوهشگران به یک ضریب ساده همبستگی اکتفا می کنند. روشهای مطرح شذه دیگر در (رگرسیون، تحلیل مسیر و الگویابی معادلات ساختاری) هم توان تبیینی بیشتری دارند و هم مغالطه علّی آنها کمتر از یک ضریب همبستگی ساده است.
با خوشحالی از توجه شما به مسائل مهم در پژوهش های کتابداری و اطلاع رسانی، دوست دارم بگویم چه خوب بود اگر شما در کنار این تلاش ها هوش و توان و منطق و قلم تان را در مسیر تعامل این حوزه با حوزه های دیگر علوم اجتماعی به کار می بردید. چون به نظر من انزوای رشته مساله ای ریشه ای است.
بسیار از مطلب لذت بردم. عالی بودمشکل ساختاری در گفتار و نوشتار متاسفانه رایج است و گاهی حتی خود نویسنده و گوینده از مغلطه بودن مطلب آگاه نیست.
با سلام
همانطور که خودتان در ابتدای متن عنوان کردید، مساله مغالطه را نمیتوان در چند پاراگراف تشریح کرد. و به همین دلیل نیز بحث و نظر راجع به این مهم نیز بسیار پیچیده و وسیع خواهد بود. در هر صورت با نظرات دوستانی که در بالا بیان شده، تا حدود زیادی موافقم؛ مخصوصا راجع به علت و معلول و ابهام و ایهام نویسی و بویژه اینکه ما فقط در تحقیقات علمی و پژوهشی مرتکب این مغالطات نمی شویم، بلکه در زندگی روزمره و سخنان عادی خود بارها و بارها استفاده میکنیم؛ نمونه ی بارزی از این گونه مغالطه ها را در بیانات سیاست مداران و روسا و مدیران و به طور کلی هر کسی که در راس امری قراری دارد، به کرات دیده ایم و میبینیم، و شاید دلیل استفاده ی این گونه “بازی با کلمات” یا “بزرگنمایی و یا کوچک نمایی” در موضوعات خاص، رایج بودن این مساله در جامعه و پیرامون خودمان است که باعث شده در ناخودآگاه خود، این عمل را امری رایج و درست دانسته، و فقدان این موارد دلیل بر ناتوانی و یا سادگی فرد قلمداد شود.
به هر جهت، مطلب بسیار خوبی بود و باعث یک تلنگر به ذهن افراد می شود که تا جایی که ممکن است، ناخواسته و ناخودآگاه و از روی عادت از این مغالطات استفاده نکنند.
با تشکر
متاسفانه در دنیای امروز بسیاری از مغالطه ها،نه در تحقیق و پژوهش بلکه در گفتار نیز بسیار رایج شده است به وضوح کاربرد این مغالطه ها را در گویش های سران و مدیران می توان دید مغالطه هایی هم چون تمثیل و تشبیه ناروا ومغالطه معرفتی و نادیده گرفتن بخشی از واقعیت و بزرگنمایی و ابهام وایهام عمدی در زبان که به صورت آگاهانه یا بدون عمد به کار می برند و همیشه ذهن شنوندگان را به چالش می کشانند.
در پژوهش نیز این موارد بسیار رخ می دهند برای مثال همه ما به دلیل تمایل به تعمیم در پژوهش ممکن است دچار اشتباهاتی نظیر تعمیم شتاب زده بشویم بنابراین امیدوارم با خواندن این مطالب ،همه ما هم در گفتار و هم در پژوهش از این شیوه های رایج غلط استفاده نکنیم .
باسلام
قطعا با یادگیری و دانستن انواع مغالطات می توان تا حد زیادی از ایجاد ان در پژوهش جلوگیری کرد، اما به نظر من با توجه به دامنه اطلاعاتی محدودی که پژوهشگر از ان استفاده میکند و شاید دید محدودی که دارد ،تعدادی از این مغالطات بصورت نااگاهانه و ناخود اگاه در تحقیق بوجود می ایند .