هندوستان، کشوری که کمابیش استفاده از سرویس تلگراف، تا به امروز در آن جریان داشته است، اعلام کرده که قصد دارد پس از ۱۶۳ سال آخرین تلگراف خود را در ۱۵ جولای سال ۲۰۱۳ ارسال کند . با اینکه این ابزار در کشور آمریکا در سال ۲۰۰۶ متوقف شد و در انگستان در سال ۱۹۸۲ از دور فعالیت خارج گردید، اما ظاهراً هندیها آخرین کاربران تلگراف در سطح جهان بوده اند. اینکه محتوای آخرین پیام تلگرافی دنیا چه خواهد بود، مشخص نیست؛ اما اولین پیام تلگرافی جهان، توسط ساموئل مورس و با استفاده از سیستمی متشکل از نقطهها و خطوط ارسال شد. این فیزیکدان آمریکایی، اولین پیام تلگرافی خود را از واشنگتن به بالتیمور با این جمله مشهور مخابره کرد: «خدا چه چیزهای شگفت آوری دارد».
ارتباطات، آگاهی از خبرها و رساندن اخبار به دوردستها، برای ما آدمیان کره خاکی همواره مسأله بوده است. در دنیای قدیم و در کشورهای باستانی مانند ایران به وسیله افروختن آتش در قله کوهها و جاهای بلند از نقاط دور به هم علامت می دادند و از خبرها آگاه می شدند. پادشاهان هخامنشی بواسطه نگهبانانی که در پست های خود مراقب بودند، از خبرهای مهم و پیشآمدهای غیرمنتظره آگاه میشدند و دستور اقدام فوری و مقتضی صادر میکردند. حتی گفتهاند ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، ایرانیان میتوانستند در مدتی کمتر از دو روز، خبری را به مسافت بیشتر از ۴۰۰ کیلومتر انتقال دهند. روش آنها در این مورد بسیار جالب توجه بوده است. در این شیوه، افراد با فاصلههای مختلف از یکدیگر مستقر میشدند و با فریاد پیغام را میرساندند.
اما الکتریسیته، طریقهای برای انتقال علامات بدست داد که سریعتر و انعطافپذیرتر و به مراتب کمهزینهتر بود. درست مانند آی پد، که نابغهای مانند استیو جابز در ایجاد و کمالش نقش داشته است، تلگراف نیز نابغهای به نام ساموئل مورس را در اختیار داشته است. وی در اوایل دهه چهارم زندگیاش، ایده ابداع تلگراف را در سر میپروراند و در دهه ۱۸۳۰ کدهایی به نام «مورس» را ابداع نمود که متشکل از نقطهها و خط چینهایی بودند که اپراتورهای تلگراف بر اساس آنها پیامهای خود را ارسال میکردند. چنانکه اشاره شد، مورس اولین پیام خود را در سال ۱۸۴۴ با جملهای فرستاد که نشان میداد، خود وی نیز از این پدیده دچار شگفتی شده است. بعدها در ۲۴ اکتبر سال ۱۸۶۱، «استفان جی فیلدز» رئیس دادگستری کالیفرنیا با فشردن یک کلید توانست پیامی را برای آبراهام لینکلن، رئیسجمهور وقت در واشنگتن ارسال کرده و تکمیل شبکه تلگراف میان قارهای را به وی تبریک بگوید. در آن زمان، نسخهای بسیار ابتدایی از اینترنت که چندان پیشرفتهتر از ابزار ساخته شده از دو قوطی حلبی و یک رشته نخ نبود، متولد شد و به سرعت رشد پیدا کرد. تنها چند ماه پس از راهاندازی این شبکه داخلی، فناوری تلگراف به دیگر نقاط آمریکای شمالی، مکزیک و کانادا گسترش پیدا کرد.
گسترش استفاده از تلگراف در زمینههای مختلف، درست مانند سیستم ارسال پیامک در عصر حاضر، منجر به ایجاد زبانی جدید و خلاصه شد که گرچه تنها خبرنگاران و اوپراتورهای ارسال تلگراف میتوانستند این زبان را بفهمند، اما استفاده از آن همگانی شد. در این مدل ارتباطی، برخی از کلمات با کدهای مشخصی تعریف شده بود. برای مثال ۷۳ به معنی خداحافظ بود، و عدد ۳۰ عددی بود که برای نشان دادن پایان خبر در انتهای پیام قرار میگرفت. این خلاصهسازی به منظور جلوگیری از کند شدن و مسدود شدن خطوط تلگراف به واسطه حروف بیاستفاده و اضافی انجام میگرفته است. توسعه این سیستم سرعت زیادی داشت و تا سال ۱۸۷۰ بیش از سه میلیون پیام تلگرافی در آمریکا ارسال شده بود. سرعت بالای انتقال پیام، نسبت به ایزارهای پیش از آن، دلیل اصلی شهرت تلگراف بود، این سیستم در زمان خود به گونهای با سیستم پیامک امروز برابری میکرد.
گرچه با ظهور رقبایی چون ارتباطات ماهوارهای و تلفن و به دنبال آن در قرن بیست و یکم ظهور تلفنهای همراه که دارای قابلیت ارسال پیامهای کوتاه و عکسبرداری و فیلمبرداری و انتقال فوری بودند، به تدریج از جذابیت تلگراف کاسته شد، اما این ابزار، با همه محدودیتهایش منشاء و منبع تحولات و تغییرات بزرگی بوده است. اگر بگذریم از اینکه اصلا پایه و اساس ارتباطات و وسایل ارتباطی گسترده امروز بوده است، این وسیله ارتباطی در زمان خود نیز حامل بسیار پیام و پیغام شادیها و غمها، پیروزیها و شکستها، جنگها و صلحها، فرازها و فرودها، برخاستنها و فروافتادنها و روایتگر چه بسیار مقاطع حساس تاریخی بوده است. علاوه بر آن، تلگراف به عنوان سرآغاز دوران رشد و شکوفایی سرمایهداری شناخته شده است. از طریق تلگراف اخبار و اطلاعات اقتصادی، سیاسی و همچنین پیامهای فوری نظامی رد و بدل میشد و به این ترتیب تلگراف نقشی اساسی در توسعه اقتصادی و اجتماعی نیمه دوم قرن نوزدهم ایفا کرد. در جهان اسلام نیز علما و بزرگان دینی از این ابزار برای رساندن صدای اعتراض یا ابراز همدردی از قم و نجف و سایر بلاد اهتمام بسیار میورزیدند و در این باره حکایتهای شیرین و تلخ زیادی گفته و نوشته شده است. بدین ترتیب تلگراف برای بیش از یک قرن؛ پیامآور اخبار خوب و بد و البته بیشتر به لحاظ دوره تاریخیِ جنگخیز و رهبران جنگافروز، حامل خبرهای بد و ناگوار بوده. اما دوران این تکه کاغذ که حضور آن در خانهها و اماکن، برای سالها تاییدکننده بدترین ترسها و بدترین خبرها درباره مرگ و شکست بود، دیگر به کلی به پایان رسیده است. گفتهاند کوتاهترین تلگراف جهان توسط اسکار وایلد ارسال شده است. وی برای آگاهی از وضعیت چاپ کتابش این پیام را برای ناشرش ارسال کرد: «؟» و ناشر نیز در پاسخ چنین پیامی داد: «!»
اما در ایران، خبر اختراع تلگراف توسط آقاخان نوری، صدراعظم وقت به ناصرالدینشاه رسید. از آنجایی که این شاه قاجار علاقه خاصی به ابزارهای نوین داشت، مقرر شد که این دستگاه در ایران مورد استفاده قرار گیرد. در اسفندماه سال ۱۲۳۶ شمسی یعنی ۱۴ سال پس از مخابره اولین پیام تلگرافی ساموئل مورس، سیستم تلگرافی با موفقیت آزمایش و این جمله مخابره شد: «منت خدای را عزّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است و بشکر اندرش مزید نعمت». پس از آن کار سیمکشی بین کاخ ارگ تا باغ لالهزار در تهران شروع شد و این خط تلگرافی در سال ۱۲۳۷ شمسی آغاز به کار کرد. ارتباط تلگرافی تهران به تبریز در سال ۱۲۴۰ برقرار شد و سال بعد نیز خط تلگراف تهران به گیلان شروع به کار نمود. بعدها، با بستن قرارداد با شرکتهای خارجی، اندک اندک خطوط تلگرافی میان ایالات و ولایات ایران نیز کشیده شد و ارتباطات تلگرافی میان تهران و شهرهای مهم ایران برقرار گردید.
اما رواج این ابزار نوین ارتباطی در میان مردم مایه طنزها، حکایات و ضربالمثلهای فراوانی شده است. از آن جمله است، تکه کلام «حرف مفت» که حکایت شنیدنی آن را چنین نوشتهاند: در آن زمان که تلگرافخانه در تهران افتتاح شد، مردم باور نمیکردند که امکان مخابره تلگرافی از شهری به شهر دیگری وجود داشته باشد و از فاصلههای بسیار دور بتوان حرف دیگران را خواند یا شنید. کسانی نیز بودند که به وجود ارواح و شیاطین در سیمهای تلگراف باور داشتند و مردم را از مخابره تلگرافی پرهیز میدادند. از این رو با وجود تشویق دولت برای بهرهگیری از تلگراف، مردم زیر بار نمیرفتند و این موضوع را بیشتر شوخی میپنداشتند و این کارشان موجب گردیده بود که دولت که هزینه زیادی بایت راهاندازی کرده بود؛ با ضرر و زیان مواجه شود. علیقلی خان مخبرالدوله، وزیر تلگراف وقت، تدبیری به خاطرش رسید و با اجازه شاه، چند روزی را به مردم اجازه داد که به طور رایگان با دوستان و اقوام خود در شهرهای دیگر گفتگو کنند، چیزی بپرسند و جواب بخواهند، تا خود یقین کنند که تلگراف شعبدهبازی یا سحر و جادو نیست. بنا به قاعده «مفت باشه، کوفت باشه»، کمکم مردم ازدحام کردند و سیل مخابرات به ولایات روان شد. هر کس هر چه در دل داشت، از سلام و تعارف و احوالپرسی و گله و گلایه و شوخی و جدی بر صفحه کاغذ آورده و به مخاطب خویش مخابره مینمود، زیرا که حرف، «مفت» بود و پولی برایش پرداخت نمیکردند. چندی که گذشت و مراد دولت که جلب مشتری برای مخابره و تلگراف بود، تأمین گردید و این شیوه ارتباطی به عادت مردم بدل شد، مخبرالدوله دستور داد بر صفحه کاغذی بزرگی نوشتند: «از امروز به بعد حرفِ مفت قبول نمیشود» (بدین معنی که مردم باید برای آن پول بپردازند) و آن را بر بالای در ورودی تلگرافخانه آویزان کردند و جالب اینکه برای هر کلمه یک عباسی (یک پنجم ریال) نرخ تعیین نمودند.
و در زمانه ما، اگر ساموئل مورس سر از خاک بر میداشت و همزمانی که ارتباطات پیشرو امروزی را با تعجب مشاهده مینمود، خاموشی آخرین ایستگاه تلگراف دنیا را نیز میدید، معلوم نیست پیغام ابراز شگفتی خود را از طریق ارسال پیامک از تلفن همراهش ارسال مینمود، یا ایمیلی به یاران و دوستانش میفرستاد، یا خبر واقعه را در صفحه فیس بوکش مینگاشت، یا وبلاگ و وبسایت پربیننده اش را برای ارسال پیامش انتخاب مینمود و یا شاید یکی از رسانه های رادیو تلویزیونیِ پرمخاطب را برای ارتباط با اهالی دنیا انتخاب مینمود و این بار به احتمال زیاد با فونت درشت تر و رنگ و لعاب بیشتر و علامت تعجب افزونتر و با چشمانی از حدقه بیرون زده و با هیجان وصفناپذیر ناشی از رؤیت این همه گستردگی و نزدیکی ارتباطات، دوباره به دنیا پیغام میداد: «و خدا واقعاً چه چیزهای شگفت آوری دارد!؟!» و او چه خبر داشت که نسلهای بعدیِ وسیله ارتباطیِ وی، نه تنها ارتباطات را دگرگون خواهد کرد، بلکه انقلابها به راه خواهند انداخت؛ انقلاب تکنولوژی، انقلاب ارتباطی، انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی تا بدانجایی که قدرتهای سیاسی را در چشم برهم زدنی جابجا خواهد نمود. او تنها میخواست وسیله و امکانی بسازد که در آن، دو نفر در دو نقطه مختلف که امکان ارتباط چهره به چهره ندارند، خواستهها و پیامهایشان را بتوانند رد و بدل کنند، و چه میدانست که «زندگی آنلاین» رخ خواهد نمود، در هر لحظه در دسترس بودن و «آن» بودن و درنوردیدن مرزهای جغرافیایی و واقعیت مجازی و سکند لایف و… همه را بیمهابا در خود خواهد کشید. تا جایی که یازدهمین رئیسجمهور منتخب ایران با ابراز شگفتی از تأثیر ارتباطات نوین در رأی آوری و اقبال عمومی به وی، بگوید: «مردم در فضای مجازی غوغا کردند!»
و شوخی روزگار ببین، ساموئل مورس که زمانی دوره کارآموزی کتابداری را نیز گذرانده بود، گرچه شاید از این دوره طرفی نبسته و حاصلی نچیده بود، اما امروزه روز، کتابداران و اطلاعرسانان، به نوعی میراثخواران و میراث داران ویاند و برای رساندن پیغام و پسخوان اطلاعاتی، از نسلهای نوین تلگرافی، فراوان بهره میجویند و به نوعی از خوان نعمت سفرهای که او پهن کرده، تناول میکنند و در راهی که او آغازگرش بود، با افتخار گام برمیدارند.
راستی، اگر شما نگارنده و ارسالکنندۀ آخرین تلگراف جهان بودید، چه پیغامی را برای ارسال به اهالی دنیا انتخاب میکردید؟
مطلبی خواندم با این مضمون که پزشکی حرفه ای که در اروپا زندگی می کرد طی مصاحبه ای گفته بود: من خدا را در زیر تیغ جراحی خود دیدم.
و ساموئل مورس نیز خدا را در اینگونه دید و شناخت.
به تعداد انسانهای روی زمین راه برای رسیدن به خدا هست
اینجاست که معنی جمله “یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است” را درک می کنیم
بسیار زیبا و جالب بود
ممنون
براستی که انسان عجب مخلوق شگفت اوری است برای کشف یا احسن الخالقین