نه هر که چهره بر افروخت، دلبری داند

توی کوپه قطار نشسته­ام و به بیرون خیره­ام. یاد روزهایی می­افتم که از اهواز به تهران می­آمدم. گاهی برای خلاصی از پرچانگی هم کوپه­ایها که به نظر میرسید برخی از آنها در همه امور سر رشته دارند، مشغول خواندن کتابی یا نوشتن مطلبی می­شدم و اگر هم حوصله هیچ­یک را نداشتم به تخت طبقه بالا مهاجرت می­کردم! بگذریم. در طول مسیر، هم به مطلب جدید عطف و هم به کلاس فردا فکر می کردم. به اینکه نکته تازه باید چه باشد و چه چیزهایی را مطالعه کنم؟ به این امر تأمل می کردم که چقدر کارم سخت تر از دوران دانشجویی شده…کار که فقط نه، مسئولیت و تعهد.

استاد. واژه­­ای است که وقتی پیشوند نامی آمد، همچون وزنه­ای سنگین است که برایش هزاران مسئولیت به دنبال می آورد. در دانشگاه، وقتی دانشجویان، استاد خطابم می­کند، تنم می­لرزد. نگران می شوم و می ترسم. می ترسم از این بار سنگین که نتوانم به دوش بکشانمش. رفتار، کردار، گفتار و نوشتارتان زیر ذره بین است.

 

فردی که به اسم استاد، شغلش عضو هیات علمی دانشگاه بودن است، باید بداند هدف از کارش چیست؟ به حد نصاب رسیدن واحدها، ترفیع گرفتن، گاهی سری به کلاس زدن، در کنار کار دانشگاه، بیزنس های خاص داشتن، برایش اینکه دانشجویان درسی را فهمیدند یا نفهمیدند، علی السویه است. نمره حقشان بود؟ نبود؟چه کسی را تحویل جامعه دادند؟ فردی بی سواد و عاری از رفتار مودبانه، یا یک متخصص متین و مروج اخلاق و خلاقیت؟ کسی که یک حق نوشتن نامه بلد نیست؟ صرفاً مقاله نویس؟ فردی فعال و خلاق و کوشا؟ افتخار یک استاد باید چه باشد؟ اینکه چند مقاله نوشته و چند استناد دریافت کرده است؟ آیا شاخص استاد بودن بودن فقط چند مقیاس کمی هست؟ خیلی دشوار است که دانشجویان درباره­ات بگویند فلانی چیزی در چنته ندارد. سر کلاس فقط وقت تلف می­کند. اصلا اهل مطالعه نیست. قرار نیست استاد، در چند واحد خلاصه شود. باید بتواند اعتماد، اعتقاد، تواضع، خلاقیت، صبر، متانت و عمل را در کنار آموزه های تخصصی در اختیار دانشجویان قرار دهد و این مفاهیم را ترویج کند.

اگر از جنبه مفاهیم کلی و کلیشه ای به قضیه نگاه کنیم، می توان بیان داشت که استاد یا یک مدرس دانشگاه، در موضوع حوزه تدریسش دارای اطلاعات و دانش کافی باشد و مرتب سعی کند اطلاعات خود را با مطالعه فراوان اضافه کند. آن اطلاعات را هم باید در عمل پیاده کند. شاگردهایش، با تمام وجود احساس کنند چنته استادشان از دانش و تخصص لبریز است و بی صبرانه منتظر باشند سر کلاس استادشان حاضر شوند.

واژه خسته نباشید، هر چند باید خستگی را از تن شما خارج کند، ولی گاهی اوقات نشان میدهد شما اصلا آدم محبوبی برای آن درس نیستید و دانشجویان از سر ناچاری تن به سر کلاس شما بودن داده اند. یک استاد باید بتواند اطلاعات خود را به بهترین نحو بیان کند و به شاگردانش منتقل کند. بدون داشتن فن بیان و احساس مثبت و مناسب، حتی اگر غنی­ترین اطلاعات را داشته باشد، کاری عبث را برای کلاس رفتن انجام داده است. ضمن اینکه از سوی دیگر، شاگردان نباید احساس کنند استادشان جزوه­ای است و بدون آنها گویی چیزی ندارد. در دوران دبیرستان، یک دبیر شیمی داشتیم که با یک دسته جزوه سر کلاس می­آمد، از پشت میزش تکان نمیخورد و حتی پای تخته هم نمی­آمد. متاسفانه در صنف اساتید، از این قشر افراد هم کم نیست و بیشترین ضربه را هم به آموزش، این دسته می زنند.

قرار نیست هر کس با مدرک دکتری دانش آموخته شد، استاد خوبی هم باشد. البته این یک امری است که به عوامل متعددی وابسته است. ۹ سال است که وارد عرصه آموزش شده­ام. نه تنها خود را کامل نمی­بینم بلکه می­دانم که نکات بسیاری است که باید هنوز بیاموزم. در واقع، گرفتن مدرک دکتری، پایان کار نیست. نباید تصور کرد به محض پایان تحصیل، دیگر بی نیاز از مطالعه هستیم. نه فقط مطالعه، بلکه آموختن فنون تدریس. منیت، غرور، کبر، خودمحوری، رفتار عاری از متانت، بی صبر و حوصله بودن، زودجوش بودن، عدم تحمل نظر مخالف، نداشتن دانش و علمی که دانشجویان را سیراب کند، نداشتن روحیه شاگردپروری و بسیاری از موارد، درجه انسان را از درجه استادی ساقط خواهد ساخت.

3 Comments on “نه هر که چهره بر افروخت، دلبری داند”

  1. سلام
    تعهد استاد شدن و استاد بودن خیلی تعهد بزرگ و سختی است. من فکر می کنم شما در این تعهد خیلی موفق بودید، چون کلاس درسی که باشما داشتیم برای همه دانشجویان شیرین و رضایت بخش بوده است.

  2. با خواندن این مطلب یاد اولین کلاس درسم در دوره کارشناسی افتادم که با شما استاد گرانقدر بود.
    سال ۸۹ بود. یادم هست که اکثر بجه ها با بی علاقگی وارد این رشته شده بودیم که شما استاد گرانقدر مارو دلگرم کردید. این یکی از ویژگی های خوب یک استاد هست.
    ممنون از زحمات شما استاد گرانقدر

  3. با سلام
    اول. ممنون از آقای حیدری نژاد و همکاران محترم که این بستر را فراهم کردند.
    دوم. ضمن تشکر از همه دوستان و محبتشان، از آنجا که میخواهیم درباره چالشهای این موضوع مطرح شده در این ویژه نامه عطف بحث داشته باشیم، لطفاً روی نقاط ضعف و چالشها نیز بحث مطرح شود تا بتوانیم تعامل بیشتری هم داشته باشیم.
    با تشکر فراوان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *