شب های بخارا این بار در نکوداشت پوری سلطانی برگزار شد، بانوی کتابداری که خیلی ها برای بزرگداشتش به این شب آمده بودند، از هوشنگ ابتهاج و بها ءالدین خرمشاهی گرفته تا کامران فانی و عبدالله انوار.
بزرگداشت پوری سلطانی روز یکشنبه ۱۷ خرداد به میزبانی کانون زبان فارسی و در یکی دیگر از شب های بخارا، برگزار شد و از جشن نامه پوری سلطانی که همزمان با انتشار دویستمین شماره مجله بخارا بود، رونمایی شد. سپس گزیدهای از فیلم مستند «برای کتابهایم» به کارگردانی رضا حائری به نمایش درآمد.
نخستین سخنران این مراسم سیدعبدالله انوار بود که نوشته ای را خواند و درباره پوری سلطانی گفت: «به واقع این بانوی والامرتبه ملکی است در بین آدمیان و همین تلبس به لباس آدمی است که فلک سنگ جفا را با بی رحمی هرچه تمام تر تا آنجا که توان داشته بر سر او کوبیده است و فقط همین خصلت ملکی اوست که توانسته او را در برابر این جفای اهریمنانه فلک بایستاند و او بدون شکوه ای این رنج ها را صبورانه تحمل کند و گذشت عمر را با بهترین انیس یعنی کتاب و کارهای راجع به کتاب همراه کند.»
این کتاب شناس پیشکسوت ادامه داد: پوری سلطانی در عنفوان جوانی و هنوز سه ماه از زندگی مشترک با همسرش نگذشته بود که شاهد کشته شدن او به وسیله ستمکاران وقت شد: موضوعی که نه تنها ضربه شدید به پیکر زندگی این بانوی مفخم زد بلکه ضربه ای سخت بر پیکر هنر نویسندگی این مُلک نیز زد.
پس از آن بود که پوری سلطانی در کار کتابخانه و کتابداری وارد شد و به آموزش فن جدید کتابداری نو پرداخت و با این پردازش از جمله افرادی شد که فن جدید کتابداری را به کتابخانه های ایران برد.
سپس نوش آفرین انصاری گفت که در طول زندگی، با دو بانوی بزرگوار نزدیک بوده ام و بر خود بالیده ام: یکی توران میرهادی و دیگری پوری سلطانی.
دبیر شورای کتاب کودک سپس به مشابهت های این دو با همدیگر اشاره کرد و سخنان خود را با ذکر خاطره ای که نشان دهنده عشق سلطانی به حرفه کتابداری بود به پایان رساند. در ادامه بهاءالدین خرمشاهی نیز گفت: « نزدیک به نیم قرن از آغاز خدمات علمی آموزشی، پژوهشی این مهربانوی بزرگ می گذرد. امروزه شاگردان دوره های اولیه تدریس او خود اغلب استادان رشته کتابداری هستند. ده ها متن مرجع کتابداری یا مستقیما یا با همکاری یا راهنمایی او تدوین و تالیف یافته و کتاب های علمی امروز ما را همتراز پیشرفته ترین کشورهای جهان ساخته است.»
خرمشاهی سپس سه قطعه شعری را که در ۲۰ سال اخیر برای پوراندخت سلطانی سروده خواند. کامران فانی هم پوری سلطانی را یکی از برجسته ترین و اثرگذارترین چهره های علمی و فرهنگی روزگار ما خواند و آشنایی با او را بزرگ ترین رویداد زندگی خود توصیف کرد و به بیان چگونگی این آشنایی پرداخت.
این کتاب شناس پیشکسوت سپس گفت: «خانم سلطانی بی گمان در حوزه علم کتابداری و اطلاع رسانی شخصیتی یگانه و منحصربه فرد است. چه در ایران و چه در جهان شناخته شده ترین کتابدار ایرانی است. با ۵۰ سال حضور مداوم و مستمر توانست بیش از همه کتابداری نوین را در ایران بنیان گذاری کند، گسترش دهد و شکوفایی بخشد.»
امیرهوشنگ ابتهاج نیز چنین گفت: «پوری سلطانی برای من جان جانان است، یعنی مرتضی کیوان. از کیوان چه میتوانم بگویم. فقط چند نکته ظریف درباره وصیتنامهای است که از او به جا مانده. وقتی کیوان این وصیتنامه را مینوشت، از سرنوشت خود خبر داشت و میدانست چند ساعت دیگر نخواهد بود. اما در دست خط او هیچ ارتعاشی نمیبینیم. او که حتی عادت داشت وقت خواندن روزنامههای کیهان و اطلاعات غلطهای آنها را تصحیح میکرد. حتی تشدید «اما» را هم میگذاشت. این وصیتنامه را نیز طوری نوشته که انگار میخواهد نامهای معمولی بنویسد.»
سایه افزود: «تاریخ مرگ کیوان ۲۷ مهر ۱۳۳۳ است و نه ۲۶. اما مدام سنگ قبر کیوان را میشکستند و ما برای خود علامتی داشتیم تا نشانی از گور او داشته باشیم و بتوانیم بر سر گورش برویم. بعد آنجا را خراب کردند و جایش بوستان درست کردند و بعد هم بوستان را ویران کردند و جایش ساختمان ساختند. وقتی آن بوستان را ساختند من این شعر را روی بشقابی نوشتم و به پوری هدیه کردم:
ساحتِ گور تو سروستان شد/ ای عزیز دلِ من/ تو کدامین سروی.
سپس پوری سلطانی در سخنانی گفت: «دلم میخواست بدانید تنها چیزی که در تمام این سالهای سخت و پرتلاطم به من قوت ایستادگی داد، عشق به مردم سرزمینم بود. حالاهم که ناتوان و رنجور در حضور مهربان شما ایستادهام، بسیار خوشحالم که نقشی، هر چند کوچک، در پیشرفت کتابداری ایران داشتهام. کتابخانه ملی را مثل بچهام دوست داشتم و هنوز هم دلم برایش میتپد و شور میزند.»
او ادامه داد: «کتابخانه ها، به ویژه کتابخانه ملی که مادر سایر کتابخانهها محسوب میشود، پشتیبان همه فعالیتهای فرهنگی و آموزشی هر کشور است. افسوس که هنوز این مساله برای بسیاری از مسوولان ما نامفهوم است. همه دوستان دست اندرکار شاهدند که چگونه توانستیم زیربناهای کتابداری نوین را با دستهای خالی در ایران بسازیم و آنچنان موفق عمل کردیم که بارها از طرف مجامع بینالمللی کتابداری جهانی مورد تشویق و تمجید قرار گرفتیم.»