تردید درگراندد تئوری

نوشته: لارس سلدن[۱]، گروه کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه بوراس و گوتبورگ، سوئد[۲]

ترجمه: یزدان منصوریان، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم تهران

چکیده

هدف  –  مقاله حاضر مروری نقادانه از کاربرد گراندد تئوری در کتابداری و اطلاع رسانی ارائه می دهد.

رویکرد و روش پژوهش – گراندد تئوری از دو زاویه مورد بررسی قرار گرفته است. نخست دیدگاه نویسنده و سپس نظرات موافق و مخالف موجود در این زمینه مطرح شده است.

یافته ها –  در کارائی گراندد تئوری، به عنوان یک روش پژوهش کیفی، به چند دلیل تردید وجود دارد. مهمترین این دلایل عبارتند از: تاثیر پیش‌داوری‌های احتمالی پژوهشگران در فرایند تدوین نظریه، تاثیرگذاری دانش قبلی آنان بر روند پژوهش، نادیده گرفتن بستر و زمینه پژوهش و عدم مفهوم یابی موثر در درون داده‌های گردآوری شده.

کاربرد عملی یافته ها –  علی‌رغم ویژگی‌های ارزنده گراندد تئوری به عنوان یکی از معمول‌ترین روشهای تحقیق کیفی، لازم است قبل از به کار گیری آن  درخصوص تناسب این روش با موضوع مورد مطالعه دقت شود.

اصالت و ارزش مقاله – مقاله حاضر به صورت نظری و کاربردی مروری نقادانه بر گراندد تئوری ارائه کرده است که این رویکرد در مقاله های مشابه در این زمینه سابقه چندانی ندارد .

نوع مقاله  – مقاله مفهومی

 

 

مقدمه

گراندد تئوری[۳] را می توان به عنوان رویکردی پژوهشی معرفی کرد که در آن بر اساس داده‌های واقعی و از طریق روشی علمی نظریه های بنیادین[۴] جدید تدوین می شود. در دهه ۱۹۶۰ بارنی گلیزر و آنسلم استراوس(اشتراوس)[۵] در خلال مطالعه مفهوم مرگ در بیماران و چگونگی نگرش آنان و نزدیکانشان نسبت به این موضوع موفق به انتشار کتابی تحت عنوان “کشف گراندد تئوری[۶]” شدند و به این ترتیب رویکرد تازه‌ای در روش‌های پژوهش ارائه کردند (گلیزر و استراوس، ۱۹۶۷). هدف آنان ارائه راهکاری برای کاهش سیطره کمّی گرایی معمول آن زمان در حوزه مطالعات علوم اجتماعی و بویژه پژوهشهای حوزه پرستاری بود. از آن زمان تا کنون گراندد تئوری[۷] در بسیاری از پژوهش‌های علوم اجتماعی و  بویژه در مطالعات بهزیستی و پرستاری مورد استفاده قرار گرفته است.

هدف مقاله حاضر مروری بر کاربرد گراندد تئوری در پژوهشهای کتابداری و اطلاع رسانی است و در این بررسی نخست دیدگاههای شخصی خود را که مبتنی بر تجربه بکار گیری گراندد تئوری است مطرح می کنم و در ادامه آراء موافقان و مخالفان این روش را مطرح می سازم. از آنجا که میان دو مبدع اصلی گراندد تئوری، یعنی گلیزر و استراوس، نیز سالها بعد از انتشار کتاب مشترکشان اختلاف نظر اساسی در مورد معنا و مفهوم گراندد تئوری پدید آمده است، این موضوع نیز در مقاله حاضر مورد توجه قرار می گیرد. انگیزه  طرح اختلاف نظر گلیزر و استراوس در این مقاله مبتنی بر این واقعیت است که، آنان پدیدآورندگان اصلی این روش پژوهشی هستند و نظراتشان در خصوص نقاط قوت و ضعف گراندد تئوری اهمیت ویژه ای دارد.

از سویی دیگر اقبال پژوهشگران در سوئد نیز به گراندد تئوری روبه افزایش است. حداقل افزایش ذکر تعریف گراندد تئوری در آثار حوزه روش پژوهش نشانی از این اقبال رو به رشد محسوب می شود. (ببینید: آلویسون [۸]و اسکلدبرگ، ۱۹۹۴؛ گوستاوسون[۹]، ۱۹۹۸؛ اشتالمر[۱۰]، ۱۹۹۹؛ هارتمن[۱۱]، ۲۰۰۱؛ دانرمارک و دیگران[۱۲]، ۲۰۰۱؛ گووا و هیلاندر[۱۳]، ۲۰۰۳).

جستجو در آثار کتابداری و اطلاع رسانی نیز نشان می دهد که کاربرد گراندد تئوری در سطح جهانی در این حوزه نیز روبه رشد بوده است. البته یافتن دلیل این محبوبیت روزافزون کار دشواری نیست، چرا که گراندد تئوری ویژگیهای ممتاز و ارزنده ای دارد که برای پژوهشگران حوزه مطالعات کیفی کاملا ً نویدبخش است. بویژه امتیازهای این روش در ابتدای استفاده از آن بیشتر به نظر می رسد. از آنجا که گراندد تئوری امکان تدوین نظریه ای تازه را از مجموعه داده‌های واقعی گردآوری شده در یک پروژه با رویکرد کیفی فراهم می آورد، این ویژگی آن می تواند برای هر پژوهشگری جذاب باشد.

رویکرد اکتشافی گراندد تئوری نیز دلیل دیگری برای محبوبیت آن است. علاوه بر این بی‌نیازی از تدوین فرضیه در ابتدای پژوهش و در پی آن بی نیازی از آزمونهای آماری در فرایند تحقیق نیز می تواند دلیل دیگری برای جذابیت آن به شمار آید. همچنین، وجود زمینه‌های فراوان برای مطالعات کیفی با استفاده از این روش یکی دیگر از دلایل مقبولیت گراندد تئوری در میان پژوهشگران است. با این حال، در مقاله حاضر بر اساس تجربه عملی نویسنده در به کارگیری این روش، سودمندی گراندد تئوری به شکلی نقادانه مورد بحث قرار می‌گیرد. بویژه، نویسنده بر کاستی‌های این روش در سه محور تاکید دارد که عبارتند از:

  1. تاثیر قضاوتهای ناشی از پیشداوریهای احتمالی پژوهشگر در گردآوری و تحلیل داده‌ها
  2. مشکلات ناشی از دانش تولید شده از طریق یافته های پژوهشی در مطالعات مبتنی بر گراندد تئوری
  3. دو مشکل اساسی دیگر مربوط به کدگذاری[۱۴] و مفهوم یابی از داده‌ها و عدم توجه به بستر پژوهش[۱۵] در عمل

گراندد تئوری را می توان به عنوان رویکردی پژوهشی معرفی کرد که در آن بر اساس داده‌های واقعی و از طریق روشی علمی نظریه های بنیادین جدید تدوین می شود. در دهه ۱۹۶۰ بارنی گلیزر و آنسلم استراوس(اشتراوس) در خلال مطالعه مفهوم مرگ در بیماران و چگونگی نگرش آنان و نزدیکانشان نسبت به این موضوع موفق به انتشار کتابی تحت عنوان “کشف گراندد تئوری” شدند و به این ترتیب رویکرد تازه‌ای در روش‌های پژوهش ارائه کردند

پیشینه گراندد تئوری

گلیزر و استراوس، به عنوان پدیدآورندگان اصلی گراندد تئوری در توصیف چگونگی شکل گیری این رویکرد به گذشته علمی خود و تاثیرش بر این فرایند اشاره کرده اند. گلیزر (۷ :۱۹۹۲) قویاً بر تاثیر گروه علوم اجتماعی (جامعه شناسی) دانشگاه کلمبیا[۱۶] بر شکل گیری گراندد تئوری تاکید می کند. تاثیر نظریه کنش متقابل نمادی[۱۷] بر شکل گیری گراندد تئوری حتی برای مبتدیان در این حوزه نیز آشکار است[۱۸]. بویژه ارتباط شخصی بلومر و استراوس نیز در این زمینه قبلاً  در منابع  مرتبط مطرح شده است (استار، ۱۹۹۷).

زمان ارائه و انتشار اولین کتاب گلیزر و استراوس در زمینه گراندد تئوری سال ۱۹۶۷ بوده و این زمان خود از جهاتی قابل توجه است. در اوایل آن دهه، یعنی ۱۹۶۱، طرفداران مکتب فکری فرانکفورت و حامیان نظریه انتقادی، مخالفتها و انتقادهای خود را علیه رویکرد اثبات گرایی یا همان پوزیتویسم آغاز کرده بودند. علی رغم مخالفتهای فراوان طرافداران رویکرد حاکم پوزیتویستی در آن زمان،  گلیزر و استراوس نیز به جمع منتقدان اثبات گرایی پیوستند. در مجموع و با توجه به تاثیر نظریه کنش متقابل نمادی دو نتیجه از این روند قابل استنباط است:

  1. نظریه کنش متقابل نمادی از اجزاء اصلی سازنده گراندد تئوری است.
  2. گراندد تئوری بر دوام و بقاء نظریه کنش متقابل نمادی افزوده است.

شکل یک تاثیر نظریه ها و رویکردهای پژوهشی قبلی را بر  اندیشه گلیزر و استراوس به عنوان پدید آورندگان گراندد تئوری نشان میدهد. همانطور که در این نمودار دیده می شود آراء نظریه پردازان معروفی مثل جان دیوئی، جرج هربرت مید، هربرت بلومر[۱۹] از دانشگاه شیکاگو و تالکوت پارسونز، پاول لازارسفلد، و رابرت مرتون[۲۰] از دانشگاه کلمبیا در شکل‌گیری گراندد تئوری موثر بوده است.

ویژگیهای گراندد تئوری

در این بخش توصیف مختصری از گراندد تئوری ارائه می شود بی آنکه فعلاً انتقادی بر آن وارد گردد. خوانندگانی که مایلند جزئیات بیشتری در خصوص گراندد تئوری بدانند بهتر است به آثار موجود در این زمینه مراجعه کنند و احتمالاً بهترین اثر نخستین کتابی است که در این زمینه توسط پدیدآورندگان  گراندد تئوری در سال ۱۹۶۷ تحت عنوان “کشف گراندد تئوری” نوشته شده است. دو وجه اصلی در گراندد تئوری وجود دارد که عبارتند از: تولید تئوری تازه بر اساس داده‌های واقعی و پرهیز از تعمیم بخشیدن و آزمودن نظریه تازه متولد شده. در رویکرد استقرایی که بیشترین کاربرد را در روشهای پژوهش کیفی از جمله در گراندد تئوری دارد، تاکید پژوهشگران بر روش استقرایی در تحلیل داده‌ها است. در گراندد تئوری بین “نظریه بنیادی”[۲۱] و “نظریه صوری[۲۲]” تفاوت وجود دارد. معمولاً، نظریه های بنیادی در حوزه های اصلی مطرح می شوند و نظریه های صوری در مورد حوزه های مفهومی ارائه می گردند. شاید بتوان مهمترین ویژگی تولید نظریه را در گراندد تئوری به این واقعیت مربوط دانست که در این رویکرد فرایند تدوین تئوری مبتنی بر یافتن مفاهیم و ویژگی های هر یک از آنها بر اساس داده‌های گردآوی شده است.

در سال ۱۹۶۷، توجه گلیزر و استراوس به این نکته جلب شد که در سنت لازرسفلد[۲۳] در دانشگاه کلمبیا تاکید بیش از حدی بر آزمون نظریه شده است. البته آنان با بنیاد نهادن گراندد تئوری آزمون نظریه ها را کاملا نفی نکردند، فقط معتقد بودند آزمون نظریه نسبت به تولید آن اهمیت ثانویه دارد. نمونه ای از انتقادهای آنان به رابرت مرتون[۲۴] در اثر سال ۱۹۶۷ آنان در ادامه آمده است:

“بر اساس دیدگاه او (رابرت مرتون)  داده‌ها باید با نظریه تطابق داشته باشند، در حالی که از نگاه ما این نظریه است که باید با داده‌ها منطبق باشد.”

گلیزر و استراوس بر این باور بودند که الویت بخشیدن به آزمون نظریه که در آن زمان رواج کامل داشت باعث شده بود که متخصصان جامعه شناسی در محدودیهایی که خود در زمینه منابع اصلی داده در پژوهشها ایجاد کرده اند گرفتار شوند. بر اساس دیدگاه گلیزر و استراوس علاوه بر روشهای معمول گردآوری داده‌ها در پژوهشهای علوم اجتماعی آن زمان، پژوهشگران باید به منابع دیگر نظیر کتابخانه ها و آرشیوها بیشتر توجه کنند. از سویی دیگر، با توجه به اهمیتی که در آن زمان متخصصان علوم اجتماعی دانشگاه کلمبیا برای آزمونهای آماری در فرآیند تحقیق قائل بودند، تاکید گراندد تئوری بر روشهای غیر آماری جای بحث فراوان داشت. در این زمینه گلیزر می‌نویسد:

“در شناخت گراندد تئوری توجه به این نکته ضروری است که این روش ریشه در یک رویکرد تحلیلی در فرایند استقرایی تعامل پژوهشگر با داده‌های واقعی دارد که سابقه آن به تلاشهای بی وقفه دانشجویان و پژوهشگران در گروه علوم اجتماعی و انجمن مطالعات کاربردی علوم اجتماعی در دانشگاه کلمبیا در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ باز می گردد.”

استقرا محور اصلی در گراندد تئوری است. در یک توصیف ساده می توان گفت که گلیزر و استراوس به رویکرد اثبات گرایی و قیاسی رایج زمان خود به شکلی وارونه نگریستند. به بیان دیگر، آنان تحلیل کیفی را مقدم بر تحلیل کمّی و تولید نظریه را مقدم بر آزمون آن دانستند. رویکرد کیفی این دو پژوهشگر فرصتی برای آنان فراهم آورد که به مطالعه پدیده های پیچیده ای که با روشهای کمّی قابل بررسی نبودند بپردازند. در تبیین این رویکرد گلیزر و استراوس نوشته اند:

“پژوهشهای کیفی معمولاً در پایان مطالعات حوزه هایی توصیه می شوند که پژوهشگران به هر دلیل تمایلی به غور عمیقتر در آن حوزه ها را ندارند. در این شرایط است که پژوهشهای کیفی فرصتهای خوبی برای کسب شناخت دقیقتر را برای پژوهشگران فراهم می آورد.”

در ادامه تکامل گراندد تئوری در سال ۱۹۹۲ گلیزر تفاوت بین تحلیل کیفی و پژوهش کیفی را تبیین کرده است. تحلیل کیفی ممکن است بر اساس داده‌های کیفی یا کمّی باشد. البته معمولا بر اساس داده‌های کیفی است. در حالیکه در پژوهش کیفی از داده‌های کمّی به ندرت استفاده می شود. چنانچه در پژوهشهای کیفی از داده‌های کمّی استفاده شود این کاربرد به بخشهای مقدماتی و کم اهمیتتر پژوهش محدود می شود، چرا که در این پژوهشها هدف گذر از مرز کمیت برای کسب شناخت عمیقتر از پدیده مورد مطالعه است. بنابراین، در چنین شرایطی پژوهشگر به داده‌های آماری و نقش آن در پژوهش خود با تردید خواهد نگریست. هرچند تحلیل کمّی داده‌های کیفی به شکلهای مختلف میسر است اما این امر در گراندد تئوری اولویتی ندارد.

از سویی دیگر، یکی از اهداف پژوهشگران در دهه ۱۹۶۰ که گراندد تئوری مطرح شد یافتن مصادیق واقعی برای تئوری‌های موجود بود و هدف آزمون آنها تعیین درجه کاربردپذیری هر یک بود. با این حال در پژوهشهایی که از گراندد تئوری بهره می برند قرار نیست که پژوهشگر فقط متکی بر نظریه های موجود باشد و چنانچه بتواند مبانی گراندد تئوری را به خوبی اجرا کند می تواند پیشنهاد دهنده تئوری یا تئوریهای تازه باشد. البته از آنجا که در گراندد تئوری کاربردپذیری تئوری تدوین شده اهمیت دارد پژوهشگرانی که در صدد تدوین چنین تئوری هایی هستند باید نسبت به کاربردپذیری و سودمندی محصول پژوهش خود توجه داشته باشند. علاوه بر این،  آنان باید نسبت به رعایت کامل اصول علمی و قابل اتکا در فرایند تولید تئوری التزام داشته و از حصول آن در تمام مراحل کار اطمینان حاصل کنند. این اطمینان زمانی حاصل می شود که پژوهشگر به دقت مراحل اجرای پژوهش را بر اساس مبانی گراندد تئوری طرح ریزی کند و در تمام طول مسیر تحلیلها و یافته‌های خود را بر اساس داده‌های واقعی بنا نهد. در این خصوص گلیزر و استراوس چنین اظهار داشته اند:

“یک تئوری بنیادی باید بتواند در شرایط واقعی مورد استفاده افراد قرار گیرد و ویژگیهای آن باید به گونه ای باشد که سودمندی آن را در زمینه های مرتبط نشان دهد. چنین نظریه ای باید هم برای استفاده کننده معمولی و هم متخصص تطابق خود را با واقعیتهای موجود نشان دهد. فقط در چنین شرایطی است که نظریه های تدوین شده از طریق گراندد تئوری می تواند برای تدوین کننده آن و استفاده کننده از آن مفید واقع شود.”

نکته دیگر تاثیر دانسته ها و دانش قبلی پژوهشگر بر فرایند استقراء و رویکرد اکتشافی در این روش است. در گراندد تئوری پژوهشگر نباید دانسته های قبلی خود را در تحلیل داده‌ها دخالت دهد و صرفاً باید بر اساس رویکرد استقرایی به داده‌های گردآوری شده تکیه کند.  بنابراین،  همواره این تناقض در گراندد تئوری وجود دارد که در عمل این امر چگونه اتفاق می افتد و پژوهشگر چگونه می تواند با اطمینان از عدم تاثیر دانش قبلی خود بر تحلیل داده‌ها سخن گوید. این امر در نخستین نوشته های مشترک گلیزر و استراوس مطرح شد اما گلیزر در مجادلات آتی خود با استراوس درباره جوهره گراندد تئوری با تاکید بیشتر بر این موضوع تلاش می کرد نشان دهد که استراوس از مسیر اولیه دور شده است.

در بیان ویژگیهای گراندد تئوری قبلا به موضوع پیوند مستمر پژوهشگر با واقعیتهای موجود در محیط پژوهش اشاره شد. سایر ویژگیهایی که باید در اینجا به آن اشاره شود عبارتند از: ترجیح پژوهشگر به داده‌های گردآوری شده از محیط واقعی نسبت به اطلاعات موجود در منابع علمی که الزاماً در شرایط مشابه با محیط پژوهش فعلی گردآوری نشده اند. این ویژگی گراندد تئوری پژوهشگران را به کسب شناخت دقیقتر از موضوع مورد بررسی و به مطالعه عمیقتر جامعه پژوهش ترغیب می کند. به همین دلیل پژوهشگرانی که از گراندد تئوری استفاده می کنند در فرایند کدگذاری داده‌ها و تحلیل استقرایی خود حساسیت زیادی نسبت به مفاهیم مستتر در درون داده‌های خام دارند و بجای آنکه خود را با تعاریف از قبل تعیین شده محدود کنند آمادگی لازم را برای کشف مفاهیم تازه دارند.

مفاهیم و مقوله ها[۲۵] سازنده نظریه در خلال فرایند طولانی کدگذاری از درون داده‌ها به دست می آیند. هر مفهوم و هر مقوله ویژگیهایی دارد که آن را از سایر مفاهیم متمایز می سازد. مفاهیم مورد نیاز برای تدوین نظریه در خلال تعامل پژوهشگر با مجموعه داده‌ها به تدریج آشکار می شوند. تداوم آشکارسازی مفاهیم تنها زمانی میسر خواهد بود که پژوهشگر از نزدیک با جامعه و موضوع مورد بررسی ارتباط داشته باشد و تعاملی مستمر با داده‌های گردآوری شده داشته باشد. معمولا این مجاورت پژوهشگر با جامعه پژوهش در دو مرحله منجر به موفقیت فرایند استقراء در تحلیل داده‌ها خواهد شد.  در گام نخست پژوهشگر بررسی عمیقی از بخش کوچکی از داده به عمل می آورد و در مرحله بعد بر اساس یافته های حاصل از مرحله نخست می تواند به مقایسه یافته ها در سطح گسترده تر و نمونه های مشابه بپردازد.  در طی این فرایند، کدگذاری و مفهوم یابی بسیار دقیق و موشکافانه ای ضروری است. در اثر مشترک استراوس و کوربین در ۱۹۹۰ حتی این فرایند به مراحل جزئی تر و دقیقتری تقسیم می شود که البته مقاله حاضر قصد پرداختن به جزئیات آن را در اینجا ندارد.

چنانچه پژوهشگر قصد استفاده از روش نمونه گیری نظری[۲۶] را داشته باشد، دو گام اساسی در پیش خواهد داشت. در گام نخست باید به حداقل تفاوتها میان نمونه های گرفته شده توجه کند. در گام بعدی باید در جستجوی نمونه هایی با حداکثر تفاوتها باشدکه به این ترتیب بتواند تصویر روشنتری از جامعه مورد بررسی ترسیم کند. در واقع در نخستین گام با مطالعه برشی از وجوه همگن جامعه مورد مطالعه به شناسایی شباهتها می پردازد و در دومین گام در جستجوی تفاوتهای آنان در وجوه ناهمگن است.

همچنین این رویکرد به دسته بندی مفاهیم و مطالعه دقیقتر ویژگیهای آنها کمک می کند. البته در طی هر دو گام مذکور مقایسه مداوم داده‌ها و رخدادهای مشاهده شده ضروری است. استراوس (۳۸: ۱۹۸۷) با استناد به گلیزر و استراوس (۱۹۶۷) این فرایند را اینچنین توصیف می کند:

“نمونه‌گیری نظری ابزاری در اختیار پژوهشگر محسوب می شود که او را قادر می سازد در مورد اینکه کجا و چگونه باید داده‌های مورد نیازش را گردآوری کند تصمیم موثری بگیرد. پرسش اساسی در این روش نمونه گیری این است که کدام گروهها یا زیرگروه ها از جامعه پژوهش، رخدادها و فعالیتها باید در فرایند گردآوری داده‌ها لحاظ شود که حداکثر تنوع در داده‌ها ایجاد شود. ضمناً پژوهشگر باید بداند که این امر با چه هدفی انجام می شود. بنابراین، فرایند گردآوری و تحلیل داده‌ها بر اساس چگونگی توسعه نظریه در حال شکل گیری کنترل می شود.”

یادداشت‌هایی که پژوهشگر به طور مستمر در طی فرایند پژوهش و بر اساس تحلیل‌های خود تهیه می‌کند نقش مهمی در تدوین تئوری نهایی ایفا می کند. در خلال تهیه این یادداشتهای پژوهشی، پژوهشگر تلاش می کند تمام نکته ها و ایده هایی که در طول فرایند طولانی گردآوری و تحلیل داده‌ها تجربه کرده است ثبت و نگهداری کند. مراجعه مکرر پژوهشگر به این مجموعه یادداشتها کمک بزرگی برای او محسوب می شود. این یادداشتها ممکن است شامل متن، تصویر، عکس، جدول، نمودار و موارد مشابه باشند که به تدریج در خلال کار تهیه شده اند و به تدوین تدریجی تئوری کمک می کنند.

نظریه ای که طی چنین روندی به تدریجی و به شکلی مستندی تولید می شود معمولا انتزاعی و فارغ از بستر پژوهش نخواهد بود و با تمام اجزاء و مولفه هایی که با موضوع مورد مطالعه در ارتباط هستند پیوندی در هم تنیده خواهد داشت. نقطه عطف و مرحله کلیدی در تدوین یک نظریه یافتن مفهومی محوری است که سایر مفاهیم مرتبط با نظریه مذکور به نحوی حول آن قرا دارند و به شکلی به آن مربوط می شوند. معمولاً، این محور اصلی اجزایی فرعی تر دارد که در ویژگیهای اصلی با هم مشترکند. به عنوان نتیجه این بخش از مقاله، می توان مولفه های اصلی مرتبط با گراندد تئوری را که پیوندی ناگسستنی با مولفه های نظریه کنش متقابل نمادی دارند به شکل ذیل فهرست کرد. این مفاهیم اصلی عبارتند از: عملگرایی (اصالت عمل)[۲۷]، رویکرد پژوهشی کیفی[۲۸]، رویکرد اکتشافی در پژوهش، مفهوم یابی، پیوند پژوهش با بستری که در آن قرار دارد، نمادهای مفهومی، پیوند با داده‌های واقعی، تحلیل استقرایی گام به گام از داده‌های تجربی.

اختلاف نظرها درگراندد تئوری

رویه های و مفاهیمی در گراندد تئوری وجود دارد که چگونگی تعبیر و تفسیر هر یک از آنها باعث ایجاد اختلاف نظر میان پژوهشگران شده است. گلیزر و استراوس به عنوان پدید آورندگان اصلی این روش خود نخستین کسانی بودند که دچار این اختلاف نظرها شدند و تا مدتها به انتقاد از یکدیگر پرداختند و هر یک دیگری را به عدم شناخت درست از گراندد تئوری متهم کردند. این اختلافات بدون رسیدن به هیچ نتیجه قانع کننده‌ای تا زمان درگذشت استراوس در سال ۱۹۹۶ ادامه یافت.  مفاهیمی که تفسیر آنها منجر به ایجاد این اختلافها شد عبارتند از: میزان حساسسیت نظری و مفهومی پژوهشگر نسبت به مفاهیم مستتر در داده‌های خام،  چگونگی بهره گیری از پیشینه پژوهش در گراندد تئوری که تاثیر آن بر تحلیل استقرایی پژوهشگر از داده‌ها به حداقل برسد، چگونگی اجرای فرایند کد گذاری باز، محوری و انتخابی[۲۹]، نمونه گیری مفهومی و چگونگی اجرای آن در عمل، نقش و تاثیر یادداشت‌های پژوهشگر بر تدوین نظریه و سرانجام معیارهای ارزیابی درباره کیفیت و سودمندی نظریه تولید شده بر اساس گراندد تئوری.

کتابی که استراوس و کوربین تحت عنوان “مبانی پژوهش کیفی” [۳۰]در ۱۹۹۰ منتشر و آن را به گلیزر تقدیم کردند، نخستین محل انعکاس این اختلاف نظرها بود. در پاسخ، گلیزر کتابی تحت عنوان “مبانی تحلیل در گراندد تئوری”[۳۱] به رشته تحریر درآورد و در سال ۱۹۹۲ آن را منتشر ساخت. البته گلیزر سالها قبل کتابی با عنوان “حساسیت نظری”[۳۲] به رشته تحریر در آورده بود و با اهدا آن به همکار قدیمی خود، استراوس، تلاش داشت که نظرات خود را در مورد مبانی گراندد تئوری بار دیگر تبیین کند. گلیزر امیدوار بود که شاید استراوس همچون سال ۱۹۷۶ با او در زمینه مبانی گراندد تئوری هم عقیده شود. انتقادهایی که گلیزر در آثار خود نسبت به استراوس و بعدها به همکار جدیدش کوربین مطرح می کرد، نشانگر رنجش او از آنان در خصوص تغییراتی بود که آن دو نفر در مبانی گراندد تئوری ایجاد کرده بودند. از سوی دیگر گلیزر احساس می کرد که مالکیت فکری او در خصوص گراندد تئوری از سوی استراوس و کوربین نادیده گرفته شده و آنان ضمن تضییع حقوق معنوی او گراندد تئوری را از مسیر اصلی خود خارج ساخته اند. گلیزر در آثار متعددی که در سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۲ و حتی پس از آن منتشر ساخت استراوس و کوربین را به عدم شناخت گراندد تئوری متهم ساخت و معتقد بود آنچه آنان در آثار جدیدشان مطرح ساخته اند بیش از آنکه منجر به تولید نظریه هایی شود که مبتنی بر داده‌های واقعی وحاصل تحلیل استقرایی باشد نوعی تحمیل پنداشتها و پیش فرضهای پژوهشگر بر داده‌ها ست و نتیجه هرچه که هست دیگر گراندد تئوری نیست.

گلیزر (۶: ۱۹۷۸) در بیان انتقاد های خود نسبت به استراوس نوشته است:

“پایه های اصلی گراندد تئوری مبتنی بر مولفه هایی است که مهمترین آنها در کتاب مبانی پژوهش کیفی استراوس و کوربین نادیده گرفته شده اند و راه را بر نوآوری و خلاقیت بسته اند. مهمترین این مولفه های نادیده گرفته شده که اهمیت حیاتی در پیاده سازی گراندد تئوری دارند عبارتند از: شیوه صحیح تحلیل استقرایی، بررسی نظام مند مسئله پژوهش، کلی نگری در تحلیل داده‌ها، تحلیل موشکافانه و عمیق یافته های پژوهشی، چگونگی کشف محورهای اصلی در داده‌ها و پیوند آنها با یکدیگر، ارتباط بین یادداشت برداری مستمر و تدوین نهایی نظریه، ساخت نظریه مبتنی بر داده‌های واقعی، توجه به فرایند شکل گیری و تکامل تدریجی مفاهیم از میان داده‌های گردآوری شده، معنای واقعی به نقطه اشباع[۳۳] رسیدن در مرحله گردآوری داده‌ها، همزمانی گردآوری و تحلیل داده‌ها، مبانی فکری مفهوم یابی و کدگذاری داده‌ها، شناخت رابطه و پیوند مفاهیم، و سایر مولفه های اصلی در این خصوص.”

از این رو، گلیزر معتقد بود که ریشه همه این مفاهیم بنیادی به آثار نخستین منتشر شده درباره این رویکرد پژوهشی باز می گردد و در نوشته های بعدی استراوس و کوربین نادیده گرفته شده اند. مطالعه آثار دیگر گلیزر در انتقاد از این دو نفر نشان می دهد که گاهی او در بیان انتقاد های خود کمی زیاده روی کرده و خرده گیری او گاه با احساسات تندی همراه بوده است. البته در مقابل تا آنجا که اطلاع دارم استراوس هرگز پاسخ خود را به این انتقادها به صورت عمومی منتشر نساخت و به ارسال نامه هایی به گلیزر در این زمینه اکتفا کرد.

نکته آشکار دیگری که آثار استراوس و کوربین را از آثار گلیزر متمایز می سازد میزان جزئیاتی است که هر یک از آنان در این آثار ارائه کرده اند. آثار استراوس و کوربین همچون راهنمایی قدم به قدم برای پژوهشگران تازه کار و کم تجربه است که به آنان چگونگی به کارگیری گراندد تئوری را در عمل نشان می دهد. این راهنمایی در حدی به جزئیات پرداخته که گویی آنان دستورالعمل تدوین رساله  منتشر کرده اند. این در حالی است که گلیزر با این شیوه مخالف است و اعتقاد دارد گراندد تئوری بیش از آنکه یک روش پژوهش گام به گام باشد یک رویکرد پژوهشی است و بجای آموزش مراحل کار باید پژوهشگران را با مبانی نظری و فلسفی این رویکرد آشنا ساخت. بر این اساس افراد می توانند با تکیه به مبانی گراندد تئوری خود به اجرای آن بپردازند. در دیدگاه گلیزر تدوین یک نظریه تازه تنها منحصر به افراد نابغه با قدرت فکری خارق العاده ساخته نیست، بلکه هر پژوهشگری که بتواند به دقت مراحل اجرای گراندد تئوری را در عمل پیاده سازد قادر خواهد بود که نظریه ای مفید ارائه دهد. البته ارائه چنین نظری مستلزم صرف وقت و دقت کافی در پیاده سازی گراندد تئوری به نحوی است که محصول آن قابل دفاع باشد. استراوس و کوربین (۸ :۱۹۹۰)  در این زمینه نوشته اند:

“کتاب حاضر مراحل گام به گام انجام پژوهش کیفی را با ذکر جزئیات به نحوی بیان می‌کند که برای هر پژوهشگر علاقه‌مند به این رویکرد قابل استفاده باشد. هر پژوهشگری که بخواهد رنج این سفر اکتشافی را بر خود هموار سازد.”

رویکرد آموزشی استراوس و کوربین در کتابشان مورد استقبال بسیاری از پژوهشگران قرار گرفت. مثلا استار (۱۹۹۷) در نکوداشت استراوس از سخاوتمندی او در آموزش پژوهشگران جوان تجلیل کرده است. با این حال، گلیزر همچنان بر مواضع قبلی خود پافشاری کرده است .

گراندد تئوری در کتابداری و اطلاع رسانی

تا کنون بسیاری از گروه‌های آموزشی کتابداری و اطلاع‌رسانی در دانشگاههای گوشه و کنار دنیا در پژوهشهای خود از گراندد تئوری بهره برده و از آن به عنوان یک روش پژوهشی کیفی استقبال کرده اند. طی سالهایی که کاربرد گراندد تئوری در این گروهها مطرح شده است، گروه کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه شفیلد[۳۴] در انگلستان بیشترین علاقه مندی را نسبت به گراندد تئوری نشان داده و بیشترین بهره را در مطالعات خود از آن برده است[۳۵]. همچنین استفاده از نظریه متقابل نمادی نیز در این گروهها مطرح بوده و هست.

گراندد تئوری در شفیلد

انعکاس کاربرد گراندد تئوری در گروه کتابداری و اطلاع‌رسانی دانشگاه شفیلد برای نخستین بار در سال ۱۹۸۰ و از طریق مجله اطلاع رسانی در علوم اجتماعی مطرح شد. مجله ای که در سال ۱۹۸۵ به مجله بین المللی مدیریت اطلاعات تغییر نام یافت. در نخستین شماره آن مجله فراخوانی برای پذیرش مقالات پژوهشهای کیفی با مبانی پدیدارشناسانه[۳۶] منتشر شد (ویلسون، ۱۹۸۰). یکی از تاثیر گذارترین مقالات تام ویلسون در همان سالها (ویلسون، ۱۹۸۱) حاوی نشانه هایی از حمایت او از پژوهشهای کیفی بود.  در سالهای بعد مقالات تاثیرگذار دیگری از او منتشر شد که حمایتش را از پژوهشهای با رویکرد کیفی مثل اقدام پژوهی[۳۷] نشان می داد که همگی راه را برای گسترش گراندد تئوری در کتابداری و اطلاع رسانی هموار می ساخت (ویلسون، ۱۹۸۲؛ ویلسون و استریتفیلد، ۱۹۸۲).  این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه در ۱۰ سال بعد فراخوانی کتابداران و متخصصان اطلاع رسانی به استفاده از گراندد تئوری به تدریج شکل دیگری به خود گرفت و به نکات دیگری از این موضوع توجه شد. مثلاً،  ویلسون با استناد به گلیزر و استراوس در یکی از مقالات خود به تغییر نقش افراد مورد مطالعه در پژوهشهای کیفی از “مطالعه شونده”[۳۸] به “مشارکت کننده”[۳۹] اشاره می کند. مثلاً در یک مطالعه کاربرمدار با رویکرد کمّی کاربران کتابخانه ها افراد جامعه پژوهشی معرفی می شوند که قرار است مورد بررسی واقع شود ولی در تحقیقی مشابه با رویکرد کیفی این کاربران در واقع در فرایند مطالعه مشارکت می کنند. ویلسون (۱۳ :۱۹۹۰) به نقل از گلیزر و استراوس (۱۱۳-۱۰۵ : ۱۹۶۷) اظهار داشته که:

“گلیزر و استراوس روش تطبیق مستمر[۴۰] را به عنوان یکی از راههای اصلی مفهوم یابی در گراندد تئوری می دانند. تطابق مستمر شامل چهار مرحله ذیل است. (۱) مقایسه رخدادهای مشاهده شده در بررسی پژوهشی پژوهشگر را قادر می سازد تا آنجا که ممکن است مقوله ها و محورهای متعددی در میان داده‌ها شناسایی کند. استمرار این مقایسه امکان برقراری پیوند میان رخدادهای آتی مشاهده شده و محورهای قبلی را فراهم می سازد. هنگامی که پژوهشگر به یک رخداد یا مفهوم شناسایی شده برچسب تازه ای می دهد که بیانگر ویژگیهای مفهوم شناسایی شده است، او می تواند برچسب تازه را با محورهای قبلی مقایسه کند و به دسته بندی آنها بپردازد. تبیین این تفاوتها و شباهتها خود زمینه ساز مراحل بعدی در تدوین نظریه است. در این مرحله و البته مراحل بعدی پژوهشگر باید بی وقفه اندیشه ها و آراء خود را مستند سازد تا در تکامل اندیشه او برای تدوین نظریه مفید واقع شود. (۲) با ادامه کدگذاری و مفهوم یابی پژوهشگر می تواند به ادغام محورهای مشابه بپردازد تا به تدریج تصویر مبهمی که از فرایند یا موضوع مورد بررسی پیش رو داشته روشنتر شود. (۳) ترسیم تصویر کلی از نظریه در حال شکل گیری مرحله ای میانی است که در مراحل پایانی تحلیل داده‌ها و قبل از نگارش نظریه نهایی رخ می دهد. در این مرحله پژوهشگر به بیشترین شناخت از موضوع مورد مطالعه رسیده و قادر است با ترکیب برخی از مقوله های مشابه، مقوله های تازه ای شکل دهد و خود را برای تدوین نسخه نهایی نظریه آماده سازد. (۴) در آخرین مرحله پژوهشگر قادر است تبیین روشنی بر اساس یافته های پژوهش ارائه دهد که پاسخگوی پرسشهای اولیه پژوهش است و او به اندازه کافی پشتوانه واقعی از داده‌ها برای حمایت از تفسیر نهایی خود دارد و می تواند با اطمینان نظریه تازه ای طرح کند که ریشه در فرایندی طولانی شامل گردآوری، تحلیل و تفسیر داده‌ها دارد.”

ویلسون معتقد است اگر بخواهیم با کمی وسواس روش شناختی به گراندد تئوری نگاه کنیم نمی توان آن را پارادایم[۴۱] تازه ای در پژوهش دانست، اما این بهترین راهکار برای تحلیل داده‌های کیفی است. نمونه های دیگری از کاربرد گراندد تئوری در کتابداری و اطلاع رسانی درآن سوی اقیانوس اطلس وجود دارد که از آن جمله می توان به ملون (۱۹۸۶)[۴۲]  و وینگاند (۱۹۹۳)[۴۳] اشاره کرد.

اولیسن و نظریه کنش متقابل نمادی

برای درک نقش اولیسن[۴۴] در پیشبرد کتابداری و اطلاع رسانی در زمان خودش بهتر است به پیشینه علمی او به عنوان یک پژوهشگر در دانشگاه برکلی توجه کنیم. جایی که افرادی مثل پاتریک ویلسون (۱۹۶۸، ۱۹۷۷، ۱۹۸۳) مشغول به کار بودند. همانطور که از مطالعه کتابهای ویلسون مشخص است او با بزرگان جامعه شناسی آن زمان امریکا آشنایی داشته است.  البته عجیب است که او به ندرت به آثار هربرت بلومر [۴۵]  استناد کرده است.  شاید به این دلیل که آثار او مشهورتر از آن بوده که نیازی به ذکر مکرر آنها احساس شود. البته اولیسن هرگز ارتباط آثار خود را با اندیشه های بلومر پنهان نساخته و شیوه اندیشه بلومر را در مورد مسائل مختلف مربوط به پژوهش دنبال کرده است. چگونگی نگاه او به برخی از مفاهیم بنیادین مثل توانایی شناخت متاثر از نمایندگان نظریه کنش متقابل نمادی نظیر ویلیام توماس، فلورین نانسکی و جرج هربرت مید[۴۶] بوده است. اولیسون مفهوم  “ذهنیت گرایی تبیین شده” را  به عنوان یک ایده آل در پژوهش معرفی کرده است. بر اساس دیدگاه اولیسون دلایل روشن و ساده ای برای کندی رشد نظریه های تازه در کتابداری و اطلاع رسانی وجود دارد چرا که این نظریه ها به ندرت می توانند همپای داده‌های تجربی در این حوزه حرکت کنند. اولیسن با حمله به سیطره اثبات گرایی در پژوهش و حمایت از رویکردهای کیفی مثل نظریه کنش متقابل نمادی بر فرایند پژوهش بویژه در کشورهای اسکاندیناوی در دهه ۱۹۹۰ تاثیر گذاشت. البته از آن زمان به بعد نقش او کمرنگ شد چرا که کتابداری و اطلاع رسانی دیگر حوزه اصلی فعالیتهای پژوهش او نیست.

در نتیجه گیری از این بخش، فردی مثل تام ویلسون با دیدگاههایش در خصوص روش پژوهش کیفی و گراندد تئوری توانسته است بر فرایند پژوهش در کتابداری و اطلاع رسانی از دو زاویه تاثیر گذارد. یکی به عنوان سردبیر برخی مجلات در این حوزه و  به عنوان نویسنده ای فعال در این عرصه. نتیجه کار شخصی مثل تام ویلسون تربیت پژوهشگرانی بود که از این اندیشه ها تاثیر پذیرفته بودند. بی تردید تاکید او بر پرهیز از تکیه مطلق بر رویکرد کمّی در پژوهش و استفاده از رویکرد کیفی در این حوزه تاثیر خود را بر روند پژوهش در کتابداری و اطلاع رسانی داشته است. به اعتقاد برخی از پژوهشگران این تحول بزرگ که نوعی انقلاب در روش پژوهش در عرصه کتابداری و اطلاع رسانی یا به عبارتی تغییر پارادایم در رویکرد پژوهشی بود تا حد زیادی نتیجه آثار تام ویلسون بوده است (دروین و نیلان، ۱۹۸۶)[۴۷].

تجربه عینی نویسنده از به کارگیری گراندد تئوری

سابقه استفاده عملی من از گراندد تئوری به مشارکت در اجرای پروژه ای باز می گردد که برای بررسی رفتارهای اطلاع‌یابی محققان طراحی شده بود. با این حال در خلال اجرای این پروژه به تدریج از جذابیت اولیه گراندد تئوری برای مجریان پروژه کاسته شد و در نهایت از به کار گیری آن منصرف شدند. در اینجا مایلم تجارب خود را هم از نقاط قوت گراندد تئوری در این پروژه بازگو کنم و هم از نقاط ضعف آن، تا نمونه ای عملی از کاربرد گراندد تئوری در کتابداری و اطلاع رسانی تبیین شود. نتایج آن پروژه به تفصیل به زبان سوئدی و به اختصار به انگلیسی منتشر شده است (سلدن، ۱۹۹۹).  در آن پروژه بر اساس مبانی گراندد تئوری گردآوری و تحلیل داده‌ها همزمان انجام می شد. باز هم بر اساس رویکرد اکتشافی گراندد تئوری تداوم گردآوری داده‌ها  منجر به پدیداری جهتهای تازه ای در فرایند گردآوری داده‌ها شد. تا این مرحله پروژه مبتنی بر گراندد تئوری پیش می رفت. تا زمانی که مجریان پروژه در مورد کسب اطمینان از عدم تاثیرگذاری دانسته های قبلی خود بر فرایند تحلیل داده‌ها دچار تردید شدند.  چرا که بر اساس گراندد تئوری دانش قبلی پژوهشگر درباره موضوع و یافته های پژوهشهای قبلی نباید در مرحله تحلیل داده‌ها تاثیری بر پژوهشگر داشته باشد و تمام یافته ها باید صرفا بر اساس داده‌ها بدست آید.  بویژه گلیزر بر این موضوع تاکید ویژه ای دارد و در نوشته های خود بارها به آن اشاره کرده است. چرا که قرار است هر نظریه تازه که از طریق گراندد تئوری ایجاد می شود صرفا بر اساس داده‌های گردآوری شده در همان پژوهش باشد و در هیچ مرحله تاثیری از آثار قبلی نپذیرد.  گلیزر و استراوس (۲۵۳ :۱۹۶۷) در این خصوص نوشته اند:

“قبل از شروع فرایند پژوهش، مرور جامع “تمام” آثار موجود در پیشینه حوزه مورد بررسی توانایی پژوهشگر را به عنوان یک نظریه پرداز بالقوه کاهش می دهد.”

همچنین گلیزر در ۱۹۷۸ در این باره مجدداً یادآور می شود که :

“بر اساس رویکرد ما در گراندد تئوری پژوهشگر ابتدا باید داده‌های مورد نیازش را از محیط واقعی پژوهش گردآوری می کند. همزمان با گردآوری او به تحلیل داده‌ها می پردازدکه نتایج این تحلیل راه را برای تدوین تئوری هموار می سازد. هنگامی که نظریه در حال شکل گیری به اندازه کافی رشد کرد و به نحو قابل قبولی ریشه در داده‌های گردآوری شده پیدا کرد، آنگاه پژوهشگر می تواند پیشینه موضوع را بررسی و مرور کند. در این مرحله او می تواند نظریه تازه متولد شده و مولفه های تشکیل دهنده آن را با عناصر مرتبط در پیشینه پیوند دهد. از این رو تاثیر پیشینه موضوع بر نظریه تدوین شده پس از شکل گیری آن رخ داده و نه قبل از آن. به همین دلیل پژوهشگر می تواند اطمینان یابد که نظریه او ریشه در داده‌های گردآوری شده توسط خودش دارد و در خلال فرایند شکل گیری تاثیری از پیشینه موضوع نپذیرفته است (گلیزر، ۳۱ :۱۹۷۸).”

مشارکت در پروژه مذکور نشان داد که هرچند ایده گلیزر در این زمینه خیلی جذاب به نظر می رسد و نشان از اصالت نظریه های مبتنی بر گراندد تئوری دارد، اما پیاده سازی آن در عمل چندان ساده نیست و دفاع از آن از چند جهت دشوار است. آیا می توان ادعا کرد که دانش کمتر در یک حوزه ممکن است به نتایج بهتری منجر شود؟ آیا واقعاً پژوهشگر باید قبل از شروع به گردآوری داده‌های خود از مطالعه پیشینه موضوع اجتناب کند؟ اگر اینچنین باشد چگونه پژوهشگر می تواند موضوعی مناسب برای تحقیق بیابد؟ بی تردید عدم بررسی پیشینه موضوع خطر انجام پژوهشهای تکراری را افزایش می دهد و ممکن است قبلاً  پژوهشی مشابه انجام شده باشد. آیا واقعا ممکن است پروژه ای را طراحی کرد و پیشینه موضوع را نادیده گرفت؟  اگر گلیزر نگران است که مطالعه پیشینه پژوهش خطر ایجاد پیش فرضهایی را راجع به موضوع افزایش می دهد، آیا عدم مطالعه آن احتمال ایجاد پیش فرضهایی دیگری را که به طور ناآگاهانه ایجاد می شود را افزایش نخواهد داد؟ اگر چنین اتفاقی رخ دهد آیا خطر آن بیش از مورد اول نخواهد بود؟ البته مبدعین گراندد تئوری از این انتقادها آگاه بوده اند و در بخشهایی دیگری از آثار خود تلاش کرده اند به نحوی پاسخگو باشند. مثلاً، گلیزر و استراوس (۳ :۱۹۷۶) نوشته اند:

“البته قرار نیست که پژوهشگر به واقعیت موجود در موضوع تحقیق بدون مطالعه نزدیک شود. او باید قادر باشد بر اساس دانسته های قبلی خود داده‌های مرتبط را در حجم عظیم داده‌های گردآوری شده شناسایی کند و در ادامه مقوله هایی که این داده‌ها را در کنار هم قرار می دهند شکل دهد. اما تحلیل او از داده‌ها نباید متاثر از یافته های قبلی موجود در پیشینه پژوهش باشد.”

از سویی دیگر گلیزر و استراوس (۱۶۱ :۱۹۶۷)  استفاده از کتابخانه ها و آرشیوها را به عنوان منبعی برای گردآوری داده‌ها ذکر کرده اند. با این حال و با توجه به سایر نظرات آنان در خصوص عدم تاثیر پذیری پژوهشگر از آثار مکتوب قبلی تناقضی در نظراتشان دیده می شود. به بیان دیگر، سرانجام مشخص نیست که پژوهشگر چگونه  می تواند بدون مطالعه پیشینه موضوع از یافته های دیگران نیز به عنوان منبعی برای گردآوری داده استفاده کند؟ اگر پژوهشگری روش کتابخانه های را برای گردآوری داده برگزیند و تلاش در جهت استفاده از گراندد تئوری برای تدوین نظریه تازه ای داشته باشد آیا همچنان می توان چگونگی تحلیل او را استقرایی دانست؟ این در حالی است که چنین روشی با دیدگاه مبدعین گراندد تئوری و بویژه گلیزر در تناقض آشکار است.

پس از اشاره به این وجه تناقض آمیز گراندد تئوری اکنون باید به وجه دیگر آن یعنی فرایند تدوین نظریه بپردازیم که با چالشها و پرسشهای متعددی مواجه است. تولید نظریه در گراندد تئوری هدف نهایی محسوب می شود. نظریه ای که به جای اتکا بر یافته های قبلی موجود در پیشینه یک موضوع،  بر اساس تحلیل استقرایی داده‌های واقعی تدوین شده است. همانطور که قبلا اشاره شد در پروژه ای که در آن مشارکت داشتم گراندد تئوری به عنوان روش پژوهش انتخاب شده بود و در آن زمان جزء طرفداران گراندد تئوری بودم. با این حال در خلال اجرای آن پروژه به این نتیجه رسیدم که علی رغم انتظاری که وجود دارد تدوین نظریه متاثر از پیش فرضهای پژوهشگر است که در چارچوب روش شناختی گراندد تئوری به شکلی تازه در آمده است. حتی پس از انصراف از اجرای گراندد تئوری در آن پروژه همچنان این اعتقاد در ذهنم باقی ماند.

یکی دیگر از نقاط ضعف گراندد تئوری به زمانی باز می گردد که به دلیل چگونگی اجرای پژوهش یکی از مبانی مهم این روش به اشتباه تفسیر می شود. مثلاً، بر اساس گراندد تئوری پژوهشگر باید تا رسیدن به نقطه اشباع به گردآوری داده ادامه دهد و منظور از نقطه اشباع زمانی است که گردآوری داده‌های بیشتر اطلاع جدیدی به همراه ندارد و نوعی تکرار موارد قبلی است. تجربه شخصی در اجرای پروژه مذکور نشان داد که دیدگاه پژوهشگر نسبت به موضوع پژوهش و چگونگی برداشت او از داده‌های گردآوری شده به نحو قابل توجهی در سرعت رسیدن به این نقطه موثر است.

در مراحلی از همان پروژه گاهی شرایطی ایجاد می شد که نشان از تطابق رویکرد ما با گراندد تئوری داشت. مثلاً در برخی از شرایط درحالی که می توانستیم به سهولت اطلاعات زیادی از طریق پیمایش به دست آوریم ترجیح می دادیم به گردآوری داده‌های کیفی بپردازیم که از عمق بیشتری برخوردار بود. چنین رویکردی دقیقاً منطبق با رویکرد مبدعین گراندد تئوری بود. با این حال در مراحل دیگری از طرح مجدداً چالشهایی در استفاده گراندد تئوری روبرو می شدیم. به عنوان مثال، در گراندد تئوری توجه به زمینه وبستر پژوهش اهمیت فراوانی دارد. اما تجربه پژوهش فوق نشان داد گاهی در بستر پژوهش تمرکز پژوهشگر بر مولفه و مولفه هایی است که آن مولفه ها به همان اندازه برای شرکت کنندگان در پژوهش اهمیت ندارد. مثلاً،  در آن پروژه نقطه تمرکز پژوهشگر رفتارهای اطلاع یابی گروه مورد مطالعه بود اما در مواجهه آنان با پرسشهای پژوهشگر این امر برای آنان اولویت چندانی نداشت و در مصاحبه ها به موضوعات دیگری اشاره می کردند. در نتیجه فرایند کدگذاری داده‌ها تا حدودی از این شرایط متاثر می شد. در نهایت امکان کدگذاری نه به شکلی که گلیزر توصیه می کند چندان عملی بود و نه بر اساس کتاب استراوس و کوربین.  کد گذاری در آن پروژه بیشتر به دسته بندی مفاهیم و حدس و گمان در خصوص وجوه آنها محدود می شد. از طرفی  از آنجا که در نام گذاری مفاهیم از واژگان گروه مورد مطالعه استفاده چندانی نمی کردم، به تدریج در عمل از مبانی گراندد تئوری دورتر و دورتر می شدم.

در نتیجه گیری این قسمت باید اذعان کنم که در نهایت برآیند همه چالشها در روش شناختی آن پژوه باعث شد که از ادامه استفاده از گراندد تئوری منصرف شوم. البته بخشهایی ازآن پروژه تا حدود زیادی متاثر از گراندد تئوری باقی ماند اما نگاهی دقیقتر به آن بخشها تفاوتهای آشکار آنها را با گراندد تئوری نشان می دهد. از این رو در آن دوره تصور می کردم گرچه تا پایان پروژه به گراندد تئوری وفادار نماندم اما تاثیر این رویکرد بر پروژه مذکور از جهاتی مثبت بود. البته به دلیل این تغییر رویه مجبور شدم بخشهایی از آن طرح را بازنویسی و باز تعریف کنم که نمی دانم آیا می توان گراندد تئوری را بخاطر ایجاد این دوباره کاری سرزنش کرد یا نه؟ البته دلیلی برای سرزنش گراندد تئوری به عنوان یک روش پژوهشی وجود ندارد، اما شاید بتوان میزان کاربرد پذیری آن را مورد انتقاد قرار داد.

نتیجه: اظهارات منتقدانه درباره گراندد تئوری

در پایان باید گفت که گراندد تئوری در ابتدای یک پروژه پژوهشی ابزاری کارآمد و رویکردی نویدبخش محسوب می شود، اما پیاده سازی رضایتبخش آن در عمل کار دشواری است. البته این دشواری در اجرای گراندد تئوری را نمی توان کاستی و نقصانی جدی برای آن تلقی کرد چرا که برخی مولفه ها و اجزای این روش ارزشمند و قابل تحسین است. گراندد تئوری منشاء تحول بزرگی در پژوهشهای علوم اجتماعی به شمار می آید و روند پژوهش را در این حوزه به نحو قابل توجهی از سیطره کمّی گرایی آزاد کرده و زمینه را برای پژوهشهای اکتشافی و گسترش مرزهای دانش در این حوزه فراهم آورده است. گراندد تئوری کانون توجه پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی را از تمرکز بر آزمونهای آماری و تلاش برای تعمیم بخشی به نتایج پژوهشها به مسیر تازه ای معطوف ساخته که در آن امکان بیشتری برای مطالعه عمیق پدیده های اجتماعی وجود دارد. اجزاء گراندد تئوری از جمله نمونه گیری نظری امکان لازم را برای کشف شباهتها و تفاوتهای ویژگیهای گروه مورد مطالعه فراهم می آورد و این همان کاربردی است که از یک ابزار دقیق پژوهشی می توان انتظار داشت.

علی رغم تمام این ویژگیهای مثبت، یکی از عمده ترین نقاط ضعف گراندد تئوری مربوط به تعریف حساسیت نظری در این روش است. در واقع بر خلاف آنچه در گراندد تئوری ادعا می شود مفاهیم از دل داده‌ها متبلور نمی شوند و این در واقع بستگی مستقیم به ذهن پژوهشگر و چگونگی تحلیل و تفسیرش از داده‌های گردآوری شده دارد. علاوه بر این، باز هم بر خلاف آنچه در گراندد تئوری مطرح شده دانش و دانسته های قبلی پژوهشگر بر چگونگی برداشت او از داده‌ها تاثیر مستقیم می گذارد. اگر غیر از این بود کم تجربه ترین پژوهشگران بهترین نظریه پردازان در گراندد تئوری بودند،  چرا که چگونگی تحلیل آنها با کمترین تاثیر از پیشینه پژوهش همراه است.

لازم به ذکر است که تاکید گلیزر و استراوس بر عدم مداخله پیش فرضهای پژوهشگر در گراندد تئوری را نباید به معنای نفی هرگونه  تخصص قبلی پژوهشگر تلقی کرد. چرا که برخی از مهارتهای او مثل توانایی در انجام مصاحبه تا حدی زیادی می تواند در پیشبرد پژوهش مفید و موثر باشد. در مورد توصیه گلیزر و استراوس بر مراقبت از عدم مداخله پیشینه پژوهش بر روند تولید نظریه های جدید در گراندد تئوری نیز همواره این پرسش بی پاسخ خواهد ماند که چگونه می توان مدعی شد که مطالعه گذشته یک موضوع بر خلاقیت پژوهشگر تاثیر منفی خواهد داشت.  همچنین تاکید آنان بر تعامل طولانی و مستمر پژوهشگر با گروه مورد مطالعه نیز در عین حالی که می تواند مفید باشد می تواند منجر به پوشیده ماندن برخی از جزئیات از ذهن پژوهشگر شود. مشکل دیگری که در گراندد تئوری وجود دارد تاثیری است که در فرایند کد گذاری داده‌ها با جدا شدن مفاهیم از بستر و زمینه پژوهش بروز می کند. استفاده از نرم افزارهای کمکی در تحلیل داده‌های کیفی مثل نادیست و اتنوگراف[۴۸] که به منظور دسته بندی  مفاهیم و کدها مورد استفاده قرار می گیرند، می تواند بر شدت این جدایی بیافزاید. هنگامی که رابطه بین مفاهیم در شرایط واقعی در یادداشتهای پژوهشگر منعکس نمی شود آیا هنوز هم می توان از این یادداشتها به عنوان منبعی برای انعکاس واقعیت یاد کرد؟

تاکید ویژه بر دقت در کد گذاری و صرف وقت و انرژی فراوان در این فرایند می تواند از خلاقیت پژوهشگر بکاهد و او را با پرداختن به جزئیات این مرحله خسته سازد. پژوهشگری که مدام به او توصیه شده فقط به داده‌های گردآوری شده توجه کند و اطمینان داشته باشد که سرانجام نظریه ای که پاسخگوی پرسشهای پژوهش اوست از درون این انبوه داده‌ها متولد خواهد شد به تدریج خود را با انبوهی از متن مصاحبه ها و سایر انواع داده‌های گردآوری شده دست به گریبان می بیند و این در حالی است که مرتب از منابع علمی در این حوزه دور شده است. اما واقعیت این است که این داده‌ها نیستند که نظریه را شکل می دهند، این پژوهشگر است که بر اساس تحلیل خود از داده‌ها به تدوین نظریه می پردازد. پس نمی توان گفت که گراندد تئوری صرفا داده محور است بلکه این پژوهشگر است که در این فرایند نقش اساسی را ایفا می کند. در همین جا نقطه ضعف دیگری از گراندد تئوری آشکار می شود. به دلیل نقش محوری و تعیین کننده پژوهشگر در تدوین نظریه اگر به هر دلیل پژوهشگری از قدرت تحلیل کافی برخوردار نباشد احتمال تدوین نظریه ای که بتواند به درستی پاسخگوی پرسشهای پژوهش باشد کاهش می یابد. در مجموع اگر قصد به کار گیری گراندد تئوری را در پژوهش خود دارید باید قبل از هر اقدامی به چهار موضوع ذیل و تاثیر مخربی که هر یک از آنها می تواند در شکل گیری نظریه نهایی داشته باشد توجه داشته باشید:

  • وسواس در کدگذاری داده‌ها و تمام تبعاتی که پرداختن به جزئیات این فرایند ممکن است در پی داشته باشد.
  • گسسته شدن از بستر و زمینه پژوهش که به طور طبیعی طی فرایند کد گذاری رخ می دهد و می تواند تصویر کلی موضوع مورد مطالعه را مخدوش سازد.
  • نگرانی بیش از حد از داشتن هرگونه پیشداوری در خصوص موضوع مورد مطالعه که ممکن است منجر به فقدان آگاهی و اطلاع کافی از موضوع شود.

تاکید مفرط بر آنچه به عنوان داده از گروه مورد مطالعه گردآوری می شود که ممکن است شما را از استفاده از منابع مناسب دیگری در زمینه تبیین موضوع مورد مطالعه باز دارد.



[۱] Lars Selden

[۲] Swedish School of Library and Information Science, University College of Boras and Goteborg

[۳] Grounded Theory

[۴] Substantive Theory

[۵] Barney Glaser and Anselm Strauss

[۶] The Discovery of Grounded Theory

[۷]  تا کنون در منابع فارسی واژه گراندد تئوری به شکلهای مختلفی ترجمه شده که از آن جمله می توان به نظریه بنیادی،  نظریه زمینه‌ای،  نظریه مبنایی، نظریه داده محور، نظریه پردازی داده بنیاد، نظریه مفهوم سازی بنیادی، رویش نظریه، و نظریه برخاسته از داده اشاره کرد. از آنجا که در مورد معادلهای فوق توافقی فراگیر میان مترجمان فارسی وجود ندارد، برای جلوگیری از هر گونه ابهام در اینجا از همان “گراندد تئوری” استفاده شده است. شاید در آینده با توافق مترجمان یکی از معادلهای انتخاب شده استفاده بیشتری پیدا کند و به عنوان معادل پذیرفته شده این واژه به کار رود. البته به نظر مترجم “نظریه داده محور” و “نظریه داده بنیاد” مناسبترین گزینه ها هستند.  مترجم

[۸] Alvesson and Skoldberg

[۹] Gustavsson

[۱۰] Stalhammar

[۱۱] Hartman

[۱۲] Danermark et al

[۱۳] Guva and Hylander

[۱۴]  Coding

[۱۵]  Context

[۱۶] Sociology Department of Columbia University

[۱۷] Symbolic Interactionism

[۱۸]  برای مطالعه بیشتر در خصوص نظریه کنش متقابل نمادی به آثار حوزه ارتباط شناسی مراجعه کنید. مثلاً کتاب “ارتباط شناسی: ارتباطات انسانی (میان فردی، گروهی و جمع)”  اثر دکتر مهدی محسنیان راد، از انتشارات سروش ۱۳۶۹. (چاپ هفتم ۱۳۸۵)

[۱۹] John Dewey, George Herbert Mead and Herbert Blumer

[۲۰] Talcott Parsons, Paul Lazarsfeld, and Robert Merton

[۲۱]  Substantive Theory

[۲۲] Formal Theroy

[۲۳] Lazarsfeld

[۲۴] Robert Merton

[۲۵] Concepts and Categories

[۲۶] Theoretical Sampling

[۲۷]  Pragmatism

[۲۸] Qualitative Appraoch

[۲۹] Open Coding, Axial Coding and Selective Coding

[۳۰] Basics of Qualitative Research

[۳۱] Basics of Grounded Theory Analysis

[۳۲] Theoretical Sensitivity

[۳۳] Saturation Point

[۳۴] Department of Information Studies at the University of Sheffield

[۳۵]  طی سالهای اخیر علاقه مندی به گراندد تئوری در دانشگاه شفیلد همچنان ادامه دارد و در بسیاری از رساله های دکتری در گروه کتابداری و اطلاع رسانی این دانشگاه از این روش استفاده می شود. مثلاً، مترجم مقاله حاضر نیز که از دانش آموختگان این دانشگاه است در رساله دکتری خود که مربوط به پیدایی  و پنهانی اطلاعات بود از گراندد تئوری استفاده کرده است.

[۳۶] Phenomenological Foundation

[۳۷] Action Research

[۳۸] Objects

[۳۹] Participants

[۴۰] Constant Comparative Method

[۴۱]  Paradigm

[۴۲] Mellon

[۴۳] Weingand

[۴۴] Olaisen

[۴۵] Herbert Blumer

[۴۶] William Thomas, Florian Znaniecki and George Herbert Mead

[۴۷] Dervin and Nilan

[۴۸] Nudist and Ethnograph

About يزدان منصوريان

یزدان منصوریان در دانشگاه چارلز استورت استرالیا کتابداری درس می دهد. او در سال 1385 از دانشگاه شفیلد انگلستان فارغ التحصیل شده و یازده سال عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی بوده است. شیفته ادبیات و فلسفه است و در مجله هایی مثل بخارا، جهان کتاب و نگاه نو از مطالعات خود در این دو قلمرو می نویسد.

View all posts by يزدان منصوريان →

6 Comments on “تردید درگراندد تئوری”

  1. بسیار متشکرم. من دانشجوی دکترای پرستاری دانشگاه تهران هستم. دارم روی پایان نامه دکترایم با موضوع گراندد تئوری اشتراوس وکوربین کار می کنم ومرتبا مقالات وکتاب هایی در این خصوص ترجمه می کنم. اولین بار بود که به صورت فارسی سرچ کردم واز دیدن این مقاله بسیار خوشحال شدم. عالی بود.

  2. سلام، بله کتاب مبانی روش تحقیق کیفی استراوس و کوربین به فارسی ترجمه شده، و کتابهای ضدروش ۱ و ضد روش ۲، تألیف دکتر احمد محمدپور هم هست که فصولی رو به این روش اختصاص داده و انتشارات جامعه شناسان در پاساژفروزنده واقع در انقلاب، روبه روی دانشگاه تهران چاپ شده

  3. البته این رو هم اضافه کنم که دکتر محمدپور مقاله ای رو باجولیت کوربین، مهدی رضایی، رسول صادقی نوشته و میکس متد کار کردن، در گوگل هم سرچ بکنید قابل دانلود هست اینم یه منبع دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *