خبر فوت آقای دکتر حری را یکی از دانشجویان من (آقای قبادی) به من داد. باور نمی کردم چرا که همین چهارشنبه ماضی با خانم ایشان صحبت کرده بودم و از طریق همسایه شان دکتر کرمدوست در جریان احوالات ایشان قرار داشتم. از آنجا که از نزدیک شاهد وضعیت مشابهی برای نزدیکانم بودم نیک می دانستم که باید در این رابطه از پروتکلهای موجود استفاده کرد و حتی المقدور باید اسباب راحتی ایشان برای نقاهت و مراقبتهای پزشکی فراهم می شد. با این وجود باز خبر را ناباورانه دریافت کردم. تنها کاری که می توانستم انجام دهم خبر دادن به آشنایان بود. ترکیبی از SMS، تماس موبایل و اینترنت هنگامی که در اتوبان صدر در ترافیک گرفتار بودم. خواب زیاد به چشمم راه نیافت چرا که علاوه بر وظیفه مراقبت از عزیزی، خاطراتم را با آقای دکتر حری و بواسطه ایشان دیگر اساتید عزیزی چون دکتر دانشی، و دکتر امامی را در ذهن مرور می کردم. I have no regrets