عاقبت جُوینده یابنده بود
چونکه در خدمت شتابنده بود
در طلب چالاک شو و این فتحباب
می طلب والله اعلم بالصّواب
(مولوی)
مقدمه:
دکتر عباس حری از برجسته ترین استادان رشته ی کتابداری و اطلاع رسانی ایران است . بیش از چهل سال از عمر خود را به تحصیل ، تدریس ، تحقیق، تألیف و ترجمه در حوزه ی کتابداری و اطلاع رسانی سپری و با علاقه ای عاشقانه در این مسیر روزگار گذراند .
در یکی از نوشته هایم ، وی را “معلم مشوق” لقب داده ام ، چرا که به حق هرکس در محضر درسش توفیق حضور یافت ، همراه با یادگیری ، شوق ادامه ی راه را نیز پیدا نمود .
اوج عشق او را زمانی درک کردم که وی را بر روی تخت بیمارستان به کار نوشتن مشغول دیدم . شجاعت استاد در پذیرفتن مسئولیت های مرتبط با حرفه و اداره مدبرانه نیز جای تأمل و تفکر دارد . حضور در مسئولیت ها و فعالیتهای مدنی و شرکت در مراسم دانشجویی و علمی و فرهنگی ، تو را وا می داشت که بیندیشی کدام عامل در آدمی جز عشق و علاقه فعال است که از بخش شیمی درمانی ، و در چنین شرایطی ، به حضور در جمع دوستداران و علاقه مندان حرفه معتقد باشی و عمل کنی و بیاموزی و بیاموزانی .
به حق می توان مدعی شد آثار دکتر حری-اعم از مقاله ، کتاب ، ترجمه و تألیف – جزو بیشترین ارجاعات در منابع کتابداری و اطلاع رسانی است . به عبارتی دیگر استاد از جمله پر استناد ترین مولفان و مترجمان رشته کتابداری و اطلاع رسانی در ایران بود و این دقیقاً به خاطر نگاه گسترده و تلاش مستمری است که در رشته مورد علاقه اش داشت .
بزعم اکثر دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری ، کلاسهای وی سرشار از مطالب جدید و تفکر برانگیز بود . سخنرانیها و کارگاههای آموزشی استاد نیز از چنین ویژگیهایی برخوردار است .
چند سال پیش (۱۳۸۹) در یکی از کارگاههای ایشان که از طرف انجمن کتابداری و اطلاع رسانی در محل گنجینه اسناد ملی برگزار می شد شرکت کردم ، بسیار بهره مند شدم و با اینکه در کارگاه تمامی صندلی ها اشغال شده بود ، اما جای خیلی ها را خالی دیدم . آنها که باید از اینهمه عشق و علاقه استاد الگو بردارند و بازنشستگی را پایان کار و زندگی تلقی نکنند .
شهریور ۱۳۸۸ فرصتی ، به دلیل اجرای یک برنامه رادیویی ، پیش آمد که در خدمت استاد باشم و در گفتگویی بلند پرسشهایی طرح کنم . ایشان با حوصله و صداقت به آنها پاسخ دادند . آنچه اینک
بصورت نوشته تقدیم می شود ، تدوین مجددی از آن گفتگو است . امید است پاسخ های روشن که حاصل برخی دانسته ها و تجربه های استاد همراه نظریاتی درباب رشته و حرفه کتابداری و اطلاع رسانی است و بخصوص نکته هایی از زندگی ایشان ، برای نسل امروز کتابداران و اطلاع رسانان ایران چراغ راه باشد .
در این گفتگو استاد حری ضمن اشاره به بخشی از گذشته و سیر تحصیلی و همچنین زندگی خود ، به مسایلی از جمله ویژگیهای رشته کتابداری و اطلاع رسانی ، تفاوت و رابطه آن با دیگر حوزه های علمی ، برخی از فرضیه های مطرح شده از طرف ایشان در رشته کتابداری و اطلاع رسانی و علایق و سرگرمی ها و شیوه گذران اوقات فراغت و در پایان توصیه هایی به جوانان بویژه کتابداران و اطلاع رسانان امروز و آینده پرداخته اند . پرسش ها از پیش تعیین نشده بود و در فضایی بسیار صمیمانه و بی تکلف طرح و پاسخ دریافت می شد . متن گفتگو پس از پیاده شدن از نوار به حضور استاد تقدیم شد و پس از دریافت نظرات اصلاحی و تکمله هایی که به وسیله خود ایشان بدان افزوده شد ، آماده چاپ شد .
دریغ که در دوران حیات استاد به چاپ نرسید ، بگذریم . آن روز که به این کار مشغول و دلخوش بودم ، نمی دانستم که این گفتگو با اشک فراق و درد به پایان می رسد . یادش گرامی و روحش شاد باد .
سید کاظم حافظیان رضوی
اردیبهشت 1392
******************************
* ضمن تشکر از فرصتی که برای انجام این گفتگو فراهم آمد ، اگر ممکن است درباره ی دوران کودکی و تحصیلات و زندگی آن روزگار توضیحاتی بفرمائید تا بعد بر اساس آن وارد بحث های حرفه ای تری شویم .
استاد حری : بنده در مشهد در یکی از محلات سنتی ، که البته امروز جزو محلات قدیمی تلقی می شود ، بدنیا آمدم .
پدرم روحانی بود و اهل مشهد و مادرم از کسانی بود که همراه خانواده خودش از تهران به مشهد آمده بود و بعد به هر ترتیب شرایط ازدواج با پدرم فراهم شده بود و باهم ازدواج کردند . در واقع من پایی در مشهد و پایی در تهران دارم به اعتبار اینکه پدرم مشهدی و مادرم تهرانی است .
تحصیل ابتدایی من در محل تولدم یعنی مشهد بود . اتفاقاً در محله ما مدرسه ای قرار داشت که مدیرش روحانی و از دوستان پدرم بود . مدرسه هم نیمه مذهبی و نیمه امروزی اداره می شد . به دلیل اینکه پدرم با مدیر مدرسه دوست بود ، مرا در این مدرسه ثبت نام کردند و دوره ابتدایی را در این مدرسه گذراندم .
* نام مدرسه و محله تان را ممکن است بفرمایید . چون من خودم مشهدی هستم دوست دارم بدانم .
استاد حری : بله ، دبستان ضیاء در محله بالا خیابان ، که نام رسمی اش خیابان علیا بود .
* دوران دبیرستان کجا بودید و چه کردید ؟
استاد حری : دبیرستانی که من در زمان پس از پایان دوره ابتدایی رفتم ، دبیرستان شاهرضا بود که جزو دو دبیرستان بزرگ آن روز مشهد محسوب می شد . من در این دبیرستان تا پایان سیکل اول درس خواندم ، در واقع تا پایان دوره اول . چون تقسیم بندی مراحل آموزشی آن زمان با امروز متفاوت بود . ما شش سال دوره ابتدایی داشتیم ، و شش سال دوره متوسطه . دوره متوسطه به دو قسمت سیکل اول و سیکل دوم تقسیم می شد که دوره هر سیکل سه سال بود .
دوره اول یعنی سیکل اول را که تمام کردم بنا به دلایلی ، ترجیح دادم وارد دانشسرای مقدماتی مشهد شوم . دانشسرای مقدماتی جایی بود که افراد را برای معلمی تربیت می کرد .
در مشهد دو دانشسرا بود ، یکی دانشسرای مقدماتی و دیگری دانشسرای کشاورزی . دانشسرای کشاورزی ، اهداف و عملکرد متفاوت داشت و چشم اندازش هم متفاوت بود . ولی دانشسرای مقدماتی ، هدفش مشخصاً تربیت معلمان جوان برای آموزش و پرورش آن روز بود که فرهنگ نامیده می شد . در واقع می خواستند آموزش و پرورش را با افرادی تجهیز کنند که دارای تجربه و آموخته های معلمی باشند . خوب ، دوره دانشسرای مقدماتی را هم در مشهد گذراندم و طبق قرار و تعهدی که وجود داشت ، من بعد از پایان این دوره باید می رفتم به یک نقطه دوردست در یکی از شهرها و آنجا معلمی را شروع می کردم .
* تقریباً چه سالی بود و شما چند سال داشتید .
استاد حری : سال ۱۳۳۵ در حالیکه من ۵/۱۹ سال داشتم وارد شهری شدم به نام کاشمر از شهرهای جنوب خراسان ، و باید معلمی را در یکی از روستاهای آنجا شروع می کردم . طبق آنچه شنیده بودم و قابل پیش بینی بود ، افراد نوپا را می فرستادند به روستاها و افرادی را که چند سالی در روستا خدمت کرده بودند به شهر منتقل می کردند . در واقع نوعی جایگزینی صورت می گرفت و این مراحل پیوسته ادامه پیدا می کرد و امروز هم فکر می کنم به شکل دیگری در آموزش و پرورش همین وضعیت ادامه دارد .
* شما به کدام روستا اعزام شدید ؟
استاد حری : در کاشمر برای من حکمی صادر کردند به یکی از مناطق صعب العبور به نام کوهسرخ که تردد به آنجا جز با الاغ و قاطر امکان پذیر نبود . و مدت دو سال آنجا خدمت کردم . بعد همین اتفاق برای دیگران ، یعنی نوپاهای بعدی روی داد . آنها آمدند جای ما و ما رفتیم به شهر ، این فشرده ای بود از بخش های اول زندگی من .
*بسیار خوب بود . آقای دکتر تحصیلات دانشگاهی چگونه ادامه پیدا کرد و در دوران دانشگاهی چه کردید ؟ در کدام دانشگاه و در چه رشته ای ؟
استاد حری : من در واقع وقتی از روستا ، که بد نیست بدانید نام آن روستا “ریوش” بود ، یکی از روستاهای منطقه “کوه سرخ” که مجموعه ای بود از بیست و پنج روستا که ریوش مرکزیت آنجا را داشت ، آمدم به کاشمر و معلمی را در کاشمر ادامه دادم بنا به تعهدی که داشتم .
* یعنی از روستا آمدید به شهر کاشمر و همچنان باید در آنجا ادامه خدمت می دادید ؟
استاد حری : بله ، طبق تعهدی که ما داده بودیم . زمانی که در دانشسرا تحصیل می کردیم کمک هزینه تحصیلی گرفته بودیم و ما به ازاء آن باید تعهد خدمت می دادیم ، تعهد خدمت ما پنج سال بود . زمان پنج سال خدمت من (سرجمع روستا و شهر) تمام شد ، درخواست کردم که چون تعهدم تمام شده باید مرا برگردانید به مشهد . دوسال در روستا بودم و سه سال هم در کاشمر . جوابی که آنها دادند بسیا جالب بود ، گفتند : “شما تعهد دادید که ۵ سال خدمت کنید ، ما که تعهد ندادیم بعد از ۵ سال شما را منتقل کنیم ” .
* عجب ، پس همیشه این بازی بزرگان جریان داشته .
استاد حری : بله ، بنابراین ، ناگزیر من ۴ سال دیگر و در مجموع ۹ سال در آنجا بودم ، ۲ سال در ریوش و ۷ سال در کاشمر . در این مدت من بسیار علاقه مند بودم که بتوانم تحصیلاتم را ادامه دهم ، ولی شرایط فراهم نبود و باید منتظر می ماندم تا به مشهد منتقل شوم .
خوب ، دوره دانشسرا دو سال بود که سرجمع دوره متوسطه سیکل اول و دانشسرا می شد پنج سال . کسانی که این وضعیت را داشتند ، از جمله من ، برای اینکه بتوانند وارد مراحل بعدی شوند باید ششم دبیرستان را جداگانه می خواندند و تمام می کردند . در واقع به مدرک ما می گفتند “دیپلم ناقص” و به مدرک آنها که سیکل دوم را هم تمام کرده بودند می گفتند “دیپلم کامل” . برای اینکه وارد دانشگاه شویم شرط لازم داشتن دیپلم کامل بود . بنابراین من باید ششم دبیرستان را می گرفتم تا بتوانم وارد دانشگاه شوم .
* فقط امتحان می دادین یا کلاس هم باید می رفتین ؟
استاد حری : نخیر باید کلاس می رفتید ، امتحان می دادید اعم از اینکه در کلاس شبانه شرکت می کردید یا اینکه خودتان بخوانید . من همزمان در واقع ۲ تا ششم را می خواندم ، بخاطر فرصت زیادی که در آنجا بود و سرگرمی دیگری هم نبود . پس از اینکه مدرسه تعطیل می شد ، به خانه خود می رفتم و مطالعه می کردم . مطالعات آن دوره بسیار مفید بود . من تصمیم داشتم ، پیگیر هم بودم و دو تا ششم گرفتم یکی در رشته ادبی و دیگری در رشته طبیعی – علوم تجربی آن روز را طبیعی می نامیدند – و من چون علاقه مند به زبان بودم ، سعی می کردم از طریق دیپلم ادبی وارد دانشگاه شوم که به آن هدف خود برسم . از طرف دیگر در دوره دبیرستان و حتی در دوره دانشسرا زبان دوم ، رسماً زبان فرانسه بود و من دوست داشتم در دانشگاه زبان انگلیسی بخوانم و موفق شدم .
* ببخشید آقای دکتر حری این جزئیات تحصیل شما باید حدود سال های ۴۲ و ۴۳ باشد .
استاد حری : بله ، چون من تا سال ۱۳۴۴ در کاشمر بودم و در همان زمان من زبان انگلیسی را با کسانی که آشنا بودند و از طریق کتاب و مطالب دیگر می خواندم و تابستان ها که می آمدم مشهد کلاس می رفتم ، کلاس
زبان. در واقع تلاشهای مستمر من در یادگیری زبان خارجی باعث شد وقتی انتقالم به مشهد انجام شد بلافاصله در آزمون دانشگاه مشهد در دو رشته تاریخ و زبان شرکت کنم . در تاریخ اول شدم و در زبان پنجم ، ولی چون علاقه داشتم زبان بخوانم زبان انگلیسی را انتخاب کردم و وارد رشته زبان و ادبیات انگلیسی شدم که در آنجا یعنی دانشگاه خود حکایتی دیگر دارد .
آنچه برای من موثر بود ، آشنایی با دو زبان بود . چون در رشته زبان و ادبیات انگلیسی ، باید زبان دومی هم می خواندیم . من زبان فرانسه را هم می دانستم و جزو معدود کسانی بودم که زبان دومم با زبان اولم برابری می کرد . آنچه از خاطرم رفت در رابطه با تحصیلم بیان کنم ، این است که در دوره دبیرستان من علاقه مند به یادگیری زبان عربی بودم و در دبیرستان شروع کردم به خواندن زبان عربی ؛ یعنی دوره ای که از “جامع المقدمات” شروع می شد و در ادامه به مراحل بعدی و متون مفصل تر می رسید . زبان عربی را تا دوره تحصیل در دانشسرای مقدماتی نیز ادامه دادم و محل تحصیل زبان عربی در جایی بود که “مهدیه” نام داشت .
* فکر کنم دانستن زبان عربی در یادگیری زبان های دیگر نقش موثری دارد .
استاد حری : بسیار موثر است . یعنی من در واقع می توانم بگویم زبان فارسی و ظرایفش را ، از طریق زبان عربی و فرانسه یاد گرفتم . نکاتی در آن دو زبان برایم جالب بود ، بعد برمی گشتم آنها را در فارسی جستجو می کردم . در واقع آنها انگیزه ای می شدند که من فارسی را بهتر بشناسم .
* بهرحال رفتید دانشگاه مشهد در رشته زبان و ادبیات انگلیسی و آن را تا پایان لیسانس (کارشناسی) ادامه دادید .
استاد حری : بله ، سال ۱۳۴۹ من فارغ التحصیل شدم . دوستان خوبی در دانشگاه پیدا کردم ، استادان و معلمان بسیار خوبی داشتم ، مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی ، مرحوم احمد علی رجایی ، اینها معلمان ما بودند. در زبان انگلیسی یکی از چهره هایی که خیلی بر من اثر گذاشت ، دکتر باهنر بود که بازیگر موفقی بود در خواندن نمایش گونه آثار شکسپیر خصوصاً هملت . دکتر مختاری چون زبان فرانسه را در دانشگاه تدریس می کرد ، به دلیل اینکه من فرانسه را خوب می دانستم به من بسیار اظهار علاقه می کرد . باید عرض کنم من همزمان در مشهد به کار معلمی هم اشتغال داشتم .
* یعنی هم دانشجو بودید و دانشگاه می رفتید و هم آموزگار بودید و در مدرسه درس می دادید .
استاد حری : بله ، من یک دوچرخه داشتم که بسیار کارآمد بود . این دوچرخه مرا به دانشگاه و بعد به مدرسه و منزل می برد و به وسیله آن پیوسته در این مسیر ها در تردد بودم . دوست داشتم هم دانشجو باشم هم معلم .
* آقای دکتر ببخشید ، قبل از اینکه وارد مرحله بعدی تحصیل بشوید . می خواهم بپرسم : با حضوری که آن زمان در دانشگاه داشتید و همین گونه که توضیح دادید ، معلوم است که در آن زمان دانشجو رشته خود را آگاهانه انتخاب می کرد . در واقع وضعیت تصادفی که امروز در کنکور ملاحظه می کنیم نبود . شما هم روی این قضیه تاکید دارید یا خیر ؟
استاد حری : عرض می شود من چندین بار به مناسب های مختلف به این نکته اشاره کرده ام ، بخصوص وقتی که بحث واگذاری اختیارات به دانشگاهها در سال های اخیر مطرح شد من اشاره کردم . باز هم دوست دارم بگویم : دانشگاه زمانی معنی دارد که اختیار انتخاب دانشجو نیز با دانشگاه باشد . نمی شود بصورت متمرکز دانشجو گرفت و بعد اختیارات را نیز به دانشگاهها واگذار کرد ، این ها باهم تعارض دارند . در حال حاضر نه دانشجو حق انتخاب دارد و نه دانشگاه .
ما دانشگاه را مختار می کنیم ، مختار در همه ابعاد آموزشی باید باشد . یعنی باید دانشجو را خودش انتخاب کند. در گذشته اینطور بود . یعنی هر دانشگاه زمان آزمون متفاوتی داشت . دانشجو می رفت و در آنزمان انتخاب می کرد و در چنین شرایطی حتی یک نفر می توانست در چند دانشگاه برود و در شهرهای مختلف شرکت کند و آنچه مد نظرش بود انتخاب کند . اهمیت در آن بود که دانشجو اگر بفرض در سه دانشگاه متفاوت در رشته واحدی انتخاب می شد ، می توانست بر اساس توانمندی و آگاهی که نسبت به استادان و امکانات آموزشی آن دانشگاه دارد محل تحصیل خود را انتخاب کند . این نکته بسیار مهمی است ، اما هرگاه فرد را بر اساس معیارهایی تقسیم کنیم و اعلام کنیم که رتبه شما می طلبد به فلان دانشگاه بروید ، این در واقع دیگر آزادی نیست ، نه برای دانشجو نه برای دانشگاهی که می خواهد دانشجو بگیرد . در چنین شرایطی دانشگاه باید منتظر بماند دانشجویانی را به دانشگاه هدیه کنند که روی همان دانشجویان تصادفی و هدیه ای کار کند بدون آنکه مهم باشد آیا آنها را می پسندد یا نمی پسندد !
* و یا اصلاً علاقه ای در آن افراد برای تحصیل در آن رشته و دانشگاه وجود دارد یا خیر ؟
استاد حری : بله ، دقیقاً و بخصوص این انتخاب های رتبه ای موجود ، یعنی اینکه این رشته نشد ، رشته دیگر ، اساساً ناقض علایق فردی است ، علائقی که فرد رشته ای را به تناسب انتخاب می کند ، علاقه دارد و اگر علاقه دارد در همین رشته هم به نتایجی دست پیدا خواهد کرد .
* البته آنچه شما به عنوان آزادی در انتخاب می فرمایید ، پیش شرطش داشتن اطلاعات و دانش لازم برای آن رشته نیز بوده است ، نه اینکه هرکس هرچه اراده کند ، حتی بدون اطلاعات ، به آن رشته و دانشگاه برود . این طور نیست ؟
استاد حری : قطعاً ، ببینید ، هر دانشگاه خودش یک آزمون داشت ، آزمون خیلی مفصلی هم بود . ولی من غرضم این است که وقتی کسی می توانست رشته ای را در یک دانشگاه انتخاب کند ، به وسیله همان دانشگاه و با همان دانشجویانی که آن دانشگاه را انتخاب کرده بودند سنجیده می شد .
* درست است ، اما …
استاد حری : نه با یک شرکت کننده دیگر که در یک دانشگاه در یک شهر دیگر است و بگویند خوب رتبه او بیشتر است پس آنجا را رها کند بیاید این دانشگاه .
* بله ، کاملاً درست می فرمائید . ممکن است مشکل روش فعلی را بفرمایید .
استاد حری : حرکت فعلی ، حرکتی است که به نظر من یک مقدار جلوی آزادی و انتخاب آگاهانه را می گیرد .
* بله ، به عبارت دیگر طرف حالت تصادفی می رود که بسیار مشکل آفرین است .
استاد حری : بله . همین طور است
* استاد من خاطرم هست برای حضور در رشته کتابداری در تابستان ۱۳۵۳ در دو دوره اول کارشناسی (لیسانس) دانشگاه تهران ، امتحان ویژه ای دادیم و مثلاً کنکور اختصاصی رشته کتابداری را گذراندیم ، بهمین جهت هم بیشتر قبول شدگان آن دو دوره اول به زعم و شهادت اساتید توفیق بیشتری در رشته و حرفه داشته اند .
استاد حری : کاملاً درست است . مشکل از زمانی آغاز شد که جذب تصادفی اتفاق افتاد .
* آقای دکتر ، اگر موافقید برگردیم به دوران تحصیل بعد از لیسانس و وقایع اتفاقیه آن .
استاد حری : بسیار خوب . من درخواست انتقال به تهران کردم و به تهران منتقل شدم و بلافاصله در کنکور رشته کتابداری شرکت کردم و وارد دانشگاه تهران شدم .
* یعنی شما از طریق آموزش و پرورش منتقل شدید به تهران ؟
استاد حری : بله ، به درخواست خودم به تهران منتقل شدم و من از آمدن به تهران هدف و انگیزه ی مشخصی داشتم . می خواستم ادامه تحصیل دهم . در بین رشته های مختلف من علاقه مند شدم به رشته کتابداری .
* چرا آقای دکتر ، به چه دلیل به این رشته علاقه مند شدید ؟
استاد حری : چون خودم بسیار علاقه مند به کتاب و مطالعه بودم . در خانواده ای هم بزرگ شده بودم که با کتاب بیگانه نبودند . پدرم کتابخانه ای داشت و من از دوره ابتدایی گاهی به کتابهای پدرم ناخونک می زدم و پرسشهایی از پدرم می کردم که ایشان می گفتند هنوز زود است ، شما متوجه جواب من نمی شوی ، بهرحال من سرک می کشیدم به کتابهایی که اکثراً هم یا چاپ سنگی بود یا نسخه خطی . خوب ، کتابداری را به این اعتبار که با این دستمایه سرو کار دارد انتخاب کردم و وارد این رشته شدم . البته در آغاز ، آن تصویری که من در ذهنم داشتم تصویری نبود که در واقعیت وجود داشت .
* تقریباً برای اکثر دانشجویان کتابداری دوستدار کتاب و مطالعه در آغاز این حالت و احساس وجود دارد .
استاد حری : بله ، افراد مختلفی قبل از من ، در زمان من و بعد از من بودند که آمدند و چون رشته را باب میلشان ندیدند آن را ترک کردند ، ولی من گفتم اگر کمبودی هست که من به آن باور دارم ، این من هستم که باید بسازم و تا حد توانم آن کمبود را جبران کنم . با این نیت آمدم و در واقع تمام تلاشم در این دوره سی و چند ساله آموزش دانشگاهی بر این بود که شرایط بالندگی را برای رشته کتابداری و اطلاع رسانی فراهم کنم . حالا اینکه من توفیق پیدا کردم یا نه داوری اش با دیگران است ، ولی تلاش من در این بود که به این مهم دست پیدا کنم و با معلمان و استادان خوبی که من داشتم وارد مذاکره و بحث می شدیم در زمینه های مختلف مربوط به حوزه کتابداری و اطلاع رسانی و پیشنهاداتی را ارائه می کردم که خوشبختانه می پذیرفتند و همین باعث شد که تحولاتی در برنامه های درسی بوجود آید ، هم در محتوا و هم در نحوه تدریس . من تا امروز از عملکرد خودم در این رشته زیاد ناراضی نیستم ، ولی می شد اگر شرایط مناسب تری بود بیشتر تلاش کرد ، اما تا همین جا هم که انجام شده تا حدودی راضی ام می کند . آینده هم که طبعاً با دیگران است .
* استاد ، تحصیلات شما تا جایی که من اطلاع دارم و البته عیان است ، پس از اتمام دوره فوق لیسانس در علوم کتابداری ادامه پیدا کرد . به خارج هم رفتید ، ممکن است از کم و کیف ادامه تحصیلتان بعد از فوق لیسانس بفرمائید ؟
استاد حری : بله ، بعد از اینکه دوره فوق لیسانس یا به اصطلاح امروزی کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران تمام شد ، تعدادی از استادان و معلمهایم با شناختی که از من پیدا کرده بودند از من خواستند که از آموزش و پرورش به دانشگاه تهران منتقل شوم و به عنوان همکار با این عزیزان و بزرگواران تدریس در دانشگاه را آغاز کنم و تلاش در واقع از طرف خود آنها شد . آنها طی درخواستی و همچنین مذاکره ای که با وزیر آموزش و پرورش وقت کردند شرایط انتقال فراهم شد و من به دانشگاه تهران منتقل شدم .
* دقیقاً چه سالی بود ؟
استاد حری : فکر می کنم ۱۳۵۳
* بله ، می فرمودید .
استاد حری : خدا رحمت کند دکتر پرویز کاردان را . ایشان در آن زمان رئیس دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران بود که گروه کتابداری یکی از گروههای این دانشکده محسوب می شد . دکتر کاردان نیز از حضور من در کادر هیأت علمی دانشگاه استقبال کرد و من وارد این گروه شدم . منتهی یک دوره آموزش پیشرفته برای من گذاشتند که من برای طی آن باید می رفتم آمریکا و اصلاً بحث دکتری در بین نبود . من وقتی رفتم آنجا ، خودم با نامه نگاری که کردم موافقت دانشگاه را گرفتم و وارد دوره دکتری شدم . در آنجا هم بر اساس سوابق و سنوات کار پذیرفته شدم و درس های دوره دکتری را در آمریکا گذراندم .
* در کجا و در کدام دانشگاه آمریکا ؟
استاد حری : دانشگاه کیس وسترن ، در ایالت اوهایو ، شهر کلیولند . دانشگاه کیس وسترن از دانشگاههای مشهور آمریکا بود که هنوز هم از اعتبار بالایی برخوردار است . بسیاری از ایرانیان برجسته بخصوص در رشته پزشکی و فنی و ریاضی و ارتباطات و اطلاع رسانی از فارغ التحصیلان درخشان این دانشگاه بودند و هنوز هم در خود آمریکا در عرصه های مختلف سرشناس هستند .
و بعد ، چون دوره تابستان را هم من درس گرفتم ، دوره آموزشی را خیلی فشرده تمام کردم . دانشگاه تهران هم گفت : شما بیشتر از ۱۴ ماه نمی توانید بمانید ، باید برگردید . من هم تنها کاری که توانستنم بکنم ، این بود که دوره دوم را ، یعنی وقتی وارد پایان نامه می شدم ، برای پایان نامه دکتری ثبت نام کردم ، پیشنهاده (proposal ) تحقیق را دادم و پذیرفته شد و برگشتم ایران .
* موضوع پایان نامه دکتری شما چه بود ؟
استاد حری : موضوع پایان نامه من مقایسه میزان کارآیی نمایه استنادی و نمایه مفهومی در پیوند مدارک هم موضوع بود که در آن زمان کار نویی محسوب می شد .
* بله ، خاطرم هست این موضوع خود مدتها از موضوع های بحث انگیز حوزه کتابداری و اطلاع رسانی بود . می فرمودید برگشتید ایران .
استاد حری : بله ، برگشتم به ایران به دلیل اصرار دانشگاه بود ، زیرا یکی دو نفر از اعضای هیأت علمی رشته ما در ایران نبودند و گروه دچار کمبود مدرس و نیروی انسانی بود و من باید حتماً برمی گشتم ، البته تجربیات بسیار خوبی از همان مدتی که در آمریکا تحصیل می کردم کسب کردم . بهرحال در سال ۱۳۵۸ من به آمریکا برای دفاع پایان نامه برگشتم و آنجا به مطالعات ادامه دادم و در سال ۱۳۶۰ با مدرک دکترای کتابداری و اطلاع رسانی به ایران آمدم .
بد نیست در اینجا خاطره ای را بیان کنم . زمانی که جلسه دفاع تز دکتری ام تمام شد ، به اتاق کارم برگشتم (هر دانشجوی دکتری اتاقکی در حد یک میز تحریر کوچک و یک صندلی داشت) . چیزی نگذشته بود که دکتر گافمن که استاد من و یکی از نظریه پردازان بود که نظریه واگیری فکری را ارائه کرده بود ، به اتاقم وارد شد . فردی خنده رو و اهل مزاح بود . گفت “پروژه مرا به شکست کشاندی” . با تعجب پرسیدم کدام پروژه ؟ گفت قرار بود”مدلارز” نظام نمایه سازی خود را از موضوعی به استنادی تبدیل کنید و من هم مسئول پروژه شدم . ولی یافته های تحقیق تو همه چیز را خراب کرد . آخر ، یافته های من نشان داد که خروجی نمایه استنادی و نمایه موضوعی تا جاهایی پابه پای هم پیش می روند ، اما هرچه به سمت اخصّیت پیش می رویم ، از کارآیی نمایه استنادی کاسته می شود ، و چون پژوهشگران در جستجوی اطلاعات ، علاقه مند به اخص گرایی هستند ، این کار از نمایه استنادی ساخته نیست . جالب اینکه جامعه مورد پژوهش من هم منابع پزشکی و برگرفته از مدلارز بود . پرسیدم چگونه مسئولان مدلارز متوجه نتایج شدند ، گفت در جلسه دفاع حضور داشتند . چاره ای جز عذرخواهی نداشتم . و او هم خنده ای کرد و گفت فکرش را نکن ، خوب بود ، در ابتدای کار تکلیف روشن شد .
* بسیار خوب ، حالا که به اینجا رسیدیم ، دوست دارم درباره نظریه های حوزه کتابداری و اطلاع رسانی ، بویژه آنچه شما بیشتر به آنها پرداخته اید توضیحاتی ارائه بفرمایید . من به عنوان دانشجو و به عنوان کسی که همیشه از محضرتان بهره برده ام ، نیک می دانم شما در حوزه علمی ما جزو نظریه پردازان هستید و روی آنها کار می کنید .
استاد حری : عرض شود ، من چند مورد را اشاره می کنم که الان در ذهنم هست . اولاً من وقتی که رساله دکتری را تهیه می کردم ، گفتم موضوع رساله ام نمایه استنادی و تحلیل استنادی بود ، من کنجکاو شدم و احساس کردم که این موضوع با وجود اینکه تاریخ آن را به همین سال های اخیر نسبت می دهند ، ریشه در گذشته های دور دارد و در حوزه “علم الحدیث” این بحث کاملاً منضبط و آگاهانه با گذشته های دور با راهکارها و ابزارها و شناخت کامل همراه است و من چندین سال پیش یعنی سال ۱۳۶۲ مقاله ای نوشتم که شباهت های علم حدیث را با تحلیل استنادی مطرح کردم .
نکته بعدی که مطرح کردم این بود که من دیدم “پوپر” به عنوان یک فرد آگاه و فیلسوف اجتماعی معاصر ، قضیه ای را مطرح کرده به عنوان “سه عالم” که عالم سوم پوپر بسیار نزدیک به فعالیتهایی است که در رشته ما انجام می گیرد . من در این زمینه هم مطالبی را عنوان کردم که منتشر شده و موجود است ، می توانند علاقه مندان به آنها مراجعه کنند .
بحث اطلاع شناسی به عنوان وجه نظری اطلاع رسانی یکی از نظریاتی بود که مطرح شد ، که البته همین اصطلاح با معادل های دیگری قبلاً هم بکار رفته بود (Informatology ) و من این را با رویکردی جدید یعنی (Informology ) که هم خوش لحن تر و هم راحت تر به دل می نشیند و درست هم هست ، به کاربردم که مباحث مفصل آن در نوشته هایم موجود است .
* نشریه بسیار معتبری هم در ایران به سردبیری خودتان به وسیله مرکز پژوهشهای فرهنگی تحت عنوان “اطلاع شناسی” منتشر می شود.
استاد حری : بله ، نشریه “اطلاع شناسی” که بیشتر به همین مباحث اختصاص دارد که البته سردبیری آن با سرکار خانم دکتر نرگس نشاط است که بانوی فرهیخته ای در مباحث نظری کتابداری و اطلاع رسانی است . من مدیر مسئول مجله هستم . بحث “اکولوژی اطلاعات” هم از مواردی است که می توانم مدعی شوم که من برخورد کرده ام و کمتر در منابع فرنگی دیده ام . بخصوص فرمول هایی را که برای سنجش کارآیی اکولوژی اطلاعات به کار رفته است . اینها در نوشته هایم به تفصیل آمده و بحث شده است . علاقه مندان می توانند به کتاب درآمدی بر اطلاع شناسی رجوع کنند .
* اختلاف پتانسیل اطلاعاتی را هم اشاره بفرمایید.
استاد حری : بله ، اختلاف پتانسیل اطلاعاتی از حوزه ریاضی وام گرفته شد و وارد رشته و عرصه کتابداری شد . اساساً هرگونه جابجایی اطلاعات موکول به وجود پتانسیل در دو سوی ارتباط است و در نبود آن جریانی پدید نخواهد آمد .
من همیشه علاقه داشتم که از یافته های رشته های دیگر بگیرم و در این رشته وارد کنم ، چون اینها باعث تقویت رشته می شود . این روزگار زمانی نیست که حوزه ها خودشان را در دایره بسته ای محبوس کنند و خود را بی نیاز از رشته های دیگر بدانند . زمانی برخی رشته ها را به عنوان میان رشته ای یا بین رشته ای تعریف می کردند ، امروز می توان گفت ؛ همه رشته ها بین رشته ای هستند . هیچ رشته ای نیست که بی نیاز از بقیه رشته ها باشد . خوشبختانه این تلقی هم بعد ها در میان جوانهای امروز و افرادی که بعدها کارکردند کاملاً خود را نشان داد و آنها هم عرصه های دیگری را کنکاش و جستجو کردند و به حوزه کتابداری و اطلاع رسانی کشاندند و این به نظر من حرکتی بود که رشته را از خمودگی که قبلاً عده ای احساس می کردند بیرون کشید و تبدیل کرد به رشته ای پویا و فعال که حرفهایی می زند که برای رشته های دیگر قابل تأمل است .
* می خواهم گریزی به زندگی خانوادگی شما داشته باشم . اگر اجازه بفرمایید و ممکن است ، بفرمایید کی ازدواج کردید ، در کجا و در چه سنی و چند فرزند دارید و آنها چه می کنند ؟
استاد حری : من در سال ۱۳۴۲ در شهر کاشمر در دوران معلمی در آموزش و پرورش ، ازدواج کردم ، در سن ۲۷ سالگی .
* در دوران معلمی در شهر
استاد حری : بله ، در دوره معلمی ازدواج کردم و طبیعی است ، چون ۹ سال در یک محل بودم ، این خود احتمال ازدواج را افزایش می دهد و خوب این احتمال هم تحقق پیدا کرد . من در کاشمر ازدواج کردم با فردی از خانواده ای شناخته شده و حاصل این ازدواج هم دو فرزند بود که هر دو پسر هستند و عده ای هم اصرار داشتند که ما جنسمان جور نیست ، حتماً باید …
* معمولاً در ایران این طور فکر می کنند ، همه به فکر جور شدن جنس هستند .
استاد حری : بله ، ما پافشاری کردیم و گفتیم همین دو تا هم بتوانند درست تربیت شوند خودش خیلی شق القمر است . بهر تقدیر با همین دو فرزند بسنده کردیم . این دو پسر علاقه مند به رشته پزشکی بودند . یکی از آنها در پزشکی فارغ التحصیل شد و دیگری در دندانپزشکی و هر دو از دانشگاه تهران . آن که پزشک بود برای ادامه تحصیل به کانادا رفت و در آنجا در رشته قلب تخصص گرفت و وارد فوق تخصص شد و دندانپزشک در ایران ماند و ازدواج کرد که دو فرزند دارد که البته جنسشان جور است ! این ماحصل چیزی است که ما بر اثر ازدواج داریم .
* آقای دکتر اگر ممکن است ، درباره خانواده و زندگی خانوادگی با محوریت نهاد خانواده نکاتی را بفرمایید . ببینید ، بی رودربایستی باید گفت نه تنها خودتان بلکه فرزندانتان موفق بوده اند و بدون تردید همسر شما در این زندگی نقشی ویژه ایفا کرده اند .
استاد حری : ببینید ، آنچه من در این رابطه می خواهم بگویم ، خیلی هایش را باید دیگران داوری کنند . ولی چون از نزدیک ممکن است آشنا نباشند ، من می گویم .
خانواده من خانواده ای بود که همه برای هم ایثار می کردند و این را به جدّ می گویم . فکر می کنم اگر زمانی بخواهم دستی به قلم ببرم و فقط درباره خانواده ام بنویسم خودش عرصه بسیار گسترده ای خواهد بود . یعنی زن در مقابل شوهر ، شوهر در مقابل زن ، زن و شوهر در مقابل فرزندان ، فرزندان در مقابل پدر و مادر ، واقعاً در عرصه های مختلف فداکاری وجود داشت و گویی که همه احساس می کردند که این باری است که هر کس باید گوشه ای از آن را بگیرد و به سمت جلو حرکت کند و خدا را شکر اصلاً هم ناراضی نیستم از آنچه که در زندگی ما گذشته و خوب خوشبختانه فرزندان هر دو سربراه و در بالاترین مرتبه ای که جوانان آرزو می کنند ، به سر می برند . باز هم خدا را شکر .
* بسیار عالی . من در واقع شک ندارم در اینکه هر موفقیتی که در یک حوزه ای برای فردی حاصل می شود ، حتماً دیگران بویژه همسر فرد می تواند ، فرقی هم نمی کند خانم یا آقا ، در این توفیقات نقش بسیار موثری داشته باشند که به بهترین نحوی بیان فرمودید . آقای دکتر حری من می دانم که شما در دانشگاههای مختلف کشور تدریس می کنید و بیشتر دانشجویان بویژه در مقاطع فوق لیسانس و دکترا در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی از محضر درس شما بهره مند شده اند . هم اکنون نیز اتفاق می افتد . با توجه به تاریخ تولد شما ، جنابعالی در آستانه ۷۴ سالگی هستید .نمی دانم حسابم چقدر در محاسبه عمر شما دقیق است .
استاد حری : نه در آستانه اش بلکه در خودش . من متولد ۱۳۱۵ شمسی هستم
* آقای دکتر دوست دارم بدانم ، در حال حاضر چه می کنید ؟ یعنی این دوره را چگونه می گذرانید ؟ یعنی ما باید بدانیم فردی مانند شما که تمام زندگیش همچنان از تلاش باز نمی ایستد …
استاد حری : منظورتان در این دوره یعنی در ۷۴ سالگی یا در بازنشستگی ؟
* فرق نمی کند ، شما که بازنشسته نمی شوید . از نظر من شما همیشه در حال فعالیت هستید …
استاد حری : من اول عرض کنم که من در سال ۱۳۸۶ به درخواست خودم و با مخالفت سرسختانه دانشگاه تهران ، بازنشسته شدم
* پس از چند سال خدمت ؟
استاد حری : در واقع پس از پنجاه سال که بیش از ۳۳ سال آن در دانشگاه تهران بود . دلیل درخواست بازنشستگی ام هم این بود که احساس کردم که کارهای مختلف در دانشگاه مرا درگیر کرده و دیگر نمی توانم به خودم بیندیشم . کارهای ناتمامی در خانه داشتم که فلان کتاب را بنویسم ، فلان کار را انجام دهم ، فلان طرح را … که اینها همه موکول شده بود به زمان فراغت ، و این فراغت هیچوقت حاصل نمی شد . به هر تقدیر رفتم به سراغ بازنشستگی از دانشگاه و مخالفت هایی که خود ماجرایی دارد .
بهرحال من در شهریور ماه سال ۱۳۸۶ بازنشسته شدم . خوب به محض اینکه کار بازنشستگی تمام شد ، برخی دانشگاهها احساس کردند که من حالا دیگر وقت بیشتری دارم و باید بیایند سراغ من و دانشکده های مختلف در تهران و شهرستانها ، من گفتم اگر می خواستم کارم را ادامه دهم که در دانشگاه تهران بودم . اکنون هم دارم آن چیزهایی را که در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی مد نظرم بوده یاداشت می کنم . حالا چه زمانی اینها وصال بدهند با خداست . بهر تقدیر وقت من بیشتر در این بخش می گذرد .
* در واقع تألیف تجربه ها و آن مطالبی که لازم می دانید بنویسید ؟ آغاز یک داستان چه شد ؟
استاد حری : البته آن “آغاز یک داستان” را که من نوشتم ، عده زیادی پیشنهاد کردند که آن را به سر انجام برسانم و تمام کنم .
* من هم یکی از کسانی هستم که شوق مطالعه ادامه آن را دارم . انشاءا… تمامش می کنید .
استاد حری : خوب ، آن نوشته یک حال و هوای دیگری دارد و متفاوت با کارهای علمی است . من نوشتن آن را اگر خدا بخواهد دنبال خواهم کرد ولی خوب همه اینها موکول به این است که یا در زمان حیات تمام شود ، یا بعدها بگویند آرزوهایی داشت که تحقق پیدا نکرد . ولی به هر تقدیر تلاش می کنم کارها روند عادی خودش را طی کند .
* انشاءا… که سلامت باشید . آرزو می کنم که توفیق به انجام رساندن همه آنچه را می خواهید بیابید.
استاد ، شما تقریباً بیش از نیمی از عمر خود را تاکنون در حوزه کتابداری بصورت مستمر صرف کرده اید . کار کرده اید ، تدریس کرده اید ، تألیف و ترجمه کرده اید و کار سترگ سرویراستاری دایره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی را به انجام رسانده اید . ممکن است از زبان شما درباره رشته کتابداری و اطلاع رسانی نکاتی را بشنویم .
استاد حری : ببینید ، من در یکی از مقالاتم با عنوان “اختلاف پتانسیل اطلاعاتی ” به تشبیهی اشاره کرده ام که حالا آن را باید بازش کنم . این تشبیه این است که برای اینکه در یک میدان اطلاعاتی چیزی بر چیز دیگر تأثیر بگذارد ، یعنی پدیده ای ، پدیده دیگر را تحت تأثیر قرار دهد سه شرط لازم است . این جزو قوانین ریاضی و فیزیک است . شرط اول اینکه اثری وجود داشته باشد . دوم اینکه رویدادها و پدیده هایی باشند که در معرض این تأثیر قرار بگیرند و سوم اینکه محیط مناسب که همان میدان اطلاعاتی است وجود داشته باشد تا بتواند شرایط این تأثیر و تأثر را فراهم کند . حالا این را در قالب مباحث ریاضی شما به نحو دیگر می توانید مطرح کنید ، در فیزیک به همین ترتیب ، در حوزه اطلاع رسانی هم به همین ترتیب .
آنچه این رشته ، با نام کتابداری و اطلاع رسانی ، دارد انجام می دهد فراهم کردن یکی از اضلاع این مثلث است ، یعنی فراهم کردن محیط مناسب و مساعد برای تأثیر و تأثر دو یا چند پدیده . حالا بیاییم تأثیر و تأثر را عینی تر کنیم و بگوییم بین کسی که طالب دانش و اطلاعات است و مجموعه ای از دانش ها و اطلاعاتی که وجود دارد رابطه برقرار شود . این رابطه در خلاء صورت نمی گیرد باید محیط مناسب فراهم باشد تا این تعامل اتفاق بیفتند . این کار کتابداری است . کتابداری کارش فراهم کردن محیط-اعم از اینکه محیط فیزیکی باشد یا مجازی-است برای اینکه تعامل صورت بگیرد بین من جوینده داشن و مجموعه ای از دانش و اطلاعاتی که من نمی دانم کجاست و به آن دسترسی ندارم . این شرط را این رشته فراهم می کند .
* رشته کتابداری و کتابداران تحصیلکرده این رشته ؟
استاد حری : بله ، حالا شما وارد جزئیات دیگری که می شوید ، می بینید کتابداران چطور اینها را فراهم آوری می کنند . چطور سازماندهی می کنند . چطور آماده دسترسی می کنند . اینها چیزهایی است که دانشجویان این رشته در واقع می خوانند . منتهی تصویری که متاسفانه عده ای از این رشته دارند این است که کتابداران کاری نمی کنند . جز اینکه داخل کتابخانه اند و مجموعه ای کتاب هم داخل قفسه است . به اینها می گویند “کتاب بان” یعنی مسوول نگهداری کتابها . اصلاً اینطور نیست ، کسانی که چنین می اندیشند پشت صحنه را نمی شناسند ، آنچه را می بینند مجموعه ای از قفسه ها و کتابها است و احتمالا برچسبی که بر عطف کتابها نصب شده است . افرادی هم در آنجا نشسته اند اگر کسی کتابی را بخواهد یا مجله ای را ، از قفسه بر می دارند و به او می دهند . اصلاً این طور نیست . این وجه بسیار کوچکی از کار کتابداری است . درست مانند یخی است در اقیانوس که کشتی با آن برخورد می کند و غرق می شود ، غافل از اینکه آن مقداری که رویت شده بخش بسیار اندکی از آن حجم یخ عظیم است که در عمق است و ما باید آن عمق را بشناسیم تا بتوانیم در باب آن حجم داوری کنیم .
این رشته هم کمتر خودش را شناسانده است . زمانی افرادی آن را می شناسند که واردش می شوند . تفهیم این یافته ها به دیگرانی که بیرون از عرصه اند با دشواری صورت می گیرد ، زیرا ما از رسانه ها برای آشنا کردن جامعه با این حوزه کمتر استفاده می کنیم و اگر هم استفاده می کنیم در حد این است که چطور می شود کتابخوان خوبی بود ، چه کتابی بخوانیم ، و از این قبیل …
* کتاب خوب چیست ؟ آن هم به سلیقه گردانندگان رسانه ها ؟
استاد حری : ما بحث درباره تولید علم داریم ، بحث ترویج علم داریم و نقش کتابداری و اطلاع رسانی در آنها بسیار مهم است ، بحث تولید و ترویج علم در مقیاس جهانی و اینکه ما باید شرایط علمی اندیشیدن را فراهم کنیم . اینها بجز با مشاوره های کتابدارانه به گونه ای درست و مناسب امکان پذیر نیست . حالا ممکن است بپرسید چگونه ؟ این خود بحث گسترده ای را می طلبد . اگر شرایط و فضا و زمان اجازه دهد باید بحث شود ، حتی در رسانه ها معرفی شود تا دیگران آگاهانه این رشته را بشناسند و آگاهانه انتخاب کنند و بدانند باید با چه چشم اندازی در این رشته تحصیل و فعالیت کنند .
* بسیار سپاسگزارم . آقای دکتر حری ، شما رادیو گوش می کنید ؟ به موسیقی علاقه دارید؟
استاد حری : احتمالا این را دو پرسش می دانید که آیا رادیو گوش می کنم و آیا به موسیقی علاقه مندم . چون اگر اینها را باهم جمع کنید ، این تصور پیش می آید که رادیو فقط کارش پخش موسیقی است .
* بله ، حق با شماست .
استاد حری : ولی من واقعاً به موسیقی علاقه دارم و رادیو را هم در هنگام رانندگی گوش می کنم . اساساً من به موسیقی بخصوص موسیقی کلاسیک علاقه مندم . نوارهای موسیقی ایرانی و متقدمین و بزرگان موسیقی ایران را دارم ، بصورت نوار یا لوح فشرده ولی بهرحال دارم و بسیار علاقه مندم .
* بسیار عالی . من می خواستم سوال کنم ، موسیقی کلاسیک غرب یا ایران که خودتان فرمودید ؟ بهرحال موسیقی ایرانی و کلاسیک های ایرانی را بیشتر گوش می کنید .
استاد حری : بله ، البته طبیعی است . بنظر من موسیقی امری فرهنگی است و موسیقی مانند شعر است .
یعنی همانقدر که شعر حافظ و مولانا را با تمام وجود لمس می کنید ولی شعر گیتس و وردورث روی شما ممکن است آنقدر اثر نداشته باشد با اینکه آنها هم شاعران بسیار ارزنده ای هستند . من با شعر مولانا و حافظ زندگی می کنم ولی آن شاعران غربی میهمان هستند . من با آنها غریبانه ولی مودبانه رفتار کنم . این خاصیت فرهنگ است . همین اتفاق برای موسیقی هم می افتد . من با موسیقی ایرانی زندگی می کنم ، می فهمم ، تمام زیر و بم آن بر من اثر می گذارد . ولی موسیقی غربی که نوع کلاسیک آن بسیار هم ارزنده است و واقعاً برخی از آثارشان اثر گذار هستند آنقدر نمی تواند مرا تحت تأثیر قرار دهد که موسیقی ایرانی .
* آقای دکتر بدون شک نصایح افرادی مانند شما به دیگران بسیار ارزشمند است . توصیه شما به جوانان امروز چیست ؟
استاد حری : من به جوانان فقط یک نکته را دوست دارم بگویم . من دقیقاً معتقدم “عاقبت جوینده یابنده است” . اگر آن چیزی را که به آن علاقه دارند و دلبسته اند دنبال کنند و ادامه دهند ، به آن می رسند . اگرچه خود فرآیند جویندگی و جستجوگری یک ارزش است ، حتی اگر من به آن سرانجام یابندگی نرسم ، خود این تلاش ارزنده است ؛ ولی من اعتقاد دارم دست کم به آرمان ها نزدیک می شویم ، آب دریا را اگر نتوان کشید ، هم به قدر تشنگی باید چشید . بنابراین آرمان خود را رها نکنند .
یک نکته دیگر را عرض کنم ، برخی پدر مادرها فرزندان را به خواندن رشته هایی مجبور می کنند که اصلاً به آن علاقه ندارند ، حال یا به خاطر شهرتی که آن رشته در بیرون دارد و یا به دلایل دیگر … در حالیکه بسیار کسانی که علاقه مند به یک موضوعی حتی رشته ای ناشناخته بوده اند توانسته اند در آن حوزه اثر گذار و موفق باشند و همان اثر گذار بودن نشان می دهد که فرد با تمام وجودش در این رشته کار کرده و توانسته منشأ اثر باشد . بنابراین ، توصیه ام این است که آنچه را انتخاب می کنند ، آگاهانه با عشق و علاقه پیگیری کنند ، قطعاً به نتایجی دست خواهند یافت .
* خیلی متشکرم .
استاد حری : بنده هم متشکرم . از شما و از عزیزانی که این مطالب را خواهند خواند و به آنچه درست یافتند عمل خواهند کرد .
با سلام و تشکر از انجام این گفتگو
بسیار جالب و راهگشا بود.خداوند بر درجات این استاد فرهیخته در عالم بالا بیفزاید.
با سلام و احترام
از اساتیدمان در زمان تحصیل در دانشگاه، فقط از خوبی ها و بزرگی های این استاد ارجمند شنیدم،حرفهای که هر انسانی در هر شرایط روحی را به فکر فرو می برد و به اینده پیش رو امیدوار می کند.
هرچند سعادت شاگردی شان را نداشتم، ولی امیدوارم که همه ی ما کتابداران فردای این سرزمین راه سبز ایشان را ادامه دهیم.
به امید آن روزها