بعضی آدمها هستند که فرقی نمیکند آنها را سالهای سال بشناسی یا اینکه فقط چند بار آنها را دیده باشی، این آدمها اثرشان را بر تو میگذارند و لحظات زیادی پیش میآید که یادشان بیفتی! شاید حتی این یادآوری در حد به یادآوردن لبخندشان باشد!
یکی از معدود دفعاتی که دکتر حری را دیدم، در اولین همایش اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویی کتابداری و اطلاعرسانی ایران بود. وظیفهای که به عهده من گذاشته بودند خیلی ساده بود، باید مهمانان را به طرف سالن همایش راهنمایی میکردم و هنگام پایان همایش نیز باید درباره مینیبوسهایی که شرکتکنندگان را به مترو میرساندند و زمان حرکتشان به آنها توضیح میدادم. در میان تمام رفت و آمدها و خروج مهمانان از سالن، دکتر حری هنگام خروج ایستاد، با لبخندی گفت که خسته نباشم و خداحافظی کرد و رفت و تمام خستگیهای چندین روزه از تن من به در شد! خیلی سخت است که بتوانی آنقدر بزرگ باشی تا ریزترین جزییات و سادهترین اتفاقات را هم حس کنی. ممنونم دکتر حری عزیز که به من یاد دادی چقدر مهم است در تمام لحظات دقیق و ریزبین باشم!
هفتم دی ماه سال ۸۴ برای اولین بار به همایش ماهانه انجمن کتابداری رفتم. «۱.پژوهشهای کمی و کیفی در کتابداری و اطلاعرسانی، ۲. روششناسی کمی و کیفی در پژوهشهای بینرشتهای، ۳. آسیبشناسی روشهای کمی و کیفی، و ۴.تاثیر تحولات فناوری بر روشهای کمی و کیفی» موضوعات این همایش بود و من که دانشجوی ترم اول دوره کارشناسی بودم هیچ ذهنیتی درباره این موضوعات نداشتم و فقط دلم میخواست در این همایش شرکت کنم و گزارشی برای مجله دانشگاهمان بنویسم! این همایش چندین سخنران داشت و دکتر حری مدیریت پنل سخنرانی را بر عهده داشت. دکتر حری ابتدا درباره نحوه برگزاری جلسه توضیح دادند و بعد بحث را با یک مثال شخصی آغاز کردند. گفتند چون در خانوادهای روحانی زندگی میکردند، دوران بلوغ برایشان اینطور معنا شده بود که فرد برای انتخاب دین و مذهب باید تحقیق کند زیرا قبل از بلوغ آیین و باور برگرفته از خانواده است ولی در زمان بلوغ دیگر این نوع شناخت کفایت نمیکند. در مطالعه فرایندهای علمی نیز چنین مراحلی وجود دارد: قبل از بلوغ که شناخت اکتسابی است و بعد از بلوغ که مبتنی بر تحقیق است و در بعضی رشتهها مراحل بلوغ طی شده اما در برخی دیگر مثل رشته کتابداری هنوز نه. تمام نوآوریهایی که در طول تاریخ صورت گرفته از اوجی گذشتهاند و در تاریخ علم تمام تحولات برگرفته از تامل است و در پژوهش بیشتر بحث در زمینه روششناسی است. مطالبی که نقل شد را همان سال ۸۴ نوشته بودم و خوب یادم هست که چقدر خوشحال بودم که فهمیدهام قرار است درباره چه موضوعاتی صحبت شود. به نظرم این شروع هم برای من که دانشجوی ترم اول بودم مناسب بود و هم برای دیگران. تمام صحبتها و نوشتههای دکتر حری همینطور هستند: ساده، واضح و دقیق. انگار که کلمات جادو میشوند و جوری منتقل میشوند که معنا همان لحظه در ذهن مینشیند. دکتر حری عزیز به خاطر اینکه نشانم دادی یک مدرس/مولف/سخنران خوب باید چه ویژگیهایی داشته باشد از تو ممنون هستم.
ترم سه دوره کارشناسی قرار بود برای خبرنامه انجمن مطلبی گردآوری کنم که بنا به دلایلی نتوانستم کار را به پایان ببرم. به خاطر گردآوری مطلب، باید به دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران میرفتم. بعد از هماهنگیهای فراوان یک روز سرد زمستانی همراه یکی از دوستانم به دانشگاه رفتیم. ظاهرا تمام قولها و هماهنگیها را یک پیشامد ناگهانی نقش بر آب کرده بود و ما سرگردان از این اتاق به آن اتاق میرفتیم. در همین سرک کشیدن به اتاقها وارد اتاق دکتر حری شدیم! دکتر با یکی از دانشجویانش در حال گفتوگو بود. دکتر با دقت به صحبتهای دانشجو گوش داد و سپس به سوالاتش پاسخ گفت. در این میان من و دوستم را نیز راهنمایی کرد. دلم میخواست در آن لحظه بهانهای پیدا میکردم تا بتوانم چند لحظهای بیشتر در اتاقش بمانم و از آرامش آن فضا لبریز شوم. دکتر حری عزیز در تمام سالهای زندگیم آدمهایی کمی دیدهام که دلشان بخواهد فضا را آرام کنند و بعد در آرامش کارها را پیش ببرند معمولا آدمها دوست دارند رودی گلآلود شود و… ممنونم که یادآوری کردید هنوز میشود آرامش ایجاد کرد.
به خاطر تمام آنچه یادم دادید تا آخر عمر سپاسگزارتان هستم.