این گفتگو توسط رحمان معرفت عضو هئیت علمی گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه سمنان و دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه خوارزمی و همچنین محمود سنگری دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه خوارزمی انجام شده است.
معرفی: دکتر یزدان منصوریان، دانشیار گروه علم اطلاعات و دانششناسی و مدیر گروه این رشته در دانشگاه خوارزمی است. وی مقطع کارشناسی را در رشته مهندسی کشاورزی گرایش زراعت و اصلاح نباتات از دانشگاه گیلان در شهریورماه ۱۳۷۴ به اتمام رساند. دانشنامه کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه فردوسی مشهد در رشته علم اطلاعات و دانششناسی در سال ۱۳۷۹دریافت نمود. سپس در مهرماه ۱۳۸۱ عازم انگلستان شد و در آذرماه ۱۳۸۵ با دفاع از رساله دکتری خود از دانشگاه شفیلد فارغالتحصیل گردید. ایشان از سال ۱۳۸۵ به عضویت هیات علمی دانشگاه خوارزمی درآمد. وی دارای مقالات و تالیفات متعددی در علم اطلاعات و دانششناسی است. علائق و زمینه های پژوهشی ایشان در زمینههای پژوهش کیفی، نگارش علمی، ذخیره و بازیابی اطلاعات، و رفتار اطلاعجویی است. ایشان همچنین عضو هیات تحریریه چند مجله تخصصی این رشته است. اخلاق مداری، گشاده روئی، بی پیرایگی در مصاحبت، یادداشت نگاری همراه با مطالعه فراوان، بویژه علاقمندی به شاعران بزرگ و استفاده از اشعار در حین تدریس از ویژگی های دکتر منصوریان است که در خلال گفتگو با دانشجویان و همکارانش میتوان این ویژگی ها را یافت.
مقدمه
رفتار اطلاعیابی، اصطلاح آشنایی برای کارشناسان حوزه علم اطلاعات و دانششناسی است. پیش نیاز رفتار اطلاعیابی، نیاز اطلاعاتی است. شیوه های یافتن اطلاعات توسط گروه های مختلف جامعه، متفاوت است و همین تفاوت، زمینه ساز ایجاد و گسترش نظریه های اطلاعیابی شده است. ظهور بیش از هفتاد نظریه و مدل در حوزه رفتار اطلاعیابی می تواند گواهی بر تنوع نیازها و رفتارهای اطلاعیابی انسان باشد. رفتار اطلاعیابی از آن جهت که با موضوع انسان و شرایط جستجو سروکار دارد، می تواند موضوع پژوهش و هدف پژوهشگران گروه های مختلف همچون روانشناسان، کارشناسان علوم رایانه بویژه متخصصان نظام های ذخیره و بازیابی اطلاعات قرار گیرد. هنگامی که موضوع کنکاش در پیوندهای بین رشته ای رفتارهای اطلاعیابی را با دکتر منصوریان مطرح کردیم و پیشنهاد انجام مصاحبه ای در این خصوص را به ایشان دادیم، با استقبال گرم استاد مواجهه شدیم. آنچه در پی می آید، محصول گفتگویی یک ساعته است که امیدواریم بتواند زمینه ساز تفکر بیشتر برای علاقمندان فراهم آورد و راهگشای پژوهش های بین رشتهای جدید باشد.
*در ابتدا از جنابعالی تشکر می کنیم که فرصتی در اختیار ما قرار دادید تا در خصوص رفتار اطلاعیابی، به عنوان یکی از موضوعات جالب توجه در حوزه علم اطلاعات به گفتگو بنشینیم. به نظر می رسد موضوع رفتار اطلاعیابی، نه تنها برای کارشناسان علم اطلاعات و دانششناسی، بلکه برای متخصصان سایر حوزه ها همچون روان شناسی و علوم رایانه نیز جالب باشد.از طرف دیگر، به نظر می رسد اطلاع رسانی بیشتر در خصوص مباحث مرتبط با رفتارهای اطلاعیابی، ممکن است مخاطبان بالقوه بیشتری را جذب این موضوع نماید. این مقدمه کوتاه را عرض کردم تا اشاره کنم که پرداختن به این بحث ضمن ایجاد زمینه لازم برای اطلاع رسانی بیشتر در این خصوص، امکان یافتن پاسخ برای پرسشهای ذهنی مطرح در این حوزه رابرای خوانندگان مجله فراهم می کند. بر همین اساس و برای شروع گفتگو، لطفاًتعریفی از رفتارهای اطلاعیابی برای خوانندگان مجله ارائه نمایید؟
_ بنده هم از فرصتی که در اختیارم قرار گرفته است بسیار سپاسگزارم و تشکر می کنم. در تعریف رفتاراطلاعیابی میتوان گفت مسیری که هر یک از ما از لحظه ایجاد یک پرسش در ذهنمان تا زمان رسیدن به پاسخ آن طی میکنیم، فرایندی چند بعدی است که رفتار اطلاعیابی یا اطلاعجویی[۱] ما را میسازد. حال این پرسش میتواند پرسشی ساده و در حد یافتن نشانی یک فروشگاه یا مدرسه در یک شهر باشد که میتوان به کمک نقشه یا پرسیدن از دیگران آن را یافت؛ یا پرسشی پژوهشی که رسیدن به پاسخ آن نیازمند تحقیقی مستقل خواهد بود. بر این اساس، مسیری که ذهن هر یک از ما از لحظه ی شکلگیری پرسش تا رسیدن به پاسخ طی میکند، رفتار اطلاعجویی ما را تشکیل میدهد. البته این فرایند خود زیر مجموعهی فرایندی گستردهتر با نام «تعامل انسان با اطلاعات[۲]» و «رفتار اطلاعاتی[۳]» است. منظور از تعامل انسان با اطلاعات، هر گونه داد و گرفت اطلاعات میان ذهن یک فرد با هر نوع منبع اطلاعاتی – اعم از چاپی و الکترونیکی – است. مثلاً خوانندگانی که این مصاحبه را در مجله یا در اینترنت میخوانند اطلاعاتی از آن به دست خواهند آورد که محصول تعامل با همین متن است. رفتار اطلاعاتی نیز که رفتار اطلاعجویی را در بر میگیرد، شامل جستجو، بازیابی، به اشتراک گذاشتن[۴] و استفاده از اطلاعات[۵] است. این رفتار از وجوه مختلف قابل طرح و بررسی است. یک زمانی از بعد شناختی[۶] به موضوع نگاه می کنید، گاهی از وجه عاطفی[۷]، گاهی هم صرفا از جنبه رفتاری[۸]موضوع را مورد توجه قرار می دهید. بنابراین آنچه که بیش از خود رفتار برای ما اهمیت دارد، این وجوه متعددی است که در فرایند اطلاع جویی رخ می دهد و همین وجوه است که برای ما زمینه های تحقیقاتی جدیدی فراهم میآورد. یعنی ما می توانیم به عنوان مثال فقط روی وجه عاطفی متمرکز شویم، از طرف دیگر گروه های مختلف افراد برای ما زمینه ساز فعالیت های جدید می شوند که تجربه نشان داده است که افراد مختلف با ویژگی های شخصیتی متفاوت، با تجربه و دانش متفاوت، رفتار اطلاع جویی متفاوت دارند و همینطور وظیفه ای[۹] که افراد در فرایند اطلاع جویی بر عهده دارند. گاهی ممکن است پرسش ما شخصی باشد و گاه مربوط به شغلی که داریم و همه این عوامل موثر خواهند بود. به همین دلیل، بخشی از تحقیقات رفتار اطلاع جویی مبتنی بر وظیفه[۱۰]است. در واقع در این حالت به دنبال این موضوع هستیم که ببنیم افراد در اجرای یک وظیفه مشخص شخصی یا شغلی، چه رفتارهای متفاوتی دارند. بنابراین آنچه که در فرآیند جستجو و بازیابی اطلاعات از منظر کاربر رخ می دهد، کانون توجه این موضوع است. یعنی در واقع، نقطه تمرکز[۱۱] تحقیقات این حوزه، کاربر و ویژگی های شناختی، عاطفی و رفتاری اوست و این امر باعث متمایز شدن مطالعات ما با گذشته می شود، گذشته ای که در آن تمرکز بحث ها عمدتاً بر روی سیستم و منابع اطلاعاتی بود.
*به این ترتیب به نظر می رسد که بین رفتار اطلاعیابی و برخی حوزه های دانش بشری بتوان رگه هایی از پیوندهای بین رشته ای مشاهده کرد.
_ بله.تا پیش از دهه ۱۹۸۰، تحقیقات حوزه علم اطلاعات و دانششناسی عمدتا برمنابع اطلاعاتی، مدارک[۱۲]، و نظام های اطلاعاتی[۱۳]بود و به کاربر یا همان فرد استفاده[۱۴] کمتر توجه می شد. به تدریج محققان به این نتیجه رسیدند که ما نگاهمان را کمی از نظام های اطلاعاتی برگردانیم و در کنار آن، کاربر را هم ببینیم. بویژه کاربری که در یک بافت[۱۵] جستجو می کندو این زمینه ساز ایجاد عرصه جدیدی تحت عنوان «اطلاعجویی در بافت[۱۶]» شد و نتیجه این تحقیقات، برگزاری کنفرانس هایی با همین عنوان، مانند ISIC[17] است که از ۱۹۹۶ به بعد هر دو سال یکبار برگزار می شود و آخرین آن در سال۲۰۱۲ در توکیو برگزار شد. قرار است کنفرانس بعدیISIC در دانشگاه لیدز انگلستان[۱۸]در سال ۲۰۱۴ برگزار شود. بنابراین می توان گفت که جابجایی نگاه محققان از مدرک و نظام های اطلاعاتی به کاربر، نقطه آغاز مطالعات در این حوزه تحقیقاتی بود.
*در صحبت هایتان اشاره فرمودید که رفتار اطلاعیابی، وجوه مختلفی همچون وجه شناختی و عاطفی دارد. جالب است که وقتی متون منتشر شده در این حوزه در کشورمان را مشاهده می کنیم، به نظر می رسد که درباره وجوه مختلف رفتار اطلاعیابی کار چندانی صورت نگرفته است. به نظر شما اشکال کار کجاست؟
_به نظرم مشکل از آنجا ناشی می شود که ما هنوز به اهمیت کاربر به عنوان متقاضی و مصرف کننده نهایی اطلاعات به آن معنایی که باید و شاید، نپرداخته ایم. هنوز کاربر و نیازهای او را جدی نگرفته ایم. شاید بتوانیم ریشه های فرهنگی را هم برای آن در نظر بگیریم و به این موضوع از دیدگاه فرهنگی نیز نگاه کنیم. فقط زمانی که فرد با فردیت خودش اهمیت پیدا می کند، آنموقع است که زمینه تحقیقاتی اینچنین بیشتر فراهم می شود. درحالی که ما وقتی فرد را یک جزء گمشده در یک جمع ببینیم، آنموقع کمتر سراغ احساسات و عواطف او می رویم. البته این حدس بنده است و هیچ ادعایی بر تعمیمپذیری آن ندارم. ضمن اینکه دلیل دیگری که وجود دارد آن است که ما در تحقیقات مان حداقل در رشته علم اطلاعات و دانششناسی در ایران، هنوز خیلی ازمسائلی را که می تواند تحقیقات خیلی عمیقی روی آنها انجام شود جدی نمی گیریم و این مسائل به نظر ما کوچک و بدیهی و کم اهمیت است. یعنی دیدگاه ما این است که اینها مسائل ساده ای است و از کنارش می گذریم. در واقع به نظرم وجود نوعی بدیهی پنداری برخی از رخدادها در فرایند اطلاع جویی مانع از پرداختن به آن شده است.
*به نظر می رسد ممکن است این پرسش در ذهن مخاطب ایجاد شود که چرا “نظریه های رفتار های اطلاعیابی“؟ اجازه بدهید پرسش را اینگونه مطرح کنم که به نظر شما چرا به برخی عناوین همچون”بار عاطفی” و”خوشه چینی” و … عنوان” نظریه” اطلاق شده است؟
_اگر ما بپذیریم که نظریه، مجموعه گزاره های دقیق مرتبط به هم است که می تواند یک رخداد یا یک پدیده را توضیح دهد، قابلیت پیش بینی ایجاد کند و در مواردی تعمیم پذیر هم باشد، در اغلب عناوین مورد اشاره شما، که به آنها مدل هم می گویند، این ویژگی ها وجود دارد. به عنوان مثال زمانی که شما مدل ساده ای مثل رفتار اطلاع جویی الیس[۱۹] را نگاه می کنید می بینید که هم می تواند فرایند اطلاع جویی را توضیح دهد و جزئیاتش را نشان دهد و هم اینکه می تواند قابلیت پیش بینی برای ما فراهم کند و هم اینکه تا حدود زیادی تعمیم پذیر است. بنابراین اینها نظریه هستند. البته دو واژه نظریه و مدل، گاهی با هم مترادف تلقی می شوند، گاهی رابطه اعم و اخص بین آنها برقرار است. گاهی می گوییم هر نظریه ای مدل است اما هر مدلی نظریه نیست. فکر میکنم نظریه ها نوعی مدلند، زیرا در تعریف مدل میگوییم که مدل، بازنمایی رخداد واقعی به شکل مفهومی، عددی، تصویری یا ترسیمی است که نظریه ها اغلب اینگونه هستند. البته با کمی تسامح میتوانیم آنها را مترادف تلقی کنیم و بگوییم که اینها نظریههایی هستند که میتوان به آنها مدل هم گفت.
*بسیار عالی! به این ترتیب به نظر شما در کشور ایران نیز”نظریه” یا نظریههایی در حوزه رفتارهای اطلاعیابی وجود دارد؟ اصولا آیا در حوزه رفتارهای اطلاعیابی میتوان نظریه مشخص ارائه شدهای از طرف ایرانیان به دنیا معرفی کرد؟
_ اگر هم داشته باشیم بازتاب جهانی نداشته است یعنی اینکه خودمان در انعکاس جهانی آن خیلی جدیت نداشته ایم یا واژه نظریه را برای آن تلقی نکرده ایم. به عنوان نمونه اندیشه های ارزشمند مرحوم آقای دکتر حرّی در زمینه اطلاع شناسی بسیار جای بحث و بررسی داشت. ولی تا آنجا که من می دانم ایشان به هر دلیل دیدگاه هایشان را در این زمینه کمتر به انگلیسی نوشتند و کمتر در خارج از کشور منتشر شد. البته نگاه زنده یاد دکتر حرّی فراتر از بحث اطلاعجویی و بسیار عامتر بود. بنابراین، فقط به عنوان یک نمونه اندیشه های ایشان قابلیت بازتاب جهانی داشت ولی به دلیل اینکه اغلب آنها به انگلیسی نوشته نشد در خارج از ایران ناشناخته ماند. از سوی دیگر، به دلیل سیطره کمیگرایی در تحقیقاتی که ما انجام می دهیم، در زمینه رفتار اطلاع جویی تعداد بسیار زیادی پایان نامه و مقاله و طرح پژوهشی داریم اما اینها همه، آزمون نظریه های موجودند.
*به نظر شما آیا میتوان برای نظریات مطرح شده در حوزه رفتارهای اطلاعیابی خاستگاه جغرافیایی خاصی در نظر گرفت؟
_ بله میتوان گفت، اما ظهور این نظریات دلیل جغرافیایی خاصی نداشته است. یعنی اقلیم در اینجا نقشی ایفا نکرده ولی بیشتر این نظریه ها از کشورهای اروپای غربی و امریکای شمالی بودند. شاید دلیل آن هم این باشد که به دلیل سیطره زبان انگلیسی و مطالبی که در این کشورها به زبان انگلیسی منتشر می شود بازتاب خیلی گسترده تری دارند. چه بسا کارهای ارزشمندی در کشورهایی مانند ژاپن، فرانسه و روسیه انجام شده باشد ولی چون به زبان انگلیسی منتشر نشده اند ما از آنها بیخبریم . از دیدگاه من، زبان نقش موثری در رویتپذیری نظریه ها ایفا میکند. به طور قطع در کشوری مانند ژاپن با آن توانمندی علمی و فناوریهای پیشرفتهای که دارد، من اطمینان دارم تحقیقات جالب و ارزشمندی انجام میشود ولی چون بسیاری از آنها به زبان انگلیسی نیست ما کمتر می شناسیم. یا در فرانسه به خاطر تعصبی که فرانسوی ها روی زبانشان دارند و بر حفظ زبانشان تأکید میکنند، ترجیح میدهند به فرانسه بنویسند. اتفاقاً این امر، خودش می تواند نکته ای مهم به حساب آید به عنوان مثال اگر کسانی در رشته علم اطلاعات و دانششناسی، زبان های فرانسه و آلمانی و غیر انگلیسی میدانند، بتواند بابی برای ارتباط و شناخت نظریه های موجود در این کشورها باز کنند، بسیار مفید خواهد بود.
*به نظر می رسد که خاستگاه بسیاری از نظریههای رفتارهای اطلاعیابی، به عنوان مثال نظریه “خوشه چینی[۲۰]” خانم مارسیا بیتس[۲۱] یا نظریه “جستجوگری بهینه[۲۲]“خانم جاکوبی[۲۳]، طبیعت باشد. نمی دانم چقدر با این جمله موافق هستید؟
_ بله طبیعت همواره برای بشر الهام بخش بوده است و این الهام بخشی در فرایند پژوهش نیز رخ داده است. نمونه هایش را اشاره کردید، به عنوان مثال نظریه “خوشه چینی” خانم مارسیا بیتس، الهام گرفته از طبیعت است. یا همان نظریه “جستجوگری بهینه”، به طور قطع برگرفته شده از طبیعت است. این نظریه، نظریهای بوم شناختی است. در واقع اصطلاح Foraging، به مفهوم جستجو برای یافتن غذاست و به این ترتیب تعریف آن، ماهیت آنرا روشن میکند و مشاهده می شود که برگرفته از طبیعت است. اتفاقا این نکته پیامی برای ما دارد و آن اینست که محققی که در این رشته تحقیق میکند باید نگاهش را خیلی فراتر از منابع مکتوب علمی خودش ببیند. یعنی پیرامون خود را خوب نگاه کند. به جهان هستی و اطراف خود توجه داشته باشد و همه اینها را به عنوان منابع الهام بخش، جدّی بگیرد. کما اینکه شما وقتی در تاریخ روانشناسی و علومتربیتی دقت میکنید میبیند که افرادی همچون پیاژه[۲۴]یا جان دیویی[۲۵] جزء افرادی هستند که با نگاه به جامعه، دیدگاه های خود را مطرح کرده است. موارد زیادی است که می توان اشاره کرد. بنابراین می توان گفت که طبیعت و جامعه همواره الهام بخش محققان هستند.
*به این ترتیب به نظر شما با حضور افراد در فضای زندگی دوم[۲۶]و جبر فناورانه موجود، آیا می توان آینده ای برای ظهور و بروز نظریات مرتبط با رفتار اطلاعیابی با خاستگاه مذکور متصور شد؟
_هیچ نظریه پردازی فارغ از دنیایی که در آن زیست می کند، نه میتواند فکر کند و نه میتواند نظریه ای ارائه دهد. بنابراین نظریه پردازی که امروز با این گسترش روزافزون منابع الکترونیکی تحقیق می کند، طبیعتا نگاهش به مسائل با گذشته خیلی متفاوت است و این هم می تواند یک فرصت تلقی شود و هم یک تهدید باشد. فرصت به این معنا که عرصه ها و نگاه های جدیدی را ایجاد می کند و تهدید به این معنا که خوب این تمرکز بیش از حد بر فناوری و غافل شدن از بافت، او را احاطه می کند. البته این موضوع به خود محقق هم بستگی دارد اما بدون تردید حضور دارد و تاثیر می گذارد و اغلب هم فرصت تلقی می شود.
*برخی از مصاحبههای شما با تعدادی از اساتید برجسته همچون پرفسور سندا اردلز[۲۷] در منابع فارسی منتشر شده است. میخواهم دیدگاه شما را درباره این موضوع بدانم که آیا در نوع نگاه پژوهشگران ایرانی در مقایسه با پژوهشگران خارجی به حوزه رفتار اطلاعیابی تفاوت یا شباهتی می بینید؟
_بنده در چند سال گذشته مصاحبههایی با پروفسور پیتر ویلت[۲۸]، آماندا اسپینک[۲۹] و سندا اردلز انجام داده ام که هر سه منتشر شده است. علاوه بر مصاحبه های مذکور، در چند سالی که در دانشگاه شفیلد[۳۰] بودم، فرصتی بود که از نزدیک با شیوه پژوهش در جامعه علمی انگلستان آشنا شوم. از خیلی جهات، نگاه ما به پژوهش با آنها مشابه است. یعنی من فکر میکنم تشابهات و ویژگی های مشترک ما در حوزه پژوهش خیلی زیاد است. اما از جهاتی هم متفاوت است. به عنوان مثال یکی از تفاوت هایی که می توانم به آن اشاره کنم این است که روش تحقیق حداقل در انگلستان، بسیار منعطف تر است از آنچه در کشور ما وجود دارد. یعنی پژوهشگر در تحقیق خود میتواند خلاقانه تر عمل کند و ابتکار عمل بیشتری در دست داشته باشد. در حالی که ما به دلیل تأثیری که از پوزیتیویسم گرفتهایم، در بسیاری از موارد با تاکید فراوان بر ساختارمندی روش پژوهش عملاً دست محقق را میبندیم و او را محدود میکنیم. بنابراین، فکر می کنم یکی از تفاوت ها همین باشد. در مجموع، آنچه من در دانشگاه شفیلد می دیدم، این بود که در آنجا، دانشجویانی که پایان نامه می نوشتند و استادانی که کار پژوهشی می کردند فراغ بال و انعطافپذیری بیشتری در تحقیق داشتند و تحقیق را فرایندی پویاتر و طبیعی تر تلقی می کردند. در حالی که ما تحقیق را بیشتر به عنوان فرایندی که دارای گام های کاملاً مدون و مشخص است تلقی میکنیم و گاه از یاد میبریم که در نهایت روش تحقیق تنها به عنوان یک ابزار در اختیارمان است تا ما را گامی به حقیقت پدیده مورد مطالعه نزدیکتر کند و هدف تحقیق نیست. اتفاقاً پیش از این یادداشتهایی در این زمینه نوشتم. مثلاً یادداشتی با عنوان «مرز انعطاف و انسجام در پژوهش» که در اسفند ۸۹ در پایگاه خبری لیزنا[۳۱] منتشر شده است. همینطور مقالهای با عنوان «روشگرایی وروشگریزی: تردیدی بیپایان در قلمرو معرفتشناسی» که بهار امسال در کتاب ماه کلیات منتشر شده است[۳۲].
*اشاره کردید که نظریههای رفتار اطلاعیابی عمدتا الهام گرفته از طبیعت است. آیا امکان دارد با نمونه های کاربردی از حضور این رفتارها در زندگی روزمره افراد، به عنوان مثال خانم های خانه دار و سایر افراد جامعه آشنا شویم.
_ نمونه های آن زیاد است. اغلب اختراعات و اکتشافات بشر را که بررسی می کنید می بینید که الهام گرفته از طبیعت است. به عنوان مثال زمانی که انسان به پرندهها نگاه کرد، آرزوی پرواز در او شکل گرفت و به فکر پرواز افتاد و پس از مدتها نهایتا امروز بشر می تواند پرواز کند و این امر اکنون یک پدیده عادی قلمداد می شود. مصادیق آن بسیار زیاد است.
*اجازه بدهید با اشاره بر پایان نامهای که به راهنمایی شما در حوزه رفتار اطلاعیابی زنان خانهدار[۳۳]، اکنون بر روی میز کار شما می بینم، پرسشم را اینگونه مطرح کنم که ما می دانیم نظریههای رفتار اطلاعیابی تأثیر شگرفی بر نظام های بازیابی اطلاعات داشته است. به عنوان مثال همان نظریه “جستجوگری بهینه” یا “خوشهچینی” تاثیرات شگرفی در توسعه نظامهای اطلاعرسانی داشته است. از سوی دیگر، به نظر می رسد که پژوهشهای صورت گرفته در ایران عمدتا نخبه گرا است. می خواهم جایگاه این نظریات را در میان، خانه، خانواده وجامعه به عنوان گروه مهم مخاطبان مورد بحث قرار دهید.
_ بله. متاسفانه پژوهش های مذکور در کشور ما تعدادشان زیاد نیست. اتفاقا همین پایاننامهای که شما به آن اشاره کردید، نمونهء خوبی است. زمانی که یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد این موضوع را مطرح کرد، تردید داشت که آیا گروه و دانشکده چنین موضوعی را برای پایاننامه میپذیرد یا خیر؟ بنده از این موضوع استقبال کردم و به ایشان اطمینان دادم که تحقیق جالب و مهمتر از آن مفیدی خواهد بود. زیرا در این حوزه کمتر کار شده است و اتفاقا ما از رفتارهای اطلاعیابی این جامعه بسیار گسترده چیز زیادی نمیدانیم. بنابراین پاسخ به پرسش شما مثبت است. یعنی زمان آن رسیده است که در حوزه علم اطلاعات و دانششناسی از این نگاه نخبه گرا به جامعه پژوهشی کمی فاصله بگیریم و افراد فراموش شده دیگر را نیز در مطالعاتمان پوشش بدهیم. زیرا آنچه اهمیت دارد فرایند اطلاعجویی است و قرار نیست همواره جامعه مورد مطالعه ما پزشکان و مهندسان و دانشجویان باشند. همهء افراد جامعه به اطلاعات نیاز دارند و در جستجوی آن هستند. حتی این موضوع در تحقیقات خارج از ایران در جوامع بسیار ابتدایی مثل بومیان جنگلهای غرب آفریقا هم بررسی شده است. فصل سوم کتاب که توسط آماندا اسپینک و چارلز کول[۳۴] با عنوان “افق های جدید در حوزه رفتارهای اطلاعیابی”[۳۵] منتشر شده به همین موضوع میپردازد.[۳۶] نویسندگان این فصل از کتاب به بررسی رفتار رفتار اطلاع جویی افراد در مناطقی پرداخته اند که از سواد خواندن و نوشتن بیبهره بودند. جالب است که این جوامع حتی تاریخ مکتوبی ندارند و از منابع مکتوب استفاده نمی کنند، اما اطلاعجویی به شکلهای دیگر در آنجا رخ میدهد. محققان در این اثرو آثار مشابه افرادی را یافته اند که کمترین بهره را از سواد و فناوری داشته اند و به عنوان یک گروه مورد بررسی قرار داده اند. اتفاقا ما در روش پژوهش کیفی برای موارد اینچنین، را به عنوان نمونه های افراطی[۳۷] به کار می بریم. یعنی ما ببینیم کسانی که اصلا سواد خواندن و نوشتن را ندارند و کسانی که با منابع اطلاعاتی به شکل مرسوم و متداول بیگانه هستند، نیازهای اطلاعاتی شان را چگونه برآورده می کنند. انجام این مطالعات می تواند بسیار جالب باشد.
*با توضیحاتی که فرمودید، جای خالی سواد اطلاعاتی بیش از پیش احساس می شود. حالا که بحث به اینجا رسید امکان دارد به روابط موجود بین رفتارهای اطلاعیابی و سواد اطلاعاتی نیز اشاره ای نمایید.
_ بله. طبعا رابطه جدی و محکمی بین این دو حوزه وجود دارد. در واقع سواد اطلاعاتی با این هدف ایجاد شده است که رفتارهای اطلاعاتی ما را سامان ببخشد، کارائی اش را افزایش دهد و مهارت هایی را در افراد ایجاد کند که توانایی ارزیابی و استفاده بهینه از اطلاعات را افزایش دهد. در واقع می توان گفت که مهارت های سواد اطلاعاتی مکمل بحث رفتارهای اطلاعیابی هستند با این تفاوت که رفتار اطلاعیابی ناظر به چگونگی رخدادی است که در فرایند جویندگی اطلاعات اتفاق می افتد اما سواد اطلاعاتی ناظر بر یک نگرش آموزشی است که چگونگی درست پیدا کردن اطلاعات و استفاده بهینه را به ما آموزش می دهد. می توان گفت که رابطه اعم و اخص دارند یعنی سواد اطلاعاتی، رفتار اطلاعاتی ما را جهت می دهد، سامان می دهد و بهینه میسازد.
* بین ارتباطات و رفتار اطلاع یابی؟
_ارتباط ملموس و روشنی وجود دارد. حوزه علوم ارتباطات یکی از نزدیکترین حوزههای همجوار رشته علم اطلاعات و دانششناسی است. طبعا، به صورت گسترده و اجتنابناپذیری این دو حوزه با یکدیگر در ارتباطند. اصولا ما میتوانیم فرایند اطلاع جویی را از منظر ارتباطی ببینیم. حتی میتوان گفتارتباط و همپوشانی وسیعتر و فراتری از یک پیوند ساده وجود دارد. مثلاً کاری که برندا دروین[۳۸] کرده است، مصداق خوبی برای تشریح این امر است. دروین استاد حوزه علوم ارتباطات است و نظریه “معنابخشی[۳۹]” ایشان اصولا از منظر علوم ارتباطات مطرح شده است. به این ترتیب مشاهده می شود که در بسیاری از جاها آنقدر این دو حوزه به هم نزدیکند که به واقع نمی توان گفت که کجای بحث در حوزه ارتباطات قرار دارد و کجای آن مرتبط با علم اطلاعات است. زیرا فرایند جستجو و بازیابی اطلاعات همواره با نوعی ارتباط همراه است. اگر ارتباطی رخ ندهد، اطلاعاتی ردّ و بدل نمی شود و داد و گرفت اطلاعات رخ نمی دهد. بنابراین این دو حوزه، لازم و ملزوم یکدیگرند و چیزی بیش از یک پیوند ساده بین این دو عرصه وجود دارد. این دو عرصه بر هم تاثیر می گذارند و از یکدیگر تاثیر می پذیرند.
*توصیه شما به پژوهشگران جوانی که علاقمند به انجام پژوهش و تحقیق در این حوزه هستند چیست؟
_من خودم بیش از بقیه به توصیه نیاز دارم (با خنده). توصیه که ندارم، اما پیشنهادی که می توانم خدمتشان عرض کنم اینست که کنجکاوی خود را جدی بگیرند و پرسشهای ساده ای را که در ذهنشان شکل می گیرد اگر از منظرهای مختلف بنگرنند. اگر از این منظر به موضوع نگاه کنند می توانند ایده های جدیدی پرورش دهند و زمینه ساز تحقیق های مناسب در این حوزه باشند. همچنین به خلاقیت در این حوزه اهمیت دهند. در واقع ما اکنون به پژوهشهای خلاقانه در بخش رفتارهای اطلاعیابی نیازمندیم و جای خلاقیت در این بحث بسیار خالیست. فقط نیازمند اینست که افرادی که فراغت و فرصت بیشتری دارند، بنشینند و بیشتر به مشاهده رفتارهای اطلاعاتی بپردازند و آنچه در فرایند داد و گرفت اطلاعات رخ میدهد، موشکافانه نگاه کنند. به نظر می رسد ما به یک نگاه بافتمدارا و بومی[۴۰] نیاز داریم. دانش موجود ما در این حوزه، بیشتر برگرفته ازمنابع خارجی است و چه بسا در تحقیقات بافت مداری که در ایران انجام می شود، بتوانیم نظریه ها و مدل های جدیدی عرضه کنیم که سهم دانش بومی در آن بیشتر باشد. اجازه بدهید مثالی بزنم. فرهنگ غالب ارتباطی در کشور ما، فرهنگ شفاهی است. همین فرهنگ شفاهی، رفتارهای اطلاعاتی ما را تحت تاثیر خود قرار داده است. بنابراین اگر یک شهروند غربی برای پیدا کردن نشانی یک دندانپزشک به کتاب راهنمای مشاغل[۴۱] مراجعه می کند، چه بسا ما از دوست، همسایه،یا همکار خودمان بپرسیم که کدام دندانپزشک را توصیه می کند. چون به توصیه های دوستانمان بیش از راهنماهای مکتوب اعتماد داریم. بنابراین همین موضوع میتواند مبنای تحقیق مستقلی باشد.
*جدیدترین اثری که در حوزه رفتار اطلاعیابی منتشر شده است؟
_تا آنجا که خبر دارم، به عنوان جدید ترین کار می توان از اثر تام ویلسون[۴۲] با عنوان”پژوهش در نظریه رفتار اطلاعیابی”[۴۳]نام برد. البته ایشان ویراستاری اثر را برعهده داشته اند. اثری که دارای ۹ فصل است و نظریه های جدید این حوزه را گرداوری کرده است. البته کتاب دیگری هم قرار بود تا اواخر ۲۰۱۳منتشر شود، جلد دوم کتاب “نظریه های رفتار اطلاعاتی”[۴۴] بود که اثر پرفسور کارن فیشر و همکارانشان[۴۵]است. همچنین اطلاع دارم که پرفسور نایجل فورد[۴۶]، استاد راهنمای دوره دکتری بنده نیز، در حال نگارش کتابی در این حوزه است که قرار است تا ماه می ۲۰۱۴ (خرداد ۹۳) منتشر شود.
*پیش از بحث پایانی، کنجاویم و متمایلیم بدانیم چه چیزی شما را متمایل به بحث های مرتبط با رفتارهای اطلاعیابی نموده است؟ و کدام نظریه در حوزه رفتار اطلاعیابی برای شما جالب بوده است و تاثیر بیشتری بر شما گذاشته است؟
_ راستش خودم تا کنون به این موضوع فکر نکرده ام و از شما تشکر می کنم که این سوال را مطرح کردید چون باعث می شود که بیشتر به آن فکر کنم. واقعیت این است از زمانی که وارد رشته علم اطلاعات و دانششناسی شدم به بحث های کاربر مدار علاقمندی بیشتر پیدا کردم. یعنی رفتارهای کاربران در کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی مشهد که من در آنجا به عنوان کتابدار مرجع کار می کردم، همیشه برایم جالب بود. بویژه گفتگوهایی که بین آنها و همکاران کتابدار رخ میدادو نوع پرسشها و نیازهای اطلاعاتی آنان – که بسیار هم متعدد و متنوع بود – برایم جالب بود. بنابراین از زمانی که ورود به این رشته، وارد بخش اطلاع رسانی و ارتباط با کاربران شدم. چه بسا اگر سال ۱۳۷۷ که وارد کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی شدم، کارم را در بخش فهرست نویسی آغاز میکردم، امروز گرایش های مطالعاتی دیگری پیدا داشتم. شاید، نمی دانم. به سخنی دیگر، حوزه مطالعاتی من به شدت متاثر از کار عملی در این رشته است. به این ترتیب از زمان ورودم به این رشته تا امروز، بیشتر با بحث های کاربرمدار در ارتباط بودم. یک دلیل دیگرش هم شاید این باشد که به مباحث بین رشته ای علاقمندم و اصولا مرزهای بین رشته ها را چندان حقیقی و ماهوی نمی دانم و معتقدم که این مرزها، قراردادهایی هستند که ما برای حس مسئلههایمان ایجاد کرده ایم. همواره علاقمندم که در تحقیقاتم از این مرزها عبور کنم. دانش موجود در رشته های همجوار برایم جذاب است. به عنوان مثال، همواره علاقمند به آشنایی و شناخت نظریه های روانشناختی بوده ام. همینطور به فلسفه، زبانشناسی و جامعهشناسی بسیار علاقمندم و به نظرم میرسد که آشنایی با مبانی این رشتهها بسیار راهگشا هستند. یادداشتی هم در این زمینه دارم که با عنوان «آثار «حرمان اطلاعاتی»و «نزدیکبینی معرفتی برفرایندپژوهش» در شماره ی ۹ نشریه الکترونیکی عطف در مهر ۱۳۹۰ منتشر شده است[۴۷].
*و جالبترین نظریه رفتار اطلاعیابی؟
_سوال سختی است. هر کدام از این نظریه ها دارای جنبه های جالب و تاثیر گذاری هستند. یکی ازجالبترین نظریه ها برای بنده، همان نظریه “جستجوی نیک بختانه” یا سرندیپیتی[۴۸] است. چون به ماهیت جستجوی واقعی نزدیکتر و ملموستر است و برایم در زندگی تحصیلی ام خیلی موارد رخ داده است. همچنین نظریه “اشتیاق به بازگشت”[۴۹] هم مفید و جالب است. در عین حال، تمام نظریه های رفتار اطلاعاتی به دلیل اینکه می توانند رفتارهای اطلاعاتی را توضیح دهند و تبیین کنند، در جای خود ارزشمند خواهند بود.
*ضمن تشکر و قدردانی از جنابعالی، بابت فرصتی که در اختیارمان گذاشتید، خواهشمند است اگر نقطه نظر خاصی و جود داشته که در طی مصاحبه به آن اشاره نشده است یا ترجیح می دهید به عنوان سخن پایانی، مطلبی را اعلام نمایید، لطفا بفرمایید.
_ بنده هم از شما تشکر می کنم و امیدوارم که در کارتان موفق باشید.به نظرم حوزه مطالعه رفتار اطلاعیابی در ایران و در دنیا حوزه بسیار جوانی است و زمینه فعالیت بسیار گسترده ای دارد و امیدوارم که تحولات گسترده ای در این حوزه ایجاد شود و ما شاهد تولد نظریه های جدیدی در ایران در حوزه رفتار اطلاعیابی باشیم. نظریاتی که بازتاب جهانی پیدا کند. به همین دلیل امیدوارم انشاءالله در ویرایش بعدی کتاب کارن فیشر ، در فهرست نظریه های اطلاعاتی دنیا، چند نظریه هم از ایران داشته باشیم.
[۱] Information Seeking Behavior (ISB)
[۲]Human Information Interaction (HII)
[۳]Information Behavior (IB)
[۴]Information Sharing
[۵]Information Use
[۶]. Cognitive
[۷]. Emotional
[۸]. Behavioral
[۹]. Task
[۱۰]. Task base
[۱۱]. Focal Point
[۱۲]. Document
[۱۳]. Information Systems
[۱۴]. User
[۱۵]. Context
[۱۶]Information Seeking in Context
[۱۷]. http://isic2014.com
[۱۸]. University of Leeds
[۱۹]. Ellis’s information seeking behavior model
[۲۰]. Berry Picking
[۲۱]. Marcia J. Bates
[۲۲]. Optimal Foraging
[۲۳]. Jo An Jacob
[۲۴]. Jean Piaget
[۲۵]. John Dewey
[۲۶]. Second Life
[۲۷]. SandaErdelez
[۲۸]. Peter Willett
[۲۹]. Amanda Spink
[۳۰]. The University of Sheffield
[۳۱]Lisna.ir
[۳۲]منصوریان،یزدان (۱۳۹۲) روشگراییوروشگریزی: تردیدیبیپایاندرقلمرومعرفتشناسی. کتابماهکلیات،ش. ۱۸۷،ص ۲-۵.
[۳۳]. عنوان این پایان نامه” جایگاه کتابخانه های عمومی در مطالعات زنان خانه دار” است.
[۳۴]. Charles Cole
[۳۵]. New Directions in Human Information Behavior, edited by: Amanda Spink, Charles Cole, Published by Springer, 2006.
. [۳۶]عنوان این مقالهInformation Behavior in Pre-literate Societies است که توسط Andrew D. Madden, Jared Bryson, and Joe Palimi نگاشته شده است و به عنوان بخشی ازکتاب مذکور منتشر شده است.
[۳۷].Extreme Cassese
[۳۸]. Brenda Dervin
[۳۹]Sense Making Theory
[۴۰] Contextual and Indigenous Approach
[۴۱]. Yellow Page Book
[۴۲]. T. D. Wilson
[۴۳]. Theory in Information Behavior Research
[۴۴]. Theories of Information Behavior
[۴۵]. Karen E. Fisher, SandaErdelez, Lynne McKechnie
[۴۶]. Nigel Ford
[۴۷]http://www2.atfmag.info/?p=1378
[۴۸]. Serendipity
[۴۹]. Willingness to Return
موضوع بسیار جالبی بود. با تشکر از اساتید محترم
ممنون عالی بود