در کتابخانه را میزند؛ کسی نیست. دستگیره را میچرخاند و وقتی آن را هل میدهد در باز میشود. درست روبهروی در ورودی، نوشتهای درشت به چشم میخورد با این مضمون: “این کتابخانه به صورت دورکار، عمل میکند”.
طرف حیران از این نوشته، و اینکه دورکاری چه ربطی به کتابخانه دارد، با خودش خیالاتی میکند و میپرسد “یعنی که چه؟” اما چون این چند وقته اصطلاح دورکاری برای هر چیزی را شنیده و حتی اداره خودشان هم یک سری را دورکار کرده، چندان پیگیر قضیه نمیشود و وارد کتابخانه میشود. بر بالای میز امانت نوشته درشت و قرمز دیگری به چشم میخورد: “کاربر گرامی، به کتابخانه دورکار خوش آمدید.” و در زیر آن ادامه داده است، در صورت نیاز به کمک به راهنمای مقابل مراجعه کنید. با خودش فکر میکند: “بد هم نیست، حالا که ظاهرا کسی نیست، با خیال راحت و بدون مزاحمت کتابداران در کتابخانه سیاحت خواهم کرد. اینطور که پیداست از سیر تا پیاز عملیات دورکاری کتابخانه هم در این راهنما آمده است.”
بر پیشانی راهنما نوشته: وضعیت خود را بر اساس موارد زیر تعیین کنید:
- “اگر خودتان کاربر دانا و عاقلی هستید، به کارتان برسید. امیدواریم از سرویس ما راضی باشید. از اینکه مزاحم وقت شریف کتابدار نمیشوید هم مضافا سپاسگزاریم”.
- اگر کاربر بیدست و پایی هستید و دائم باید کسی دم دستتان باشد و یا دائم شما را بپاید، گوشی زرد رنگ روی میز را بردارید و کلید ۱ را بزنید و راهنمای صوتی را دنبال کنید.
- اگر میخواهید کتاب امانت بگیرید، اسم کتاب و اسم خودتان را روی فرم شماره ۱ بنویسید و تشریف ببرید منزل، تا روز سهشنبه که شیفت نزدیککاری است، خدمت برسیم و مراسم امانت کتاب را برایتان به جای آوریم. عدم حضور شما در روز سهشنبه به معنای انصراف از امانت کتاب است.
- اگر پرسش دست دوم مرجع دارید که خیلی فوری-فوتی نیست، پرسش و نام خود را در فرم شماره ۲ بنویسید. ایضا شما نیز تشریف محترم را ببرید و روز سهشنبه که روز نزدیککاری است، به کتابخانه مراجعه نمائید تا پاسخ شما را بدهیم.
- اگر میخواهید کتاب امانتی خود را به کتابخانه بازگردانید، شماره ۲ را با گوشی تلفن بگیرید و بر اساس راهنمای صوتی عمل کنید. پس از شمارهگیری، توضیحات زیر به گوش میرسد: “از اینکه کتابهای خود را سر وقت عودت دادهاید متشکریم. لطفا کتابها را در سبد شماره ۱ قرار دهید. مراقب باشید کتابها را مثل خربزه روی هم نریزید. ناسلامتی شما قشر فرهنگی هستید و باید کمی نظم و ترتیب یاد بگیرید. در خانه و مدرسه و دانشگاه که یادتان ندادهاند. اصلا خجالت نمیکشی کتابهای کتابخانه را به هم میریزی. کتاب رو بذار تا وقتی آمدم به حسابت برسم. اصلا یکماه حق نداری کتابخانه بیایی تا یاد بگیری که کتابخانه جای این شلختهبازیها نیست. … با ترس گوشی را میگذارد…
با این اوصاف میماند با چند روز تاخیر در بازگشت کتاب چه کند. خوشبختانه کتابخانه دورکار و مدرن مثل اینکه فکر همه جا را کرده است. در جای دیگری از راهنمای کتابخانه دورکار آمده است: “در صورتی که کتاب دیرکرد دارد شماره ۳ را با همان گوشی تلفن قرمز رنگ بگیرید.” بعد از شمارهگیری، این صدا به گوش میرسد: “واقعا خجالت نمیکشی. مثلا خودت را جزء قشر کتابخوان به حساب میآوری. فکر کردی کتاب هم چیزیه که بخوای ازش کره بگیری. واقعا که… حالا به تعداد روزهای تاخیر از قرار روزی پانصد تومان به حساب عابر بانک شماره…. واریز کرده و مبلغ و شماره تراکنش را از طریق پیامک به این شماره …. ارسال کنید تا حساب کار دستتان بیاید. تعرفه تاخیر بر اساس تعرفههای غیریارانهای محاسبه میشود. در ضمن دفعه آخرتان باشد کتابها تاخیر دارند و الا باید روز نزدیککاری تشریف بیاورید تا حسابی توجیهتان کنیم.
همینطور راهنما را مرور میکند و در ادامه میخواند: “برای پرسش فوری و دست اول مرجع شماره ۴ را بگیرید”. از توی گوشی تلفن میشنود: “اگر سئوالتان اینقدر مهم است که اصلا نمیتوانید تا شیفت نزدیککاری صبر کنید، از همان دری که وارد شده اید، خارج شده و به راهرو سمت راست بپیچید و دربی را که روی آن نوشته “آبدارخانه” و در داخل پرانتز نوشته “(فقط برای امور مهم دورکاری مراجعه شود)” را بزنید. اگر روز نزدیککاری آبدارچی محترم کتابخانه بود، ایشان شما را راهنمایی خواهند کرد؛ اگر هم ایشان دورکار بودند که چارهای نیست. از قدیم گفته اند: مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش. در ضمن باید تابع قوانین بود. کتابخانه که جای این بی در و پیکریها و بی قانونیها نیست که هر وقت هوس کردی و دلت خواست بلند شوی و بیایی وقت مردم را بگیری. بالاخره شما یک جایی باید طعم شیرین قوانین دقیق و منظم را بچشی. ما در این کتابخانه یکی از وظایف مهمی که سرلوحه کار خودمان قرار دادهایم، فرهنگسازی در جهت ترقی وضعیت قانونمداری مراجعان است. بنابراین بهتر است مانند یک کاربر کتابخانهای فهیم و فرهیخته، کمی صبر و قانونمداری را به فرهنگ خود بیافزائید و تشریف ببرید منزل تا روز نزدیککاری، از نزدیک و سبیل به سبیل شما را توجیه کنیم. تا آن وقت هم هیچ کس از بیسئوالی و بیجوابی نمیمیرد.
“به امید دیدار مجدد شما در محیط دلچسب و کاربرمدار کتابخانه دورکار ما”
خیلی کاربردی بود. خوبه توی کتابخونمون پیاده اش کنیم! 🙂
بسیارجالب بود.
اگر کاربردی شود، تحول عظیمی درانتظار کتابخانه ها خواهد بود.