الف. پوووووف ! خُب بگو ببینم چیکاره ای ؟!
ب. دانشجو !
الف. چی می خونی ؟!
ب. مدیریت اطلاعات !
ب یه نفس راحت می کشه
الف. اوووم ! مدیریت رشته خوبیه !
ب. نه بابا ! من که مدیریت نمی خونم.
الف. پَ چی می خونی ؟!
ب. مدیریت اطلاعات بابا ! اطلاعات !!!
ب فک می کنه مشکل حل شد
الف. چی ؟! اطلاعات !!!
ب. نه بابا ! مدیریت اطلاعات !
الف. خُب حالا چی هست این مدیریت اطلاعات ؟!
ب می مونه که حالا این نام جدیدو چطور تبیین !!! کنه. از خیرش می گذره
ب. همون کتابداری سابقه !
الف. پوووووف ! خُب بابا اینو از اول بگو ! همچین ژست گرفته گفتم مهندسی می خونه ! ببینم حالا تو کدوم دانشگاه درس می خونی ؟!
ب. خوارزمی !
الف. چی ؟! خوارزمی ؟!
ب. آره !
الف. مگه همچین دانشگاهی داریم ؟!
ب. آره بابا ! داریم به خدا !
الف. پَ چرا من تا حالا اسمشو نشنیده بودم ؟!
ب می افته تو مخمصه
ب. همون تربیت معلم سابقه !
الف. پوووووف ! خُب بابا اینو از اول بگو ! همچین ژست گرفته گفتم تو شریف درس می خونه ! ببینم حالا قراره معلم بشی ؟!
ب. نه بابا ! مدیر اطلاعات میشم !
الف. یعنی چیکار می کنی دقیقاً ؟!
ب. اطلاعاتو مدیریت می کنم !
الف. من که نمی فهمم ! حالا کجا می تونی کار کنی ؟!
ب آچمَز میشه
ب. کتابخونه !
الف. پوووووف ! پَ بگو هیچکاره ای !!
سلام.
جالب بود.
اسم «کتابداری» را هرچی بگذارند آخرش برای تبیین کار و کارآیی و خدمات آن لازم است بگویید که توی «کتابخانه» کار می کنم؛ البته اگر بتوان جایی استخدام شد.
موفق باشید.
سلام جالبه که من وقتی میگم دانشجوی کتابداری ام بازم ازم میپرسن قراره کجا کار کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
جالبه
بنده اگرچه موافق تغییر نامم اما می دونم اگه کامپیوتر بشه رایانه کتابداری هم می شه علم اطلاعات و دانش شناسی یا مدیریت اطلاعات
اما فکر می کنم سالها بعد بالاخره جا افتاده می شه مثل ما که بالاخره سنی ازمون می گذره و جا می افتیم.