کهنه ماجرایی است. تکراری است. بی فایده است. هرچه باشد، باید دوباره تکرار شود. شاید برخی از ما خواب باشیم و متوجه نباشیم. شاید هم خودمان را به خواب زده ایم که خوب کاری نمیتوان کرد! در هر صورت تابستان که تمام شد و رفت. پاییز هم به سرنوشت آن دچار شد و زمستان هم که چیزی از عمرش نمانده! کسی خاطرش هست عنوان همایش فصلی تابستان انجمن چه بود؟! پاییز چه؟! در زمستان چه برنامه ای هست؟ اصلا انجمن دارد چکار میکند؟ زنده است یا مرده؟! دقیقا یک سال از تغییر ماهیت همایشهای انجمن گذشته است. از سی آذر۱۳۹۰ که آخرین همایش ماهانه ما برگزار شد که به صورت آنلاین هم افراد میتوانستند در همایش حضور داشته باشند خرد جمعی و که بعداً به هیات مدیره هم منتقل و در آنجا تصویب شد بر این تصمیم چرخید که همایشهای ما دیگر ماهانه نباشد. دیگر همایش ماهانه جوابگو نیست. این فکر و طرز کار که هر ماه به زور یک موضوع داشته باشیم وبه هر قیمتی دیگر کنار رفت. به نظر میرسید همایشهای ماهانه دیگر جوابگوی پاتوق بودن برای کتابداران نیست. این بود آرام ارام، همایشها شکل فصلی به خود گرفت. هر فصل دو نشست. یکی عام و دیگری تخصصی.
اما این کار هم جواب نداد. جلسه ها گذاشته شد و نقدها سرازیر گردید. یکی از ضعف در اطلاع رسانی میگفت. یکی از عملکرد ضعیف برنامه ریزی سخن می راند. دیگران مشکلات جامعه و مردم می گفتند و خلاصه نظرات گوناگونی برای عدم استقبال پرشور از همایشهای فصلی انجمن مطرح شد. خب صد البته نظرات بسیار مفیدی بودند و حداقل توانست راهکارهای مناسبی جلوی پا بگذارد. جلسه ای نبود که به نقد نگذرد. به هرحال، از قدیم هم گفته اند که نقد خیلی بهتر از نسیه است! اساساً نقد چیز خیلی خوبی است مخصوصاً اگر بیرون گود باشی و ندانی آن داخل چه خبر است و یک نگاه منتقدانه منتفذ هم داشته باشی. تصور همگان بر این بود که حیات فعالیتهای انجمن به چند عضو هیات مدیره وابسته است. شاید فراموش کرده بودیم که “انجمن ها زمانی می میرند…” که اعضایش چه وابسته و چه پیوسته تصور کنند منظور از عضویت در انجمن، داشتن یک کارت عضویت است یا نهایتاً شرکت در یک کارگاه، آنهم به قصد گرفتن گواهی شرکت در کارگاه است. یعنی دیگر چیزی به اسم حداقل مشارکت هم وجود نداشت. مشارکت کنندگان، تنها عده ثابت علاقه مند به انجمن و فعالان آن بودند که عددشان شاید کمی بیشتر از انگشتان دست است. البته این را هم باید بیان داشت که الزاماً اینکه یک سالن همایش مملو از جمعیت باشد به طوریکه اساساً صندلی برای نشستن کم باشد همیشه نشان کیفیت یا برتر بودن یک نشست نمیدهد! به نظر میرسد کم کم این طرز تفکر را که هرجا شلوغ تر است پلوی چرب تر و بیشتری میدهند پس بهتر است آنجا صف بکشیم باید از اذهانمان پاک کنیم. بسیاری از همایشهای داخلی و حتی خارجی، تعداد شرکت کنندگانشان به زحمت به ۱۰۰ نفر میرسد. خلوت بودن همایش یا کارگاه همیشه نشان از ضعیف بودن و عدم استقبال مخاطبان نیست. همچنانکه برعکسش هم صادق است. همیشه لبالب بودن جمعیت نشان برتری یک نشست نیست. هرچند که همایش اخیر انجمن که در سوم بهمن برگزار گردید، استقبال کم نظیر اساتید، دانشجویان و کتابداران نشان داد و این امر، جای تفسیر و تأمل دارد. چرا با وجود اطلاع رسانی های مکرر، تنها چهار روز مانده به همایش، سه نفر ثبت نام کرده بودند و درست دو روز آخر، لیست ثبت نام شوندگان به ۱۸۰ نفر و بلکه هم بیشتر رسید. در داخل سالن همایش هم، حدود ۳۰۰ نفر مخاطب نشسته بودند و این نشانه مثبتی میتواند باشد. به هرحال، نزدیک به سه ماه به پایان عمر هیات مدیره چهارم انجمن کتابداران ایران مانده است. چند نفر از ما اعضای انجمن، سراغ آن را گرفتیم؟ حالی از او پرسیدیم؟ چند نفر پرسیدیم چرا فصل پاییز همایش فصلی نداشتیم؟ همایش فصلی بعدی عنوانش چیست؟ چه کاری برای انجمن انجام دهیم بهتر است؟ کدام عناوین بهتر است در قالب سخنرانی یا کارگاه باشد؟ اصلاً میدانیم انجمن وب سایت هم دارد؟ میدانیم که غیر از کارگاه و همایش و خبرنامه کارهای دیگری هم انجام شده؟ اصلاً چند نفر حق عضویت ناچیز سالانه خود را پرداخت کرده ایم؟چرا فکر میکنیم انجمن یک گدای آشفته موی و پریشان احوال و ژنده پوش است که گاهی برای کارهای خود دست دراز می کند و بعضاً با اکراه وجهی را جلویش پرت میکنیم؟ انجمن متعلق به همه جامعه کتابداران است و همه باید خود را مسئول هر بخشی از آن بدانند. چه عضو هیات مدیره باشند و چه نباشند. حداقل ماهی یا فصلی یک بار حالی از انجمن بپرسیم و با یاری دادن آن خودمان را یاری دهیم.
بنظر من یکی از مهمترین عوامل جلب مشارکت و حضور کتابداران، برنامه منظم، آگاهی های مکرر و البته از همه مهمتر، دعوت از افراد صاحب نظر و چهر های موجهی که باعث افزایش مشارکت میشود.
من معتقدم کاهش زمان ماهانه به فصلی و حتی از فصلی به سالانه دوای این درد نیست. بیش از ۷ دانشگاه در تهران در مقاطع مختلف کارشناسی تا دکترا وجود دارد و سازمانهای گوناگونی هستند که کارمندان آنها از حرفه مندان هستند. بنظرم، باید آشتی بین گروه ها و انجمن را در دستور کار قرار داد که نیاز به از خود گذشتگی و تغییر رویه نیاز به برنامه ریزی اصولی است
بگلو