نمی دانم چرا در این رشته در کل با نوعی نگاه درونگرایانه و واپسگرایانه روبرو هستیم. مشابه ابتکارات اطلاع رسانی که در کوران جنگ تحمیلی تهیه و ابدیده شده اند چرا در این دوران چنین اندک و دور از هم است؟ تغییرات در رشته بیشتر از اینکه مولود یک جریان حساب شده مبتنی بر آینده نگری باشد بیشتر منبعث یا حادث از تغییرات اجتماعی و فشارهای اقتصادی است. در بزرگترین دانشگاه کشور رشته های جدید الولاده ای در کتابداری و اطلاع رسانی مانندخرگوش ایجاد می شود ولی شرح دروس در بخش فنی بیشتر برای خالی نبودن عریضه است ( یا انقدر باندازه شش واحد را در دو واحد می افشرند یا باندازه نیم واحد را در سه واحد می خواهند درس دهند). بسیاری از گروه ها نیز فاقد پراکتیکوم و یا آزمایشگاه هستند. بعید می دانم وضع در سایر دانشگاه ها متفاوت باشد.
دو دیدگاه بر رشته حاکم است یکی دیدگاهی بزعم من اشراقی و مبتنی بر نوعی رئالیسم جادویی است که سعی دارد “شدن” را با “بودن” یکی حساب کند و بعضا کار کتابداران را با نوعی شمع فروشی همسنگ کند. دیدگاه دیگر عبارت از نوعی عمل گرایی کور است که بطرز مستبدانه ای اصالت را بر رقابت، تقابل و فائق آمدن بر حریف می داند که بازتابی از واقعیتهای فعلی جامعه است. احتمالا واقعیت جایی بین این دو طرز فکر است.
هنگامی که از بعد فلسفی علت وجودی و ماهوی بن مایه های ایجاد کتابخانه های دیجیتال صحبت می شود، قیمت پروسسور Pentium D G620 در بازار می شود ۲۳۰ هزار تومان، و در نتیجه قیمت یک سیستم رایانه درپیتی که بعنوان دروازه ورود به کتابخانه فوق الذکر است به ده میلیون ریال و قیمت هاردهایی که به هر حال این کتابخانه بر آن باید سوار شود به حدود ۱.۴۰۰۰ هزار ریال بازای هر هارد ُُSSD می رسد. پس هنوز کاغذ برای یک کشور جهان ۱+۲ ای مثل ایران هنوز بهترین راه حل است. البته کاغذ هم وضع خوبی ندارد. آیا کسی می داند تغییرات در ضریب جینی بر روی پایه فرهنگی جامعه چه تاثیری دارد؟ آیا بجای خواندن در مورد کتابخانه های فرکتالی آیا باید توجه خود را به موضوعاتی چون توسعه کتابخانه ها در کشورهایی چون بورکینو فاسو معطوف کنیم؟
من در مورد رشته نمی توانم صحبتی کنم. اما در مورد دوره ای که با آن درگیرم می بایست عرض کنم که بزرگترین چالش ما تعادل است. در رشته تعادلی بین دروس پراکتیکوم، نظری و پیشه ای وجود ندارد. برای نمونه در دوره دکترای مدیریت دانش، در بخشی پردازش تصویر باندازه دو واحد گنجانده شده است، درسی که هم در کارشناسی و هم در کارشناسی ارشد برای مهندسین نفس گیر است، برای دانشجوی دکترای کتابداری چگونه خواهد بود؟ البته جواب اینست که کیفیت دانشجوی پذیرفته شده باید تغییر کند اما آیا کیفیت گسیلش دروس از این قاعده مستثنی است؟
به عبارت دیگر آیا واقعا می خواهیم در این وادی کاری صورت دهیم یا قرار است از مدل کسب و کاری که منجر به پژوی RD شرکت ایران خودرو شد پیروی کنیم؟ از اینکه برای خواندن این چندخط حوصله بخرج دادید ممنونم، اما اگر قرار شد اعتراضی داشته باشید هرچه فریاد است بر سر آقای حیدری نژاد بزنید که اینجانب را در معذوریت اخلاقی برای نوشتن این رقیمه قرار داد.
نفهکیدم واپسگراها چه کسانی هستند. خود آقای دکتر نیستند مسلما چون از این زاویه حرف زده اند. من هم نمی گویم که خدای نکرده ایشان واپسگرا هستند ولی چیز پیشرویی هم از جانب ایشان و گروه محترمشان ندیده ایم. با اینکه داوطلب بد بختی که به امید خارج رفتن است از سر بدبختی و به خاطر نام دانشگاه تهران آنجا را انتخاب می کند و نتیجتا” دانشجویی خوبی را جذب می کنند. شاید هم پیشرو بودنشان را با مصادره کارهای کاملا فردی همین دانشجویان انجام می دهند. البته اگر واپسگرایی را تعریف بفرمایند و چند مثال حتی در پرده بزنند شاید روشن کننده باشد