دانشجویی را در نظر بگیرید که از سال اول کارشناسی و به عنوان دانشجوی سال یکی عضو کتابخانه شما می شود و حالا بسته به موقعیت چهار تا پنج سال و استنثنا” گاهی بیشتر دانشجوی ما ست و از کتابخانه استفاده می کند . همین اول نگوئید اگر از کتابخانه استفاده می کرد که چهار ساله فارغ التحصیل می شد نه پنج سال که خیلی به ما مربوط نیست. گاهی دوره کارشناسی ارشد را هم میهمان ماست و حتی دوره دکتری . من همان دوره کارشناسیش را می گویم.
اگر پسر باشد که حتما زودتر دنبال کارش را می گیرد چون پسر است و باید برود سربازی و باید فارغ التحصیل شود .
اگر دختر باشد که حتما زودتر دنبال کارش را می گیرد چون دخترها معمولا در این چیزها منضبط تر از پسرها هستند و نیازی به فاکتوری مثل سربازی ندارند که دنبال کارهایشان را بگیرند.
کتابخانه هم با لبخند زیبای کتابدارانه ای موفقیت ایشان را تبریک می گوید و برگه ای به ایشان می دهد که ایشان هیچ بدهی ندارد و مهر و امضا می کند و می دهد دستش و اگر مشکلات شرعی نباشد روی ماه یکدیگر را هم می بوسند و تسویه حساب را از کتابخانه می گیرد و می رود تا آن را به آموزش برساند. همان لحظه که او در راه است که به آموزش برسد و دنبال کارش را بگیرد، کتابدار گرامی که هنوز سایه لبخند بر صورتش مانده، می نشیند پشت سیستم و نام ایشان را از لیست اعضا خط می زند و در واقع ارتباط دانشجو را با کتابخانه قطع می کند.
دانشجو/ سرباز ما با خودش قرار گذاشته بعد از آموزشی شروع کند به درس خواندن برای کارشناسی ارشد، دانشجو سرباز ما در تقسیم می افتد در یکی از دامپروریهای ارتش در دشت لار، در تقسیم ، سهمیه واحد آی تی پادگان مهندسی ارتش یا سپاه می شود ، خانم فارغ التحصیل ما همینطور قرار است یکجا برود سر کار و می خواهد در شروع کار خوش بدرخشد و آبرو داری کند، کجا باید برود که از منابع استفاده کند؟
خیلی از شما خودتان این تجربه را دارید، عضویت شما در کتابخانه ای لغو شده و حالا نیاز پیدا کرده اید که بروید و کتاب امانت بگیرید یا مقاله ای دانلود کنید که پولی است و دانشگاه مشترک است. من دانشجویانی را می شناختم که از سربازی برگشته و سرکار رفته بوده و آمده کتابخانه که من کار پیدا کرده ام و شرکت ما کتابخانه ندارد من چطوری می توانم از خدمات کتابخانه استفاده کنم. آن زمان که ما دانشجو بودیم کتابها را می خوندیم که امتحان بدیم ولی الآن نیاز دارم که برای کار اونارو مرور کنم . رفته ام کتابخانه محلمان ولی کتابهای تخصصی و به ویژه کتابهای لاتین ندارند، تکلیف من چیست؟
اولین راه حل استفاده از کارت هم دانشکده ایهای سابق بود که برود و در دانشکده بگردد یک آشنای غیر فارغ التحصیل پیدا کند و با کارت آن دوست کتابی را امانت بگیرد . همین موضوع هم دردسر هایی برای کتابخانه داشت چون اگر کتاب را فرد امانت گیرنده نمی آورد ، طفلک دانشجوی خوش نیت می آمد که من برای دوستی گرفته ام که پیدایش هم نمی کنم و حالا چکارکنم ودر بهترین تخفیفی که ممکن بود به او بدهیم این بود که عین کتاب را تهیه کن که جایگزین کنیم و بقیه موارد که در خط مشی کتابخانه است از گرفتن پول کتاب و هزینه آماده سازی تا بریان کردن طرف در اجاق پشت کتابخانه که ظهرها در آن نهار گرم می کردیم.
راه حل دیگرش این بود که بیا کتاب را بهت می دهم در سالن بخوان و اگر صفحاتی را خواستی کپی کن و در مواردی که راه حلی پیدا نمی شد می بایست من کتابدار خودم بروم سر قفسه کتاب را پیدا کنم بردارم بیارمش میز امانت قایمش کنم که اگر فرد کلافه شد و به فکر کش رفتن آن افتاد کتاب دم دستش نباشد ، البته می توانستم با کارت عضویت خودم هم کتاب را امانت بدهم که خوب ریسکش متوجه کتابدار بود.
شمابفرمائید و بگوئید تکلیف فارغ التحصیلان با کتابخانه ای که سالها عضو آن بوده اند چیست؟ شما چه می کنید؟ اگر راه حلی دارید که به درد همه می خورد بفرمائید . کتابخانه های تخصصی تفاوتهایی دارند ، کتابخانه های دانشگاهی حجم مراجعانشان به مراتب بیشتر و نیروی کاریشان هم به همبن ترتیب بیشتر از کتابخانه های تخصصی است، ضمن اینکه کتابخانه های تخصصی و پژوهشگاهی یا اصلا با دانشجو سر و کار ندارند یا با تعداد اندکی دانشجویان مودب تحصیلات تکمیلی روبرو هستند ، من بیشتر می خواهم که تجربیات کتابخانه های دانشگاهی رد و بدل شود و راه حل پیدا کنیم.
راه حل تازه ای که این اواخر سر راه ما گذاشتند و به دنبال خصوصی سازی در همه دانشگاهها بود عضو کردن پولی بود. کتابخانه های دانشگاه تهران مجاز هستند که عضو موقت با پرداخت وثیقه ثابت و حق عضویت یک ماهها یا یکساله و غیره بگیرند که این امتیاز فقط برای فارغ التحصیلان خودشان نیست ، برای همه است و همه می توانند از این استفاده کنند ولی همین کار هم عمرش در دانشگاه حدود ۵ یا ۶ سال است و نه بیشتر. چیزی که در دوره قبل از آن از فکرمان هم نمی گذشت که باید از دانشجو پول بگیریم حتی اگر دانشجوی دانشگاه دیگری باشد. و سوال اینجا این است که فارغ التحصیل خودمان را با دیگران تفاوت بگذاریم یا قانون را برای همه به یک شکل اجرا کنیم؟ همین حالا یک ساعتی نوشتن را رها کردم و رفتم و در شبکه جستجو کردم و در قواعد کتابخانه ها گشتم، در بیش از ۱۰ کتابخانه آمریکایی و یک کتابخانه استرالیایی بر خورد کردم که برای فارغ التحصیلان تا مدتی حقوق استفاده از کتابخانه ها در بسیاری از کشورها وجود دارد ولی با کدام وابستگی؟ با کدام تضمین؟ در این جستجوی حدود ۴۵ دقیقه ای متوجه نشدم و وقت بیشتر و جستجوی بیشتر و حتی نامه نگاری و سوال از کتابخانه های دانشگاهی بزرگ می طلبد.
در سالهای پایانی دهه ۱۳۶۰ با این مشکل روبرو شده بودیم و هر جور شده تلاش می کردیم که کار فارغ التحصیلان را راه بینندازیم که آخرین مرحله اش این ریسک بود که با مسئولیت و در کارت عضویت خودمان کتاب را امانت می دادیم و دعا می کردیم که احترام این اعتماد نگاه داشته شود که معمولا همینطور بود و البته استثناء هم وجود داشت که واقعا به ندرت بدقولی پیش می آمد.
بعدها به فکر ارتباط با انجمن فارغ التحصیلان افتادم، در اوایل دهه ۱۳۷۰ به فارغ التحصیلانی که مراجعه می کردند پیشنهاد می دادم که بروید و انجمن فارغ التحصیلان راه بیندازید و کتابخانه با انجمن فارغ التحصیلان تفاهمنامه امضا می کند و بعد بر اساس آن تفاهمنامه و با مسئولیت انجمن فارغ التحصیلان، به شما خدمات خود را کامل ارائه می دهد ولی بچه ها که برگشتند به یاد غول چراغ جادو افتادم که به دوست من گفته بود بروم همان فلسطین را آزاد کنم آسانتر است. بنده هم از خیر درست شدن انجمن فارغ التحصیلان گذشتم و چند سال دیگر هم با کارت خودم و اعتماد خودم کار فارغ التحصیلانمان را راه می انداختم. البته خودم هم دست به کار شدم و حتی یک جلسه برای تشکیل انجمن فارغ التحصیلان در تالار اجتماعات دانشکده علوم برگزار شد که اساتیدی که قبلا دانشجوی علوم بودند به عنوان هیات موسس دعوت شدند ولی انجمن فارغ التحصیلان علوم پا نگرفت که ما از طریق آنها کار را دنبال کنیم.
سال ۱۳۷۶ بود یکی از این روزها با فارغ التحصیلی که با هم چهار پنج سالی سلام و علیک داشتیم برخوردم که مساله اش استفاده از کتابخانه بود و نیاز به منابع کتابخانه علوم داشت. ضمن امانت دادن کتاب با کارت خودم به او گفتم فلانی یک تقاضا هم بنویس و در آن ذکر کن که فارغ التحصیل اینجایی و شرح ما وقع کن که من ببینم کاری می توانم بکنم و از آنروز تا مدتی هر یک از فارغ التحصیلان که برای گرفتن کتاب آمدند گفتم یک یادداشتی برایم بنویس. دسته ای از این یادداشتها را در شورای کتابخانه و بعدش هم در شورای دانشکده طرح کردیم و نهایتا شورا اعلام کرد که از نظر قانونی راه حلی نداریم و همانطور که خودتان تشخیص می دهید در موارد ضروری با فتو کپی و غیر آن مشکلات را حل کنید.
دسته برگه تقاضاهای فارغ التحصیلان نزد من ماند تا باز یک روز که معاون پژوهشی محترم وقت در کتابخانه بود، به ایشان گفتم آقا این بچه ها را یک فکری بکنید، اجازه بدهید من عضوشان کنم با مسئولیت خودم. قول می دهم خطا نمی کنند و اگر خطایی از ایشان سر زد، خودم کتابها را بخرم و جایگزین کنم. ایشان پرسیدند که چطوری می خواهی این کار را بکنی و بنده هم که دیگر می خواستم این کار هر جوری شده عملیاتی شود گفتم شما به من بنویسید با مسئولیت شخصی خودت، و بعد هم از من مسئولیت بخواهید و ایشان گفت من نمی نویسم ولی تو برو با مسئولیت خودت هر کاری لازم است بکن.
در این تاریخ ما نرم افزاری هم شده بودیم و می بایست طوری طراحی شوند که بدون شماره دانشجویی عضوشان کنیم . مدتی به دنبال راه حلهای خودمانی می گشتم و من نمی دانم این عبارت از کجای ذهنم بیرون آمد ولی با همین عبارت کار خودمان را شروع کردیم. عضویت شرافتی. راستش خیلی از این عبارت خوشم آمد. برگه ای تنظیم کردم که مقررات کتابخانه را پشت آن گذاشته بودیم و در محل تیتر در روی برگه نوشته شده بود عضویت شرافتی.
و در متن تقاضا نامه نوشته شده بود که اینجانب …. فارغ التحصیل سال …. رشته … دانشکده علوم تقاضای عضویت در کتابخانه را دارم و به شرف دانشجویی سوگند می خورم که مقررات کتابخانه را رعایت کنم و در حفظ کتابها و اموال و … کوشا باشم . این تقاضا ها در میز امانت ثبت می شد و با مسئولیت بنده کارت عضویت شرافتی که طراحی شده بود به فارغ التحصیلان داده می شد. مدت اعتبار این کارت ۶ ماه بود و در صورتیکه خوب و صحیح استفاده شده بود تمدیدش هم می کردیم. استقبال خوبی از آن شد و کار بسیاری از فارغ التحصیلان با این کار راه افتاد و هر بار لازم نبود دوره راه بیفتند که یکی را پیدا کنندو راضی کنند که به اسم او کتاب امانت بگیرند . تا زمانیکه اساسنامه مشترک کتابخانه های دانشگاه تهران مصوب و به کتابخانه ها ابلاغ شد این نوع عضویت را داشتیم و با آمدن اساسنامه جدید دیگر عضو شرافتی نگرفتیم .
در اینجا بدم نمی آید تعریفی که از عضویت شرافتی توسط یکی از فارغ التحصیلان کارشناسی شوخ طبع آن زمان که الآن از رساله دکتری خود دفاع کرده و چند سالی است مشغول فعالیتهای حرفه ای است شنیدم و بعدا بارها از زبان دیگران هم آن را شنیدم تلمیح زیبایی بود برایتان نقل می کنم. این دانشجو کارشناسی آن زمان که اینک صاحب چندین جلد کتاب و مقالات متعدد است به من می گفت کتابخانه دانشکده علوم تنها نقطه در ایران است که می توان در آن رسما بی شرف شد. الحق شوخی بانمکی بود. ولی سر جدتان حالا در کامنتها برایم ننویسید که تو خودت هم بیشرف شدی یا نه ، چون من به این حرف هم فقط خواهم خندید و جوابی ندارم که بدهم جز هرچه شما بفرمائید.
با درود
با مطالعه این متن متوجه شدم تنها من نیستم که از حل مشکل افراد اهل مطالعه احساس رضایت می کنم.خسته نباشید می گویم به تمامی کتابداران تلاشگر.
عالی بود
خسته نباشید
سپاس