اگر دانشجوی دوره کارشناسی کتابداری باشی، حتما در همان روزهای ابتدای تحصیل در این رشته با “سرعنوانهای موضوعی فارسی” آشنا میشوی و به محض اینکه میخواهی تورقی در آن بکنی یک اسم – که از نظر زیباشناختی هم اسم متفاوت و زیبایی به شمار می آید – یعنی “کامران فانی”، در کنار نامِ آشنای بانوی کتابداری ایران یعنی “پوری سلطانی” چشمنوازی میکند. در ترمهای بالاتر که به ردهبندی و درسهای پیشرفتهتر سازماندهی اطلاعات میرسی، در پشت جلد کتابهای “ردهبندی تاریخ ایران” و “ردهبندی فلسفه اسلامی” و شماری کتاب دیگر هم مجددا این اسم را میبینی. من هم مثل هر دانشجوی کتابداری این اسم را بارها و بارها شنیده و دیده بودم و تصورم این بود که آقای فانی یک کتابدار کار کشته است که تنها توان نویسندگی و تراوش علمیاش به همین چند اثر فنی کتابداری ختم میشود. اما با گذشت زمان و ادامه تحصیل در کتابداری، متوجه شدم که چه تصور کودکانهای از ایشان داشتهام. وقتی، با وسعت دانش و تسلط ایشان به علوم مختلف، به ویژه دانشنامهنویسی آشنا شدم و با خود ایشان بیشتر آشنایی پیدا کردم، حقیقتا القابی چون «علامه قزوینی» یا «دائرهالمعارف متحرک» را که به ایشان داده بودند صحیح دیدم. مهمترین ویژگی ایشان علاوه بر سواد عمومی بالا، ذهن تحلیلگر و منسجم بود که حاصل کتابخوانیهای فراوان ایشان است.
وقتی به گذشته بر میگردم که اولین بار کی و کجا ایشان را دیدم، به روز اول اسفند ۱۳۷۹ می رسم. وقتی که اولین دوره انتخابات انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران برگزار شد. در آن روز تاریخی که جمعیت خیلی زیادی در فرهنگسرای نیاوران جمع شده بودند، افراد سرشناس بسیاری را زیارت کردم که یکی از آنها که همیشه در خاطرم مانده آقای کامران فانی است. ایشان، با آن چهره آرام و دوست داشتنی، مثل همیشه خاکی و بی سر و صدا آمدند و نشستند و شاهد و ناظر بودند. در انتهای برنامه و بیرون تالار، چند نفری مشغول صحبت بودند و به شوخی در مورد تقلب در انتخابات صحبت میکردند که استاد مرحوم دکتر عباس حری درآمدند و گفتند که اگر هر تقلبی در انتخابات شده باشد آقای فانی را باید دستگیر کنند. کنایه استاد نشانگر یک بعد مهم شخصیت آقای فانی یعنی آرامش و بیحاشیه بودن ایشان بود.
در آن دفعه اول فقط صورت ظاهر استاد را دیدم اما کلامی از ایشان نشنیدم. تا اینکه در انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران قرار بر این شد که همایشی با عنوان “کتابخانه ملی: گذشته، حال، آینده” برگزار شود. این همایش در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۸۱ در تالار اجتماعات وزارت کشور برگزار شد. در آن زمان چون مسئولیت روابط عمومی انجمن با من بود، متاسفانه موفق به شنیدن کلام استاد نشدم و در پی پذیرایی و برگزاری مراسم بودم و همهاش حسرت داشتم که چرا از محضر ایشان بهرهای نبردم. خوشبختانه، بعدها تصمیم گرفته شد مجموعه مقالات همایشهای انجمن به صورت کتاب منتشر شود و همین باعث شد که همه مقالات ارائه شده را بارها بخوانم و ویرایش کنم. با استاد تماس گرفتم که متن مقاله ارائه شدهشان را به صورت مکتوب بدهند تا در مجموعه مقالات وارد کنیم. فرمودند آن وقت که ننوشته بودم و اگر بخواهم الان بنویسم چیز دیگری میشود متفاوت از آنچه در آنجا ارائه شد. به همین خاطر تصمیم گرفتیم مقاله ایشان و مقالات دیگری که نسخه مکتوب ندارند را از نوارهای کاست ضبط شده در همایش پیادهسازی کنیم. با گوش کردن مطلب ایشان به این بهانه بود که تازه متوجه نظم فکری و تسلط ایشان به موضوعات مختلف و توانایی سخنوریشان در کنار توانمندیهای نگارشی شدم. پیادهسازی و انتشار سخنرانی ایشان یکی از سادهترین پیادهسازیها بود؛ زیرا گفتههایشان مانند یک نوشته منظم و دقیق سلیس و روان بود و همانی که پیاده شد با اندک ویرایشی به انتشار رسید. بارها و بارها این سخنرانی را شنیدم و خواندم تا کار کامل شد و هر بار نکتهها و ظرائف جدیدی آموختم.
سال ۱۳۸۴ در همایشی با عنوانی جالب به اسم “لوح تا لوح” بود که توانستم پای صحبت ایشان بنشینم. این همایش با حضور نامدارانی چون مهدی محقق، کوروش صفوی، ژاله آموزگار، هوشنگ مرادی کرمانی، علی اکبر جلالی و… و اندیشمندان خارجی از ۱۳ تا ۱۵ تیرماه ۱۳۸۴ برگزار شده بود. موضوع همایش، خط و کتابت در گستره تاریخ باستان، دوران میانه و دوران اسلامی بود و منظور از لوح تا لوح هم لوح گلین تا لوح فشرده بود. در آنجا آقای فانی سخنرانی مبسوط، منسجم و جذابی در مورد خط و کتابت با عنوان “نقش خط و کتابت در پیوندهای فرهنگی” ارائه کردند. یک جمله معروف هم در آن همایش گفت که هنوز هم آن را در خاطر دارم:
“اگر سکوت کنیم یک نفریم، اگر سخن بگوییم دو نفر میشویم و اگر بنویسیم، بسیاریم”
هر جا که پای صحبت ایشان بودهام، انسجام فکری و نظم درونی که در سخنانش هست همیشه برایم جالب بوده است. با اینکه بدون یادداشت سخن میگوید اما آدم فکر میکند که دارد یک نوشته دقیق را میخواند. در اولین جلسه اهدای جایزه گنجینه افشار که روز ۱۶ مهر ۱۳۹۲ در بنیاد دائرهالمعارف اسلامی برگزار شد، آقای فانی به عنوان یکی از داوران این جایزه سخنرانی کردند. طبق معمول گریزی به دغدغه همیشگیاش یعنی “گذار از سنت به مدرنیته” زد و به رشتههای مختلف اشاره کرد که در گذار از سنت به مدرنیته چه اتفاقی برای آنها افتاده است و بسیار دقیق و هوشمندانه رسید به استاد ایرج افشار به عنوان “حلقه واسط گذار کتابداری ایران از سنت به مدرنیته” و نتیجه گرفت که به دلیل تواناییها و درایت و استادی ایرج افشار، رشته کتابداری یکی از معدود رشتههایی بود که این گذار را در سریعترین زمان ممکن و با کمترین مشکلات طی کرد. در همین جلسه بود که به دوستِ کتابدار بغل دستیام عرض کردم وقتی آدم پای صحبت کامران فانی می نشیند به کتابدار بودن خودش افتخار میکند.
آخرین باری که سعادت شنیدن یک سخنرانی کامل از ایشان را داشتم در شب بزرگداشت “محمدتقی دانشپژوه” در ۲۰ آذر ۱۳۹۲ از سلسله شبهای بخارا بود. در آنجا، به توصیف رابطهاش با مرحوم دانشپژوه پرداخت و گفت: “حوزۀ کار استاد دانشپژوه، حوزه فهرستنویسی،نسخهشناسی و فهرستپژوهی بود و شاید از نظر گستردگی کار بینظیر باشد. جنبهای که معمولاً بر آن تکیه میشود و به حق هم تکیه میشود؛ نقش ایشان و شیفتگیاش به کتاب و فهرست نسخ خطی پراهمیت است و زنده کردن آثار گذشته ما زیر نظر ایشان بود. ولی من میخواهم از یک وجهۀ دیگر ایشان سخن بگویم که معمولاً به آن اشاره نمیشود یا شاید اصلاً اشاره نمیشود. مهمترین ویژگی مرحوم دانشپژوه به نظر من این بود شفیتۀ فلسفه و منطق بود. من خودم خیلی به فلسفه علاقمندم و اصلاً روابط من با ایشان بیشتر در همان حوزه فلسفه و منطق بود”. این سخنرانی که قرار بود درباره جایگاه استاد دانشپژوه باشد، علاوه بر اینکه عشق و علاقه استاد فانی به فلسفه و منطق را نشان میداد، معرِفِ یک ویژگی مهمتر او یعنی وجه کتابشناسی و کتابخوانی ایشان که همیشه بر آن تاکید می شود بود. وقتی در مورد کتابهای حوزه فلسفه و منطق صحبت میکردند چنان اشارات دقیقی به محتوا و حتی ظاهر و در پارهای اوقات به یادداشتهای جزئی درون کتابها میکردند که آدم مبهوت میماند. مثل همیشه در این سخنرانی نیز منسجم و تحلیلی صحبت کردند و هر جملهای که بیان میداشتند برای همگان آموزنده و روشنگر بود. از گفتههای جالب آن شب ایشان، این جمله دلنشین در وصف استاد دانشپژوه بود که گفت: یک روز در ارتباط با عشق و علاقه عمیق ایشان به فلسفه و منطق به آقای دانش پژوه گفتم شما مثل آنتوان چخوف میمانید. چخوف پزشک خوبی بود، اما میگفت “پزشکی همسر قانونی منه ولی ادبیات معشوقه منه”. برای شما هم نسخهشناسی مثل همسر قانونی اما فلسفه مثل معشوقه است.
و در آخر نمیتوانم از کامران فانی یاد کنم و از حرکت انقلابی و جسورانهی رها کردن رشته پزشکی و رفتن به دنبال عشق یاد نکنم. چه بسیارند آدمهایی که تا آخر عمر حسرت روزی را میخورند که ایشان مردانه تصمیم گرفت “دست به کاری زند که غصه سرآید”. کاری که به تعبیر مولوی کار مردان است:
کار مردان روشنی و گرمی است کار دونان حیله و بیشرمی است
به هر روی، استاد کامران فانی کسی نیست که بشود در یکی دو صفحه و آن هم به قلم نگارندهای ناتوان توصیف شود.
یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم شرح آن رشک ملک
فانی اگرچه مدرک، مسند و رسمِ رسمی “استادی و دانشیاری و …” ندارد اما او استاد فرزانهای است که هر شهروند شهرِ علم که بویی از خرد و اندیشمندی برده باشد، در مقابل ایشان سر تعظیم فرو میآرد و بر دستانش که نه دستان یک فرد که دستان یک مظهر و ملجا دانش است، بوسه احترام میزند.
فهرست منابع معرفی شده در متن:
- فانی، کامران) ۱۳۸۵). “نقش خط و کتابت در پیوندهای فرهنگی”. در: سیر خط و کتابت: مجموعه مقالات همایش بینالمللی از لوح تا لوح (از لوح گلین تا لوح فشرده(. تهران: نشر چامه
- فانی، کامران (۱۳۸۴). “کتابخانه ملی: گذشته”. در: ((مجموعه مقالات همایشهای انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران: جلد اول: ۱۳۷۹ – 1381)). به کوشش محسن حاجیزینالعابدینی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران؛ انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران، ص. ۳۰۹-۳۲۰.
- فانی، کامران (۱۳۹۲). شب « محمد تقی دانش پژوه» برگزار شد. قابل دسترس در:
“درود بر استادان خوب، آنان که در اندیشۀ دیگران تصویر زیبا می نگارند”
افتخار آشنایی باآقای فانی را برای اولین بار همراه با سرکار خانم انصاری در دایره المعارف تشیع پیدا کردم. در طی زمان کوتاهی که در محضرشان بودیم از کلام و سخنان گرانقدرشان بهره بردم. در مراسم های انجمن آثار مفاخر فرهنگی، مراسم شبهای بخارا و بعضی از محافل کتابداری از علم و دانش شان مستفیض شدم.
آقای فانی یکی از معدود افراد برجسته و کم نظیر علمی و فرهنگی در جامعۀ ایران هستند که وجودشان مایۀ افتخار و مباهات است. کلام شان بسیار جذاب و دلنشین و خستگی ناپذیر است که مخاطب از شنیدن آن لذت می برد.
علم و دانش بی حدشان همچون دریایی بیکران است که هر فرد تشنه ای را سیراب می کند. استاد فرهیخته و بی نظیری چون آقای فانی، واقعاَ وجودشان جانشین ناپذیر است و برای جامعۀ علمی بویژه کتابداری مایۀ شعف و سربلندی است.
علم دریائی است بی حد و کنار طالب علم است غوّاص بحار
گر هزاران سال باشد عمر او او نگردد سیر خود از جستجو