افسر ادارهء گذرنامه در فرودگاه هیترو همانطور که مشغول مقایسه عکس پاسپورت با چهره ام بود تا مطمئن شود که خودم هستم؛ پرسید هدف شما از این سفر چیست؟ گفتم: قرار است در کنفرانسی در دانشگاه «ردینگ» شرکت کنم. بعد، با اطمینان از تحمل شوخ طبعی اهالی جزیره بی آفتاب، ادامه دادم: پس از کنفرانس هم به شفیلد می روم تا با استاد راهنمای سابقم یک فنجان قهوه بخورم! او هم لبخندی زد و گفت:با احتساب پول بلیط برایت خیلی گران تمام می شود! این را گفت و با بی خیالی مهر ورود را در صفحه ای از پاسپورت نشاند و آن را پس داد. بعد نگاهش را به سوی صف در انتظار چرخاند و رو به جمعیت صدا زد: نفر بعد، لطفاً!
پاسپورت به دست از گیت ورودی گذشتم. در حالی که تابلوها را برای یافتن مسیرم به خارج از فرودگاه رصد می کردم، دوباره آن جمله در ذهنم تداعی شد. دیدم آنچه گفتم خیلی هم شوخی نبود. فرصت دیدار دوباره با استادی مثل پروفسور «نایجل فورد» فرصت ارزشمندی است؛ و به تنهایی می تواند انگیزه چنین سفری باشد. آنچه در آن چهار سال از او و استادان دیگری مثل پروفسور «پیتر ویلت»، «شیلا وبر»، «بری ایگلستون»، «مارک سندرسون» و «میشلین بولیو» آموختم بیش از آنکه از گفتار و آثارشان باشد، از منش و رفتارشان بود. رفتاری که نمونه ای از «رفتار دانشگاهی» است. انسانهای فرهیخته و فروتنی که با سلوک و رفتارشان در عمل اخلاق علمی را به دانشجویان خود می آموزند.
اگر بخواهم فهرستی از ویژگی های این رفتار را نقل کنم، شاید لازم باشد ابتدا تعریف مختصری از مفهوم «رفتار دانشگاهی» (Academic Manner) بنویسم. در متون مختلف واژگان مشابه دیگری نیز در این زمینه مطرح شده که از آن میان می توان به آن «کدهای اخلاقی دانشگاهی» (Academic Ethic Codes) و «شرافت دانشگاهی» (Academic Integrity) اشاره کرد. به رغم تفاوتهایی که میان تعریف دقیق این مفاهیم وجود دارد و نمی توان آنها را دقیقا مترادف نامید، اما همگی در شبکه ای هم پیوند از مفاهیم مشترک و هم ریشه قرار دارند و در این یادداشت از آن با عنوان «رفتار دانشگاهی» یاد می شود.
منظور از «رفتار دانشگاهی» مجموعه ای از ویژگی های آشکار در شیوه تعامل اجتماعی و منش و سلوک اعضاء هیئت علمی است، که به آنان هویتی متناسب با رسالتی که برای خود قائلند، می بخشد. این رفتار بازتابی از پایبندی آنان به اصولی معین و جهانشمول است که اعتقاد به آنها عامل انسجام و استقلال دانشگاهها محسوب می شود. رفتار دانشگاهی به یک یا چند رشته محدود نمی شود و محدودیت جغرافیایی هم ندارد. در نتیجه فارغ از اینکه دانشگاهیان آراسته به این رفتار در چه رشته ای درس خوانده اند و تدریس می کنند، یا در چه شهر و کشوری هستند، خود را به آن متعهد می دانند. به این ترتیب، رفتار دانشگاهی به عنوان مبانی مشترکی که قرار است در همه دانشگاههای دنیا دیده شود، همچون نخی مستحکم و نامرئی «جوامع علمی» (Scientific Communities) را به هم پیوند می دهد. به سخنی دیگر، رفتار دانشگاهی همچون چتری است که تمام دانشگاهیان دنیا را در یک گروه قرار می دهد و آنان را به اعضا یک خانواده بزرگ تبدیل می کنند. در ادامه فهرستی از چند وجه اصلی این رفتار مطرح می شود. بی آنکه نویسنده ادعایی در جامعیت این فهرست داشته باشد، فقط برداشت شخصی خود را نقل می کند و مشتاقانه در انتظار شنیدن انتقادهای خوانندگان نیز هست:
– تعهد به حقیقت: یکی از بارزترین و نخستین نشانه های رفتار دانشگاهی «تعهد به حقیقت» است. به این معنا که ملاک ارزیابی هر گزاره میزان تطبیق و همخوانی آن با «واقعیت» است. واقعیتی که در ذات خود گوهری نهفته دارد – که با کمی تساهل و تسامح فلسفی – می توان آن را پرتویی از «حقیقت» خواند. حقیقتی که دوردست و دیریاب است. اما محققان تلاش می کنند در مطالعات خود چند قدمی به آن نزدیک شوند. بی آنکه مدعی باشند حقیقت فقط نزد آنان است و بس! بلکه به خوبی می دانندکه آنان رهروان راهی پر فراز و نشیب هستند که پرتویی از خورشید حقیقت آن را روشن می کند. راهی پرخار و ناهموار که بی نهایت است و وظیفه آنان فقط رفتن و رفتن است. راهی که در آن اگر هزار خورشید هم در دل محقق بتابد، آخر به کمال ذره ای راه نخواهند یافت. آنان که به قول سهراب سپهری: کارشان شناسایی راز گل سرخ نیست و فقط در افسون آن شناورند.
– فروتنی بی تزویر: تعهد به حقیقت، با شیوهء نگاهی که به آن اشاره شد، دستاوردهای ارزنده ای هم دارد. یکی از نخستین دستاوردهای آن فروتنی است. زیرا محققان به خوبی می دانند که ابزار آدمی برای بررسی واقعیتهای جهان بسیار محدود و معدود است. در نتیجه بسیاری از واقعیتها به کمند ابزار ناکارآمد ما در نخواهند آمد. در نهایت انسان با تمام دانسته هایش بسیار نادان است. زیرا آدمی هر چه بیشتر می داند، بیشتر به عمق نادانی خود پی می برد. با نگاهی سقراطی می توان گفت که این «آگاهی از جهل» نخستین شکل دانایی است. بنابراین، آنان هرگز فریفتهء دانسته های اندک خود نمی شوند و در دلشان فروتنی اصیلی شکل می گیرد.
– احترام به فرهنگ گفتگو و پایبندی به قواعد آن: اگر بپذیریم دانشگاه محلی برای گفتگو دربارهء مسائل علمی است و جریان گفتگو همچون خونی که در رگ جاریست حیات دانشگاه را تضمین می کند، آنگاه باید از آن استقبال کنیم و قواعد آن را بپذیریم. یکی از کارآمدترین شیوه های تبادل اندیشه و رسیدن به شناخت بهتر از مفاهیم زندگی «گفتگوی سقراطی» است. شیوه ای کارآمد و انسانی که می تواند مبنایی برای تبادل آراء و اندیشه ها باشد. در گفتگوی سقراطی هیچ یک از طرفین گفتگو قصد اثبات ادعایی از پیش تعیین شده را ندارد. بلکه آنان به یک میزان آمادهء شنیدن نظرات و دیدگاه های یکدیگر هستند. بر این اساس، گفتگوی آنان را باید «گفت و شنود» نامید. زیرا در این میان سهم «شنیدن» نیز بسیار کلیدی است. در این روش باید تحمل شنیدن دیدگاه مخالف را داشته باشیم و اگر درستی آن برایمان آشکار شد، شجاعت پذیرش آن را به عنوان نگاهی نو در خود ایجاد کنیم. گفتگوی سقراطی بر خلاف مناظره و جدل قصد ندارد که رقیب را از میدان به در کند. زیرا اصلاً رقیب و رقابتی در کار نیست. بلکه طرفین گفتگو همکار و همیار یکدیگر در پیمودن راهی هستند که آنان را به حقیقت نزدیکتر می کند.
– مهارت تفکر منطقی و انتقادی: مهارت در استدلال و تفکر منطقی امتیاز بزرگی است که برخورداری از آن برای هر فرد دانشگاهی ضرورت دارد. تفکر منطقی به معنای توانایی در بهره بردن از اصول عقلانی در داوری پیرامون رخدادها و پدیده های جهان هستی است. داوری عالمانه و منصفانه ای به دور از غرض ورزی و سوگیری احساسی. تفکر انتقادی نیز که شکل تکامل یافته ای از تفکر منطقی است، به انسان ها اجازه می دهد با نگاهی ژرفتر رخدادها و پدیده ها بنگرند و به ارزیابی دقیقتری از آنان بپردازند.
– پایبندی به اخلاق علمی: دانشگاهیان خود را پاسدار اصولی می دانند که به اصالت و درستی آنها باور دارند. حتی اگر نظارتی قانونی بر رفتار و کردارشان نباشد، آنان خود را موظف به رعایت اصول اخلاقی می دانند. به قول امیل دورکیم، دایره انتخابها و مأذونات آنان همواره کوچکتر از توانایی و مقدورات آنان است. به این معنا که فقط صرف داشتن توانایی برای انجام یک کار مجوزی برای انجام آن نخواهد بود. بلکه آن عمل باید مبتنی بر اصول اخلاق باشد. در نتیجه رفتار دانشگاهی همواره با بایدها و نبایدهایی همراه است. این بایدها و نبایدها نیز در سایه اصول اخلاقی مشخص می شوند.
– آزادی ذهن و اندیشه: معیار بعدی در این فهرست «آزادی ذهن و اندیشه» است. آزادی اندیشه به معنای توانایی تفکر آزادانه و آمادگی برای تغییر گزاره های پذیرفته شدهء قبلی است. در نتیجه فردی که آزادانه می اندیشد گرفتار جزم اندیشی و تعصب کور نمی شود. به قول مولوی: سختگیری و تعصب خامی است / تا جنینی کار خون آشامی است. انسانهایی که بهره کافی از آزادی اندیشه دارند، همواره با تفکر تأملی (Reflective Thinking) به ارزیابی مستمر باورهای خود می پردازند. آنچه را که در این آزمون دوباره درست می یابد نگه می دارد و آنچه را که نادرستی اش ثابت می شود، رها می کند و جایش را به اندیشه ای درست و نوین می سپارد. در نتیجه در فرایندی مستمر از تولد اندیشه های ناب و نوین است به رشد اندیشه خود مشغولند.
– آمادگی و اشتیاق به یادگیری: افرادی که روحیه اصیل دانشگاهی دارند، هرگز خود را بی نیاز از یادگیری نمی دانند. آنان همیشه خود را دانشجو می دانند. یادگیرندگان مادام العمر و مستقلی (Lifelong and Independent Learners)که همیشه در کار آموختند. حتی زمانی که به مرتبهء استادی می رسند، به خوبی می دانند که این رتبه ها و نشان ها فقط روشی برای ارج نهادن به تلاش دانشگاهیان است و نباید آن را مبنایی برای قضاوتی قطعی تصور کرد. استادی پایان یک راه نیست، بلکه مجوزی است برای پیمودن بیشتر آن. مجوزی که نشان می دهد پوینده این راه از توانایی لازم برای تشخیص مسیر برخوردار است.
– احترام به آزادی انسان: دانشگاهیان فرهیخته خود را برتر از دیگران تصور نمی کنند و برای خود حق و حقوق ویژه قائل نیستند که به آنان مجوزی به تحمیل اندیشه خویش به دیگران بدهد. به آزادی انسان باور دارند و این آزادی را محترم می شمارند. بنابراین، رسالتشان را فقط در قلمرو روشنگری می دانند و اصراری بر تحمیل ایده ها به دیگران ندارند. به جامعه اجازه می دهند آزادانه فکر کنند و داوطلبانه برگزینند. آنان آموزگار شیوه درست اندیشیدن هستند. فرایند اندیشه ورزی را آموزش می دهند، تا هر فرد مشتاق راهش را در این میان بیابد و به نتیجه برسد.
– روزآمدی دانش تخصصی: پیگیری جدی و مباحث تخصصی، یکی از ویژگی های بارز رفتار دانشگاهی است. دانشگاهیان فرهیخته از طریق اشتراک مجله های حرفه ای، عضویت در گروههای بحث مجازی و شرکت در همایشهای علمی پیگیر مباحث نوین هستند.
– علائق گسترده و مطالعهء عمومی و غیرتخصصی: دانشگاهیان فرهیخته معمولاً خود را به یک حوزه تخصصی محدود نمی کنند. علائق مطالعاتی گسترده دارند و موضوعاتی خارج از رشته خود را دنبال می کنند.
– کار علمی فراتر از یک شغل: دانشگاهیان فرهیخته کار در دانشگاه را فراتر از یک شغل می دانند که فقط محلی برای کسب درآمد باشد. آنان به درستی رسالتی که بر عهده گرفته اند، باور دارند و آن را همچون وظیفه ای انسانی می دانند. به بیانی ساده تر آنان عاشق کارشان هستند.
سخن پایانی
اطمینان دارم آنچه در این یادداشت آمد به هیچ وجه فهرست جامعی از ویژگی های رفتار دانشگاهی نیست. بی تردید مواردی از قلم افتاده است. مواردی نیز نیاز به تبیین بیشتر دارد و چه بسا در وجوهی از آن ابهام دیده شود. اما نگران این کاستی ها نیستم، زیرا گریزی از آن نداشتم و به همه نقصهای آن معترفم. دلایش هم روشن است. از یک سو مجال این یادداشت مختصر در حدی نیست که بتواند به تبیین این موضوع اساسی بپردازد و از سوی دیگر توان و تخصص کافی در این زمینه ندارم. بنابراین، لطفاً این یادداشت را فقط در حد یک درآمد مقدماتی و اولیه در این زمینه تلقی کنید. فقط مروری گزیده و گذرا بر مبحثی مفصل.
ضمناً ذکر این نکته نیز ضروری است که همپوشانی و شباهتهای فراوانی بین رفتار دانشگاهی با مفاهیم متعالی و عامتر مثل آزاداندیشی، آزادیخواهی، روشنفکری و فرهیختگی وجود دارد. این شباهتها و همپوشانی نیز اجتناب ناپذیر است. زیرا بین این مفاهیم رابطه اعم و اخص وجود دارد. مثلاً رفتار دانشگاهی مصداقی از فرهیختگی است، اما دامنهء مصادیق فرهیختگی به مراتب وسیعتر است. در پایان امیدوارم شما با اشاره به موارد دیگر در بخش نظرات سایت در تکمیل این بحث مشارکت فرمایید.
سلام
خسته نباشید
به نظرم خیلی خلاصه و عالی موارد رو اشاره کردید، هر چه متن طولانی تر باشد، خسته کننده هم خواهد بود/
مطلب خوبی بود. اما بسیار بیشتر به دلم می نشست اگر به جای آن اسم های خارجی (و شاید چشم پر کن) اسم کسانی می بود که نه در انگلستان و در برج عاج، بلکه در همین اوضاع مقدر ما برایم سرمش می بودند: در جایی که چندهزارنفر با حقه و کلک بورسیه می شوند تا بعد به نام استاد سر کلاس درس دانشگاه بروند، جایی که اسید به صورت دخترها می پاشند، جایی که داعش در صدکیلومتری است، جایی که چاپ مقاله نیاز به سرقفلی دارد، جایی که روش تحقیق بلد نیستم ولی استاد راهنمای پایان نامه هستم، جایی که…
خوب بودن در جایی که خوب بودن راحت است که هنری نیست؛ نه این که هنر نیست… چندان هنر نیست. من مطمئن نیستم آن اساتیدی که نامشان برده شده اگر در ایران بودند می توانستند به پای بسیاری از اساتید پر اشکال خودمان برسند. هر چه که نباشد، اینها در کنار من مانده اند و خوب مانده اند، یا زیاد بد نشده اند. بد نشدن اینها ارزش بسیار بیشتری دارد از آنهایی که آنسو خوب مانده اند. یا شاید هم ما فکر می کنیم که خوب مانده اند.
جناب آقای قاسمی گرامی، امیدوارم فرمایش شما را درست متوجه شده باشم.
آن اساتیدی که نامشان برده شده است محصول آن جامعه هستند. آن جامعه را نیز مردمان آنجا بنا کرده اند. حال شما می خواهید بریتانیا را برج عاج بنامید یا هر چیز دیگر، حقیقت این است که مردمان آن دیار «هنر»شان را در ایجاد بستری مناسب برای بروز و رشد و نمو استعدادها نشان داده اند. پس اگر خوب بودن در آن دیار هنر نیست، اشکالی ندارد چون همان خوبان پیشتر در ساختن بسترهای خوب بودن هنرشان را نشان داده اند.
از دید من، حالا که ما در ایجاد جامعه ای با آن خصوصیات کاهلی کرده ایم و متاسفانه با آن فرسنگها فاصله داریم، اسامی مردمان جهان اولی برایمان «چشم پرکن» می نمایند.
به نطر من یزدان عزیز با نام بردن از اساتید بریتانیایی خود، با یک تیر دو نشان زده و کاری بسیار نیکو کرده است.
استاد واقعی فراتر از زمان و مکان است. به این معنی که دیگر کلاس درسی درکارنیست، ولی همیشه افتخار می کنی به این که شاگرد او هستی. و آرزو می کنی که دوباره سرکلاس او بنشینی. دوست داری به همه بگویی که شاگرد او هستی. هر گاه او را می بینی، می دانی حتی اگر لحظه ای درکنارش بایستی، سخنی برای آموزش به تو دارد. هرگاه می خواهی دیدگاهی را بیان کنی دوست داری که او تاییدت کند، یا حتی به کارت نمره بدهد. می دانی همیشه پاسخگو و راهنمای سوالاتت است. عشقی که استاد واقعی به حرفه ی خویش دارد از او انسانی می سازد که با تمام وجود اورا استاد خطاب می کنی.
با سلام
خیلی بهتر می شد اگر استادان این رشته کمی ساینتیفیک تر باشند و البته اخلاق حرفه ای بخشی از آن است و مطمینا پرهیز از ظاهر سازی قسمت اعظم آن….
امیدوارم استاد محترم خود کمی این اخلاق حرفه ای را در خود پرورش دهند…
با سلام به همه و تشکر از دکتر منصوریان عزیز
متن خیلی جالبی بود و از قلم و بیان توانای شما همین انتظار هم میرفت. ولی ای کاش در ادامه همانطور که شروع شده بود متن به صورت روایت داستانی واقعی ادامه می یافت و نمونه هایی از برخورد استادان فرهیخته آن ور آبی می شنیدیم. همانطوری که خود من داستانهای زیادی از این دست در مورد دکتر حری و دکتر فتاحی و … برای دانشجویان تعریف می کنم و الگویی واقعی در معرض دید قرار میگیرد.
آموزنده بود. سپاسگزارم.
استاد واقعی خودتان هستید.با منش یه استاد و آرامشی که در تدریس داشتید نه ترس از نمره بود و نه فکر برای فرار از کلاس .حتی یادم نمی آد نمره ام از درس شما چند شد چون هر چه بود به حق بود.ممنونم از لحظات خوشی که برایمان ساختید.
با سلام خدمت استاد منصوریان عزیز
مطلب جالبی بود یاد استاد فتاحی و خانم دکتر پریرخ افتادم و حتی دورتر دکتر حری عزیز. به هر حال ما جامعه را بوجود می آوریم و در آن نقش داریم. اگر نظم و انضباط و کار گروهی در برخی دیگر از کشورها رونق دارد می بایست حداقل به مصداق بیت زیر از آنها الگو گرفت:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
سلام و درود
آقای دکتر منصوریان، متن بسیار خوب و درخور توجهی بود. اصول رفتار دانشگاهی را با نکات برجسته و کلیدی خوب توصیف کردید. امیدوارم که در جامعۀ علمی و دانشگاهی این رفتار بتواند تحقق بیشتری پیدا کند.