یک اشاره
کمیته برنامهریزی علم اطلاعات دوره جدید فعالیت خود را آغاز کرده است. از این فرصت، استفاده، و پیشنهادهای مرتبط با فعالیت آن را مختصراً مینویسم. روشن است که اعضای کمیته ممکن است تا کنون درباره این موارد بحث کرده باشند. نیز، محتمل است در همین زمینهها مشغول اقدام یا در انتظار به بار نشستن اقدام پیشین خود باشند. در هر صورت، هدف این نوشته نه اِعمال فشار بر کمیته در فضای عمومی، بلکه تسهیل فرایند همفکری درباره حداقلهایی است که به باور نگارنده قابلیت اجرا را دارند. بدیهی است که مسئولیت بخشی از برد و باختهای آتی آموزش علم اطلاعات، در چارچوب اختیارات و تکالیف، متوجه کمیته خواهد بود.
نسبت کمیته با جَرگِه اطلاعات
جَرگِه اطلاعات به عنوان واقعیت نوظهور و فراگیر آموزش علم اطلاعات را باید پذیرفت. این پذیرش خود را در قالب تغییر محتوا نشان میدهد. محتوای مورد اشاره صرفاً در دورههای فوق لیسانس و دکترا اجرا میشود. انحصار آموزش علم اطلاعات به دورههای تحصیلات تکمیلی دلالت بر این امر دارد که آموزش این حوزه متکی بر جذب لیسانسیههای فنی است. مهندسی کامپیوتر اصلیترین رشته تغذیه کننده دورههای تحصیلات تکمیلی علم اطلاعات است. پیشتر، درباره انحلال لیسانس علم اطلاعات نوشتهام. نیز، در برخی از مکاتبات الکترونیکی، هم به صورت خصوصی و هم به شکل عمومی، طرح مسأله کردهام. باور دارم که لیسانس علم اطلاعات فاقد رسمیت است. تحولات فناورانه، این برنامه جعلی را بیش از پیش به چالش کشیده است. تحت این شرایط، باید منطقی باشیم؛ و بپذیریم که ضرورتهای پشتیبان لیسانس در نیمه اول دهه پنجاه (چهل سال پیش) اکنون برطرف شدهاند. وضعیت جدید کشور از حیث ویژگیهای جمعیتشناختی حکم میکند که اجرای آن را متوقف کنیم. درباره سرنوشت لیسانسیهها و گروههای مجری برنامه لیسانس پیشنهادهای مشخصی را عرضه کردهام. کمیته میتواند همانها را دنبال کند؛ یا اینکه راههای دیگری را برگزیند. به هر حال، سرطان برنامه لیسانس را باید درمان کرد.
نسبت کمیته با گروههای علم اطلاعات
انجمن در دوره اخیر به سمت ارزیابی آموزش حرکت کرده است. اما تصمیمها و توصیههایش فاقد ضمانت اجرایی است. با در نظر گرفتن بی قیدی اخلاقیای که پیکره دانشگاه را آلوده کرده، بعید است که برخی از گروههای آموزشی به تشخیص انجمن تن بدهند. کمیته میتواند به اعتبار جایگاه قانونیاَش انجمن را یاری دهد. نخست باید با تعدد گروهها مقابله کرد. در برخی از شهرها بیش از دو یا سه گروه آموزشی داریم. حال آنکه نیاز منطقه را یک گروه نیز میتواند برطرف کند. گروهها را باید با یکدیگر ادغام یا منحل کرد. دانشگاههایی وجود دارند که برچیدن برخی از گروهها را به فال نیک میگیرند. زیرا از بابت تداوم فعالیت آنها تنها متحمل هزینه میشوند؛ و در شرایط فعلی که بحران بودجه نفسشان را به شماره انداخته است، خوشحال خواهند شد اگر توصیهای برای توقف جذب دانشجو از بالا برسد. اگر اجرای برنامه لیسانس متوقف و تعدادی از مجوزهای جذب دانشجو به دلیل فقدان منابع انسانی، فنی و اطلاعاتی کافی (مبتنی بر ارزیابیهای دقیق و بدون مماشات کمیته) تعلیق شوند، آموزش رشته چابکتر و مفیدتر خواهد شد. گام بعدی، تجدید مکان گروههای آموزشی است. تا کنون در چند دانشگاه درباره انتقال به دانشکده فنی مذاکره شده است. اما این درخواستها پذیرفته نشدهاند. کمیته میتواند در این مورد اقدام کند. باید بخشنامهای را آماده و با امضای وزیر علوم به دانشگاهها ابلاغ کرد تا یک گام اساسی در جهت تقویت آموزش رشته و ارتقاء مهارتهای اهل حرفه برداشته شود. پیامد طبیعی انتقال به دانشکده فنی تغییر ترکیب تخصصی گروهها و لزوم جذب هیئت علمی از میان دانشآموختگان دکترای مهندسی/علوم کامپیوتر خواهد بود. تحقق این امر آموزش علم اطلاعات را تقویت خواهد کرد.
نسبت کمیته با رویههای اداری
برنامه آموزشیای که از سال ۸۸ در دوره لیسانس اجرا شد، درسی دارد تحت عنوان “کتابخانه و توسعه پایدار”. این درس اما در متن نسخه اولیه برنامه شرحی نداشت. بعدها مشخص شد شرح درس جا افتاده است! روشن است که اگر جلسات کمیته با نظم بیشتری اداره میشد، چنین نقصان فاحشی از دید اعضای کمیته پنهان نمیماند. چند ایراد مشابه دیگر را نیز میتوان ذکر کرد. از این نظر، رویه حاکم بر جلسات کمیته نیازمند اصلاح است. از سوی دیگر، کمیته میتواند از تجربه ارزشمند انجمن استفاده کند. افراد مرتبط با انجمن علاوه بر دورهای که عضو هیئت مدیره بودهاند، در سایر ادوار نیز به انجمن خدمت و درباره صدها ایده و مسأله اظهار نظر کردهاند. همه اینها نیز از طریق ایمیل انجام شده است. انجمن همیشه ترکیب ثابتی را به عنوان هیئت مدیره داشته است. اما عقلانیت حاکم بر آن اجازه داده است تا از طریق جلب مشارکت صاحبنظران برنامههای جامعتری را طراحی کند. کمیته نیز میتواند اینگونه رفتار کند. درست این است که برنامههای مرتبط با فعالیت استادان با مشارکت غیر رسمی خودشان طراحی شود تا اثربخشی بیشتری داشته باشد.
مثل همیشه رفته اید میان معرکه. مثل همیشه صریح و ساده نشان داده اید که گره کجاست و صداهای ناساز از کجا به گوش میرسد ولی موضوع اینست که خیلی ها گوششان را گرفته اند که صرف ندارد شنیدن! شنیدن اگر رخ بدهد یعنی باید واکنشی دیده شدد و خیلی ها اهل کنش هم نیستند چه برسید به واکنش. شنیدن یعنی باید کاری کرد و وقتی قرار به کاری نیست اصلا چه لزومی هست به شنیدن؟! .. از اینکه همیشه و همواره میروید میان معرکه و مشکلات را نشان میدهید متشکرم. از اینکه باکی ندارید از نقد و ترسی ندارید از حرفهایی که شاید بگویند از شما متشکرم. ای کاش کتابداری ایران مثل شما ۱۰ تا داشت. البته دارد ولی کاش مثل شما میان بازی بودند نه تماشاگر.
سلام. از لطف شما تشکر می کنم. تأسف بارتر از قلت صریح الهجه ها آن است که من نشانه ای از درک اصلی ترین جریان تحول ساز آموزش علم اطلاعات در گفته ها و نوشته های کمیته نمی بینم. آیا این دردآور نیست که همتایان ما حتی در دانشگاه های ماکِرِر (اوگاندا) و حاجت تپه (ترکیه) جهت را تشخیص داده اند. ولی ما همچنان دلخوشیم به مشتی شعر و شعار که به نام “راهبرد” به خورد خلق الله می دهیم؟
درود بر شما
ممنون بابت یادداشت.
امید که امسال گره های آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی به خیر باز شود. در نهایت هم این گره گشایی در جامعه حرفه ای نمود پیدا خواهد کرد انشالله.
سوال من از آقای علیمحمدی اینست با وجود رشته های کامپیوتر و آ.تی در دانشکده های فنی بهتر نیست چند واحدی هم از رشته علم اطلاعات به واحدهای درسی آنها اضافه شده و در رشته کتابداری رو هم گل بگیرن و خلاص … کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش ؟!
مهربان، من از ساختن حرف می زنم؛ نه از ویرانگری. برای ساختن یک چیز لازم نیست چیز دیگری را خراب کنیم! کوزه خوب اگر ساخته شود، خریدارش هست. اگر به لیسانسیه های متوسط به بالای کامپیوتر، در فوق علم اطلاعات، عصاره برنامه درسی ما (فراهم آوری، سازماندهی، و اشاعه) آموزش داده شود، خودشان هم راه کسب و کار را پیدا می کنند، و هم در آینده نسلی توانا از استادان را خواهند ساخت. عقلا در ینگه دنیا همین کار را می کنند. رسالت حرفه ما یک چیز است و رسالت حرفه کامپیوتر چیز دیگر. ما افرادی را لازم داریم که مبتنی بر دانش یک لیسانسیه کامپیوتر، آرمان حرفه ما را دنبال کنند. خیر و صلاح کشور در عملی کردن این پیشنهاد است.
در کدام دانشکده قرار گرفتن گروه علم اطلاعات و دانش شناسی همیشه جای بحث داشته است. به نظر می رسد هنوز هم جایگاه مناسب خودش را پیدا نکرده است. اینکه اولویت ها چگونه تعیین می شوند را نمی دانم اما پیشنهاد شما با توجه به دوباره خوانیها و مباحث کم عمق اما پراکنده در دوره ی کارشناسی لزوم تمرکز یا انتقال آن به یک حوزه ی مرتبط را روشن می کند.
سوالی که برای من پیش آمده این است که در صورت موافقت ضرورت های چنین انتقالی چه خواهد بود؟ چگونه می توان ماهیت رشته را حفظ کرد؟
آیا داشته های گروههای ما برای دفاع از موجودیتمان در دانشکده ی فنی کافی است؟
۶۶۶ کلمه دیگر برای پاسخ! تحولی که فناوری اطلاعات در شیوه زندگی ایجاد کرده، ضرورتی محسوس است. واقعیت پیش روی ما جامعهای بی نیاز از اطلاعات و فراری از مطالعه و دانستن را نشان میدهد. آشفتگی حاصل از شکاف تمدنی بین ما و غرب، اکنون به واسطه انزوای چندین ساله در تمام ابعاد به ضرر جامعه ایران تقویت شده است. نتیجه این شده که ما با افرادی از تمام سنین (از نوباوگان تا کهنسالان) روبرو هستیم که به هیچ وجه حاضر به اختصاص زمان برای تجربه روشهای پیشنهادی ما نیستند. آنها عادتهای دیگری دارند که ایجاد کردن و تغییر دادنشان خارج از حوزه اختیار و علاقه ماست. به آسانی و با اشتیاق نه تنها زندگی مجازی بلکه حیات فیزیکی و ملموس خویش را روی موبایل سوار کردهاند. اخبار، اطلاعات علمی، و سرگرمیهای خود را در محیطی با ابعاد چند سانتیمتر مربع ولی با عمق یک جهان دریافت میکنند. حتی همکلام شدن با این گروه کثیر از کاربران در صورتی که دانش مقوم این حوزه را نداشته باشید، غیر ممکن است. دوستی با آنها و تمشیتشان که به خیال میماند. تحت این شرایط آنچه ما در کلاسها میگوییم گاهی به توهم پهلو میزند. تأسف زمانی بیشتر میشود که ما حاضر نمیشویم از پیله خطرناکی که به دور خود پیچیدهایم بیرون بیاییم و درد جان دادن و زنده شدن دوباره را تجربه کنیم. حاضر به این معامله نیستیم و دائماً درباره بقاء حرفه ابراز نگرانی میکنیم. با کمال پوزش و احترام آنچه من در مجامع میبینم چیزی جز دست و پا زدنهای بی حاصل نیست. ما به سازمانی سیاسی میمانیم که دستگاه ایدوئولوژیکیاش هر روز آن را از واقعیت جهان دورتر میکند و این فاصلهگیری به مرز از کارافتادگی نزدیکش کرده است. هیاهو زیاد است؛ اما بدون نتیجه. همان هم تنها واکنشی عصبی است به “از پس واقعیت بیرونی بر نیامدن”. اصرارهای ما بر اثربخشی اصول و روشهایمان به جایی نمیرسد، چون حاضر نیستیم قواعد بازی را رعایت کنیم. چون نمیخواهیم بپذیریم که صدای ما در همهمه فناوری اطلاعات گم شده است. زمین بازی اطلاعات سالهاست از اختیار حرفه ما خارج شده و در تمام این سالها ما با قهر خودخواسته در کنار زمین ایستاده و شعار تو خالی دادهایم. در زمین اطلاعات بازیای جریان دارد که قوانینش را ما ننوشتهایم. انتظار بی جا هم داریم که بدون پذیرش شرایط ما را وارد لیگ کنند! نمیکنند، چون ما به واقعیت احترام نمیگذاریم. چون ما میخواهیم بدون آمادگی بدنی و بازی تدارکاتی وارد فینال شویم. باید ابتدا دست از تعصب برداریم. بازی زبانی با واژههای “داده”، “اطلاعات”، و “دانش” مشکلی را حل نمیکند. استعمال قرائتی سطحی از مدیریت نیز ایضاً. شرطش این است که سر همان کلاسهایی بنشینیم که بچههای ریاضی و مهندسی مینشینند. اگر توانستیم بخوانیم و بمانیم، یعنی توانستهایم حیات حرفه را تضمین کنیم. هر گاه بپذیریم که در جامعه فناوری-مدار غرب همچنان گروهی علاقهمند به آرمان انسانی حرفه ما فوق لیسانس علم اطلاعات را بر میگزینند، میتوانیم امیدوار باشیم که در جامعه خودمان نیز همین اتفاق – حضور فنی خواندهها در کتابخانهها – تکرار خواهد شد. از ماهیت پرسیدهاید. نمیدانم منظورتان از ماهیت چیست؟ آرمان انسانی کتابخانههاست یا برنامه درسیای که به کتابداران امکان تحقق آن آرمان را میدهد. اگر اولی است، به قوت خود باقی است و باقی خواهد ماند. مادامی که انسان روی زمین زندگی کند، آرمانهای انسانی نیز زنده میمانند. اما مهارتهایی که برای صورت واقعیت بخشیدن به آرمان لازم داریم، عصری هستند. در هر دوره مهارتها و برنامه ایجاد آنها متفاوت هستند. به این معنا برنامه درسی حفظ نمیشود. داشتهای که در دانشکده فنی به کار ما خواهد آمد، بیشتر از دانش تخصصی، جسارت است. میتوانیم نرویم و هر روز بیشتر به پس رانده شویم. یا برویم و جسورانه دوام بیاوریم. به شرطی که سر به زیر شاگردی و خود را تقویت کنیم. روشن است که آنجا دیگر تعریف پرینتر در کلاس فوق لیسانس! و تخیل کردن پایگاه داده در کلاس دکتری! ما را نجات نخواهد داد. داشته تخصصی ما برای حضور در دانشکده فنی اندک است. اما ما به نوش جان کردن این سیلی سوزناک محتاجیم تا از خواب بیدار شویم.
سلام
ممنونم آقای علیمحمدی عزیز
می خواهم خواهش کنم مرز دقیق بین علم اطلاعات و فناوری اطلاعات را برایم مشخص کنید؟
علم اطلاعات از نظر شما چقدر به علم روانشناسی و جامعه شناسی نیازمند است برای بقا؟
سلام آقای افتخاری
هر چند در برنامه درسی شباهتهایی وجود دارد، اما مرز را هدف از تربیت متخصص به ما نشان میدهد. فارغ از مقطع فارغالتحصیلی، ارائه خدمات اجتماعی یا به قول استاد نوشآفرین انصاری “خدمات مدنی” هدف متعالی حرفه ماست. این غایت در فناوری اطلاعات اولویت ندارد. این میشود مرز.
همین مرز لزوم اطلاع از برخی زمینههای علمی مثل روانشناسی و جامعهشناسی را ضروری میکند. اشاره شما به جا است. اجازه بدهید این توضیح را بنویسم که باید بین آنچه تا کنون از این دو حوزه (روان/جامعهشناسی) آموختهایم و آنچه واقعاً لازم است بدانیم تفکیک قائل شویم. از بر کردن تعاریف و آشنایی مقدماتی با برخی از مکاتب گرهای را باز نمیکند.
آنچه از رشته روانشناسی برای عرضه خدمات اجتماعی به صورت عینی لازم داریم دقیقاً تکنیکهای مشاوره روانشناختی است. در کلاس مصاحبه مرجع با برشی از این تکنیکها آشنا میشویم. این دانش کاربردی باید عمیقاً آموزش داده شود. از حوزه علوم اجتماعی هم، بیشتر از نظریههای جامعهشناسی، به دانش کاربردی رشته ارتباطات نیاز داریم. این پیشنهادها مشخصاً برای حرفه نوشته شدهاند.
اما برای رشته: در پژوهشهای رشته در مقاطع فوق لیسانس و دکتری گاهی نیاز است که از مکاتب روانشناسی و نظریههای جامعهشناسی استفاده شود. در این صورت، ما باید واقع بین باشیم و بپذیریم دانشجویی که برای انجام پایاننامهاش ناگزیر از استعمال این مکاتب و نظریات شده، نمیتواند بر پایه دو واحد روان/جامعهشناسی پاس شده در دوره لیسانس کارش را پیش ببرید. به احتمال قریب به یقین او حتی به اندازه ده دقیقه از مجموع آن کلاسها را هم به خاطر ندارد. حل این مشکل روشی دیگر دارد که در جوامع مترقی به آسانی اجرا میشود (هر چند به سختی جا افتاده باشد!). در این روش، زمانی که پروپوزال نوشته شد، بسته به حوزه موضوعی، دانشجو نیاز خواهد داشت که چیزهایی از خارج رشته را بداند. برنامه درسی و مقررات آموزشی باید این انعطاف را داشته باشند که به اندازه چهار تا شش واحد به دانشجوی فوق لیسانس یا دکتری اختیار داده شود خارج از رشته/خارج از گروه/خارج از دانشکده/خارج از دانشگاه دروسی را بگذراند. اجرای این پیشنهاد، پایاننامه را غنی، دانشجو را مسلط، و تخصص را پر بار میکند. در سخن هفته ۱۱۲ لیزنا (تقویت برنامه درسی دکترای علم اطلاعات) در این مورد با ذکر چند نمونه توضیح دادهام.