فریدون وردی‌نژاد، جغرافیای سیاسی اطلاعات و نقش کتابداران

مقدمه:

در پیشانی صفحه دیجیتال دکتر فریدون وردی نژاد آمده است:

“هنر ارتباطات هنری است که ابزار کار هنرمند آن از قلم و رنگ و کاغذ و جوهر فراتر می رود، هنرمند ارتباطات نقشی اگر بر صفحه ای می گذارد پیامی است که بر صفحه حافظه آدمی و در نهایت، حافظه تاریخ می گذارد.
تاریخی که هرگز چیزی را از قلم نمی اندازد”

و این تنها چیزی ست که من امیدوارم از این گفتگو نصیب خواننده شود، یعنی پیامی و حرفی که در خاطر خواننده بماند و ذهن او را به چالش وادارد.

فریدون وردی نژاد  بیش از سی سال  را در کارهای اجرایی  گذرانده است .او بنیان گذار خبرگزاری ایرنا بوده و سالها مدیر عاملی  انرا بر عهده داشته است.  سفارت ایران در چین جایی بود که وردی نژاد پس از جدایی از ایرنا در سال۱۳۸۰ در انجا ساکن شد. تدریس در دانشگاه یکی از کارهایی ست که او پس از بازگشت از چین به آن مشغول بوده است. تدریس دروس مدیریت و همچنین تدریس درس جغرافیای سیاسی اطلاعات به دانشجویان مقطع دکتری کتابداری! و این همان دلیلی بود که ما به سراغ او رفتیم.پل گیشا، دانشکده تربیت مدرس و یک ساعتی که به گمان من زیاد نبود و پرسش های بسیاری را در ذهن من بی جواب گذاشت. اما به هر حال گفتگویی که در زیر میخوانید شما را با موضوعات گوناگونی روبه به رو میکند و به طور محسوس و نامحسوس  بر نقش هایی که کتابداران و کتابخانه ها  به زودی بر عهده میگیرند تاکید میکند. جغرافیای سیاسی اطلاعات،لزوم تدریس چنین درسی برای کتابداران، امکان رقابت کتابخانه و رسانه، تولید انتظار  یا رضایت و …از جمله مطالبی ست که در این گفتگو با آن روبه رو میشوید. امید که دانشجویان و اساتید حوزه کتابداری و اطلاع رسانی که به این موضوع علاقه مند هستند با درج نظرات خود درنقد این گفتگو پیش قدم باشند.

لازم به یاد آوری ست که  این گفتگو به همت و زحمت سرکار خانم سودابه نوذری صورت گرفته است. که از ایشان سپاسگذاریم.

*****************************

عطف: قبل از هر چیز از اینکه وقتتان را به نشریه ما اختصاص دادید سپاسگزارم. آقای دکتر  این گفتگو را حتماً دانشجویان مقاطع مختلف کتابداری می‌خوانند و البته حتماً اساتید و متخصصان این حوزه نیز مطالعه می‌کنند، اما از بابت اینکه می‌خواهیم این گفت‌وگو برای دانشجویان جذاب‌تر و راهگشاتر باشد، برای شروع اگر امکان دارد بفرمایید که آیا همانطور که در صد سال قبل نفت به عنوان یک کالای استراتژیک حائز اهمیت استراتژیک برای اهالی قدرت بود آیا واقعاً می‌توانیم بگوییم «اطلاعات» در جهان جدید به همان اندازه قدرت و نفوذ در بسط و تثبیت قدرت دارد؟

  • بسم‌ا… الرحمن الرحیم. به هر حال برای هر تولیدی و هر حرکتی که بتواند تولید قدرت و تولید ثروت داشته باشد، عوامل تولید وجود دارد که اهمیت زیادی دارند. در همین مثال شما که نفت و انرژی را مثال زدید باید آنها را شاخه‌ای از عوامل تولید درنظر بگیریم. برای تولید همواره سرمایه، زمین، مدیریت، نیروی کار و اطلاعات پایه‌های اصلی بوده‌اند و اگر شما ارزش‌گذاری بکنید بر روی هر یک از آنها، در شاخه عوامل تولید نقش اطلاعات را نمی‌توانید نادیده بگیرید. به‌خصوص آنکه اگر شما هر فعالیت را به ۳ بخش تحقیق و توسعه، مدیریت تولید و بازاریابی تقسیم کنید، نقش اطلاعات در بخش تحقیق و توسعه و همچنین بازاریابی(marketing) بسیار بالاست.

عطف: و یک بخش عظیم و عمده ای از این اطلاعات که می فرمایید نیز در کتابخانه‌ها وجود دارد.

  • · بله همینطور است. در بخش تحقیق و توسعه و بازاریابی، نقش اطلاعات، مراکز اطلاع‌‌رسانی، کتابخانه‌ها و پایگاه‌های داده‌ها، بسیار مهم و با اهمیت است. در خود تولید و مدیریت تولید نیز اطلاعات اهمیت دارد، اما اطلاعات عملیاتی!  به هر حال امروزه اطلاعات در هر حوزه‌ای جزو کالاهای سرمایه‌ای برای عوامل تولید مطرح است. اما این اطلاعات ابعاد گوناگون دارد، اطلاعات محیطی، اطلاعات پرسنلی، اطلاعات درون سازمانی و … اما همه اینها یک اصل دارند، و آن این است که در فاصله تصمیم تا عمل آنچه نقش برجسته‌ای دارد، اطلاعات است. و حالا این اطلاعات می‌تواند شاخه‌های مختلف داشته باشد، می‌تواند از دیتا (DATA) به عنوان اطلاعات خام شروع شود و به Information  برسد، به اینتلیجنس (intelligence )، نالج (knowledge) و حتی حکمت (wisdom ) برسد.

اگر من امروز نتوانم یک کتاب را در یک کتابخانه به دست بیاورم قطعاً همان کتاب یا مشابه آن را در جای دیگر پیدا خواهم کرد، زیرا در دنیای امروز کشیدن مرزهای پولادین برای جلوگیری از ردوبدل اطلاعات وجود ندارد. و دیگر اینکه امکان محدود کردن انسان‌ها نیز به دلیل تنوع مراکز اطلاع‌رسانی وجود ندارد. بنابراین در کتابخانه‌ها بهترین سیاست اینست که بایدها و نبایدها در حداقل و اطلاع‌رسانی در حداکثر باشد، ما حتی می‌توانیم یک سیاست دیگر که از جنگ جهانی دوم شروع شد و تا امروز اعمال شده و موفق هم بوده و آن سیاست بمباران و بارش اطلاعات است.

عطف: آقای دکتر امیدوارم در ادامه بحث خیلی سریع به کتابخانه‌ها و نقش کتابداران و نسبت آنها با اطلاعات برسیم، برای همین خواهش می‌کنم خیلی خلاصه برداشت و تعریف خود را از جغرافیای سیاسی اطلاعات بیان کنید تا در سؤالات بعدی به نقش کتابخانه‌ها و کتابداران بپردازیم.

  • همه کشورها بعد از تشکیل و پیدا کردن قلمرو و مرزهای خود با دیگران واجد منافع سیاسی مشخصی شدند. بنابراین کشورها یک تقسیم‌بندی جغرافیایی دارند مثلاً از نقطه‌ای تا نقطه‌ای دیگر مرز جغرافیایی کشورهاست، اما در این میان یک جغرافیای سیاسی منافع نیز دارند که ممکن است آن منافع متداخل باشد. یعنی مرزهای جغرافیای ما خلیج فارسی باشد، ولی منافع سیاسی ما در آفریقا یا آمریکای جنوبی باشد که به این مرزهای سیاسی و منافعی می‌گویند. آنچه در این رابطه به این اطلاعات مربوط می‌شود اینست که اطلاعات با جریان توسعه رایانه‌ها و شبکه‌ها هویت ‌نوینی پیدا کرده است که مرزهای جغرافیای و سیاسی را درهم شکسته است. فرض کنید کتابی در ایران چاپ می‌شود اما با استفاده از شبکه‌های مجازی یا ارتباطات ماهواره‌ای در سراسر جهان قابل انتشار است.

درحقیقت مرزها ی مفهومی و هرمنوتیک دارند، در اصل، بنا به شرایط این کتاب هر جا برود برای خودش یک هویت جدید ایجاد می‌کند، به‌ویژه اینکه شبکه‌های مجازی اطلاعات در جهان به صورت تنگاتنگی به یکدیگر متصل و مرتبط هستند. یعنی در اصل ما امروز دنیای محلی (Local) نداریم، امروزه دنیای شبکه‌های متصل به هم را داریم و آنچه در این شبکه‌ها جریان دارند «اطلاعات» است.

عطف: یعنی مرز فیزیکی و صرفاً جغرافیایی ندارد.

  • · بله در حقیقت مرزها ی مفهومی و هرمنوتیک دارند، در اصل، بنا به شرایط این کتاب هر جا برود برای خودش یک هویت جدید ایجاد می‌کند، به‌ویژه اینکه شبکه‌های مجازی اطلاعات در جهان به صورت تنگاتنگی به یکدیگر متصل و مرتبط هستند. یعنی در اصل ما امروز دنیای محلی (Local) نداریم، امروزه دنیای شبکه‌های متصل به هم را داریم و آنچه در این شبکه‌ها جریان دارند «اطلاعات» است. بنابراین اطلاعات برای خودش یک جغرافیای جدید تعریف کرده است که از مرزهای جغرافیایی عادی گذشته است و با عبور از آنها یک هویت جدید به دست آمده است. گاهی این اطلاعات از طریق رسانه‌هایی آمدوشد می‌کنند که آن را اطلاعات رسانه‌ای می‌نامیم و گاهی اطلاعات در کتابخانه‌ها هستند.

عطف: آقای دکتر آیا این دو اطلاعات رسانه‌ای و کتابخانه‌ای تفاوت‌هایی با هم دارند؟

  • · بله تفاوت دارند، اطلاعات کتابخانه اطلاعات تخصصی برای نخبگان است اطلاعاتی که شاید برای عوام قابل استفاده نباشد. اطلاعاتی که از رسانه‌ها پخش می‌شود معمولاً برای تمام سطوح جامعه میتواند مفید باشد و خیلی زود اینگونه اطلاعات به علت عبور زمان هویت و اهمیت خود را از دست می‌دهند، مثل اخبار جاری، جریانات سیاسی و … اما اطلاعات تخصصی موجود در کتابخانه‌ها دارای عمق بیشتر، ماندگاری بیشتر و دارای هویت و ضریب تخصصی بالاتری هستند. اینگونه اطلاعات را ما «اطلاعات نخبه» می‌نامیم که گرچه شاید برای عامه مردم جالب نباشد اما در تصمیم‌گیری‌های مهم جامعه نقش بسیار پراهمیت‌تری بازی می‌کنند.

دولت‌ها تلاش می‌کنند تا آن را عایق‌گذاری و طبقه‌بندی کنند. زیرا دولت‌ها فکر می‌کنند اطلاعات بخش خصوصی وقتی بین افکار عمومی و نخبگان توزیع می‌شود، انتظارات آن جامعه هدف بالا می‌رود و این برای دولت‌ها مشکل ایجاد می‌کند. اما دولت‌ها دنبال انتشار چه نوع اطلاعاتی هستند؟ آنها راغب هستند اطلاعاتی را منتشر کنند که به جای بالا بردن انتظارات جامعه بر میزان رقابت آنها بیفزاید به این ترتیب که همه چیز خوب است، همه چیز در جای خودش قرار دارد وهیچ مشکلی وجود ندارد.

عطف: یک نگاهی وجود دارد که معتقد است اطلاعات منتشر شده از طریق رسانه‌ها در همه جای جهان و در کشورهای غربی و توسعه‌یافته آنچنان که ما فکر می‌کنیم آزاد نیست و هدایت شده است. در حقیقت این دسته «رسانه» را لنزی می‌پندارند که تصویربردار می‌تواند آن را بازوبسته کند و بخش مطلوب از سوژه خود را بازتاب بدهد، و بنا به همین تفکر گاه می‌بینیم یا می‌شنویم که در کتابخانه‌ها نیز این امر صورت می‌گیرد و مدیریت‌ها و کتابداران اجازه نمی‌دهند که مراجعه‌کنندگان به هر کتابی دسترسی داشته باشند، در حقیقت اطلاعات را هدایت می‌کنند. نظر شما درباره این نوع دیدگاه چیست و درباره اطلاعات هدایت شده چه نظری دارید؟

  • در دنیای اطلاعات و ارتباطات معمولاً شعارزدگی جزئی از آن است. به این معنا که مفهوم آزادی، مفهوم انتشار اطلاعات و توزیع آزادانه اطلاعات به‌طور گسترده‌ای با شعار و شعارزدگی همراه است به دلیل آنکه جریان اطلاع‌رسانی از بعد رسانه‌ای سیاسی شده است. زیرا رقابتی‌ست بین دو مرکز و موجودیت برای یک هدف. هدف چیست؟ افکار عمومی! رقابت کجاست؟ بین دولت‌ها و بنگاه‌ها. بنگاه‌ها را نماینده بخش خصوصی فرض کنید و دولت نیز بخش قدرت سازمان‌یافته و متشکل. این دو همیشه با هم رقابت دارند. اطلاعاتی که توزیع می‌شود و به نفع بخش خصوصی‌ست، دولت‌ها تلاش می‌کنند تا آن را عایق‌گذاری و طبقه‌بندی کنند. زیرا دولت‌ها فکر می‌کنند اطلاعات بخش خصوصی وقتی بین افکار عمومی و نخبگان توزیع می‌شود، انتظارات آن جامعه هدف بالا می‌رود و این برای دولت‌ها مشکل ایجاد می‌کند. اما دولت‌ها دنبال انتشار چه نوع اطلاعاتی هستند؟ آنها راغب هستند اطلاعاتی را منتشر کنند که به جای بالا بردن انتظارات جامعه بر میزان رقابت آنها بیفزاید به این ترتیب که همه چیز خوب است، همه چیز در جای خودش قرار دارد وهیچ مشکلی وجود ندارد و این شیوه همه دولت‌ها در سراسر جهان است. به معنای دیگر همواره یک رقابتی میان اطلاع‌رسانی و تبلیغات وجود دارد، اینگونه اطلاع‌رسانی که برود به دنبال ایجاد رضایت در جامعه «تبلیغ» نام دارد اما آنچه باعث تولید «انتظار» می‌شود «اطلاع‌رسانی» واقعی‌ست. در اینجا حتی شیوه‌های عمل متفاوت وجود دارد. آنها که به دنبال «اطلاع‌رسانی» هستند، می‌روند به دنبال تولید انتظار در مخاطب و به همین دلیل از زاویه ادبیات و نگارش ظاهری و هم محتوایی باید با مخاطب انطباق دانسته باشد و اساس کارش انطباق (Adaptation) است، اما آنانی که دنبال تبلیغات سیاسی هستند، و دنبال ایجاد رضایت در مخاطب هستند به دنبال دستکاری و هدایت ذهن مخاطب هستند که در حقیقت به جای Adaptation انطباق دنبال manipulation یعنی دستکاری هستند. آنوقت رسانه‌های این گروه یک نقش نصیحت‌گر و مرشد را نیز بازی می‌کنند. شما اگر به بعضی از رسانه‌ها نگاه کنید به جای اینکه اطلاع‌رسانی کنند، به جای همراهی با شما و به جای برتری بخشی به مخاطب مدام درصددند تا بگویند که«این خوب است» یا «آن بد است» یعنی آن رسانه خود را در «راهبر» و مخاطب را «رهرو» و تابع خودش می‌بیند. و به همین دلیل در روش‌ها نیز با هم متفاوت هستند. منتهی چون کتابداران و مراکز اطلاع‌رسانی با نخبگان سروکار دارند کارشان به مراتب سخت‌تر است. برای اینکه به دنبال تولید رضایت نیستند و عمدتاً باید به سمت تولید انتظار بروند. در این میان باید این نکته را بگویم که در اکثر جوامع دروازه‌بانی اطلاعاتی یا خبر که همان سانسور است کم و بیش وجود دارد، اما به چه معنا؟ ببینید، روزانه میلیون‌ها واحد اطلاعاتی به ذهن شما وارد می‌شود و اگر قرار باشد ذهن شما همه اینها را فهم، پردازش، طبقه‌بندی و در فرایند تصمیم‌گیری دخالت دهد در مدت کوتاهی ذهن شما فرسوده و کارایی خود را از دست خواهد داد. اما این مغز ما روزانه با میلیون‌ها و میلیاردها واحد اطلاعاتی برخورد می‌کند که دسته عمده‌ای از آن را اطلاعات بیهوده و هجو فرض کرده و آنها را به قسمت تاریک و غیرقابل پردازش منتقل کرده وتنها بخشی را پردازش، طبقه‌بندی و در نهایت از آنها استفاده می‌کند، درست مثل تفاوت‌هایی که در شنیدن و گوش دادن وجود دارد یا میان دیدن و نگاه نکردن.

عطف: آقای دکتر از این شیوه کار ذهن و مثالی که آوردید می‌خواهید به کجا برسید؟

  • می‌خواهم به اینجا برسم که دروازه‌بانی اطلاعات و خبر درست مثل قسمت باریک قیف است که خیلی چیزها البته از دهانه بزرگ قیف وارد می‌شود. اما خروج همه آنها وجود ندارد، همه جا وقتی ساختار رسانه‌ای وجود دارد دروازه‌بانی هم جزئی از آن می‌شود. شما فکر کنید که آیا کتابخانه‌ای می‌تواند تصمیم بگیرد که در یک روز تمام کتاب‌های منتشره در دنیا را ایندیکس کند؟ احتمالاً جواب منفی است. پس می‌رود سراغ حوزه‌های تخصصی که متعلق به آنست و همین که این کار را انجام داد یعنی اینکه دروازه‌بانی کرده است همین که بخشی از کتاب‌های منتشره را جدا می‌کند در حقیقت دروازه‌بانی کرده است. اما بنا به هدفی که یک کتابخانه تخصصی دارد، این مسأله سانسور نامیده نمی‌شود اما اگر شما اطلاعات را به عنوان «دانش» درنظر گرفتی ولی به جای انتشار و توزیع، آن را پنهان کردی، و آن را از دسترس دیگران دور نگه داشتی اینجا سانسور و یک کار غیرحرفه‌ای صورت گرفته است. در حقیقت می‌خواهم بگویم میان مدیریت اطلاعات، دروازه‌بانی اخبار و اطلاعات در رسانه‌ها و کتابخانه‌ها باید تفاوت قائل باشیم.

عطف: اجازه دهیم درباره بعضی از مسائل صریح حرف بزنیم

  • یعنی تا به حال صریح حرف نزدیم؟ (با خنده)

عطف: خب شاید من صریح سؤال خودم را مطرح نکرده باشم. آقای دکتر شما در صحبت‌هایتان درباره مسأله دروازه‌بانی خبر و اطلاعات دو نمونه و موضوع آوردید که این مسأله در آنجاها کاملاً منطقی به نظر می‌رسد، یکی کارکرد خود ذهن و دیگری کتابخانه‌های تخصصی که اهداف مشخص دارند، ولی منظور من از کتابخانه دقیقاً یک نهاد اطلاع‌رسانی عمومی‌ست که مخاطبش تمام مردم هستند، ما کتابخانه‌های عمومی هم داریم که اصولاً کارش ارائه خدمات و منابع به مردم است بدون تقسیم‌بندی‌های تخصصی، حالا اگر این کتابخانه‌ها که جزو همان بنگاه‌هایی که باید سطح انتظارات را بالا ببرند هستند، اگر اینها با سیاست دروازه‌بانی، از توزیع و تکثیر اطلاعاتی که موجب رشد ذهنی و جمعی واحدهای انسانی یعنی تک تک مردم است، جلوگیری کنند، آیا به نظر شما یک نوع نقض غرض نیست؟ بنگاهی که آمده اطلاع‌رسانی کند و تولید انتظار کند، ولی شیوه‌اش مانند رسانه‌ها می‌شود و دروازه‌بانی می‌کند، فکر نمی‌کنید آن اطلاعات به هر حال هنگامی مفید و کارآمد می‌شوند که وارد ذهن انسان شود؟ به هر حال اطلاعات به ماهو اطلاعات که ارزش ندارد و اینکه به گمان من باید کتابخانه‌ها و سیاست‌های حاکم برآن را از رسانه‌ها جدا کرد و متأسفانه هنوز هستند کتابخانه‌هایی که بعضی از کتاب‌ها را امانت نمی‌دهند.

اگر شما اطلاعات را به عنوان «دانش» درنظر گرفتی ولی به جای انتشار و توزیع، آن را پنهان کردی، و آن را از دسترس دیگران دور نگه داشتی اینجا سانسور و یک کار غیرحرفه‌ای صورت گرفته است. در حقیقت می‌خواهم بگویم میان مدیریت اطلاعات، دروازه‌بانی اخبار و اطلاعات در رسانه‌ها و کتابخانه‌ها باید تفاوت قائل باشیم.

  • · ببینید کتابخانه‌ها در کشور ما یا دولتی هستند و یا عمومی و یا بخش خصوصی، البته من نمی‌دانم کتابخانه‌های بخش خصوصی در کشور ما به چه میزان است. به هر حال آنچه در این مراکز به عنوان محدودیت اطلاع عنوان می‌شود بخشی از خط‌مشی‌گذاری و باید و نبایدهایی است که توسط بالادستی‌ها اعمال می‌شود. هر کجا و هر رده‌ای که شما تعریف کنی خط‌مشی‌ها و سیاست‌هایش توسط خودش تعریف نمی‌شود، خط‌مشی هم که همان باید و نبایدهای یک کار است. مهم اینست که آن رده بالاتر اگر همه باید و نبایدهایی که ضروری می‌بیند را به صورت مدیریتی از بالا اعمال‌نظر شود به معنای فرمان و دستور است و خط‌مشی محسوب می‌شود که یا علمی است و یا سلیقه‌ای، اگر سلیقه‌‌ای باشد موجب عقب افتادن جامعه و فاصله افتادن میان مخاطبان و آن مرکز اطلاع‌رسانی می‌شود، برای اینکه اگر من امروز نتوانم یک کتاب را در یک کتابخانه به دست بیاورم قطعاً همان کتاب یا مشابه آن را در جای دیگر پیدا خواهم کرد، زیرا در دنیای امروز کشیدن مرزهای پولادین برای جلوگیری از ردوبدل اطلاعات وجود ندارد. و دیگر اینکه امکان محدود کردن انسان‌ها نیز به دلیل تنوع مراکز اطلاع‌رسانی وجود ندارد. بنابراین در کتابخانه‌ها بهترین سیاست اینست که بایدها و نبایدها در حداقل و اطلاع‌رسانی در حداکثر باشد، ما حتی می‌توانیم یک سیاست دیگر که از جنگ جهانی دوم شروع شد و تا امروز اعمال شده و موفق هم بوده و آن سیاست بمباران و بارش اطلاعات است و اینگونه است که به جای دروازه‌بانی و ارائه قطره چکانی اطلاعات بهتر است به بارش اطلاعات روی بیاوریم زیرا بعد از بارش یا بمباران اطلاعات فرد گرفتار بی‌تصمیمی می‌شود و بعد شما باید در کنار آن بارش اطلاعات،تگرگ‌های ممتاز اطلاعات صحیح را نیز به فرد بدهید و این باعث می‌شود توجه فرد جلب شود و تصمیم‌هایش را براساس آن تگرگ‌های ممتاز اطلاعات که شما به او ارائه کردید می‌گیرد.
  • عطف: آیا اتخاذ استراتژی «بارش اطلاعات» بسته به قوت و قدرت جامعه در جذب و هضم ندارد؟  آیا به نظر شما جامعه ما پتانسیل این را دارد که از این استراتژی استفاده کند؟
  • · بله حتماً داریم. انسان‌ها همانگونه که به آب و غذا و هوا نیاز دارند روح آنها نیز به اطلاعات نیاز دارد و اگر این غذا به روح آنها نرسد یا می‌میرند و یا برای به‌دست آوردن آن غذا به هر مکان دیگری سر می‌زند. وقتی «بارش اطلاعات» باشد این خرمی و سرزنده‌گی وجود ارد، حالا شاید یک جایی نیز این بارش چند خانه را خراب کند و ما هیچوقت به خاطر خرابی چند خانه نمی‌توانیم از همان باران خودمان را محروم کنیم. به هرحال حال «بارش اطلاعات» برای یک جامعه حتماً خیر و برکت خواهد داشت.

عطف: در این‌صورت اگر یک قدم بالاتر برویم و شاهد رقابت کتابخانه‌ها و رسانه‌ها باشیم و همچنین تغییر نقش کتابداران و تأثیر و نفوذ بیشتر آنها باشیم، به گمانم دولتمردان نیز خودبه‌خود به کتابخانه‌ها بیشتر بها می‌دهند.

  • · بله دقیقاً همینطور است. تا یک زمانی کتابخانه‌ها چرخ پنجم حساب می‌شدند، و بودن و نبودنشان توفیر چندانی نداشت اما در فضایی که ما ترسیم کردیم دولتمردان نیز مجبورند کتابخانه‌ها را جدی بگیرند.

عطف: آقای دکتر برای رهایی از باید و نبایدهای سلیقه‌ای اطلاع‌رسانی در کتابخانه‌ها چه باید کرد؟

  • · به نظر من خوب است که کتابداران و فعالان در عرصه کتابداری یک نظامنامه ملی اطلاع‌رسانی را از طریق مراکز علمی، انجمن‌ها  مراکز صنفی خودشان به تصویب برسانند، و این مسئله چند چیز را معین می‌کند، اول مرزها حدود اطلاع‌رسانی را در یک ساختار معین در کشور معلوم می‌کند و حقوق مخاطب مبنی بر دانش و حقوق کتابداران و فعالین عرصه برای چگونه قرار گرفتن میان اطلاعات و مخاطبان مشخص می‌شود. در این صورت هم محدودیت‌ها مشخص می‌شود و هم حقوق. بنابراین جامعه اطلاع‌رسانی امروز ما، برای فاصله گرفتن از رویه تبلیغاتی و تصمیم‌های سیاسی و سلیقه‌ای لازم است که حرفه‌ای‌تر شوند و برای این منظور بهتر است که یک نظامنامه ملی اطلاع‌رسانی داشته باشند.

وقتی اطلاعات برای کتابداران مطرح می‌شود با ابعاد گوناگون آن آشنا می‌شوند، تفاوت میان ظرف و سیاسی شدن ظرف و مظروفرا خوب متوجه می‌شوند و همچنین یک آشتی میان کتابخانه‌ها و رسانه‌ها به‌وجود می‌آید. برای اینکه از دید من کتابخانه نیز یک رسانه است، درست مثل اینکه مسجد هم یک رسانه است و موبایل هم همچنین.

عطف: من البته مطلع نیستم ولی آیا کشورهای توسعه‌یافته و پیشرفته نظامنامه ملی اطلاع‌رسانی دارند؟

  • بله همه آنها دارند

عطف: آقای دکتر وردی‌نژاد، اینگونه که می‌گویید همه‌اشان دارند، آیا حقیقتاً نظامنامه مکتوب دارند یا اینکه شما فکر می‌کنید در ذهن خود دارند و آن را انجام می‌دهند؟

  • من فکر می‌کنم اکثر آنها نظامنامه مکتوب دارند، و بسیاری از آنها نیز چون چارچوب‌های مشخص دارند روال و جمع‌بندی‌های کلی همه آنها، در یک مسیر خاص است. یعنی منافع فردی و عمومی در یک راستا قرار دارد و همه به آن سمت می‌روند که منافع عمومی را تأمین کنند. مثالی برای شما بزنم، انگلستان کشوری است که دموکراسی قدیمی دارد اما قانون اساسی مکتوب ندارد، ولی آیا در آن قانون اجرا نمی‌شود؟ حتماً اجرا می‌شود. به نظر من در جامعه‌ای نظیر جامعه ما بهتر است که همه چیز مکتوب باشد و جزو سندهای بالادستی عرصه اطلاع‌رسانی قرار بگیرد برای اینکه در غیراینصورت اکثر ما سلیقه‌ای عمل می‌کنیم و مدیریت برنامه‌ای کمتر داریم.نظامنامه ملی اطلاع‌‌رسانی، کتابخانه‌های کشور را از روزمره‌گی و جایگاه‌های چند تصمیمی خارج  و به مدیریت برنامه‌ای نزدیک می‌کند.

عطف: آیا شما نگران این نیستید که بر فرض تدوین یک نظامنامه ملی اطلاع‌رسانی برای کتابخانه‌های کشور و ایجاد چارچوب‌ و ساختاری که به هرحال مرزها و محدودیت‌های محسوس و نامحسوس هم دارد، این نظامنامه باز هم گرفتار تفسیرهای خاص شود؟ بالاخره شما می‌دانید که انسان‌های مستعد بدفهمی کم نیستند که به داشتن مرزهای پررنگ راغب‌ترند تا پنجره‌های بازتر. آیا فکر نمی‌کنید شاید آن نظامنامه نیز گرفتار تفسیرهای محدودکننده شود؟

  • · متوجه منظور شما هستم. تجربه ۵ دهه زندگی من که ۳ دهه آن در کارهای اجرایی و رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی بوده‌ام به من می‌گوید که قانون بد از بی‌قانونی بهتر است. به معنای دیگر اگر شما نظامنامه‌ ملی اطلاع‌رسانی داشته باشید علاوه بر محدودیت ها حقوق هم دارید، اما اگر این نظامنامه نباشد حدود هست اما دیگر از حقوق خبری نیست. لذا به خاطر حقوق معنوی کتابداران و اصحاب مراکز اطلاع‌رسانی، چنین نظامنامه‌ای لازم است که جایگاه و اختیارات و وظایف را معلوم کند.

عطف: شما چند وقت است درس جغرافیای سیاسی اطلاعات را برای کتابداران تدریس می‌کنید.

  • به گمانم ۴ یا ۵ سالی هست که این درس را تدریس می‌کنم.

عطف: آیا فکر می‌کنید ارائه این درس برای دانشجویان دوره دکتری مفید است؟ و اصلاً چه کمکی به یک متخصص کتابداری می‌کند؟ شما بهتر می‌دانید که جغرافیای سیاسی اطلاعات، بیشتر یک حوزه و مبحث رسانه‌ای است، و رویکرد دولت‌ها و قدرت‌ها به ژئوپلتیک اطلاعات نیز بر فرض حضور رسانه‌هاست نه کتابخانه‌ها. حالا شما با توجه به دریافت و تجربه خود چه ضرورت‌ و لزومی بر ارائه این درس به کتابداران می‌بینید؟

  • · برداشت من اینست که وقتی اطلاعات برای کتابداران مطرح می‌شود با ابعاد گوناگون آن آشنا می‌شوند، تفاوت میان ظرف و سیاسی شدن ظرف و مظروفرا خوب متوجه می‌شوند و همچنین یک آشتی میان کتابخانه‌ها و رسانه‌ها به‌وجود می‌آید. برای اینکه از دید من کتابخانه نیز یک رسانه است، درست مثل اینکه مسجد هم یک رسانه است و موبایل هم همچنین. وجود این درس در کتابداری نشان می‌دهد که کتابخانه‌ها یک مرکز مقبره‌ای و مدفون شده نیستند و اتفاقاً با شبکه‌ای شدن در جهان جدید، آنها می‌توانند نقش‌های جدید برعهده بگیرند و وارد به فضای رسانه‌ای و به به روز شوند. یعنی شما کتابخانه‌ها را به‌عنوان پایگاه‌ها و مراکز دیتا و دیتابیس ببینید، نه مراکزی که منتظر بازنشستگانی باشد که کتابی بگیرند و بر روی کتاب چرت بزنند. کتابخانه ها باید یک مرکز اطلاع‌رسانی محسوب شوند که با رسانه‌ها حتی رقابت کنند، به دلیل اینکه کتابخانه‌ها اساساً نخبه‌پرور هستند و محل تردد کسانی هستند که به دنبال اطلاعات هستند، اما همه مردم شاید در رسانه دنبال اطلاعات نباشند و رسانه‌ها نیز نقش‌های مختلف دارند و گاهی فقط برای ایجاد سرگرمی هستند. اما کتابخانه‌ها دقیقاً نقش اطلاع‌رسانی و تولید انتظارات را دارند. پس به نظر من ارائه این درس بسیار ضروری است که کتابداران از هویت اطلاعات و بازی‌هایی که می‌توان با آن انجام داد با خبر شوند و در ایجاد پیوند میان آنها و رسانه‌های پویاتر نیز تأثیر بگذارد.

وجود این درس در کتابداری نشان می‌دهد که کتابخانه‌ها یک مرکز مقبره‌ای و مدفون شده نیستند و اتفاقاً با شبکه‌ای شدن در جهان جدید، آنها می‌توانند نقش‌های جدید برعهده بگیرند و وارد به فضای رسانه‌ای و به به روز شوند. یعنی شما کتابخانه‌ها را به‌عنوان پایگاه‌ها و مراکز دیتا و دیتابیس ببینید، نه مراکزی که منتظر بازنشستگانی باشد که کتابی بگیرند و بر روی کتاب چرت بزنند. کتابخانه ها باید یک مرکز اطلاع‌رسانی محسوب شوند که با رسانه‌ها حتی رقابت کنند.

عطف: آیا فکر می‌کنید کتابخانه‌ها با آوردن منابع مکتوب از میان قفسه‌ها به روی شبکه‌های مجازی، به نقشی که کم و بیش رسانه‌ها برعهده دارند، نزدیک می‌شوند؟ منظورم اینست که زنده‌تر و فعال‌تر می‌شوند و نقش کتابداران نیز در اینده در جغرافیای سیاسی اطلاعات پررنگ‌تر می‌شود؟

  • · اگر می‌خواهید دقیق‌تر حرف بزنم باید بگویم که کتابخانه‌ها از هارد دیسک‌ها، و وضعیت مقبره‌ای خارج می‌شوند و در حقیقت از بخش رام کامپیوتر به بخش رم می‌روند و هر لحظه آنلاین هستند و در این شرایط با رسانه‌ها رقابت جدی‌تر خواهند داشت. درگذشته کتابخانه‌ها مراکزی کناری و گورستانی بودند و منتظر بودند کی برای فاتحه‌خوانی برود سراغ کتاب‌ها. اما امروزه فاصله از میان رفته است و کتابداران با آوردن منابع بر روی شبکه‌های مجازی همسایه مخاطبان شده‌اند و مخاطبان نیز همه در درون کتابخانه‌ها حضور دارند. و در این شرایط باید در کتابخانه‌ها اطلاعات روزنامه‌ای نیز موجود باشد، اطلاعات علمی هم باشد. بنابراین می‌خواهم نتیجه بگیرم که کتابداران به عنوان ارتباط‌گران بازاریاب همواره به دنبال مشتریان می‌باشند و مشتری‌ها را از طریق ارتباطات بازاریابی با کتابخانه‌ها و منافع آشنا بکنند. این کتابداران هستند که پس از این باید به دنبال مشتری بروند و برای او ارزش خلق کنند و مشتری را جذب کنند و اگر قرار باشد این کار صورت بگیرد، آن وقت کتابداران باید از جغرافیای سیاسی اطلاعات نیز باخبر باشند و کتابخانه‌ها به یک بنگاه تبدیل شود.

عطف: یعنی مدیران و متولیان کتابخانه‌ها بدانند که می‌توانند با رسانه‌ها رقابت کنند؟

  • · بله، باید بتوانند رقابت کنند چرا که نه! وقتی شما شبکه مخاطبان خاص خود را دارید و منابع خاص خود را هم دارید حتماً می‌توانید رقابت کنید زیرا رسانه‌ها کارکرد سیاسی و تبلیغی هم دارند اما شما فقط کارتان اطلاع‌رسانی‌ست.

عطف: در این‌صورت اگر یک قدم بالاتر برویم و شاهد رقابت کتابخانه‌ها و رسانه‌ها باشیم و همچنین تغییر نقش کتابداران و تأثیر و نفوذ بیشتر آنها باشیم، به گمانم دولتمردان نیز خودبه‌خود به کتابخانه‌ها بیشتر بها می‌دهند.

  • · بله دقیقاً همینطور است. تا یک زمانی کتابخانه‌ها چرخ پنجم حساب می‌شدند، و بودن و نبودنشان توفیر چندانی نداشت اما در فضایی که ما ترسیم کردیم دولتمردان نیز مجبورند کتابخانه‌ها را جدی بگیرند.

عطف: آقای دکتر آخرین باری که شما به یک کتابخانه رفتید چه زمانی بود؟

  • · کتابخانه….. خب من همیشه به کتابخانه دانشکده سر می‌زنم ولی فکر کنم آخرین بار در بهار امسال بود که رفتم.

عطف: یعنی سالی دو یا سه بار به کتابخانه می‌روید.

  • · نه بیشتر می‌روم. هر وقت نیاز باشد به کتابخانه سرمی‌زنم.

عطف:  به هر حال از اینکه در این گفت‌وگو شرکت کردید سپاسگذارم

  • من هم از شما متشکرم.

About جلال حيدري نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

View all posts by جلال حيدري نژاد →

3 Comments on “فریدون وردی‌نژاد، جغرافیای سیاسی اطلاعات و نقش کتابداران”

  1. خواندن این مطلب در یک بعداز ظهر پاییزی بسیار لذت بخش بود. هرچند که ذهن را بسیار درگیر می کند به تفاوت های رسانه و اطلاعات و آدم احساس نیاز می کند به خواندن بیشتر. اما الان دلم می خواهد فقط به همین یک فنجان که شما در اینجا قرار داده اید بسنده کنم و از آن لذت ببرم.

    از اینکه یک گام فراتر هستید سپاسگزارم

  2. در تابنک خواندم
    فریدون وردی نژاد در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه به استناد تصمیم هیئت امناء دانشگاه تهران بازنشسته شده ام ، گفت: یک روز پس از مراجعه به دفترم مشاهده کردم حکم بازنشستگی ام روی میزم است. هیچ خبر قبلی هم نداده بودند. وسایلم را جمع کردم و آمدم بیرون. لذا ارتباطم با دانشگاه تهران قطع شده است.

  3. از اینکه کتابخانه نیز مانند یک رسانه باید به تحرک دربیاید( به دنبال مشتری ) و اصلا مدل کتابخانه ها از شکل گورستانی به شکل متحرک در بیاید خیلی برایم جالب بود.
    چند درصد کتابخانه های ما سایت دارند و منابع شان الکترونیکی و بصورت فول تکست قابل مشاهده است .
    خواهش می کنم الان لیست سایتهای کتابخانه ها به من ندهید .بیشتر آنها کارایی ندارد یعنی صفحه خانه زیبایی است که جستجوی منابع تمام متن بسیار برای انسان مشکل است یا پیغام می دهند که در حال بروز رسانی است و… یا انقدر آهنگ و عکس و… که دیدن صفحه بسیار کند است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *