( این نوشته در آخرین شماره ماهنامه مهرنامه منتشر شده است اما نه به طور کامل)
ایرج افشار کتابدار
حدود شصت سال پیش نام ایرج افشار را برای نخستین بار از همسرم – مرتضی کیوان – شنیدم که با هم کوه می رفتند. در آن زمان من با کتاب مأنوس بودم و با دنیای نشر و کتابداری بیگانه. هیچ گاه فرصتی پیش نیامد که ایرج افشار را از نزدیک ببینم. بعدها وقتی آلبومی ، به یاد همسرم، درست میکردم به عکسهایی چند برخوردم که پشت آنها به خط مرتضی نوشته شده بود«عکس از ایرج افشار» و گاه «عکس از ایرج افشار تنظیمِ مرتضی کیوان» و همه با تاریخ و شرح محل. مثلاً «در راه آهار به شهرستانک، صبح جمعه ۲۳ تیرماه ۱۳۲۹ عکس از ایرج افشار» یا «آبشاری در راه امامزاده داوود بالاتر از ینجهزار (مرتضی کیوان) ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۹، عکس از ایرج افشار – تنظیم مرتضی کیوان». در این یکی علت اینکه اسم خودش را در کمانک تکرار کرده احتمالاً به این خاطر است که عکس ضد نور است و تصور کرده به سادگی قابل شناسایی نیست. کیوان و استاد افشار دوستانی نزدیک بودند و با هم نامهنگاری هم داشتهاند. بعدها استاد افشار برایم نقل کرد که مرتضی چند روزی پیش از آنکه گرفتار شود نامهها و عکسهایم را که نزد او بود به من برگرداند تا مبادا در خانهاش به دست فرمانداری نظامی بیفتد و برای من دردسر بیافریند.
در دهه چهل بود که با ایشان آشنا شدم و آن وقتی بود که تازه وارد دنیای کتابداری شده بودم. بعدها در هر زمینهای ، به تاریخ کتابداری ایران رجوع کردم همیشه به نام ایرج افشار به عنوان پیشکسوت برخوردم. حیرت کردم از اینهمه ایثار و این آیندهنگری و اشتیاق بسیار به مدرنیسم ضمن حفظ سنت و برداشتن گامهای متهورانه در تمام زمینههای مربوط به کتاب و کتابداری و خواندن، و اهتمام در رشد و تعالی آن از طریق کاربرد و توسعه کتابداری نوین به دنیای بسته و پیچیده سنت. چیزی که از عهده کمترکسی بر میآمد و اگر شخص دیگری حرفش را هم میزد مسلماً تکفیر و سرکوب میشد، اما وقتی افشار آن را پیشنهاد و توصیه میکرد دیگر کسی یارای مخالفت نداشت زیرا که او خود سنتها را به خوبی میشناخت و احاطهاش به همه گذشته فرهنگی و اجتماعی ایران شاخص و زبانزد بود و با احترام از آن یاد میکرد.
کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
برای من نام ایرج افشار بیش از هرچیز با نام کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران عجین شده است. وقتی تازه وارد دنیای کتابداری شده بودم (۱۳۴۳) تلاش ستودنی ایشان را میدیدم که چگونه برای پیشبرد ساختمان کتابخانه مرکزی از دل و جان مایه میگذارد و بدنبال همه جزئیات آن شخصاً به اینطرف و آنطرف میدود. او اولین کسی بود که همه همّ خود را به کار برد تا برای اولین بار در ایران ساختمانی مخصوص کتابخانه با همه ویژگیهای یک کتابخانه مدرن ساخته شود. در بهار سال ۱۳۴۴ که به ریاست «اداره انتشارات و روابط کتابخانهها» منصوب شد به پیشنهاد و پیگیریهای او ساختمان این بنا به تصویب دانشگاه رسید و خود او مأمور اجرای آن شد. طرح کتابخانه توسط مهندسان معتبر ایرانی، مهندس بهمن پاکنیا و پرویز مؤیدعهد، تهیه و برای بررسی به قسمت کتابداری یونسکو ارسال گردید. نقشه نهایی بر اساس پیشنهادهای یونسکو آماده ساخت شد.[۱] اینهمه وسواس و دقّت، آنهم در آن دوران که هنوز هیچکس در ایران از کتابداری مدرن اطلاعی نداشت، از آموزش دانشگاهی کتابداری خبری نبود و کتابخانهها رونقی نداشتند و شغل کتابداری ناشناخته و بیوجاهت بود، استثنایی و شگفتآور است. شور و شوق او برای آشناکردن دولتمردان و طالبان علم و کتابداران سنتی نسبت به خدماتی که یک کتابخانه مدرن میتوانست ارائه دهد وصفناشدنی است. ساختمان کتابخانه هفت سال طول کشید و سرانجام در سال ۱۳۵۰ افتتاح شد.
هرچه کتابداری امروز دارد از قِبَل اوست. کتابداری نوین ایران بسیار بسیار مدیون اوست. هیچ چیز از چشم او دور نمیماند. اگر اشتباهی در کار بود از سر دلسوزی کتباً یا شفاهاً تذکر میداد و انتقاد میکرد و اگر از نظر او کار شایستهای انجام میگرفت، تحسین میکرد.
در تمام این مدت او یکسره کار را دنبال میکرد، از تأمین بودجه گرفته تا تهیه ابزار و وسایل کتابخانه. با اینهمه باید یادآور شد که زحمات ایشان، بر خلاف آنچه که حتی امروز هم دیده میشود، تنها منحصر به ساختمان نبود. ایشان میدانستند که درون کتابخانه از ساختمان مهمتر است. پس در تمام مدتی که ساختمان در جریان بود، یعنی از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۰ ایشان مشغول تکمیل مجموعه و برنامهریزی برای سازماندهی آن بودند. از زبان خودشان بشنویم:
… برای اینکه پس از ساختمان افراد متخصص در کتابداری در اختیار دانشگاه باشد دو پیشنهاد به جناب آقای دکتر صالح کردم که خوشبختانه هر دو مورد موافقت قرار گرفت. یکی درخواست آمدن یک متخصص کتابداری از آمریکا از راه فولبرایت بود و دیگر تشکیل دوره کتابداری…[۲]
آری خانم مارگارت هاپکینز[۳] از طریق فولبرایت به کتابخانه مرکزی پیوست تا هم در کلاسهای کوتاه مدت به آموزش کتابداری نوین به کتابداران شاغل در کتابخانه مرکزی بپردازد و هم در امور دیگر کتابداری مشاور ایشان باشد.
او اولین کسی بود که همه همّ خود را به کار برد تا برای اولین بار در ایران ساختمانی مخصوص کتابخانه با همه ویژگیهای یک کتابخانه مدرن ساخته شود. در بهار سال ۱۳۴۴ که به ریاست «اداره انتشارات و روابط کتابخانهها» منصوب شد به پیشنهاد و پیگیریهای او ساختمان این بنا به تصویب دانشگاه رسید و خود او مأمور اجرای آن شد.
استاد افشار حتّی یکی از کتابداران شاغل خود ، روانشاد ایران دقیق، را برای فراگرفتن کتابداری نوین به انگلستان فرستاد تا بتواند به محض اتمام ساختمان سازماندهی مجموعه را به عهده بگیرد. دوره آموزش ایشان یکسال و اندی به طول انجامید و پس از بازگشت سرپرستی گروه سازماندهی به ایشان سپرده شد. گرچه این طرز تفکر که کتابخانه باید به کتابدار متخصص سپرده شود هنوز هم در این کشور آنگونه که ایرج افشار میخواست نهادینه نشده است ولی همینقدر که میبینیم امروز حداقل امور فنی و سازماندهی کتابخانهها به دست کتابداران متخصص و دانشگاهدیده انجام میشود ثمره کوششهای ایشان است.
آموزش کتابداری
افشار اولین کسی است که تدریس دانشگاهی کتابداری نوین در ایران را ضروری احساس کرد. در سال ۱۳۳۶ به پیشنهاد ایشان درس کتابداری به صورت اختیاری در دانشسرایعالی که در آن موقع جزو دانشگاه تهران بود ایجاد شد. این امر تا سال ۱۳۴۱ ادامه داشت و دروس آن توسط ایرج افشار تدریس میشد. خود ایشان مینویسند «سعی من که همان سال از بورس کتابداری یونسکو بازگشته بودم و شوری بسیار در تغییر وضع کتابخانههای ایران داشتم بر این بود که دانشجویان را با افکار تازه درباره کتابداری آشنا کنم» و آن عبارت بود از اینکه «کتابخانه باید به صورت باز در دسترس باشد و طبعاً در چنین وضعی باید روش موضوعی را انتخاب کرد تا استفاده از کتابخانه آسان باشد»[۴]
در پی یک چنین طرز تفکر نوینی ایرج افشار کوشید تا دوره کارشناسی ارشد رشته کتابداری در دانشگاه تهران راهاندازی شود. باز هم از زبان خودشان بشنویم، در بالا اشاره شد که ایشان دو پیشنهاد به دکتر صالح کردند که هر دو پذیرفته شد. در ادامه میگویند:
در آن وقت هنوز دانشکده علوم تربیتی تشکیل نشده بود و پیشنهاد من از طرف دکتر صالح به کمیسیونی که دکتر افضل و دکتر صفا و من بودیم محوّل گردید و تشکیل دوره کتابداری در دانشکده ادبیات مطرح مذاکره قرارگرفت و طرح مواد هم ریخته شد؛ ولی چون در همان ایام تأسیس دانشکده علوم تربیتی مورد نظر دکتر صالح قرارگرفت، قرارشد که دوره کتابداری هم در آن دانشکده تأسیس شود و مباحثات مربوط به این امر به کمیسیونی مرکب از دکتر محمد مقدم و دکتر افضل و اینجانب قرار گرفت و یکی دو ماه پس از مذاکراتی که در این کمیسیون شد خانم هاپکینز به ایران رسید و به ما پیوست و سرانجام طرح دوره فوق لیسانس مورد تصویب دکتر صالح واقع شد.[۵]
افشار اولین کسی است که تدریس دانشگاهی کتابداری نوین در ایران را ضروری احساس کرد. در سال ۱۳۳۶ به پیشنهاد ایشان درس کتابداری به صورت اختیاری در دانشسرایعالی که در آن موقع جزو دانشگاه تهران بود ایجاد شد. این امر تا سال ۱۳۴۱ ادامه داشت و دروس آن توسط ایرج افشار تدریس میشد. خود ایشان مینویسند «سعی من که همان سال از بورس کتابداری یونسکو بازگشته بودم و شوری بسیار در تغییر وضع کتابخانههای ایران داشتم بر این بود که دانشجویان را با افکار تازه درباره کتابداری آشنا کنم»
ما از دورانی حرف میزنیم که هنوز هیچ یک از متون تخصصی کتابداری به زبان فارسی تالیف یا ترجمه نشده بود. هنوز هیچ یک از ابزار کار سازماندهی کتابخانهها منتشر نشده بود. من که خود از فارغالتحصیلان اولین دوره فوق لیسانس کتابداری در ایران هستم به یاد دارم که چگونه در دوران تحصیل مجبور بودیم برای انجام تکالیف خود به کتابخانههای انجمن ایران و آمریکا و انجمن ایران و انگلیس برویم و از روی کتابها و ابزار معدودی که آنها داشتند یادداشتبرداری کنیم. زبان تدریس انگلیسی بود و کلاسها همگی توسط کتابداران دانشگاههای معروف آمریکایی که از طریق فولبرایت به ایران میآمدند تدریس میشد. امروز اما در ایران صدها کتاب به زبان فارسی در رشته کتابداری و اطلاعرسانی توسط فارغالتحصیلان همین دورههای دانشگاهی کتابداری تالیف و ترجمه و منتشر شده است و بیش از ده مجله وزین کتابداری داریم و دانش آموختگان ما مقالاتشان در مجله های معتبر خارج به چاپ میرسد… و کلاسها توسط استادان ایرانی و به زبان فارسی تدریس میشود و همه اینها را مدیون کوششهای اولیه او هستیم که گرچه اینهمه هنوز هم خود ایشان را اقناع نمیکرد، ولی هرچه بود او بود که توانست راه را برای ترقیخواهی و خدمت به جامعه و ارتقای فرهنگ و سواد از طریق آموزش کتابداری نوین و بهبود کتابخانهها بازکند.
کتابشناسی ملّی
بیشک یکی از اولین و اساسیترین وسیله تحقیق آگاهی و دسترسی به کتابها و مراجعی است که در هر کشور منتشر میشود. افشار به کرّات به این مسأله اشاره کرده است و آن را وظیفه کتابخانه ملّی هر کشور میداند. این حداقل کاری است که کتابخانه ملّی باید انجام دهد و از این طریق جامعه را از آنچه منتشر شده است آگاه سازد. اما تا سالها کسی به فکر انتشار کتابشناسی ملّی نیفتاد. ایرج افشار اولین کسی بود در ایران که به ضرورت کتابشناسی ملّی واقف بود و به آن جامه عمل پوشید. او در سال ۱۳۳۳ دست به انتشار جزوهای به نام کتابشناسی ایران زد. چنانکه خود مینویسد، “به علت قلت انتشارات جزوه کوچکی بیش نبود و به عنوان ضمیمه فصلنامه فرهنگ ایران زمین به چاپ رسید.”
این جزوه گرچه ۲۰ صفحه بیشتر نیست ولی حاوی نکات برجستهای است که حکایت از نگرش ایشان نسبت به کتابداری نوین دارد. در این جزوه کتابها به صورت موضوعی برحسب ردهبندی دیویی تنظیم شده است. ابتکاری که تا آن موقع در کتابنامهنگاری ایران مرسوم نبود. از طرفی در هر موضوع بر خلاف سنت دیرینه، کتابها برحسب نام نویسنده مرتب شده است نه برحسب عنوان که از زمان تدوین الفهرست ابنندیم در سنت ما ریشه دوانده بود. این هر دو از پدیدههای مدرن اروپایی آمریکایی (قرن ۱۹ ببعد) سرچشمه گرفته است. در انتهای این کتابشناسی کوچک فهرستی از نام و نشانی ناشران چاپ شده است که خود میتواند منبع تحقیقات جالب در زمینه کتاب باشد. جالب است که این ضمیمه ۲۰ صفحهای که به مقدمه محسن صبا آراسته است بعداً توسط کتابفروشی ابن سینا، به طور جداگانه تجدید چاپ و منتشر شد. این امر میرساند که در آن زمان کتابشناسیهایی از این قبیل مورد توجه و درخواست جامعه بوده است. دکتر محسن صبا و ایرج افشار هر دو در مقدمههای کوتاه خود به ضرورت چنین فهرستهایی اشاره کردهاند و دکتر صبا نام چندی از کتابشناسیهای اروپایی را به عنوان مثال متذکر شدهاند. همه چیز در این جزوه کوچک حکایت از نوگرایی در امر کتاب و کتابداری دارد که به خاطر پرهیز از اطاله کلام از ذکر جزئیات درمیگذرم.
یکی از اولین و اساسیترین وسیله تحقیق آگاهی و دسترسی به کتابها و مراجعی است که در هر کشور منتشر میشود. افشار به کرّات به این مسأله اشاره کرده است و آن را وظیفه کتابخانه ملّی هر کشور میداند. این حداقل کاری است که کتابخانه ملّی باید انجام دهد و از این طریق جامعه را از آنچه منتشر شده است آگاه سازد. اما تا سالها کسی به فکر انتشار کتابشناسی ملّی نیفتاد. ایرج افشار اولین کسی بود در ایران که به ضرورت کتابشناسی ملّی واقف بود و به آن جامه عمل پوشید.
اما دفتر دوم «کتابشناسی ایران» که شامل کتابهای سال ۱۳۳۴ است حکایتی دیگر دارد. این دفتر که باز هم مقدمه محسن صبا را همراه با مقدمه افشار دارد ناگهان به ۸۰ صفحه میرسد. از مقدمه دکتر صبا معلوم میشود که عدهای به افشار خرده گرفتهاند که چرا سنت را رعایت نکرده و کتابها را زیر نام کتاب نیاورده است. دکتر صبا از افشار دفاع میکند و مینویسد: «سبک مورد استعمال در این کتابشناسی، رسم عمومی و بینالمللی است و امروزه اغلب فهرستها به همین شیوه تدوین و تألیف میشود…»[۶] از این گذشته کتاب اکنون دارای سه فهرست است: نام کسان، نام کتابها، ونام ناشران ونشانی آنها. امروز، شاید اینها عادی جلوه کند ولی در آن زمان نو و تحسینبرانگیز بوده است. از قراری که از مقدمه آقای افشار برمیآید ایشان لفظ «کتابشناسی» را در مقابل “Bibliographie” رایج کردند.[۷]
نکته دیگری که قابل توجه است اضافه کردن صفحه عنوان به لاتین (معمولاً به فرانسه) در آخر کتاب است. این امر حتی در کتابشناسی ۲۰ صفحهای افشار نیز رعایت شده است و تا آخر ادامه پیدا میکند. مسألهای که غالب ناشران و نویسندگان ما حتی امروز هم پس از اینهمه تبلیغ که از طرف کتابخانه ملّی انجام گرفته است، به ندرت انجام میدهند. اینهمه نوگرایی، اینهمه دقت در ضبط صحیح مطالب، تاریخ و اطلاعات کامل کتابشناختی در زمانی که هنوز بویی از کتابداری نوین به مشام نمیرسید واقعاً حیرتانگیز و شایسته تحسین است.
«کتابشناسی ایران» از سال ۱۳۳۵ یعنی دفتر سوم به بعد با نام «کتابهای ایران» توسط انجمن کتاب به پشتیبانی احسان یارشاطر منتشر شد و تا سال ۱۳۴۵ ادامه یافت. افشار در مقدمه دفتر سیزدهم مینویسد:
از آنجا که کتابخانه ملّی از سال ۱۳۴۴ دست به انتشار کتابشناسی ملّی به نام «انتشارات ایران» زده است لذا دیگر لزومی به ارائه سالنامه کتابهای ایران نیست.
سپس از ادغام این فهرستها کتابشناسی دهساله کتابهای ایران (۱۳۳۳-۱۳۴۳) را منتشر میکند به امید آنکه محققان و اهل علم را یاری کند که بهجای مراجعه به سیزده مجلد جداگانه همه را در یکجا و زیر پوشش یک نظام بیابند. حسین بنیآدم و تنی چند دیگر از همکاران او در تمام اینمدت او را یاری میدادند.
لازم به یادآوری است که حتّی راهبر و راهنمای کتابخانه ملّی هم برای انتشار «انتشارات ایران» که بعدها با نام کتابشناسی ملّی ایران منتشر شد، ایرج افشار بوده است. او در سال ۱۳۴۰ به ریاست کتابخانه ملّی منصوب شد. دوران ریاست او ۷ ماه بیشتر طول نکشید. در همین مدت کوتاه کتابشناسی ملّی را پایهگذاری کرد[۸] و جمال میرصادقی را که از مدیران کتابخانه بود بدین کار ترغیب نمود و پس از او نیز محمد زهری راه او را ادامه داد.
انتصاب او به ریاست کتابخانه ملّی بسیار بیشتر از اینها مثمر ثمر بود. او به خاطر عشقی که همواره نسبت به ایرانشناسی داشت، برای اولین بار کتابهای مربوط به ایران را که خارجیان در مورد ایران نوشته بودند از لابهلای مجموعه کتابخانه بیرون کشید و به اتاق جداگانهای منتقل نمود و نام آن را «ایرانشناسی» نهاد. این شد پایه بخش مفصل ایرانشناسی که اکنون در کتابخانه ملّی موجود است و مشتمل است بر بیش از ۳۱،۷۲۶ کتاب و …. مجله که به زبانهای خارجی در مورد ایران نوشته شده است.
شرح خدمات ۷ ماهه ایشان در کتابخانه ملّی بیش از اینهاست که بتوان در این مختصر برشمرد. از جمله کارهای اساسی ایشان به چند نمونه اکتفا میشود: ۱- تشکیل کمیته علمی و فرهنگی متشکل از ادیبان درجه اوّل کشورها همانند مجتبی مینوی، محمدتقی دانشپژوه، عباس زریاب خویی، محمدتقی مدرس رضوی، دکتر اصغر مهدوی، محمدامین ریاحی، و سید عبدالله انوار برای شناسایی و خرید کتابهای خطی و چاپی و فهرستنویسی آنها. ۲- تأسیس شعبه مطبوعات ۳- تنظیم بخش پیایندها (نشریات ادواری) ۴- کوشش برای آغاز فهرستنگاری مجموعه نسخ خطی. آقای انوار در مقدمه جلد اوّل فهرست نسخ خطی در مورد ایرج افشار مینویسد:
… این جوان – که خدایش به سلامت نگاه دارد – … با جدیت و پشتکاری خاص مقدم به فراهم آوردن وسیله کار گردیدند و آنقدر کوشش کردند تا وسایل کار آماده شد و این ضعیف توانست دست به تحریر فهرست زند. برای تحریر فهرست ابتدا صلاح در آن دیده شد که فیش توضیحی مفصلی برای هر کتاب نوشته شود. بدین منظور کمیسیونی از کتابشناسان ایران تشکیل گردید… کمیسیون مزبور طرح صورت فیشی ریخت که گمان میرود امروز به صورت پایه و اساس در سایر کتابخانهها مورد عمل باشد.[۹]
فهرستنویسی پیش از انتشار
امروز در کتابخانه ملّی بخش عظیمی هست به نام فیپا (فهرستنویسی پیش از انتشار)، و کتابخانه بسیار به آن میبالد و همه ناشران با آن سروکار دارند زیرا که هر ناشر باید کتابهای دردست انتشار خود را قبل از تحویل به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کتابخانه ملّی بیاورد تا نسبت به تنظیم فهرستنویسی پیش از انتشار آن اقدام شود. فهرستنویسی پیش از انتشار در کتابخانه ملّی رسماً از سال ۱۳۷۷ آغاز به کار کرد. اکنون نگاهی به گذشته بیندازیم. زمانی که ایرج افشار تصدی انتشارات دانشگاه تهران را به عهده داشت (۱۳۴۳-۱۳۴۶) فهرستنویسی پیش از انتشار برای انتشارات دانشگاه تهران را پایهریزی کرد. بدین ترتیب که برای همه کتابهایی که در چاپخانه دانشگاه تهران منتشر میشدند قبل از صحافی زیرنظر ایرج افشار و به دستور ایشان فهرستبرگه مستند تهیه میشد. از این فهرستبرگهها به تعداد لازم چاپ میشد و از هرکدام یک دسته کارت به طور رایگان به کتابخانههای وابسته به دانشگاه تهران ارسال میشد. علاوه بر این یک فهرستبرگه نیز به صورت پرفراژ قبل از صفحه عنوان، به کتاب الصاق میشد تا همه کتابخانههایی که در خارج از دانشگاه، کتاب مزبور را خریداری میکنند فهرستنویسی آن را آماده داشته باشند. این درواقع اولین قدم برای فهرستنویسی پیش از انتشار در کشور است که حدود سی و چند سال قبل از اولین اقدام رسمی توسط کتابخانه ملّی به وقوع پیوست.
انتصاب او به ریاست کتابخانه ملّی بسیار بیشتر از اینها مثمر ثمر بود. او به خاطر عشقی که همواره نسبت به ایرانشناسی داشت، برای اولین بار کتابهای مربوط به ایران را که خارجیان در مورد ایران نوشته بودند از لابهلای مجموعه کتابخانه بیرون کشید و به اتاق جداگانهای منتقل نمود و نام آن را «ایرانشناسی» نهاد. این شد پایه بخش مفصل ایرانشناسی که اکنون در کتابخانه ملّی موجود است و مشتمل است بر بیش از ۳۱،۷۲۶ کتاب و …. مجله که به زبانهای خارجی در مورد ایران نوشته شده است
انجمن کتابداران ایران
در شماره چهارم دوره هشتم نامه انجمن کتابداران ایران مقالهای هست به قلم دکتر زهرا شادمان در مورد «تاریخچه انجمن کتابداران ایران». آقای ایرج افشار که همواره تمام نوشتههای مربوط به کتاب و کتابداری را با دقت مطالعه میکردند، با ارسال نامهای به دفتر مجله مینویسند: – «… چون من هم مختصر اطلاعاتی در این باب دارم لذا اجازه میخواهد که سطوری چند را به اطلاع برساند…»
سپس ایشان توضیح میدهند که پس از بازگشت از سمینار «بحث در باره اتحادیه ناشران و کتابداران و چاپخانهها و نویسندگان» که در کلمبو پایتخت سریلانکا تشکیل شده بود، در گزارشی به وزارت فرهنگ لزوم تأسیس انجمن کتابداران را یادآور میشوند. متعاقباً چند نفر از همکاران کتابداری را به دفتر مشترک انجمن کتاب و مجله راهنمای کتاب دعوت میکنند تا پایه تأسیس انجمن کتابداران گذاشته شود. پس از چند جلسه و بحث و فحص در این باره سرانجام انجمن با تعداد ۲۱ نفر تأسیس میشود.
بعداً توضیح میدهند که چون خانم دکتر شادمان تأسیس اولین انجمن را ۱۳۴۰ ذکر کردهاند و تعداد اعضا نیز ۲۱ نفر ذکر شده پس با این انجمن تطبیق میکند ولی در مورد اسامی ۲۱ نفر تفاوتهایی دارد که برای تکمیل تاریخچه انجمن عین اسامی اعضای مؤسس با سمت کتابداری هریک که در فروردین ۱۳۴۱ در مجله راهنمای کتاب انتشار یافت عیناً ارسال میگردد.[۱۰]
منظور از آوردن خلاصهای از توضیح استاد افشار یادآوری این نکته است که در پایهگذاری انجمن کتابداران ایران هم ایشان پیشگام و مبتکر آن در ایران بودهاند.
فهرست مقالات فارسی
یکی از برجستهترین آثار ایرج افشار در زمینه کتابداری ایران تنظیم و تدوین و نشر «فهرست مقالات فارسی» است. خود ایشان در مقدمه جلد اول میگویند «فکر تدوین چنین فهرستی در سال ۱۳۲۹ شمسی برای من پیدا شد». ایشان از همان موقع به تدریج مقالات مجلات معتبر ایران را فیشبرداری و تنظیم موضوعی کردند. اهل فن درمییابند که چه زحمتی پشت این دیوار چین پنهان است. فقط گردآوری مجلات برای فهرستبرداری آنهم در سالهای بیسروسامانیِ کتابخانههای ایران خود کاری است، کارستان. ایشان در مقدمه جلد اوّل اظهار میدارند که از ذکر همه مشکلات درمیگذرند زیرا که «بیان آنها فایده و لزومی برای مراجعهکنندگان به کتاب حاضر ندارد». امّا متأسفاند از اینکه کتابخانههای ایران از ارزش مجلات غافلاند و اینکه هیچ کتابخانهای حتی کتابخانه ملّی دارای مجموعه کاملی از نشریات ادواری نیست. امّا استاد ایرج افشار که خود پژوهشگری کارآمد در عرصه تاریخ و فرهنگ ایران است و به جزء جزء این کشور و فرهنگ آن عاشقانه و از صمیم قلب دل میسوزاند، میداند که مقالات منتشرشده در مجلات فارسی داخل و خارج کشور چه نقشی در تحقیق و تولید اطلاعات علمی دارند، لذا همه مشکلات را به جان میخرد و تفحص و فیشبرداری را شروع میکند. این فهرست عمدتاً شامل تحقیقات و مطالعات ایرانشناسی است. جلد اوّل به سیدحسن تقیزاده و مجتبی مینوی تقدیم شده است و شش هزار مقاله را دربرمیگیرد. شیوه تنظیم آن مبتنی بر Index Islamicus و منطبق بر موازین بینالمللی است. افشار در پایان مقدمه مختصر و مفید خود میگوید:
این فهرست نام و نشان مقالات فارسی را تا آخر سال ۱۳۳۸ (مندرج در بیش از ششصد جلد مجله و مجموعه و سالنامه و نشریه…) دربردارد و جلد اوّل این سلسله از فهرستهاست. جلد دوم که در دست تهیه است محتوی بر استدراکات جلد حاضر و فهرست مقالات سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۵ خواهد بود.
استاد ایرج افشار که خود پژوهشگری کارآمد در عرصه تاریخ و فرهنگ ایران است و به جزء جزء این کشور و فرهنگ آن عاشقانه و از صمیم قلب دل میسوزاند، میداند که مقالات منتشرشده در مجلات فارسی داخل و خارج کشور چه نقشی در تحقیق و تولید اطلاعات علمی دارند، لذا همه مشکلات را به جان میخرد و تفحص و فیشبرداری را شروع میکند. این فهرست عمدتاً شامل تحقیقات و مطالعات ایرانشناسی است. جلد اوّل به سیدحسن تقیزاده و مجتبی مینوی تقدیم شده است و شش هزار مقاله را دربرمیگیرد.
این کتاب مرجع ذیقیمت از نظر حرفهای هیچ چیز کم ندارد. پس از مقدمه کوتاه فهرست مندرجات میآید که تفصیلی و با جزئیات و تقسیمبندیهای دقیق همراه است. سپس به نام و نشانی کلیه پیایندهایی که مورد استفاده قرار گرفتهاند برمیخوریم که حاوی سال و شمارههای موجود نیز هست. همین قسمت خود حاوی اطلاعات جالبی است از جمله در مقابل مجله پیمان نوشته شده:
پیمان اوّل ماهی دوبار و از شماره سیزدهم سال اول ماهی یکبار انتشار یافته.
یا در مقابل پیام نوین
پیام نوین : این مجله دنباله «پیام نو» است، نشریه انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی، صاحب امتیاز دکتر مهدی بیانی، مدیر روح الله خالقی
یا در مقابل آموزش و پرورش : دنباله مجله تعلیم و تربیت است که از شماره پنجم سال هشتم به «آموزش و پرورش» موسوم شد. از انتشارات وزارت فرهنگ. طهران
وقتی سالهای مورداستفاده را برمیشمرد ناگهان از سال پانزدهم به سال بیست و دوم میرسد.
استاد افشار با دقت خاص خود دلیل آن را در زیرنویس اینچنین یاد میکند:
پس از سال پانزدهم (یعنی ۱۵ جلد که انتشار یافته) سال تأسیس مجله را مأخذ گرفتهاند و دوره مجله را سال بیست و دوم گفتهاند.
یک چنین ریزهکاریهایی را در کار کمتر کسی در ایران میتوان یافت.
پس از ذکر مجلات، در قسمت ۲ سالنامهها و سپس در قسمت ۳ مجموعهها و یادنامهها همه با همان دقت و صراحت ذکر میشود. از اینجا ببعد متن اصلی فهرست مقالات است که به صورت موضوعی مبتنی بر Index Islamicus در ۸۶۰ صفحه به خواننده عرضه میشود. مقالات همگی دارای شماره ردیف هستند و فهرستها همه به شماره مقاله اشاره دارند نه شماره صفحه. این فهرستها عبارتند از: ۱- فهرست نام نویسندگان ۲- فهرست نام اشخاصی که درباره آنها به زبان فارسی مقاله نوشته شده است ۳- فهرست نام کتابها ۴- فهرست جغرافیایی و تاریخی ۵- فهرست اقوام و ملل و مذاهب و سلسلهها ۶- فهرست مباحث لغوی و مفردات ۷- فهرست تحلیلی مطالب و موضوعات.
به این ترتیب هر مراجعهکنندهای با کمترین اطلاع از مقالهای یا موضوعی خاص به سهولت به مطلب موردنظر خود دست مییابد. انتشار آخرین مجلد این فهرست که سالهای ۱۳۷۷-۱۳۸۳ را دربرمیگیرد در دو جلد به همت مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در سال ۱۳۸۸ منتشر شد. قرار است ادامه آن توسط کمیتهای که با نظر ایرج افشار معین شده است تهیه و توسط مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی منتشر شود.
این مرجع مهم تحقیق به خصوص در زمینه تحقیقات ایرانی و ایرانشناسی اکنون نه تنها مورد مراجعه پژوهشگران است، بلکه هرکس که میخواهد به انتشار فهرستهای تحلیلی و موضوعی در زمینههای خاص علوم بشری اقدام کند ناگزیر این اثر نفیس را الگو و سرمشق خود قرار میدهد.
*****
هرچه کتابداری امروز دارد از قِبَل اوست. کتابداری نوین ایران بسیار بسیار مدیون اوست. هیچ چیز از چشم او دور نمیماند. اگر اشتباهی در کار بود از سر دلسوزی کتباً یا شفاهاً تذکر میداد و انتقاد میکرد و اگر از نظر او کار شایستهای انجام میگرفت، تحسین میکرد.
در نامهای که به دفتر خبرنامه انجمن کتابداران ایران فرستادند مینویسند:
شماره چهارم دوره سوم خبرنامه انجمن کتابداران ایران را دیدم. حکایت از دلسوزی و علاقهمندی بسیار گردانندگان انجمن داشت. هم مفصل شده است و هم پرفایدهتر از شمارههای قبل. توفیق همکاران را میخواهم و دعا میکنم.
وقتی کتابخانه ملّی اقدام به نشر دوره روزنامههای قدیمی میکند افشار اظهار خوشحالی میکند و کتباً و شفاهاً این عمل را میستاید.
وقتی کتابشناسی ایرانشناسی منتشر میشود طی نامهای دستاندرکاران را مورد تشویق قرار میدهد.
از طرف دیگر هم مجله بخارا پُر است از درددلهای ایشان به مناسبت غلطهای فاحشی که در فهرستنویسیهای پیش از انتشار به چشم میخورد. همچنین از کتابخانه ملّی به مناسبت اینکه انتشار چاپی کتابشناسی ملّی را متوقف کرد انتقاد میکند و از این قبیل…
مجلههای کتابداری
اولین مجلههای کتابداری به دست توانای ایرج افشار منتشر شد.
مجله کتابهای ماه با حمایت مالی مؤسسه فرانکلین را در سال ۱۳۳۴ به عنوان نشریه انجمن ناشران کتاب منتشر میکند که تا سال ۱۳۴۰ ادامه مییابد.
در سال ۱۳۳۷ راهنمای کتاب را منتشر میکند که طی ۲۰ سال سمت مدیریت مسئول آن را به عهده داشته است. در سال ۱۳۳۹ به همراهی مرحوم دانشپژوه پیشنهاد انتشار مجله کتابداری نسخههای خطی را به استاد دکتر ذبیحالله صفا میدهد که مورد تصویب رئیس دانشگاه قرار میگیرد. حاصل آن انتشار نشریه «نسخههای خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران» است که بعد نامش به نسخههای خطی: نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران تغییر میکند. در سال ۱۳۴۵ نشریه کتابداری را منتشر میکند. مجله آینده هم که دوره دوم آن در سا ل ۱۳۵۸ به همت ایرج افشار راهاندازی شد و به مدت ۲۰ سال ادامه داشت با اینکه بیشتر جنبه ایرانشناختی و ادبی و هنری داشت پر است از مطالب مربوط به کتاب و کتابداری. وقتی این نشریه متوقف میشود افشار باز هم از پا نمینشیند و منویات و مکنونات خود را در زمینه کتابداری و ایرانشناسی در مجلههای دیگر مثل بخارا، نامه فرهنگستان و نظایر آن منعکس میکند.
اصطلاحنامه کتابداری
کتابداری نوین آرام آرام از غرب به این کشور رسید و اصطلاحات خارجی در کلام کتابداران ایرانی رواج مییافت. ایرج افشار اولین کسی است که زنگ خطر را احساس میکند و در سال ۱۳۴۴ کمیتهای مرکب از کتابداران، ادبیان و زبانشناسان در کتابخانه مرکز دانشگاه تهران تشکیل میدهد تا نسبت به معادلهای فارسی واژههای کتابداری انگلیسی تصمیمگیری شود. اعضای این کمیته ۹ نفرند که هفتهای یکبار با حضور خود ایشان تشکیل جلسه میدهند. نتیجه آن در سال ۱۳۴۹ در نشریه کتابداری چاپ میشود. در سال ۱۳۵۰ «مرکز خدمات کتابداری» لزوم نشر جداگانه آن را خدمت ایشان مطرح میکند و در جزوهای جداگانه به چاپ آن میپردازد که همواره مورد استفاده کتابداران تازهکار و مدرسان کتابداری قرار گرفت. این جزوه شامل ۶۲ صفحه فارسی به انگلیسی و ۵۸ صفحه انگلیسی به فارسی است. قسمت فارسی به انگلیسی البته علاوه بر معادل دارای تعریف مختصر هر واژه نیز هست. بعد «فرهنگستان زبان» دوم گروه واژهگزینی کتابداری را تشکیل داد و بعد از انقلاب اسلامی نیز «فرهنگستان زبان و ادب» گروه واژهگزینی کتابداری و اطلاعرسانی را پایهریزی کرد که هنوز پابرجاست.
*********
اینها فقط گوشهای از فعالیتها و خدمات استاد افشار در عرصه کتاب و کتابداری است. اگر به جزئیات بپردازم صفحات بسیاری را باید سیاه کنم که از حوصله این مقاله خارج است. دانشگاهها و مؤسسات فرهنگی و ایرانشناسی معتبر دنیا کراراً و کراراً از ایشان دعوت به عمل میآوردند که کتابهای فارسی چاپی و بخصوص کتب خطی آنها را فهرست کند. کاری که از جوانی شروع شد و همچنان ادامه داشت. سفر به آمریکا برای فهرستنویسی نسخ خطی فارسی و عربی موجود در کتابخانه دانشگاه هاروارد که در سال ۱۳۴۲ اتفاق افتاد اولین آنها بود.
در مورد سایر خدمات ایشان در حوزه ایرانشناسی – در سطح جهانی – و تصحیح کتابها و چاپ و نشر و غیره و غیره باید در جای دیگری گفته آید. اگرچه در سالهای اخیر با او چندان مهربان نبودند، ولی او دریادل بود و عاشق ایران و کارش را میکرد.
استاد افشار از میانمرگّی و کمسوادی کتابداران نوآموخته رنج میکشید و از همان ابتدا بارها و بارها یادآور شده بود که کتابداری ایران سنتی دیرینه دارد و کتابداران جوان نباید با گذشته خود قطع رابطه کنند. او در مقالهای به نام «موج نو در کتابداری و دریای سنت» مینویسد:
تشکیل انجمن کتابداران ایران در ده سال پیش گویای تازگی و شکفتگی نیروی جوان و نیز بیداری آن عده از کتابداران بود که متوجه لزوم داشتن مجمع مشترکی برای حفظ حقوق صنفی و توسعه فعالیتهای فنی و تخصصی خود شدند. بدین امید که وسیله تعاطی افکار و وضع اصول و قواعد لازم و نشر فکر کتابداری فنی موجباتِ پیشرفت و مفید واقع شدن کتابخانههای موجود در مملکت را فراهم سازند…
اما نباید تصور کرد که از تاریخ کتابداری ایران فقط ده سال میگذرد. کتابداری ایران پشتوانهای گرانسنگ و سرگذشتی دراز و طلایی دارد. خدماتی که ورّاقان و خازنان ایرانی در گذشته به پیشرفت معارف بشری کردهاند طبعاً در مقام سنجش با آنچه امروز میشود موجب سنگینی کفه ترازو به سوی گذشته است. به همین جهات همه کتابداران باید آنچه را که گذشتگان ما به صورت سنتی انجام دادهاند مایه افتخار و مباهات بدانند و تاریخ صنف خود را از همان دورانی بدانند که ابنالندیم در بغداد به نوشتن الفهرست همت گمارد. نیز از روزگارهایی یادکنند که پنجاه و هشت نفر «عمله کتبخانه همایون» به هنگام عرض سپاه اوزن حسن در تخت جمشید با عاملان و کارکنان دیگر همراه بود.[۱۱]
در تمام مدتی که من گاه و بیگاه در خدمت ایشان بودم همواره تأسف میخوردم که چرا در زمانی که با مرتضی کیوان طرح دوستی ریخته بود با ایشان آشنا نشده بودم. در واقع آن روزگار من هنوز مرتضی را نمیشناختم. از اینهمه آشنایی و دوستی ایشان با مرتضی زمانی آگاه شدم که در سال ۱۳۵۷ یادی از او در راهنمای کتاب کرده بودند. هنوز هم هر وقت آن «یاد» زیبا را دوباره میخوانم بغض گلویم را میفشارد. با این جمله از نوشته ایشان مقاله را به پایان میبرم.
…. هیچ از یادم نمیرود چهره معصوم او را در آن شبی که با جمعی از دوستان به منزلش دعوت شده بودیم تا ما را با نامزدش آشنا کند و چندی نپایید که از میان ما رفت. [۱۲]
این ظاهراً باید بین۲۷ خرداد تا۳ شهریور ۱۳۳۳ بوده باشد. هیچ آن شب را به یاد ندارم.
[۱] .«کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران». دایرهالمعارف کتابداری و اطلاعرسانی، ج۲. ص ۱۳۷۸-۱۳۸۴٫
[۲] . خبرنامه انجمن کتابداری ایران. شماره ویژه ۱۳۴۹ دوره سوم. ص ۸۵٫
[۴] . «آموزش کتابداری جدید در ایران». خبرنامه انجمن کتابداران ایران، دوره سوم، شماره ۴ (زمستان ۱۳۴۹) ص. ۳۷-۴۴٫
[۵] . همان
[۶] . ایرج افشار. کتابشناسی ایران، ۱۳۳۴، دفتر دوم، با مقدمه محسن صبا (تهران: ابن سینا، ۱۳۳۵) ص ۳.
[۷] . همان. ص پنج – پاراگراف اول
[۸] . ایرج افشار، و حسین بنیآدم. کتابهای ایران، ۱۳۴۵٫ (تهران: انجمن کتاب، ۱۳۴۷) ص. یک، تاریخچه
[۹] . عبدالله انوار. فهرست نسخ خطی کتابخانه ملّی ایران، ج.۱ کتب فارسی از شماره ۱ تا ۵۰۰ (تهران: کتابخانه ملّی، ۱۳۴۳) چاپ دوم ۱۳۶۵، ص. چهار
[۱۰]. ایرج افشار «دو توضیح». نامه انجمن کتابداران ایران، دوره نهم، شماره دوم، تابستان ۱۳۵۵، ص. ۳۰۳-۳۰۷٫
[۱۱] . ایرج افشار. «موج نو در کتابداری و دریای سنت»، نامه انجمن کتابداران ایران، دوره هشتم، شماره ۴، زمستان ۱۳۵۴، ص. ۴۷۶ – ۴۸۴
[۱۲] . ایرج افشار. «یادی از مرتضی کیوان» راهنمای کتاب، سال بیست و یکم، آبان و اسفند ۱۳۵۷، ص. ۸۱۵
استاد بزرگوار
سرکار خانم پوری سلطانی
این نوشته بسیار به دلم نشست. از خداوند سلامتی شما را خواستارم.
آقای ایرج افشار را نه ایران شناس بلکه یک فارس شناس بزرگی نامید که در دوران پهلوی و تفکر آن زمان رشد کرده است . تمامی آثار ایشان در خدمت تاریخ وزبان وادبیات فارسی است . تاریخ برای ایشان از ورود قوم آریایی آغاز میشود . و اقوام قبل از ورود آریائیها و همچنین اقوام و زبانهای موجود فعلی در ایران ، هیچ اهمیتی برای وی ندارد مگر در ارتباط با زبان فارسی.