برخی دوستان و دانشجویان علاقمند به علم تاریخ، گهگاه تماس میگیرند و گاه که مرا میبینند، از برخی مسائل تاریخی موجود در سریالهای تلویزیونی میپرسند و زمانی که از انعکاس غلط برخی واقعیتهای تاریخی مطلع میگردند از امثال من تاریخ خوانده انتظار پاسخ به آن مطالب را دارند. سریال “سالهای مشروطه” که چندی پیش شبها و روزها و نیمروزها و … از تلویزیون پخش میگردد، به این پرسشها دامن میزند و انتظار از اهل تاریخ (البته از نوع دانشگاهیش) را بالا میبرد. بقول معروف ،من که تلویزیون نگاه نمی کنم اما تا اینجا بیش از صد ایراد فاحش تاریخی، جغرافیایی، سندی، زبانی، پوششی، شخصیتی، … در آن دیده میشود. البته نگاه نکردن من هم بخاطر بی ارزش یا کم ارزش بودن کار سازندگان تلویزیونی نیست. بیشتر بخاطر آن است که شبکه مورد نظر در منزل ما بخوبی قابل رویت نیست. چرا قزاقها لباس ژندارمی پوشیده اند؟ چرا زنی پس از شصت و چند سال (۵۰ سال سلطنت ناصرالدین شاه، ۱۱ سال سلطنت مظفرالدین شاه، ۳ سال سلطنت محمد علی شاه) هنوز خانم جوانی جلوه میکند و پس از شش ماه دارای پسری بیست ساله میگردد؟ چرا ستارخان و باقرخان قبل از فتح تهران بدست مشروطه خواهان، لقب سردار ملی و سالار ملی بخود گرفته اند؟ و …. . از شعارهای انقلاب اسلامی در اعتراضات شورش تنباکو استفاده کردن هم بگذریم. از آرتیست بازی خانمها هم بگذریم. از توطئه انگلیسی ها هم بگذریم که همه چیز کار آنهاست: همه چیزهای آینده را پیش بینی درست کرده اند. حتی استادان دانشگاههای بوجود نیامده را هم تربیت کرده اند. از شخصیت های تحریف شده تاریخی هم که باید بگذریم. دیگر چه میماند…!!!؟؟؟
برخی برنامه های سیاسی – تاریخی نیز تهیه میگردند که بمناسبتهای گوناگون تاریخی، چهره ای دیگر از تاریخ نشان میدهند که تحصیل کرده تاریخ با روشی که در دانشگاهها خوانده و به آن عمل میکند آن چهره را نمی بیند.
حقیقت ایسنت که حرفه ای های علمی تاریخ چند دسته اند:
۱: دبیران تاریخ مدارس ایران که باید پاسخگوی دانش آموزان باشند.
۲: اعضای هیئت علمی تحصیکرده تاریخ که در سایر نهادهای علمی (فرهنگستانها، دانشنامه ها، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، … ) که بایدپاسخگوی پژوهشگران و مراجعان تحصیلکرده باشند.
۳: استادان گروههای تاریخ و تاریخ تمدن در دانشگاههای ایران (دولتی، آزاد و پیام نور) که باید پاسخگوی دانشجویان باشند.
۴: انجمن علمی تاریخ (که شکر خدا چندتایش را در ایران داریم) که شاید باید پاسخگوی همه اقشار کشور باشند، البته شاید.
آیا میتوان از این گروهها انتظار پاسخگویی به پرسشهای ایجاد شده در سریالهای و برنامه های سیاسی – تاریخی تلویزیونی داشت؟ اگر از مسائل این سریالها بپرسید بیشترشان مثل من نمی بینند زیرا مشکل دریافت امواج دارند. بفرض هم که مشکل دریافت هم نداشته باشند، بازهم ضرورتی در پاسخ نمیبینند. اصلأ چرا باید پاسخ دهند؟ مگر میتوان پاسخگوی اعمال دیگران بود؟ البته هستند کسانی که پاسخ بدهند. اما آنان تحصیلکردگان رسمی تاریخ نیستند. سیاسیونی که تاریخ نویس شده اند و در همه زمینه های تاریخی هم صاحبنظرند. روزنامه نگارانی که مشاور تاریخی این سریالها شده اند. اصلأ تاریخ و تاریخ نویسی یکی از آن مقوله هایی است که همه حق دارند وارد آن بشوند. مثل ادبیات که همه حق دارند شعر بگویند و نقد ادبی کنند. هیچ کی را نمی توان از ورود در تاریخ منع کرد. پزشکی یا مهندسی نیست که هرکس حق نداشته باشد سر خود را پایین انداخته، وارد بیمارستان یا کارخانه شود و دستور پزشکی و قنی دهد. بیشتر توضیح نمی دهم تا شاید این نوشته منتشر شود. لذا روی سخن در این نوشته، مسئولیت تحصیلکردگان رسمی تاریخ در کشورمان است.
ایراد به تحصیلکردگان تاریخ (بویژه تاریخ معاصر) در این مسئله چند گونه بروز میکند:
۱: سهم تحصیلکردگان تاریخ در روند تهیه این سریالها و مشورت داده به نویسندگان فیلمنامه چیست؟ تقریبأ هیچ. نه ازاینها دعوت میشود و نه اگر دعوت شود پاسخ مثبت می دهند. اگر پاسخ مثبت دهند نظراتشان در عمل اجرا نمیشود. تنها نامشان در پایان تیتراژ میاید تا مسخره همکاران و دانشجویان شوند. برخی را در نشستی دعوت میکنند و چلو پلویی میدهند (و البته چکی یا پولی بحساب) و سپس نامشان را در پایان فیلم بعنوان مشاور.
۲: سهم تحصیلکردگان تاریخ در روند پخش و تبلیغ و نقد و بررسی این سریالها چیست؟ بازهم تقریبأ هیچ. برخی بدلیل دعوت نشدن در مرحله اول، و برخی بخاطر در نظر گرفته نشدن نظراتشان، و برخی چون من که این سریالها را بدلایل کاملأ فنی نمیبینیم.
بنظر میرسد این سریالهای تاریخی هم کلاف سردرگمی شده است. انجمنهای علمی تاریخی هم که باید فکری برای این کار کنند گرفتار جمع آوری امتیازهای ناشی از عضویت در هیئت مدیره و هیئت تحریریه و هیئت … و شرکت در همایشهای علمی و پایان نامه های تحصیلی و کلاسهای درسی و نوشتن مقالات علمی – پژوهشی با نام دانشجویان هستند. اصلأ دون شأنشان است به این مسائل فکر کنند تا چه رسد به پاسخ دادن. امثال من هم که چندان! دغدغه آن امتیازها را ندارد اصلأ تلویزیون نگاه نمی کند، یعنی مشکل دریافت امواج دارد.
حالا با این توضیحات اندک و مجمل خواننده لابد خود جواب این سوال را خواهد داد که” آیا سریالهای تاریخی ارزش نقد علمی را دارند؟”
با تشکر از شما که به چنین نکته ای اشاره کردید، با توجه به مشاهداتم(من مشکل دریافت امواج را ندارم) از این چنین سریالهایی می توانم آنها را به دو دسته تقسیم کنم:
اول سریالهایی که درباره ی وقایعی ساخته می شود که حولِ آن وقایع کمتر ابهامی ست؛ این سریالها اکثرا تبعیت می کننداز طرزِ نگاهِ سازندگانِ سریال به تاریخ. که معمولا به دنبال جایگاهِ خود هستند.این سریالها را در تمامِ دنیا میتوان پیدا کرد چه سریالهای کره ای و چه هالیوودی و سریالهای ایرانی.
به نظر من دسته ی دوم سریالهایی هستند که حولِ یکی از مسائل ابهامی وجود دارد که یا کلا حل نشده و یا هنوز حل نشده؛ که در این مواقع کارگردان یا نویسندگان به موضوع با عینکِ هنری یا ایدئولوژیکیِ خود نگاه می کنند.مثلا داود میرباقری مسئله ی مبهم اجازه گرفتن یا نگرفتنِ مختار از محمد حنفیه برای قیامش را با نگاهِ خود بیان کردو در مصاحبه اش در ماهنامه ی صنعت سینما وظیفه ی هنر درباره ی تاریخ را رفع ابهامات دانست و درپاسخ به منتقدان ، مختارنامه را روایتِ خود از قیام مختار عنوان کرد.
در پاسخ به سوالتان باید بگویم که باید در این سریالها دید که آیا با عوض کردنِ وقایع، حقیقتها هم عوض می شوند یا نه. البته این نظر من است .بالاخره باید من هم مانند نمونه هایی که گفتید ایرانی بودنم را اثبات کنم دیگر.نه!؟